ارتباط تکوین وتشریع !

ارتباط تکوین وتشریع !

یکی از مسائل غامض بحث تقاص ومکافات دیگران است که در قدم اول با عدل شیعی سازگاری ندارد ولی با تامل در ایات وروایات زیر قابل هضم هستند :

نساء وَ لْيَخْشَ الَّذينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللهَ‌ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَديداً [9]

كسانى كه اگر فرزندان ناتوانى از خود به يادگار بگذارند [از ستم ديگران] بر آنان مى‌ترسند، بايد [از ستم درباره‌ی يتيمان مردم] بترسند! و از [مخالفت] خدا بپرهيزند، و سخنى استوار بگويند.

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی مَوْلَی آلِ سَامٍ قَالَ قَالَ أَبُوعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) مُبْتَدِئاً مَنْ ظَلَمَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ مَنْ یَظْلِمُهُ {أَوْ عَلَی عَقِبِهِ} أَوْ عَلَی عَقِبِ عَقِبِهِ قُلْتُ هُوَ یَظْلِمُ فَیُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَی عَقِبِهِ أَوْ عَلَی عَقِبِ عَقِبِهِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً.

امام صادق (علیه السلام)- عبدالأعلی گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هرکس ظلم و ستمی را روا دارد، خداوند آن مظلوم را بر او و فرزندانش و بر فرزندان فرزندانش چیره و غالب می‌گرداند». با خودم گفتم: «او ظلم می‌کند و مظلوم بر فرزند یا فرزند فرزندش تسلّط خواهد یافت»؟! ایشان [قبل از اینکه من سخنی بگویم]، فرمود: «خداوند می‌فرماید: وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیداً».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۴

الکافی، ج۲، ص۳۳۲/ بحارالأنوار، ج۷۲، ص۳۲۵/ العیاشی، ج۱، ص۲۲۳/ ثواب الأعمال، ص۲۳۴/ وسایل الشیعهًْ، ج۱۷، ص۲۴۷/ مستدرک الوسایل، ج۱۳، ص۱۹۱/ البرهان

لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ « انبیا23»

او (خداوند) از آنچه انجام مى‌دهد سؤال نمى‌شود، امّا آنها (مردم، در انجام كارهايشان) مورد بازخواست قرار مى‌گيرند.

(و الذی قدر فهدی ) 3 اعلی :(و آنکس که هر چیز را اندازه گیری نمود و بسوی هدفش هدایت فرمود)

ربناالذی اعطی کلی شیء خلقه ثم هدی” 50 طه : پس خداوند برای هر موجودی، نحوه زندگی او را اندازه گرفت (و درهمان راه آنرا به طور تکوینی) و هدایت و رهبری نمود

الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِ‌بْنِ‌مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِ‌اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی قَالَ لَیْسَ شَیْءٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ إِلَّا وَ هُوَ یُعْرَفُ مِنْ شَکْلِهِ الذَّکَرُ مِنَ الْأُنْثَی قُلْتُ مَا یَعْنِی ثُمَّ هَدی قَالَ هَدَاهُ لِلنِّکَاحِ وَ السِّفَاحِ مِنْ شَکْلِهِ.

امام صادق ( محمّدبن‌مسلم گوید: از امام صادق (درباره‌ی عبارت: أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی سؤال کردم. امام (فرمود: «نر یا ماده‌بودن تمام مخلوقات خدا بدون استثنا، از شکلشان شناخته می‌شود». عرض کردم: «معنای ثُمَّ هَدَی چیست»؟ امام (فرمود: «خدا آن مخلوق را به‌سوی نکاح و تزویج جنس مخالفش هدایت کرده است».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۹، ص۲۲۰

الکافی؛ ج۵، ص۵۶۷/ وسایل الشیعهًْ؛ ج۲۰، ص۳۰۸/ نورالثقلین/ البرهان

(و ما تشاؤن الا ان یشاء الله رب العالمین ) 29 تکویر :(ولی شما هیچ چیزنمی خواهید، جز اینکه خداوند رب العالمین خواسته باشد)

وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌ «42 نجم » وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌ «43» وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا «44»

و پايان و بازگشت همگان به سوى پروردگار توست. و اوست كه به خنداند و بگرياند. و اوست كه به ميراند و زنده كند

چرا زنان باید بزایند ؟!

در روایاتی معتبر از عامه وخاصه آمده که چون علت اغوای حضرت ادم ع همسرش بود بهمین جهت خدای متعال برای مکافات وکفاره زنان ، نسل دختران حوا را به حیض وزاییدن مبتلا نمود . البته فیزیولوژیک زنان هم برای برخی مسائل مناسبتراز مردان افریده شده مثلا مردان ناقص الاحساس هستند وزنان کامل الاحساس .

در معنی عقل هم باید دقت شود چون بار معنایی ان در جوامع مختلف فرق میکند . ناقص العقل /// عقل یعنی مهار . یعنی زنان در احساسات کامل هستند و مهارشان را از دست میدهند ... عَقَلْتُ البَعیرَ عَقْلاً، یعنی پای شتر را با عِقال ببند . عقل در لغت به معنای امساک و نگاهداری، بند کردن، باز ایستادن و منع چیزی است. در بارۀ معنای لغوی عقل گفته شده است که عقل از �عقال� گرفته شده است؛ و �عقال� به معنای طنابی است که به وسیلۀ آن زانوی شتر سرکش را می بندند و به این دلیل به عقل، عقل می گویند که این نیروی باطنی، شهوات و هواها و خواسته های شیطانی درون انسان را به بند می کشد. همچنین واژۀ عقل و مشتقات آن در لغت به معنای فهمیدن، دریافت کردن است

وَفِي الْحَدِيثِ:
القُرْآنُ كالإِبِلِ المُعَقَّلة

ودر کاملترین کتاب لغت عرب یعنی لسان العرب امده :

وعَقَل، فَهُوَ عاقِلٌ وعَقُولٌ مِنْ قَوْمٍ عُقَلاء. ابْنُ الأَنباري: رَجُل عاقِلٌ وَهُوَ الْجَامِعُ لأَمره ورَأْيه، مأْخوذ مِنْ عَقَلْتُ البَعيرَ إِذا جَمَعْتَ قَوَائِمَهُ، وَقِيلَ: العاقِلُ الَّذِي يَحْبِس نَفْسَهُ ويَرُدُّها عَنْ هَواها، أُخِذَ مِنْ قَوْلِهِمْ قَدِ اعْتُقِل لِسانُه إِذا حُبِسَ ومُنِع الكلامَ. والمَعْقُول: مَا تَعْقِله بِقَلْبِكَ. والمَعْقُول: العَقْلُ، يُقَالُ: مَا لَهُ مَعْقُولٌ أَي عَقْلٌ، وَهُوَ أَحد الْمَصَادِرِ الَّتِي جَاءَتْ عَلَى مَفْعُولٍ كالمَيْسور والمَعْسُور.

اما روایات :

وأخرج ابن منيع وابن أبي الدنيا في كتاب البكاء وابن المنذر وأبو الشيخ في العظمة والحاكم وصححه والبيهقي في الشعب وابن عساكر عن ابن عباس قال قال الله لآدم يا آدم ما حملك على أن أكلت من الشجرة التي نهيتك عنها قال يا رب زينته لي حواء قال فإني عاقبتها بان لا تحمل الا كرها ولا تضع الا كرها ودميتها في كل شهر مرتين قال فرنت حواء عند ذلك فقيل لها عليك الرنة وعلى بناتك * وأخرج الدارقطني في الافراد وابن عساكر عن عمر بن الخطاب عن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال إن الله بعث جبريل إلى حواء حين دميت فنادت ربها جاء منى دم لا أعرفه فناداها لأدمينك وذريتك ولأجعلنه لك كفارة وطهورا

قال ابن عباس: لما أكل آدم من الشجرة قيل له لم أكلت من الشجرة التي نهيتك عنها قال حواء أمرتني قال فإني قد أعقبتها أن لا تحمل إلا كرها ولا تضع إلا كرها قال فرنت عند ذلك حواء فقيل لها الرنة عليك وعلى ولدك [وفي لفظ على بناتك].

قلت "على ولدك" وهم تفرد بها ضعيف والصواب ما رواه جماعة بلفظ "على بناتك" كما ستأتي رواياتهم

حكم الأثر: حسن صحيح موقوفاً على ابن عباس من قوله وكذلك صححه الحاكم والذهبي وابن حجر

[32565/2/1] رواه محمد بن علي بن الحسين‏[ضمير] في العلل عن علي بن أحمد بن محمد عن محمد بن أبي عبد الله الكوفي‏[مثله‏] عن موسى بن عمران النخعي عن عمه الحسين بن يزيد عن علي بن سالم عن أبيه قال سألت أبا عبد الله ع... فقال

[32565/2/2] محمد بن علي بن الحسين في عيون الأخبار عن محمد بن عمر بن علي البصري عن محمد بن عبد الله الواعظ عن عبد الله بن أحمد بن عامر الطائي عن أبيه عن الرضا ع عن آبائه ع عن علي ع في حديث أن رجلا سأله... فقال

عن علي بن محمد ، عن أبي صالح بن أبي حماد ، عن الحسين بن يزيد ، عن علي بن أبي حمزة ، عن إبراهيم ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) ، قال : إن الله لما أهبط آدم ( عليه السلام ) أمره بالحرث والزرع ، وطرح عليه غرسا من غرس الجنّة ، فأعطاه النخل والعنب والزيتون والرمان ، فغرسها لعقبه وذريته ، فأكل هو من ثمارها ، فقال إبليس : ائذن لي أن آكل منه (1) شيئا فأبى ( عليه السلام ) أن يطعمه (2) ، فجاء عند آخر عمر آدم ، فقال لحوّا : قد أجهدني الجوع والعطش أريد أن تذيقيني من هذه الثمار ، فقالت له : إن آدم عهد إلي أن لا أطعمك شيئا من هذا الغرس ، وأنه (3) من الجنّة ، ولا ينبغي لك أن تأكل منه ، فقال لها : فاعصري منه في كفّي شيئا ، فأبت عليه ، فقال ذريني أمصه ولا آكله ، فأخذت عنقودا من عنب فأعطته ، فمصه ولم يأكل منه لما كانت حواء قد أكدت عليه ، فلما ذهب يعض عليه اجتذبته حواء من فيه ، فأوحى الله إلى آدم أن العنب قد مصه عدوي وعدوك إبليس ، وقد حرّمت عليك من عصيره الخمر ماخالطه نفس إبليس ، فحرّمت الخمر لان عدو الله إبليس مكر بحواء حتى أمصته العنبة ، ولو أكلها لحرمت الكرمة من أولها إلى آخرها وجميع ثمارها وما يخرج منه (4) ، ثم إنه قال لحواء : لو أمصصتيني (5) شيئا من التمر كما أمصصتيني من العنب ، فأعطته تمرة فمصّها ـ إلى أن قال : ـ ثم إن إبليس ذهب بعد وفاة آدم فبال في أصل الكرمة والنخلة ، فجرى الماء ( في عودهما ببول ) (6) عدو الله ، فمن ثم يختمر العنب والكرم (7) ، فحرّم الله على ذرية آدم كلّ مسكر ، لان الماء جرى ببول عدو الله في النخلة والعنب وصار كل مختمر خمرا ، لان الماء اختمر في النخلة والكرمة من رائحة بول عدو الله .وسايل الشيعه

برخي از ديگر روايات موجود اصلاحات و تفاصيلي لطيف تر به اين داستان افزوده اند، اما �تفسير تعليلي قصه� در تمامي روايات از يك نقش اساسي برخوردار است. از جمله اين اضافات، براي نمونه، مي توان به كيفيت توانا شدن حوّا براي فريب دادن آدم به خوردن از درخت منع شده به وسيله �به كارگيري غريزه جنسي� خود اشاره كرد; آنجا كه شيطان نقش دوجانبه اي براي فريب آن دو ايفا كرد: اول حوّا را توسط درخت منع شده فريب داد و سپس آدم را توسط حوّا (غريزه جنسي) گول زد: �شيطان آن قدر حوّا را وسوسه كرد كه او را فريفت و آدم را به حوّا بفريفت; اين گونه: هنگامي كه آدم حوّا را به عمل زناشويي فراخواند، حوّا گفت: ممكن نيست، مگر در زير آن درخت (شجره ممنوعه). پس هنگامي كه زير آن درخت رفتند، حوّا دوباره به آدم گفت: خواسته ات را برنمي آورم، مگر اينكه از (ميوه) اين درخت بخوري. و هنگامي كه هر دو از ميوه آن درخت خوردند، مناظر قبيح بدن آنان نمايان گشت.�

�خداوند از آدم پرسيد: اي آدم، اين مصيبت از طرف چه كسي به تو رسيد؟ (چه چيزي باعث شد تا در برابر امر من عصيان كني؟) آدم گفت: از طرف حوّا، بار الها!

خدا فرمود: به مجازات اين عمل، او را در هر ماه به خون آلوده خواهم نمود; همان گونه كه اين درخت به خون آلوده شد (توسط حوّا) و نيز او را سفيه و نادان قرار خواهم داد و حال آنكه قبل از اين او را بردبار آفريده بودم و نيز �آبستني� او را سخت و همراه با ناراحتي قرار خواهم داد و حال آنكه پيش از اين حمل او را آسان قرار داده بودم.�

يكي از راويان (ابن زيد) در ذيل اين قصه، چنين بيان مي دارد: �اگر اين پيشامد ناگوار براي حوّا اتفاق نمي افتاد، هيچ زني در دنيا حيض نمي ديد و تمام زنان دنيا فهميده و بردبار مي شدند و حمل تمامي آنان به آساني انجام مي پذيرفت.�

نظر مسيحيت مسيحيان همان داستاني را كه در تورات آمده، پذيرفته اند زيرا تورات جزئي از کتاب مقدس مسيحيان به شمار مي آيد لکن در تفسير و حقيقت گناه حضرت آدم ـ عليه السلام ـ نظرها مي دارند و چنين مي گويند:
شيطان به صورت مار داخل باغ شد و حوّا را راضي كرد كه از ميوه آن درخت بخورد سپس حوّا آن را به آدم داد و آدم هم از آن ميوه خورد اين عمل والدين اوليه ما تنها يك اشتباه معمولي و يا خطايي از راه بي فكري نبود بلكه عصيان عمدي بر ضدّ خالق بود به عبارت ديگر آنها مي خواستند خدا شوند و مايل نبودند مطيع اراده خدا گردند بلكه مي خواستند اميال خود را انجام دهند نتيجه چه شد خدا آنها را به شدّت سرزنش نمود و از باغ بيرون راند تا در جهان پر از درد و رنج زندگي كنند� اين تفسيري بود كه دكتر ويليام ميلر در مورد آيات انجيل به عنوان نظر و نقل از انجيل آورده است و در آن بالاترين گناه يعني ضديّت و جنگ با خدا را به آدم نسبت داده است.

روایتی که مرحوم میرزای نوری : از کتاب تحفة الاخوان نقل می کند.

روایت این است که امام صادق نقل می کنند از ابن عباس داستان خلقت آدم و حوا، رفتن به بهشت و خارج شدن آن ها از بهشت تا جایی که خداوند متعال خطاب کرد به حوا که چه شد؟ چرا چنین کردی؟ حوا گفت خدایا من خطا کردم منتهی ابلیس با فریب دادنش و قسم خوردنش من را گول زد و من فکر نمی کردم که یک بنده ای از بندگان تو قسم تو را به دروغ بخورد و باور کردم خداوند فرمود به هر حال اشتباه کردی پس خارج شو اخرجی ابدا فقد جعلتک ناقصة العقل و الدین و المیراث و الشهادة و الذکر و معوجة الخلقة شاخصة البصر اسیرة ایام حیاتک تا این که احرمنک افضل الاشیاء الجمعة از جماعت از سلام از تحیت و داوری کردم بر تو به حیض بودن، برای هر زاییدنی طعم مرگ را بکشی فانت اکثر حزنا و اکثر قلبا و اکثر دمعتا تا این که می گوید و لم یجعل منکن حاکما و پیغمبری از شما مبعوث نکردم.

Download

ادامه نوشته

چرا قرآن مجید بدون حدیث ناقص است ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه موضوع اینکه بتواترنزد مسلمین ثابت است که قرآن کریم بهمراه ثقل دیگر موجب هدایت کامل وسعادت بشراست بعبارتی ثقلین مکمل ومبین یکدیگرند .اما در زمانیکه ثقل ثانی درغیبت است استفاده کامل وتمام هم از قران نیز ممکن نمیشودمگربراي دوستان حضرت حجت عليه السلام  بنص : بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ {العنكبوت/49}

بلکه قران آياتى است روشن در سينه كسانى كه علم داده شده اند و آيات ما را انكار نمى كنند مگر ستمگران .

وآیات وروایات دیگرواختلافات کنونی در قرائات وتفاسیر نیز شاهد عینی ماست .

اما تفصیل :

چه جاهایی احادیث بکمک قرآن آمدند !؟ همگان میدانیم که حین وبعد از وفات رسول الله مسائلی بین امت اسلام رخ داد که اهم آن موضوع زعامت اسلام وتولیت قرآن مجید بود که باعث اختلافات وتفرقه در امت گردید دراین بین موضوع تحریف قرآن نیز پدید آمد و جالب اینجاست که هم شیعه وهم سنی درکتب خود مطالبی دارند که شایان توجه است مثلا اعاظم عامه در کتب خود آورده اند که داناترین اصحاب به قرآن بروایت بخاری یعنی عبد الله بن مسعود آیه 67 سوره مائده را چنین قرائت میکرد : وأخرج ابن أبي حاتم وابن مردويه وابن عساكر عن أبي سعيد الخدري قال : نزلت هذه الآية { يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك } على رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم ، في علي بن أبي طالب .
وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم { يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك } أن علياً مولى المؤمنين { وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس } .

و در کتب شیعه نیز آمده که :

محمد بن مسعود العياشي في تفسيره بإسناده عن عن ميسر، عن أبي جعفر عليه
السلام قال: لولا أنه زيد في كتاب الله ونقص منه، ما خفي حقنا على ذي حجى، ولو قد
قام قائمنا فنطق صدقه القرآن .مرسل ضعيف

ـ وعنه بإسناده عن الصادق : لو قرئ القرآن كما أنزل لألفيتنا فيه مسمين.
عياشي: عن داود بن فرقد، عمن أخبره(؟)، عن أبي عبد الله عليه السلام قال: لو قد قرئ
القرآن كما انزل لالفيتنا فيه مسمين، وقال سعيد بن الحسين الكندي عن أبي جعفر عليه
السلام بعد مسمين: " كما سمي من قبلنا


ـ وعنه بإسناده عن إبراهيم بن عمرو، قال: قال أبو عبد الله ، أن في القرآن ما مضى وما يحدث وما هو كائن، كانت فيه أسماء الرجال فألقيت، وإنما الاسم الواحد منه في وجوه لا تحصى، يعرف ذلك الوصاة.
عن ابراهيم بن عمر(وثقه النجاشي و ضعفه ابن الغضائري) قال : قال أبوعبدالله عليه السلام : ان في القرآن ما مضى وما يحدث
وما هو كائن ، كانت فيه أسماء الرجال فالقيت ، وانما الاسم الواحد منه في وجوه لا

يحصى يعرف ذلك الوصاة .عياشي


عن سيف وهو ابن عميرة عن غير واحد عن أبي عبد الله عليه السلام أنه قال: لو ترك القرآن كما أنزل لألفينا [هكذا في الكتاب، وفي الأصل "ألفيتنا" كما هو مذكور في (تفسير الصافي)] فيه مسمين كما سمي من كان قبلنا.

یعنی اگر قرآن بهمان شکل نزول وجمع آوری قرائت میشد اسامی ائمه علیهم السلام وحق ایشان بروشنی شناخته میشد !
خوب اکنون بسادگی میتوان با توجه به اقرار طرفین به تحریف و حذف اسم علی از قرآن حکم به تحریف آن داد اما یک حدیث صحیح از اصول کافی به کمک ما می آید :
از قول امام صادق آمده كه چرا اسم علي در قرآن نيامده و حضرت ميفرمايند مگر تعداد ركعات ومقدار زكات آمده ؟! بلكه در غدير امامت علي با حديث : من كنت مولاه فهذا علي مولاه ثابت شد و.....
دراین خبرصحيح از ابوبصير نقل شده كه از حضرت صادق عليه‏السلام در مورد آيه اطيعوا اللّه‏ واطيعوا الرسول واوُلي الامر منكم سؤال نمودم كه مراد از اولوالامر كيست؟
حضرت فرمود: اين آيه در مورد علي بن ابي‏طالب، امام حسن و امام حسين نازل شده‏است.
عرض كردم: مردم مي‏گويند چرا نام علي عليه‏السلام و اهل بيت او در كتاب خدا نيامده‏است؟
حضرت فرمود: به آنان بگو، نماز بر پيامبر نازل شد، در حالي كه خداوند براي مردم عدد ركعات آن را مشخص ننموده بود، چرا كه پيامبر بايد براي آنان تفسير نمايد، و همين طور زكات بر پيامبر نازل شد، اما خداوند بيان نفرمود از هر چهل مثقال نقره، يك نقره زكات دارد. حج بر پيامبر نازل شد در حالي كه خداوند به مردم نفرمود هفت مرتبه طواف نماييد. چون پيامبر كسي است كه تبيبن و تفسير اين آيات و كليات را به عهده دارد.
آنگاه امام صادق فرمود: آيه اطيعوا اللّه‏ واطيعوا الرسول واُولي الامر منكم در شأن علي ابن ابي‏طالب و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام نازل شد. رسول خدا در روز عيد غدير خم فرمود مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فهذا عَليٌّ مولاه، از اين روايت و رواياتي نظير آن به‏خوبي استفاده مي‏گردد كه بيان كليات معارف ديني را قرآن بر عهده دارد، و تفسير و تبيين و توضيح آن بر عهده پيامبر و امامان است. خود قرآن كريم در مواردي اين امر را از جمله امتيازات پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم شمرده است.

خوب تا اینجا ثابت شد که قرائات مختلف وجابجایی آیات در بعضی مواقع به اصل معنی و مقصود نزول صدمه میزند که خودش تحریف معنوی قرانست فقط این مشکل با کمک احادیث برطرف میشود .

وبا مراجعه به تفاسیرشان نزولی مانند درالمنثور سیوطی وتفسیر ابی حاتم وطبری و... بروشنی میتوان تفاوت معنی ظاهری آیات را با هدف نزول خدای متعال از آیه را فهمید مثلا در آیات :

حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ {المائدة/3}

ظاهر آیه میگوید که دین اسلام که خاتم و بهترین ادیان است بعد از تبیین گوشتهای حلال وحرام کامل ونعمت تمام گشت !!!! اما با مراجعه به شان نزول میبینیم که در اخبار معتبر ومقبول الطریفین حتی ازاصحابی مانند ابوسعید خدری وابوهریره آمده که این آیه بعد از نزول آیه 67 مبنی بر اعلام ولایت امام علی و خطبه مشهور غدیر وحدیث ثقلین و معرفی عترت بعنوان تراجم و شرکای قرآن نازل شد ،

 

ويا در تفسير آيه تطهير بدون مراجعه به اخبار دچار شك ميشويم در حاليكه احاديث صحيح برهان قاطع و فصل الخطابند .

 

 پس اگر احادیث را کنار بگذاریم در بسیاری از آیات به گمراهی میرویم و این امرمتواتر نزد فریقین ثابت شده که خدای متعال علاوه برقرآن فرقان یا سنت (حکمت) را به انبیاء جهت رفع اختلاف عطا کرده است :

وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ {البقرة/53}
وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ {آل عمران/48}

وَأَنزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا {النساء/113}
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ {آل عمران/164}
وأخرج عبد بن حميد وابن جرير عن قتادة في قوله { ويعلمهم الكتاب والحكمة } قال : الحكمة السنة . قال : ففعل ذلك بهم ، فبعث فيهم رسولاً منهم يعرفون اسمه ونسبه ، يخرجهم من الظلمات إلى النور ، ويهديهم إلى صراط مستقيم .
وأخرج أبو داود في مراسيله عن مكحول قال : قال رسول الله صلى الله عليه وسلم « آتاني الله القرآن ومن الحكمة مِثْلَيْه » .درالمنثور
17213 - حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا يزيد بن هارون قال انا حريز بن عبد الرحمن بن أبي عوف الجرشي عن المقدام بن معد يكرب الكندي قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : الا اني أوتيت الكتاب ومثله معه الا اني أوتيت القرآن ومثله معه الا يوشك رجل ينثني شبعانا على أريكته يقول عليكم بالقرآن فما وجدتم فيه من حلال فأحلوه وما وجدتم فيه من حرام فحرموه الا لا يحل لكم لحم الحمار الأهلي ولا كل ذي ناب من السباع الا ولا لقطة من مال معاهد الا ان يستغني عنها صاحبها ومن نزل بقوم فعليهم ان يقروهم فان لم يقروهم فلهم ان يعقبوهم بمثل قراهم .مسند احمد حنبل

جالب است که میفرماید مثله معه ، یعنی سنت وحدیث نیز مثل قرآن و معادل آن است که از جانب حق تعالی بر پیامبر نازل شده است .
و امام سیوطی رحمه الله در رساله اش به نام «مفتاح الجنة فی الاحتاج بالسنة» می گوید: بدانید که هر کسی حدیث پیامبر خواه قول باشد یا فعل و دارای شرایط معروف خود باشد را حجت نداند، کفر ورزیده و از دایره اسلام خارج گردیده است، و با یهود و نصارا حشر می شود و یا با گروهی از کفار که خدا بخواهد حشر می شود».

و حافظ ابن کثیر در تفسیر این آیه که (فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ) النور: ٦٣ می گوید: یعنی آنان که با فرمان خدا یعنی راه و شیوه و طریقه و سنت و شریعت ایشان مخالفت می ورزند باید بترسند از اینکه گرفتار فتنه با عذاب شوند.(همچنانكه بسبب مخالفت با امر نبي دچار فتنه وتفرقه شدند ) پس اقوال و اعمال با اقوال و اعمال پیامبر سنجیده می شود و هر قول و عملی که با قول و عمل آنحضرت صلی الله علیه وآله وسلم موافق باشد مورد قبول است و آنچه مخالف قول و عمل ایشان باشد مردود است حال گوینده و انجام دهنده آن هر کسی که می خواهد باشد، چنان که در صحیحین و غیره از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت است که فرمود: «هر کسی عملی بر خلاف فرمان ما انجام دهد مردود است»

 

البته كه  قرآن نيز قرآن بدون رسول را ناتمام ميدانند :

 

 

{وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَن يَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }آل عمران101

 

به سبك آيه دقت كنيد كه ابتدا فرمود آيات الهي برشما خواند ميشود بعد فرمود كه رسول الله در بين شماست يعني قرآن همراه رسول وتبيين او موجب هدايت است . وبعد هم فرمود معتصمين به الله به صراط مستقيم هدايت ميشوند اما اعتصام به الله چگونه ممكن است ؟ آيا خداوند دستي دارد كه دستش را بگيريم وبه او متمسك و وصل شويم ؟!

 

نه بلكه  يدالله همان يد رسولش است بنص : {إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً }الفتح10

 

پس با گرفتن دست رسول در حقيقت دست الله را گرفته وبهدايت و سعادت ميرسيم چون اطاعت رسول همان اطاعت الله است .

 

 {قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ }آل عمران32

 

 {كَيْفَ يَهْدِي اللّهُ قَوْماً كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ }آل عمران86

 

 

شهادت به رسول همراه ايمان به خدا لازم است .

 

 

{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً }النساء136

 

توحيد، نبوت و بعد قرآن و كتب آسماني و فرشتگان ومعاد .

 

 {وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ }التوبة65

 

الله و قرآن و رسولش .

 

 

 

 {فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ }التغابن8

 

ايمان بخدا و رسولش وقرآن .

 

 {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَيَجْعَل لَّكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ }الحديد28

 

مومنين بايد به رسولش هم ايمان بياورند !

 

{وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ }الحديد8

 

رسول با ولايتش مردم را به الله ميرساند .

 

بيشترين كلمه رسول در سوره توبه كه شرح حال منافقين در عصيان از رسول است آمده واين حكايت از آن دارد كه كفر در حوزه توحيد ومعاد است و نفاق در حوزه نبوت وامامت .چون کفرحقیقی درمنافقین متجلی است :{أُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقّاً ...نساء -151

 

اما بعد از رسول چه ؟ آيا الله ورسول تكليف بعد از رسول را معين نكرده اند ؟

 

جواب در آيه 55 مائده كه در اواخر عمر مبارك رسول الله (ص) نازل شد آمده است .

 


اما اگر اشکال کنید که این قرآن وچنین دینی چه فایده ای دارد ؟ خوب باید از خدای متعال پرسید که چرا مثلا سامری را مهلت داد تا بنی اسرائیل را بفریبد وگمراه کند !؟

ان هی الا فتنتک !

همچنین در احادیث شیعه آمده که بعد از آن آزمایشات سنگین وفتنه در امت اسلام که به شهادت اوصياء رسول و فرزندان وشیعیانشان منتهی شد خدای متعال با پنهان کردن ثقل ثانی چنین خواست که پنهانی عبادت شود . در این جا سخن بسیار است اما آنچه مهم است همان اراده حق تعالی بر ابتلاء مسلمین برغیبت شریک قرآن و عبادت پنهانی است .
در اصول کافی آمده :
قال السائل: يا أبا جعفر كان هذا أمر خاص لا يحتمله العامة؟ قال: أبى الله أن يعبد إلا سرا حتى يأتي إبان أجله الذي يظهر فيه دينه، كما أنه كان رسول الله مع خديجة مستترا حتى امر بالاعلان، قال السائل: ينبغي لصاحب هذا الدين أن يكتم؟ قال: أو ما كتم علي بن أبي طالب عليه السلام يوم أسلم مع رسول الله صلى الله عليه وآله حتى ظهر أمره؟ قال: بلى، قال: فكذلك أمرنا حتى يبلغ الكتاب أجله.

سوالاتی ممکن است پیش آید که اگر حدیث اساس است چرا معیار سنجش احادیث قرآنست ؟! و حجیت قرآن چگونه اثبات میشود و.... البته همه اینها قبلا جواب داده شده اند که موجب اطاله کلام میشود خلاصه اینکه مبنا تواتر است خود قرآن یک حدیث متواتر است وبعضی از اوقات تواتر احادیث بیش از قرآن است مانند حدیث غدیر و نسخ وتبیین قرآن بوسیله سنت و .... اما در هر حال طبق دستور حضرات ائمه علیهم السلام فعلا باید همین قرآن موجود را قرائت وبه ان اکتفا کرد تا ظهور ثقل ثانی علیه السلام .

والبته بر مسببین این مشکلات باید لعنت کرد :


رويناه بإسنادنا إلى سعد بن عبد الله في كتاب فضل الدعاء و قال أبو جعفر عن محمد بن إسماعيل بن بزيع عن الرضا و بكير بن صالح عن سليمان بن جعفر عن الرضا قالا دخلنا عليه و هو ساجد في سجدة الشكر فأطال في سجوده ثم رفع رأسه فقلنا له أطلت السجود فقال من دعا في سجدة الشكر بهذا الدعا كان كالرامي مع رسول الله ص يوم بدر قالا قلنا فنكتبه قال اكتبا إذا أنتما سجدتما سجدة الشكر فتقولا اللهم العن اللذين بدلا دينك و غيرا نعمتك و اتهما رسولك صلى الله عليه و آله و خالفا ملتك و صدا عن سبيلك و كفرا آلاءك و ردا عليك كلامك و استهزءا برسولك و قتلا ابن نبيك و حرفا كتابك و جحدا آياتك و سخرا بآياتك و استكبرا عن عبادتك و قتلا أولياءك و جلسا في مجلس لم يكن لهما بحق و حملا الناس على أكتاف آل محمد اللهم العنهما لعنا يتلو بعضه بعضا و احشرهما و أتباعهما إلى جهنم زرقا اللهم إنا نتقرب إليك باللعنة لهما و البراءة منهما في الدنيا و الآخرة اللهم العن قتلة أمير المؤمنين و قتلة الحسين بن علي و ابن فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم اللهم زدهما عذابا فوق عذاب و هوانا فوق هوان و ذلا فوق ذل و خزيا فوق خزي

اللهم دعهما في النار دعا و أركسهما في أليم عقابك ركسا اللهم احشرهما و أتباعهما إلى جهنم زمرا اللهم فرق جمعهم و شتت أمرهم و خالف بين كلمتهم و بدد جماعتهم و العن أئمتهم و اقتل قادتهم و سادتهم و كبراءهم و العن رؤساءهم و اكسر رايتهم و ألق البأس بينهم و لا تبق منهم ديارا اللهم العن أبا جهل و الوليد لعنا يتلو بعضه بعضا و يتبع بعضه بعضا اللهم العنهما لعنا يلعنهما به كل ملك مقرب و كل نبي مرسل و كل مؤمن امتحنت قلبه للإيمان اللهم العنهما لعنا يتعوذ منه أهل النار اللهم العنهما لعنا لم يخطر لأحد ببال اللهم العنهما في مستسر سرك و ظاهر علانيتك و عذبهما عذابا في التقدير و شارك معهما ابنتيهما و أشياعهما و محبيهما ومن شايعهما إنك سميع الدعاء. مهج الدعوات ص :258

 

 

اگر كسي گفت فقط قرآن در جوابش بگو  در این آیات که در آن نماز ووضو و زکات و حج وجهاد و امر به معروف و... آمده ، هر مسلمانی میتواند به آیه ای تمسک کند و دیگران را تکفیر کند مثل همین داعش و طالب و...

در کدام آیه گفته نماز چند رکعت است ودر کدام آیه فرموده چندبار طواف کنید و چقدر زکات بدهید و چگونه جهاد وامر به معروف کنید ؟

من براساس آیه جهاد :وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ {الأنفال/39}



دلم میخواهد شمشیر بدست بگیرم و همه مخالفینم را گردن بزنم !!!!


مگر این آیه قران نیست ؟!