سیره مولا علی ع در غنایم وبرده داری وجنگ


متاسفانه سالهاست عده ای دانسته یا سهوا نیمه خالی لیوان را دیده وچهره ای زشت از اسلام ناب نبوی وعلوی  گزارش میکنند .
 
در مورد تفاوت روش ثقل ثانی با خلفای سقیفه در گرفتن زکات ومالیات ببینید :
علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حدیث صحیح : حماد بن عيسى، عن حريز، عن بريد بن معاوية قال: سمعت أبا عبد الله (عليه السلام) يقول: بعث أمير المؤمنين صلوات الله عليه مصدقا من الكوفة إلى باديتها فقال له: يا عبد الله انطلق وعليك بتقوى الله وحده لا شريك له ولا تؤثرن دنياك على آخرتك وكن حافظا لما ائتمنتك عليه، راعيا لحق الله فيه حتى تأتي نادي بني فلان (2) فإذا قدمت فأنزل بمائهم من غير أن تخالط أبياتهم ثم امض إليهم بسكينة ووقار حتى تقوم بينهم وتسلم عليهم ثم قل لهم: يا عباد الله أرسلني إليكم ولي الله لآخذ منكم حق الله في أموالكم فهل لله في أموالكم من حق فتؤدون إلى وليه فإن قال لك قائل: لا فلا تراجعه (3) وإن أنعم لك منهم منعم فانطلق معه من غير أن تخيفه أو تعده إلا خيرا، فإذا أتيت ماله فلا تدخله إلا باذنه فإن أكثره له، فقل:يا عبد الله أتأذن لي في دخول مالك، فإن أذن لك فلا تدخله دخول متسلط عليه فيه و لا عنف به فاصدع المال صدعين (4) ثم خيره أي الصدعين شاء فأيهما اختار فلا تعرض له ثم اصدع الباقي صدعين ثم خيره فأيهما اختار فلا تعرض له ولا تزال كذلك حتى
يبقى ما فيه وفاء لحق الله تبارك وتعالى من ماله فإذا بقي ذلك فاقبض حق الله منه و إن استقالك فأقله (1)، ثم اخلطها واصنع مثل الذي صنعت أولا حتى تأخذ حق الله في ماله فإذا قبضته فلا توكل (2) به إلا ناصحا شفيقا أمينا حفيظا غير معنف لشئ منها ثم احدر كل ما اجتمع عندك من كل ناد إلينا نصيره حيث أمر الله عز وجل فإذا انحدر بها رسولك فأوعز إليه (3) أن لا يحول بين ناقة وبين فصيلها ولا يفرق بينهما ولا يمصرن لبنها (4) فيضر ذلك بفصيلها ولا يجهد بها ركوبا وليعدل بينهن في ذلك و ليوردهن كل ماء يمر به ولا يعدل بهن عن نبت الأرض إلى جواد الطريق في الساعة التي فيها تربح وتغبق (5) وليرفق بهن جهده حتى يأتينا بإذن الله سحاحا سمانا (6) غير متعبات ولا مجهدات فيقسمن بإذن الله على كتاب الله وسنة نبيه (صلى الله عليه وآله) على أولياء الله فإن ذلك أعظم لاجرك وأقرب لرشدك ينظر الله إليها وإليك وإلى جهدك و نصيحتك لمن بعثك وبعثت في حاجته فإن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال: ما ينظر الله إلى ولي له
يجهد نفسه بالطاعة والنصيحة له ولإمامه إلا كان معنا في الرفيق الاعلى، قال: ثم بكى أبو عبد الله (عليه السلام)، ثم قال: يا بريد والله ما بقيت لله حرمة إلا انتهكت ولا عمل بكتاب الله ولا سنة نبيه في هذا العالم ولا أقيم في هذا الخلق حد منذ قبض الله أمير المؤمنين صلوات وسلامه عليه ولا عمل بشئ من الحق إلى يوم الناس هذا، ثم قال:أما والله لا تذهب الأيام والليالي حتى يحيي الله الموتى (1) ويميت الاحياء ويرد الله الحق إلى أهله ويقيم دينه الذي ارتضاه لنفسه ونبيه فأبشروا ثم أبشروا ثم أبشروا فوالله ما الحق إلا في أيديكم
 
 - حماد بن عيسى، عن حريز، عن محمد بن مسلم، عن أبي عبد الله (عليه السلام): أنه سئل أيجمع الناس المصدق أم يأتيهم على مناهلهم؟ قال: لا بل يأتيهم على مناهلهم فيصدقهم.
کتناب کافی کلینی .
 
ودر نهج البلاغه :
و من وصية له (علیه السلام) کان يکتبها لمن يستعمله علی الصدقات : قال الشريف : و إنما ذکرنا هنا جملا ليعلم بها أنه (علیه السلام)کان يقيم عماد الحق، و يشرع أمثلة العدل، في صغير الأمور و کبيرها و دقيقها و جليلها.انْطَلِقْ عَلَی تَقْوَی اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيک لَهُ وَ لَا تُرَوِّعَنَّ مُسْلِماً وَ لَا تَجْتَازَنَّ عَلَيْهِ کارِهاً وَ لَا تَأْخُذَنَّ مِنْهُ أَکثَرَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فِي مَالِهِ فَإِذَا قَدِمْتَ عَلَی الْحَيِّ فَانْزِلْ بِمَائِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخَالِطَ أَبْيَاتَهُمْ ثُمَّ امْضِ إِلَيْهِمْ بِالسَّکينَةِ وَ الْوَقَارِ حَتَّی تَقُومَ بَيْنَهُمْ فَتُسَلِّمَ عَلَيْهِمْ وَ لَا تُخْدِجْ بِالتَّحِيَّةِ لَهُمْ ثُمَّ تَقُولَ عِبَادَ اللَّهِ أَرْسَلَنِي إِلَيْکمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ لِآخُذَ مِنْکمْ حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِکمْ فَهَلْ لِلَّهِ فِي أَمْوَالِکمْ مِنْ حَقٍّ فَتُؤَدُّوهُ إِلَی وَلِيِّهِ فَإِنْ قَالَ قَائِلٌ لَا فَلَا تُرَاجِعْهُ وَ إِنْ أَنْعَمَ لَک مُنْعِمٌ فَانْطَلِقْ مَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُخِيفَهُ أَوْ تُوعِدَهُ أَوْ تَعْسِفَهُ أَوْ تُرْهِقَهُ فَخُذْ مَا أَعْطَاک مِنْ ذَهَبٍ أَوْ فِضَّةٍ فَإِنْ کانَ لَهُ مَاشِيَةٌ أَوْ إِبِلٌ فَلَا تَدْخُلْهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَإِنَّ أَکثَرَهَا لَهُ فَإِذَا أَتَيْتَهَا فَلَا تَدْخُلْ عَلَيْهَا دُخُولَ مُتَسَلِّطٍ عَلَيْهِ وَ لَا عَنِيفٍ بِهِ وَ لَا تُنَفِّرَنَّ بَهِيمَةً وَ لَا تُفْزِعَنَّهَا وَ لَا تَسُوأَنَّ صَاحِبَهَا فِيهَا وَ اصْدَعِ الْمَالَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ ثُمَّ اصْدَعِ الْبَاقِيَ صَدْعَيْنِ ثُمَّ خَيِّرْهُ فَإِذَا اخْتَارَ فَلَا تَعْرِضَنَّ لِمَا اخْتَارَهُ فَلَا تَزَالُ کذَلِک حَتَّی يَبْقَی مَا فِيهِ وَفَاءٌ لِحَقِّ اللَّهِ فِي مَالِهِ فَاقْبِضْ حَقَّ اللَّهِ مِنْهُ فَإِنِ اسْتَقَالَک فَأَقِلْهُ ثُمَّ اخْلِطْهُمَا ثُمَّ اصْنَعْ مِثْلَ الَّذِي صَنَعْتَ أَوَّلًا حَتَّی تَأْخُذَ حَقَّ اللَّهِ فِي مَالِهِ وَ لَا تَأْخُذَنَّ عَوْداً وَ لَا هَرِمَةً وَ لَا مَکسُورَةً وَ لَا مَهْلُوسَةً وَ لَا ذَاتَ عَوَارٍ وَ لَا تَأْمَنَنَّ عَلَيْهَا إِلَّا مَنْ تَثِقُ بِدِينِهِ رَافِقاً بِمَالِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّی يُوَصِّلَهُ إِلَی وَلِيِّهِمْ فَيَقْسِمَهُ بَيْنَهُمْ وَ لَا تُوَکلْ بِهَا إِلَّا نَاصِحاً شَفِيقاً وَ أَمِيناً حَفِيظاً غَيْرَ مُعْنِفٍ وَ لَا مُجْحِفٍ وَ لَا مُلْغِبٍ وَ لَا مُتْعِبٍ ثُمَّ احْدُرْ إِلَيْنَا مَا اجْتَمَعَ عِنْدَک نُصَيِّرْهُ حَيْثُ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ فَإِذَا أَخَذَهَا أَمِينُک فَأَوْعِزْ إِلَيْهِ أَلَّا يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ وَ بَيْنَ فَصِيلِهَا وَ لَا يَمْصُرَ لَبَنَهَا فَيَضُرَّ [فَيُضِرَّ] ذَلِک بِوَلَدِهَا وَ لَا يَجْهَدَنَّهَا رُکوباً وَ لْيَعْدِلْ بَيْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِي ذَلِک وَ بَيْنَهَا وَ لْيُرَفِّهْ عَلَی اللَّاغِبِ وَ لْيَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ وَ لْيُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ وَ لَا يَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَی جَوَادِّ الطُّرُقِ وَ لْيُرَوِّحْهَا فِي السَّاعَاتِ وَ لْيُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ حَتَّی تَأْتِيَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِيَاتٍ غَيْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ لِنَقْسِمَهَا عَلَی کتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ ( صلی الله عليه وآله ) فَإِنَّ ذَلِک أَعْظَمُ لِأَجْرِک وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِک إِنْ شَاءَ اللَّهُ . 
متن فارسی
شريف رضی گويد: گفته اميرالمومنين (علیه السلام)در اين وصيت که: ان لايبيع من نخلها وديه، و ديه به معنی شاخه درخت است و جمع آن، ودی می باشد. (و نيز) گفته آن حضرت (علیه السلام)که: حتی تشکل ارضها غراسا، از جمله فصيحترين سخنان است و مقصود از آن، اين است که نهالها و شاخه های نخل در زمين نخلستان، چنان زياد شود که هر کس نگاه می کند، آن زمين را به غير حالت و صفتی ببيند که قبلا آن را با آن حالت و صفت ديده و شناخته بود و امر آن بر وی دشوار گردد و گمان ببرد اين زمين، آن زمين نيست. بخشی از وصيت و سفارش اميرالمومنين (علیه السلام)است که آن را برای کسانی که بر امر صدقات می گماشت می نوشت. جز اين نيست که ما جمله هايی از آن را در اينجا می آوريم تا از اين جمله ها معلوم گردد که آن حضرت، ستون حق را برپا می داشت و نمونه هايی از به کار بردن عدل را در کارهای کوچک و بزرگ و دشوار و آسان روان می ساخت:با پرهيز از خشم خدايی که يکی است و شريکی ندارد به دنبال کاری که تو را به انجام آن فرمان داده ام رهسپار شو، و با تاکيد به تو سفارش می کنم که مبادا مسلمانی را بترسانی و نيز در حالی که او کراهت دارد و مايل نيست، مبادا از زمين و ملک او عبور کنی يا بيشتر از حق خدا از اموال او بگيری، پس هنگامی که بر تيره و طايفه ای رسيدی بی آنکه داخل خانه های ايشان بشوی بر آب آنها فرود آی ، آنگاه با طمانينه و وقار نزد ايشان برو تا در ميان آنان قرار گيری، آن گاه بر ايشان سلام می کنی و در اظهار تحيت و درود نسبت به آنها بخل نمی ورزی، پس از آن گويی ای بندگان خدا، (بدانيد که) ولی و خليفه خدا، مرا به سوی شما فرستاده است تا حقی را که خدا در اموال شما دارد از شما دريافت دارم، بنابراين، آيا در اموال شما برای خدا حقی هست تا آنرا به ولی او بپردازيد؟ بعد از اين پرسش، اگر کسی از ايشان گفت نه، ديگر به او رجوع مکن و اگر توانگری به تو آری گفت و اظهار داشت که چنين حقی بر عهده او قرار دارد، همراه او برو بی آنکه او را بترسانی يا او را بيم دهی يا با تشدد و خشونت از او بگيری يا امر دشواری را بر وی تحميل کنی. پس آنچه از زر و سيم به تو می دهد دريافت دار و اگر دارای گوسفند و گاو و شتر باشد تا اجازه نداده برای ديدن آنها مرو، زيرا بيشتر آن احشام به او تعلق دارد و چون در محلی که آن حيوانات هستند رفتی، رفتن تو از نوع رفتن کسی نباشد که بر صاحب آنها تسلط دارد و بر او سخت گرفته است، و البته چهارپايی را رم نده و آن را نترسان و درباره آن حيوان کاری از تو سر نزند که صاحب آن را ناراحت کند (از قبيل زدن حيوان) آن مال را به دو قسمت کن سپس به صاحب مال در انتخاب هر يک از دو قسمت اختيار بده و چون يکی را انتخاب کرد البته در آنچه انتخاب کرده به او اعتراض مکن، آنگاه قسمت دوم را باز به دو نيم بکن و باز در انتخاب، به او اختيار بده و چون انتخاب کرد باز هم البته به او اعتراض مکن همواره بدين گونه عمل نما تا آنچه باقی می ماند برای حق خدا، کافی باشد، پس حق خدا را از صاحب آن مال، بگير، و بعد از آن، اگر صاحب مال ، خواست اين ترتيب را به هم بزند، درخواست او را بپذير، و پس از آن همه آن دو قسمت را با هم بياميز و دوباره مثل بار اول عمل نما تا آن زمان که حق خدا را از مال او دريافت کنی و البته حيوان پير و حيوانی را که از کثرت سن از کار افتاده و حيوانی که استخوان يکی از دستها يا پاها يا استخوان کمر آن شکسته و حيوانی که بيماری، گوشت بدن آن را از بين برده و حيوان معيوب (هيچ يکی از اينها را) مپذير و دريافت مکن. البته و به طور قطع جز کسی که به دينداری او اطمينان داشته باشی و کسی که نسبت به نگاهداری مال مسلمانان دلسوز و علاقه مند باشد کس ديگری را در سپردن آن مال به او، امين مدان، (آن مال را به کسی که دارای شرايط مذکور است بسپار) تا وی آنها را، به آن کس که عهده دار امور مسلمانان و ولی ايشان می باشد، برساند، (مقصود خود آن حضرت است) و او آن اموال را در ميان مسلمانان قسمت کند و مواظبت از آنها را جز به فردی خيرخواه مهربان امين، لايق برای حفظ مال مسلمانان کسی که بر آن حيوانات سخت نگيرد و آنها را به شدت نراند، و در اثر خسته کردن، آنها را ناتوان نسازد و رنج ندهد به کسی ديگری وا مگذار، پس از رعايت آنچه گفته شده هر چه از مال صدقات و زکوات در نزد تو جمع گرديده زود به سوی ما بفرست تا ما آنها را به محلهايی که خدا دستور فرموده برسانيم پس چون کسی که در نظر تو امين است آن اموال (حيوانات) را تحويل گرفت به او خاطرنشان کن که ميان شتر ماده و بچه شيرخوارش جدايی نيندازد و شير آن را به مقداری ندوشد که به بچه اش زيان وارد آيد و البته با زياد سوار شدن بر يک شتر آن را خسته نسازد (که فقط بر آن يکی سوار شود) بلکه بايد ميان آن و شتران ديگر در اين امور، عدالت را رعايت نمايد و بايد شتری را که رنج راه آن را خسته کرده، در آسايش قرار دهد، و بايد آن را که کف پايش، نازک گرديده و آن ديگری را که لنگ گرديده، آهسته براند و بايد آنها را بر برکه های آبی که در کناره راه عبور وی (يعنی آن فرد امين) واقع است برای نوشيدن آب فرود آورد و نيز، آنها را از زمينی که گياه در آن روييده به سوی جاده و راه مستقيم، بر نگرداند و بايد در طول راه زمان به زمان، آنها را استراحت دهد و چون به جايی که مقداری آب و گياه در آن يافته می شود برسند بايد به آنها مهلت دهد تا آب بياشامند و از گياهان بچرند، تا چون به اذن خدا، نزد ما می رسند فربه باشند و مغز استخوانشان پر باشد و رنجور و خسته نباشند، تا آنها را مطابق کتاب خدا و سنت پيامبرش صلی الله عليه و آله، قسمت کنيم، که به راستی، عمل به اين دستورها، باعث پاداش بزرگتر برای تو و نزديکتر برای هدايت تو خواهد بود، اگر اراده خدا به اين امر تعلق گرفته باشد.
 
 
چقدر انسانی و متعادل ... اگر کسی گفت من مالی ندارم که مالیات بدهم تو هم برگرد و چیزی نگیر !....
اگر صاحب مال ، خواست اين ترتيب را به هم بزند (اقاله کند) فَإِنِ اسْتَقَالَک فَأَقِلْهُ ...، درخواست او را بپذير، و پس از آن همه آن دو قسمت را با هم بياميز و دوباره مثل بار اول عمل نما
 
بعد امام صادق ع میفرمایند که دین بشدت تحریف شد ه و ... : والله ما بقيت لله حرمة إلا انتهكت ولا عمل بكتاب الله ولا سنة نبيه

 
 
حال مقایسه کنید روش مولا علی ع در گرفتن زکات را باروش خالدبن ولید لعین امام سلفیه که چه جنایاتی نکرد از تهمت ارتدارد به مالک بن نویره تا کشتن و تجاوز به زنش در همانشب و ...
 
قال الصادق علیه السلام:فَلاَ تَخْرَقُوا بِهِمْ. أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَالْعَسْفِ وَالْجَوْرِ، وَ إِنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلَّفِ وَ الْوَقَارِ وَالتَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخَلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الاِجْتِهَادِ؛ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِامام صادق علیه السلام:“به مردم فشار نياوريد. آيا نمي‌داني كه روش حكومتداري بني‌اُمَيّه، متکی به زور شمشير و فشار و ستم بود؛ ولي روش حكومتداري ما اهل‌بیت، به نرمي و مهرباني و متانت و تقيه و خوش‌اخلاقی و پاكدامني و كوشش است؟پس كاري كنيد كه مردم به دين شما و مسلكي كه داريد رغبت پيدا كنند.”الخصال(صدوق) جلد۲، صفحه ۳۵۵وسائل الشيعه، جلد ۱۱، صفحه ۴۳۰
 
در مورد غنیمت و برده داری :
 
 
در وسايل الشيعه أمده : پيامبر(ص) فرمود: جبرئيل آن قدر براي آزادي برده سفارش كرد كه من فكر كردم برايآزادي برده مهلت معيني مقرر گرديد. همچنین اوج رحمت وعدالت دین اسلام : محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد ، عن ابن أبي عمير عن معاوية بن عمّار ، وحفص بن البختري ، عن أبي عبدالله جعفر ابن محمد ( عليهما السلام ) ، انه قال في الرجل يعتق المملوك ، قال : يعتق الله عزّ وجلّ بكل عضو منه عضوا من النار . الحديث .يعنی هرکس بنده ای را آزاد کند خدای سبحان به ازای هر عضوش عضوی از او را از آتش آزاد خواهد کرد.ورواه الكليني ، عن على بن إبراهيم ، عن أبيه عن ابن أبي عمير ، عن حماد ، عن الحلبي ، ومعاوية بن عمّار ، وحفص بن البخترى كلّهم ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) نحوهعن أبي أسامة زيد الشحام ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) : ان أمير المؤمنين ( عليه السلام ) اعتق ألف مملوك من كدّ يده .ورواه الشيخ باسناده عن محمد بن يعقوب.وسایلیعنی : امام علی (ع) از دسترنج خویش 1000 بنده آزاد کرد .ولا تسلمه نخاسا فإن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال: شر الناس من باع الناس.پيامبر (ص) فرمود: «بدترين مردم كسي است كه مردم را مي فروشد.» نخاسي يعني برده فروشي از مشاغل مذموم است.وسایل الشیعه
 
رفتار انسانی مولا ع با ایرانیان :
 
روزی جمعی از موالی به حضور امام علی علیه السلام آمده و از اعراب، شکایت کردند و گفتند: «رسول خداصلی الله علیه و آله در تقسیم بیت المال یا ازدواج، میان عرب و غیر عرب، هیچ گونه تبعیضی قایل نبود. سلمان، بلال و صهیب در عصر رسول خداصلی الله علیه و آله با زنان عرب ازدواج می کردند، ولی اکنون اعراب ( سران قوم يعني عمر) میان ما و خودشان تفاوت قائلند.» امام علی علیه السلام در این باره با سران قوم، صحبت کرد تا برای رفع تبعیض اقدام جدی کنند، اما سفارش آن حضرت، اثری نبخشید و آنها فریاد می زدند: «چنین چیزی ممکن نیست، ممکن نیست!» امام علی علیه السلام در حالی که از این جریان خشمناک شده بودند، نزد شکایت کنندگان آمد و به آنها فرمود: متأسفانه این ها حاضر نیستند تا با شما روش مساوات پیش گیرند و مانند یک مسلمان دارای حقوق مساوی با شما رفتار نمایند، من به شما توصیه می کنم ( برای سامان دادن به زندگی اجتماعی خود) بازرگانی را پیشه کنید، خداوند به شما برکت خواهد داد، {فروع کافی، ج5، ص 318 و 319.}
 
 
 
 
مردان عالم بیایند از علی ع مردانگی بیاموزند ببینید امام علی ع در باره ایرانیان چه میگوید وچگونه تو دهن اعراب نژاد گرا میزند :
 
جاء الأشعث إليه وهو على المنبر فجعل يتخطى رقاب الناس حتى قرب منه ثم قال يا أمير المؤمنين غلبتنا هذه الحمراء على قربك يعني العجم فركض المنبر برجله حتى قال صعصعة بن صوحان ما لنا وللأشعث ليقولن أمير المؤمنين ع اليوم في العرب قولا لا يزال يذكر فقال ع من يعذرني من هؤلاء الضياطرة يتمرغ أحدهم على فراشه تمرغ الحمار ويهجر قوما للذكر أ فتأمرونني أن أطردهم ما كنت لأطردهم فأكون من الجاهلين أما والذي فلق الحبة وبرأ النسمة ليضربنكم على الدين عودا كما ضربتموهم عليه بدءا ...
 
 
بازگشت دوباره اعراب به اسلام به دست قومی که هنوز مسلمان نشده اند و هنوزقریب به اتفاق آن قوم بر دین دیگری هستند, براصحاب و یاران پیامبر و مردمی که خود را جزو اولین مسلمانان در عصرپیامبر می دانستند و به وسیله آن بردیگران فخر می فروختند بسیار سخت وگران آمد و آنان را در شوکی بزرگ فرو برد.  رو ایت آمده است روزی اشعث بن قیس وارد مسجد شدتمام صف های نماز پر شده بود و جزآخر مسجد جای برای نشستن نبود. او صف های نماز را شکافت و سرهای افرادی در مسیر او بودند را به کناری می زد تا به صف اول رسید. درکمال تعجب مشاهده کرددر صف اول نماز را موالی یا ایرانیان پرکرده اند. این درست هنگامی بود که امیر المومنین در بالای منبرمشغول سخنرانی برای مردم بودند.اشعث بی پروا سخنان امیرالمومنین را قطع می کند و با کمال پررویی به ایشان اعتراض می کند که چرا سرخ رویان اطراف شما را گرفته اند و نزدیک شما هستند بر ما چیره شده اند - کنایه از این تازه مسلمانان ایرانی را در صف اول نماز بر ما مقدم می داری - مولا علی در این لحظه سکوت کرده و با انگشت پا برمنبر می زدند (برای اعتراض به اشعث) در این هنگام صعصعه بن صوحان یکی از یاران خاص امیر المومنین در جواب اشعت می گوید :ما را با این مرد چه کارامروز امیر مومنان کلامی درباره اعراب می فرمایند که همیشه ماندگار خواهد بود. حضرت اندکی سکوت کرده و سپس با خشم کلماتی عجیب, برای مردم آن زمان و آشنا و روشن برای امروز ما بیان فرمودند : «کدام یک از این شکم پرستان بی شخصیت مرا معذور می دارد و به انصاف حکم  می کند که برخی از آن ها دارای اندیشه و هدف در زندگی نیستند و کارشان لولیدن در رختخواب است مثل غلتیدن الاغ (شما اعراب همش بفكر شکم و زير شكم ) و به این هم اکتفا نکرده و دیگران را از پند آموختن محروم می سازد! آیا(ایرانیان)آنان را طرد کنم؟ هرگز آنان را از خود نخواهم راند چون در این صورت از جاهلان خواهم بود. اما سوگند به خدایی که دانه را شکافت و بندگانش را آفرید روزی ایرانیان شما(اعراب)به بازگشت به اسلام می خوانند (می کشانند) همان گونه که شما در آغاز برای پذیرش اسلام آنان را می خواندید (به سمت اسلام می کشاندید).{شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید،  ج ۲، ص ۲۸۴.}
 
همچنين ، به دنبال شكايت جمعي از شهروندان غیرمسلمان نسبت به بد رفتاري يكي از كارگزاران ، خطاب به وي مي فرمايد:
فانّ دهاقين اهل بلدك شكوا منك غلظهً و قسوهً واحتقاراً و جفوهً. و نظرت فلم ارهم اهلاً لان يدنوا لشركهم و لا ان يقصوا و يجفوا لعهدهم...
همانا كشاورزان محل حكومت تو از خشونت و قساوت و تحقير و بدرفتاري تو به من شكايت نمودند. من در اين باره انديشيدم. نه آنان را شايسته نزديك شدن يافتم، چون مشركند و نه سزاوار بد رفتاري، زيرا با ما هم عهدند .نهج البلاغه
 
 
فدای شاه مردان علی ع
 
واوج انسانیت در عمق جاهلیت.
نامه ۵۳ نهج البلاغه: واشعر قلبک الرحمه الرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق.
مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار داده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می باشند
 
 
ومن ذلك قول الشعبي ومر بقوم من الموالي يتذاكرون النحو فقال: لئن أصلحتموه انكم لاول من أفسده، ومن ذلك قول عنترة: فما وجدونا بالفروق اشابة * ولا كشفا ولا دعينا مواليا ومن ذلك قول الاخر: يسموننا الاعراب والعرب اسمنا * وأسماؤهم فينا رقاب المزاود يريد: أسماؤهم عندنا الحمراء، وقول العرب: ما يخفى ذلك على الاسود والاحمر يريد العربي والعجمي، وقال المختار لابراهيم بن الاشتر يوم خازر وهو اليوم الذي قتل فيه عبيدالله بن زياد: ان عامة جندك هؤلاء الحمراء وان الحرب ان ضرستهم هربوا، فاحمل العرب على متون الخيل، وأرجل الحمراء أمامهم. ومن ذلك قول الاشعث بن قيس لعلي بن أبي طالب رحمه الله وأتاه يتخطى رقاب الناس وعلي على المنبر فقال: يا أمير المؤمنين غلبتنا هذه الحمراء على قربك، قال: فركض علي المنبر برجله فقال صعصعة بن صوحان العبدي: مالنا ولهذا يعنى الاشعث ليقولن أمير المؤمنين اليوم في العرب قولا لا يزال يذكر، فقال علي: من يعذرني من هذه الضياطرة يتمرغ أحدهم على فراشه تمرغ الحمار، ويهجر قوم للذكر، فيأمرني أن أطردهم، ماكنت لاطردهم فأكون من الجاهلين، والذي فلق الحبة وبرأ النسمة ليضربنكم على الدين عودا كما ضربتموهم عليه بدءا... قوله: الضياطرة واحدهم ضيطر وضيطار وهو الاحمر العضل الفاحش قال خداش بن زهير: وتركب خيل لاهوادة بينها * وتشقى الرماح بالضياطرة الحمر) أقول: مما يقضى منه العجب أن المبرد جعل الضياطرة في كلام أمير المؤمنين عليه السلام صفة للموالي والحال أن سياق كلامه عليه السلام يأباه لظهوره بل صراحته في أنه عليه السلام جعلها صفة للعرب الشاكين له عليه السلام من الموالي، ويدل عليه أيضا صدر الكلام وهو قول صعصعة: (ليقولن اليوم في العرب) وذيله وهو (ليضربنكم (إلى آخره)).الغارات
 
عباية بن عبدالله اسدى گويد: روز جمعه اى در محضر على عليه السلام نشسته بودم و ايشان بر فراز منبر آجرينى خطبه مى خواند و ابن صوحان نيز نشسته بود، در اين بين اشعث آمد و گفت : اى امير مؤ منان عليه السلام اين سرخ پوستان (ايرانيانى كه ساكن كوفه بودند) از توجه خاصى كه به آنها مى كنى بر ما مسلط گشته اند. امير مؤ منان كه سخت از سخنان اشعث به خشم آمده بود، فرمود: امروز درباره عرب چيزى را روشن كنم كه پيش از اين پنهان بوده است ؛ سپس فرمود: چه كسى منصفانه سخن ما را درباره ستم اين انسانهاى راحت طلب و سبك مغز مى پذيرد كه شبها را تا صبح روى فرشهاى خود مى غلتند و آنگاه پيش من مى آيند و درباره گروهى كه همواره به ياد خدا بوده و هستند، طعنه مى زنند و دستور مى دهند تا آنها را از خود رانده و درو سازم و از جمله ستمگران باشم . قسم به آنكه دانه را شكافت و بنده را آفريد، از پيامبر صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: به خدا قسم ، اينان در آينده به سبب پذيرش دين بر سر شما خواهند كوبيد؛ همچنان كه در روزهاى نخست بر سر پذيرش اسلام با آنها به مقابله پرداختيد.
 
و عنه [عن الحسن بن ظریف عن ابن علوان ]عن جعفر عن ابیه عن علی (ع)قال فی فارس ضربتموهم علی تنزیله و لا تنقضی الدنیا حتی یضربوکم علی تأویله. قرب الاسناد، 52 ؛ همچنین نک: بحار الانوار، ج64، ص174.در قرب الاسناد به نقل از امام صادق (ع) و ایشان از پدرانشان علیهم السلام از حضرت علی (ع) آمده است که آن حضرت در باره فارس ها فرمود : بخاطر نزول قرآن با آنها جنگ کردید اما دنیا به پایان نمی رسد تا این که آنها به خاطر تأویل (تفسیر و باطن) آن با شما خواهند جنگید»
 
20135 - حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا سريج بن النعمان ثنا هشيم عن يونس عن الحسن عن سمرة قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : يوشك أن يملا الله عز و جل أيديكم من العجم ثم يكونون إسدالا يفرون فيقتلون مقاتلتكم ويأكلون فيأكم .مسند احمد
 
 
10 ـ لما ورد سبي الفرس الي المدينه اراد عمر بن الخطاب بيع النساء فقال له اميرالمؤمنين عليه السلام ان رسول ا... صلي ا... عليه و آله وسلم قال : اكرموا كريم كل قوم و انا اشهد ا... و اشهد كم اني قد اعتقت نصيبي منهم لوجه ا... .
فقال المهاجرون و الانصار : وقد وهبنا حقنا لك يا اخا رسول ا... .
فقال عليه السلام : ا...م اشهد انهم قد وهبوا الي حقهم و قبلته و اشهدك اني قد اعتقتهم لوجهك . بحار ج 46 ص 15 ح 33 دلائل الامامه ص 81 مستدرك الوسائل ج 11 ص 132 .
زماني كه اسيران ايراني را به مدينه آوردند ، عمر بن خطاب ، زنان را به جهت كنيزي ، در معرض فروش گذاشت . اميرالمؤمنين عليه السلام به او فرمودند:


رسول ا... صلي ا... عليه و آله و سلم مي فرمودند : بزرگ هر خانداني را بزرگ بداريد .
و من خدا و شما را گواه مي گيرم كه سهم خود را از اين كنيزان ، براي خدا ، آزاد نمودم .
بقيه نيز گفتند : ماهم حق خود را به تو بخشيديم ، اي برادر رسول خدا
امير المؤمنين عليه السلام فرمودند : خدايا گواه باش كه من نيز همه را آزاد كردم .

 
 
 
11 ـ قال الصادق عليه السلام ان علياً اعتق الف نسمه من كد يده جماعه لا يحصون كثره . المناقب ج 1 ص 294. بحار ج 41 ص 32 .كافي ج 5 ص 74 .
امام صادق عليه السلام فرمودند :
علي بن ابيطالب عليه السلام با هزينه ي شخصي خود ، هزار بنده را ، دسته دسته آزاد مي نمود ، به گونه اي كه قابل محاسبه نبود .
 
12 ـ قيل لعلي عليه السلام لم لا تشتري فرساً عتيقاً ؟
قال عليه السلام : لا حاجة لي فيه و انا لا افر ممن كر علي و لا اكر علي من فر مني . امالي الصدوق ص 102 . بحار ج 41 ص 76
به علي بن ابيطالب عليه السلام گفته شد : چرا اسبي تيز رو خريداري نمي كني ؟
حضرت فرمودند : نيازي بدان ندارم ، زيرا كه من نه از كسي كه بر من هجوم آورد فرار مي كنم و نه به سوي كسي كه از من فرار كرده ، مي تازم .
 
13 ـ الكافي عن يحيي بن ابي الملاء عن ابي عبدا... عليه السلام قال كان اميرالمؤمنين
لا يقاتل حتي تزول الشمس و يقول تفتح ابواب السماء و تقبل الرحمه و ينزل النصر و يقول هو اقرب الي الليل و أجدر أن يقل القتل. كافي, ج 5, ص 28, 5
امام صادق عليه السلام فرموده است اميرمؤمنان عليه السلام جنگ نمي‌كرد تا خورشيد زوال پيدا كند و مي‌فرمود درهاي آسمان باز و رحمت الهي شامل و پيروزي در اين زمان نازل مي‌شود و نيز مي‌فرمود جنگ در اين زمان چون به شب نزديكتر است سبب كشتار كمتر مي‌شود.
 
 
14 ـ الكافي: عن الكوفي عن ابي عبدا... عليه السلام قال قال اميرالمؤمنين عليه السلام بعثني رسول ا... صلي ا... عليه و آله الي اليمن و قال يا علي لا تقاتلن احدا حتي تدعوه و ايم ا... لان يهدي ا... علي يديك رجلا خير لك مما طلعت عليه الشمس و غربت... الكافي, ج 5, ص 28, ح 4
امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد علي عليه السلام فرموده است رسول خدا من را به يمن فرستاد و فرمود اي علي نبايد با احدي بجنگي مگر اينكه اول او را دعوت به حق كني قسم به خدا اگر خداوند به دست تو يك نفر را هدايت كند بهتر است از آنچه خورشيد بر آن طلوع و غروب مي‌كند.
 
 
وصیت امام علی ـ علیه السّلام ـ : امام علی ـ علیه السّلام ـ در وصیت نامة خود که پس از ضربت خوردن خطاب به فرزندانش نگاشته است؛ تصریح می کند: انظرو اذا انامت من ضربته هذه، فاضربوا ضربة بضربة، و لا یمثل بارجل فانّی سمعت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ یقول: ایاکم و المثلة و لو بالکلب العقور» «بنگرید اگر من بر اثر ضربت شمشیر این (ابن ملجم) از دنیا رفتم، پس او را فقط با یک ضربت در ازای یک ضربتی که به من زده است، بزنید، و اصلاً او را مثله و شکنجه نکنید چرا که من خودم از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ شنیدم که فرمود: از مثله و قطعه قطعه کردن اعضاء دوری کنید اگرچه سگ وحشی باشد».اگر ضربت ابن ملجم کشنده نبود و زنده ماندم، قصاص جراحت به عهده خودم است و اگر کشته شدم، آماده رسيدن به لقاء الله هستم. اگر زنده ماندم و عفو كنم، اين عفو کارساز است و موجب تقرب من به خداست. پس عفو كنيد. قسم به خدا در هنگام مرگ چيزي به من وارد نمي شود که براي من خوشايند نباشد يا چيزي طلوع کند که براي من ناشناس باشد. 
ودر کافی مولا علی به امام حسن میگوید ای پسرم تو ولی امر ولی دم هستی اگر عفو کردی که کردی اگرم قصاص نمودی فقط یک ضربه بزنی و گناه (بی عدالتی وکینه جویی مثل جاهلین جاهلیت) نکنی .
 
ثم قال لعلي بن الحسين: يا بني وأمرك رسول الله صلى الله عليه وآله أن تدفعه إلى ابنك محمد بن علي وأقرئه من رسول الله صلى الله عليه وآله ومني السلام، ثم اقبل على ابنه الحسن، فقال: يا بني أنت ولي الامر وولي الدم، فإن عفوت فلك وإن قتلت فضربة مكان ضربة ولا تأثم.کافی
آیا رحمتی بالاتر ازاین سراغ دارید ؟ آخر انسانیت اینجاست ، کدام حاکم را سراغ دارید که نسبت به دشمن ترین دشمنانش چنین رفتار انسانی داشته باشد ؟! حتی خود امام هم قربانی قصاص بعد از جنایت شد
 
ویا در همان زمان شما ببینید که بعد از ضربتی که ابولولو به عمر زد و پس از خروج از مسجد توسط خنجز خودش کشته شد هیچ منطق وعقلی نمی پذیرد که شما بجای قاتل که اکنون کشته هم شده بیایید و یک قوم یعنی ایرانیان بیگناه را بجرم ناکرده مجازات کنید و هرمزان بیچاره وجفینه و دختر ابولؤلؤ را علاوه بر ابولولو اعدام کنید ! و جالب اینجاست که امام علی (ع) به عبید الله بن عمر که هرمزان را بیجهت مثله کرد وکشت فرمودند قصاصت میکنم و وی دشمنی امام (ع) را بدل گرفت وسرانجام در سپاه معاویه علیه امام شرکت کرد وبه هلاکت رسید وايرانيان هم عدالت ومنطق مولا را پسنديدند وشيعه شدند .
 
حتی خود عمر گفته بود :
وقتي عمربن خطاب با شش ضربت چاقوي ابولؤلؤ به بستر مرگ گرفتار شد، عبيدالله پسر عمر، هرمزان، سردار ايراني تازه مسلمان و دختر خردسال ابولؤلؤ را كشت؛ در حالي كه هنوز عمر زنده بود. استدلال عبيدالله اين بود كه در خلوت، هرمزان را ديدم كه بر كشتن پدرم، ابولؤلؤ را ترغيب مي كند. عمر وصيّت كرد كه اگر از دنيا رفتم، براي تأييد سخنان پسرم، گواهي بخواهيد، اگر نياورد، عبيدالله را به جرم قتل هرمزان بكشيد !  دوره ي حاكميّت عثمان فرا رسيد، ولي عثمان، علي رغم وصيّت عمر و حكم الهي تصريح كرد كه من از گناه عبيدالله بن عمر گذشتم، ولي علي(ع) بر كشتن عبيدالله اصرار ورزيد. عثمان گفت من خون بهاي او را مي پردازم. امام(ع) با اين عمل كرد عثمان به شدّت مخالفت كرد و به عبيدالله بن عمر خطاب كرد: «اگر دستم به تو رسد، تو را به قصاص خون هرمزان خواهم كشت». و عثمان نيز عبيدالله را مخفيانه به كوفه روانه كرد.. 
 
الطبقات الكبرى لابن سعد - (ج 5 / ص 16)أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثني كثير بن زيد عن المطلب بن عبد الله بن حنطب قال: قال علي لعبيد الله بن عمر: ما ذنب بنت أبي لؤلؤة حين قتلتها؟ قال فكان رأي علي حين استشاره عثمان ورأي الأكابر من أصحاب رسول الله على قتله، لكن عمرو بن العاص كلم عثمان حتى تركه، فكان علي يقول: لو قدرت على عبيد الله بن عمر ولي سلطان لاقتصصت منه.
 
السنن الكبرى للبيهقي - (ج 8 / ص 61)(أخبرنا) أبو الحسين بن بشران أنبأ أبو الحسن على بن محمد المصرى ثنا مالك بن يحيى أبو غسان ثنا على بن عاصم عن حميد عن عبد الله بن عبيد بن عمير قال لما طعن عمر رضى الله عنه وثب عبيد الله بن عمر على الهرمزان فقتله فقيل لعمر إن عبيد الله بن عمر قتل الهرمزان قال ولم قتله قال انه قتل أبى قيل وكيف ذاك قال رأيته قبل ذلك مستخليا بأبى لؤلؤة وهو امره بقتل أبى قال عمر ما ادرى ما هذا انظروا إذا انا مت فاسألوا عبيد الله البينة على الهرمزان هو قتلني فان اقام البينة فدمه بدمى وان لم يقم البينة فأقيدوا عبيد الله من الهرمزان فلما ولى عثمان رضى الله عنه قيل له ألا تمضى وصية عمر رضى الله عنه في عبيد الله قال ومن ولى الهرمزان قالوا انت يا أمير المؤمنين فقال فقد عفوت عن عبيد الله بن عمر
 
الإصابة في معرفة الصحابة - (ج 3 / ص 234)وأخرج الكرابيسي في أدب القضاء بسند صحيح إلى سعيد بن المسيب - أن عبد الرحمن بن أبي بكر قال لما قتل عمر: إني مررت بالهرمزان وجفينة وأبي لؤلؤة وهم نجى فلما رأوني ثاروا فسقط من بينهم خنجر له رأسان نصابه في وسطه فانظروا إلى الخنجر الذي قتل به عمر فإذا هو الذي وصفه فانطلق عبيد الله بن عمر فأخذ سيفه حين سمع ذلك من عبد الرحمن فأتى الهرمزاني فقتله وقتل جفينة وقتل بنت أبي لؤلؤة صغيرة وأراد قتل كل سبي بالمدينة فمنعوه... فلما استخلف عثمان قال له عمرو بن العاص: إن هذا الأمر كان وليس لك على الناس سلطان فذهب دم الهرمزان هدراً.
 
واوج تعصب عربی ومخالفت با عجم وبی عدالتی را در سخن پسر عمر ببینید که به امام علی (ع) چه گفت : سپاس خداى را كه ما را در وضعى قرار داد كه تو خون هرمزان را از من مى‏‌خواهى و من خون اميرالمؤمنين عثمان را !!!! شما فکر میکنید آیا غیر از عمر ومعاویه که بشدت عرب گرا وعجم ستیز بودند ؟!هرمزان که بود ؟ فرمانده سپاه ایرانی که بدست سپاه عمر اسیر شد وچون اسلام نمی آورد عمر قصد قتل او را کرد اما امام (ع) مانع شد .....عمر از حضرت امیر سوال کرد : به نظر شما با هرمزان چگونه رفتار کنیم ؟حضرت امیر فرمودند : حکم اسلام این است که فدیه و مبلغ یک غلام را به نفع بیت المال مسلمین بگیرید و او را بعنوان غلام به یکی از مسلمانان واگذارید .حضرت فرمودند : من این مبلغ را می پردازم و او را قبول می کنم . و اینجا بود که جناب هرمزان با مشاهده این بزرگواری از حضرت امیر به دین مقدس اسلام تشرف یافت . و نیز از همان روز بغض و کینه عمر خطاب را به دل گرفت . حضرت نیز بعلت تشرف جناب هرمزان به اسلام ، وی را آزاد نمودند . و از آن به بعد جناب هرمزان خود را از ملازمان حضرت امیرالمومنین نمود و بیشتر اوقات خود را در مسجد و عبادت در آن به سر می برد .عثمان در ابتداى خلافت خود طى سخنانى گفت: هرمزان كه به ناحق به دست عبيداللّه‏ بن عمر به عنوان انتقام خون پدر كشته شده است، مسلمان بوده (و بايد قاتل او قصاص شود)، ولى به دليل وارث نداشتن هرمزان، تمامى مسلمانان وارث و ولى‏ دم او محسوب مى‏ شوند. من به عنوان خليفه و امام مسلمانان از خون هرمزان گذشته و قاتل او را مى‏ بخشم. عثمان پس از اين كه از طرف خودش از خون هرمزان گذشته و قاتل را بخشيد، خطاب به كسانى كه در جلسه حاضر بودند، گفت: آيا شما هم از خون هرمزان گذشته و قاتل او را مى‏ بخشيد؟حاضرين نظر خليفه را تأييد كرده و با حكم صادره موافقت كردند، اما حضرت على رضى‏ الله‏ عنه با حكم صادره مخالفت كرد و خطاب به عثمان فرمود: عبيداللّه‏ بن عمر مسلمان بى‏ گناهى را كشته و مرتكب گناه بزرگى شده است. او را به خاطر گناهى كه مرتكب شده، قصاص كن. حضرت على رضى‏ الله‏ عنه سپس خطاب به عبيداللّه‏ بن عمر فرمود: اى فاسق! اگر روزى به تو دست يابم، تو را به عنوانِ قصاصِ خونِ هرمزان، خواهم كشت.بلاذری 
وعلت تمایل ورغبت ایرانیان بعلی ع ، همان عدالت و منطق وی است مثلا در جریان قاتل عمر :
 
وروى ابْن وَهْب، عَنِ السري بْن يَحْيَى، عَنِ الْحَسَن- أن عبيد الله ابن عُمَر قتل الهرمزان بعد أن أسلم، وعفا عَنْهُ عُثْمَان، فلما ولي علي خشي على نفسه، فهرب إِلَى مُعَاوِيَة، فقتل بصفين. استیعاب
 
 
 
و بعد از آنكه امام على (عليه السلام) عهده دار خلافت شد، عبيدالله بن عمر از ترس كشته شدن بخاطر عدالت علي ع يا همانهائى كه بناحق كشته بود از مدينه گريخت و به شام رفت  در كتاب «الاستيعاب» آمده است كه: عبيدالله پسر عمر، هرمزان را بعد از آنكه مسلمان شد به قتل رساند. و عثمان از او گذشت، و چون على (عليه السلام) خليفه شد از عدل علي بر جان خود ترسيد و به طرف معاويه گريخت و در جنگ صفين به قتل رسيد .
بنابراین قبول کنید که بی جهت نیست که ایرانیان وحتی غیر مسلمین شیفته امیر المومنین (ع) هستند و قرآن ناطق يعني علي (ع) .
 
 
 
وفي ح عمر: ثم حصل لك "الشهادة" أي بقتل فيروز أبي لؤلؤة غلام مغيرة، فإنه سأل عمر أن يكلم مولاه أن يضع من خراجه وهو دينار فقال: ما أرى أن أفعل! إنك عامل محسن وما هذا بكثير، فغضب فطعنه في صلاة الصبح بسكين مسمومة فمات بعد زمان.
 
الكتاب: مجمع بحار الأنوار في غرائب التنزيل ولطائف الأخبار
المؤلف: جمال الدين، محمد طاهر بن علي الصديقي الهندي الفَتَّنِي الكجراتي (المتوفى: 986هـ)
 
جنگ ابتدایی فقط با اذن معصوم است چون موضوع جان وخون مردم حتی کافر از نظر اسلام بسیار مهم است :
 
قَالَ عَبد اللهِ بْن مُحَمد الجُعفي، حدَّثنا هِشام بْن يُوسُف، أَخبرنا مَعمَر، عَنْ أَخي الزُّهري، قَالَ: كتب الوليد إلى عُمر، وهو على المدينة، أن يضرب خُبَيب بْن عَبد اللهِ بْن الزُّبَير، فضربه أسواطا، فأقامه، فمات، فسَمِعَتُ سالم بْن عَبد اللهِ يَقُولُ: عاب اللَّه على مُوسى قتل نفس كافرة.
الكتاب : التاريخ الكبير
المؤلف : محمد بن إسماعيل بن إبراهيم أبو عبدالله البخاري الجعفي
 
حدثنا أبو الحسين بن بشران أنا إسماعيل بن محمد الصفار ثنا أحمد بن منصور ثنا عبد الرزاق بن مسلم أخي الزهري قال : كنت جالسا عند سالم بن عبد الله في نفر من أهل المدينة فقال رجل : ضرب الأمير آنفا رجلا أسواقا فمات فقال سالم : عاب الله على موسى عليه السلام في نفس كافرة قتلها
 
الكتاب : شعب الإيمان
المؤلف : أبو بكر أحمد بن الحسين البيهقي
 
ببینید شدت حرمت خون مردم چقدر است :
أول ما يقضى بين الناس يوم القيامة فى الدماء (ابن أبى شيبة ، وأحمد ، والبخارى ومسلم ، والنسائى ، وابن ماجه عن أبى وائل عن الأعمش عن ابن مسعود . الخطيب عن الأعمش عن أبى صالح عن أبى هريرة وقال غريب جدًّا والمحفوظ حديث ابن مسعود)
 
قتل موسى عليه الصلاة والسلام لقبطي كافر من قوم فرعون، لم يكن يريد قتله، قال الله تعالى: {وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ * قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ *قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِّلْمُجْرِمِينَ * فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُّبِينٌ *فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ يَا مُوسَى أَتُرِيدُ أَن تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ إِن تُرِيدُ إِلَّا أَن تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ} [القصص: 15ـ19]
 
 
یک موضوع بسیار اساسی در تحلیل درست از اختلاف اسلام نبوی علوی با اسلام عمری اموی ، اینست که چرا امام علی ع راه خلفای قبل را در فتوحات ادامه نداد ؟
 
اگر در اخبار معصومين دقت شود ايشان جنگ ابتدايي را فقط با حضور امام عادل جائز ميدانند وبراي مجاهدين هم شرايط سختي درنظر گرفتند كه هركسي نميتواند وارد جنگ وجهاد شود ….
 
Download
Jang
 
 
آنچه که مورخین ومحدثین اهل سنت روایت کرده اند حاکی از آنست که امیرالمومنین ع بعلت اینکه سیره وسنت شیخین را اسلامی نمیدانست در شورای شش نفره عمر ، کنار گذاشته شد .
 
در حالیکه میتوانست براحتی دروغی مصلحتی بگوید و بجای عثمان 12 سال زودتر بر مسند قدرت نشیند اما چرا چنین نکرد ؟!
 
چرا امام علی ع فرماندهی جنگ قادسیه علیه ایرانیان را از عمر قبول نکرد و عمر آنرا به سعد بن ابی وقاص داد ؟!
 
يوم القادسية
قَالُوا: كتب المسلمون إِلَى عُمَر بْن الخطاب رضي اللَّه عنه يعلمونه كثرة من تجمع لهم من أهل فارس ويسألونه المدد، فأراد أن يغزو بنفسه وعسكر لذلك، فأشار عَلَيْهِ العَبَّاس بْن عَبْد المطلب، وجماعة من مشايخ أصحاب رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بالمقام وتوجيه الجيوش والبعوث ففعل ذلك، وأشار عَلَيْهِ علي بْن أَبِي طالب بالمسير، فقال له: إني قَدْ عزمت عَلَى المقام وعرض عَلَى علي رضي اللَّه عنه الشخوص فأباه فأراد عُمَر توجيه سَعِيد بْن زيد بْن عَمْرو ابن نفيل العدوي، ثُمَّ بدا له فوجه سَعْد بْن أَبِي وقاص .
 
الكتاب: فتوح البلدان
المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر بن داود البَلَاذُري (المتوفى: 279هـ)
 
 
مسعودي شافعی گفته كه اما علي ع بعمر گفتند كه خودت شخصا بجنگ برو بعكس نهج البلاغه :
 
ولما قتل أبو عبيد الثقفي بالجسر شق ذلك على عمرو وعلى المسلمين، فخَطَبَ عمر الناس وحثهم على الجهاد، وأمرهم بالتأهب لأرض العراق، وعسكر عمر بصرار وهو يريد الشخوص، وقد استعمل على مقدمته طلحة بن عبيد الله، وعلى ميمنته الزبير بن العوام، وعلى ميسرته عبد الرحمن بن عوف، ودعا الناس، فاستشارهم فأشاروا عليه بالمسير، ثم قال لعلي: ما ترى يا أبا الحسن، أسير أم أبعث؟ قال: سر بنفسك فإنه أهيب للعدو وأرهب له، فخرج من عنده، فدعا العباس في جِلَّة من مشيخة قريش وشاورهم، فقالوا: أقم وابعث غيرك ليكون للمسلمين إن انهزموا فئة، وخرجوا، فدخل إليه عبد الرحمن بن عوف، فاستشاره، فقال عبد الرحمن: فدِيت بأبي وامي، أقم وابعث؛فإنه إن انهزم جيشك فليس ذلك كهزيمتك، وإنك إن تُهْزَم أو تُقْتَل يكفر المسلمون ولا يشهدوا أن لا إلهَ إلا اللّه أبداً، قال: أشر عَلَيَّ من أبعث؟ قال: قلت: سعد بن أبي وقاص، قال عمر: أعلم أن سعداً رجل شجاع، ولكني أخشى أن لا يكون له معرفة بتدبير الحرب، قال عبد الرحمن: هو على ما تصف من الشجاعة، وقد صحب رسول اللّه صلى الله عليه وسلم وشهد بدراً فاعهد إليه وشاورنا فيما أردت أن تحدث إليه؛ فإنه لن يخالف أمرك، ثم خرج فدخل عثمان عليه، فقال له: يا أبا عبد الله أشر علي أسير أم أقيم؟ فقال عثمان: أقم يا أمير المؤمنين وابعث بالجيوش، فإنه لا آمن إن أتى عليك آتٍ أن ترجع العرب عن الإسلام، ولكن ابعث الجيوش وداركها بعضها على بعض، وأبعث رجل له تجربة بالحرب وبَصَر بها، قال عمر: ومن هو؟ قال: علي بن أبي طالب، قال: فالقه وكلمه وذاكره ذلك، فهل تراه مسرعاً إليه أو لا، فخرج عثمان فلقي علياً فذاكره ذلك، فأبى علي ذلك وكرهه (امام علي ع جنگ با ايرانيان را تحت لواي شيخين خوش نداشت چون سيره ايشان را برخلاف سنت رسول خدا ص ميدانست)، فعاد عثمان إلى عمر فأخبره، فقال له عمر: ومن ترى؟ قال: سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل: قال: ليس بصاحب ذلك،
الكتاب : مروج الذهب
المؤلف : المسعودي الشافعی
 
 
بنص بلاذری ومسعودی عمرابتدا امام علی ع را نامزد جنگ عليه ايران کرد اما امام قبول نکرد ... وعرض عَلَى علي رضي اللَّه عنه الشخوص فأباه فأراد عُمَر توجيه...)
 
جالبست که بلاذری در فتوح البلدان و مسعودی در مروج الذهب اورده اند که مولا علی ع به عمر گفتند خودت شخصا به جنگ قادسیه برو اما در نهج البلاغه نوشته امام ع گفتند نرو و عمر به علی ع گفت خودت برو اما امام ع قبول نکرد و عمر فرماندهی جنگ علیه ایران را به سعد ابی وقاص داد ! بلاذری اورده که توصیه به نرفتن عمر را عباس و بعضی صحابه دیگر کردند نه علی ع
 
ﻭ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ ﺍﻗﺎﯼ ﻣﺴﻌﻮﺩﯼﺩﺭﺩﻭﺭﻩ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺧﻼﻓﺖ ﻋﻤﺮ، ﻣﻮﺿﻌﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺘﻮﺣﺎﺕﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺗﺨﺎﺫ ﻧﻤﻮﺩ، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻣﻮﺿﻌﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺧﻼﻓﺖﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺍﺗﺨﺎﺫ ﻧﻤﻮﺩ؛ ﻳﻌﻨﻰ ﻧﻪ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻣﺸﺮﻭﻋﻴﺖ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻮﺿﻌﻰﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﮔﺮﺩﺩ.ﻋﻤﺮ ﻛﻮﺷﻴﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺮﻛﺖ ﺩﺭ ﻓﺘﻮﺣﺎﺕ ﻭﺍ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭﻟﻰ ﻣﻮﻓﻖﻧﺸﺪ. ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻮﺭﺥ ﻧﺎﻣﺪﺍﺭ، ﻣﺴﻌﻮﺩﻯ : ﭼﻮﻥ ﻋﻤﺮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺟﻨﮓﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﻛﺮﺩ، ﻋﺜﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺩﻯ ﺭﺍﺑﻔﺮﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺟﻨﮓ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻭ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ :ﺁﻥ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ. ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲﺑﺒﻴﻦ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻋﻠﻰ( ﻉ) ﻣﺬﺍﻛﺮﻩﻛﺮﺩ، ﺍﻣّﺎ ﻋﻠﻰ( ﻉ) ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﺩ ﻛﺮﺩﻣﺴﻌﻮﺩﻯ، ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ، ﺝ 2، ﺹ 310، ﻗﻢ، ﺩﺍﺭ ﺍﻟﻬﺠﺮﺓ، ﭺ ﺩﻭﻡ،.1409
 
چرا امام علی ع این امر عمر وعثمان را رد کرد وخوش نداشت ؟! چون سيره خلفا را مشروع نميدانست !
 
 
ذهبی هم بعد از رد کردن حرف شیعه که:شمشیر علی علیه السلام بود که اسلام را برپا داشت؛می گوید:وبعد الرسول لم یشهد حرب فارس ولا الروم ولا شیئا من تلک الملاحم المهوله(حضرت علی علیه السلام)بعد از پیامبرص،نه درجنگ با ایران و نه در جنگ روم و نه در هیچ کدام از جنگ های هول برانگیز دیگر شرکت نکرد!المنتقى من منهاج الاعتدال فی نقض کلام أهل الرفض والاعتزال أبو عبد الله محمد بن عثمان الذهبی سنة الولادة 673هـ/ سنة الوفاة 748هـ ج1ص540 و 541
 
 
در حاليكه اگر دنيا پرست و دنبال مقام وكنيز و ...بود براحتي ميتوانست به منتهاي آرزوي خود برسد ، دقت شود !
 
اگر شما بگویید:مرتدین حمله کرده اند،خیلی خطرناک بوده یا اصلا اسلام رو خواستند به هم بریزند،با این حال،حضرت علی علیه السلام،هیچ کاری نداشت و شرکت نکرد؛ چرا؟یا اگر بگویید جنگ با ایرانیان مهم بوده،نزدیک بوده مدینه را بگیرند،اما باز امیرمومنان ع شرکت نکرده!! چرا؟امیرمومنان علیه السلام،با مرتدین نجنگید،اما با عایشه جنگید!امیرمومنان علیه السلام با روم و ایرانیان نجنگید؛اما با معاویه و طلحه و زبیر جنگید!برای هیچ کدام از این جنگ ها،خطری برای اسلام احساس نکرد،اما عایشه و زبیر،طلحه و معاویه را خطر برای اسلام می دانستشجاعت امیرمومنان علیه السلام که کم نشده بود،شمشیرش هم که از بین نرفته بود؛همه موجود بودند؛پس چرا همراه خلفا در جنگ ها شرکت نکرد؟نتیجه:امیرمومنان علیه السلام در زیر پرچم خلفای شما؛حاضر نشد حتی برای فتح روستای بغلی برود؛چه برسد به جنگ با ایرانی ها و مرتدین و غیره.
.
 
واعتراف ابن تيميه به اينكه حضرت علي ع بعد از رسول خدا ص در 3 جنگ عليه مسلمين ! شركت كرد اما عليه ايرانيان و...نه :
 
وَجَمِيعِ الْحُرُوبِ الَّتِي حَضَرَهَا عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ثَلَاثَةُ حُرُوبٍ الْجَمَلُ وصفين وَحَرْبُ أَهْلِ النهروان.مجموع الفتاوي
 
همچنین خود عمر اعتراف میکند که امام علی ع گرچه بهترین امت است اما بروش ایشان نمیجنگد  !!!
 
أنه حينما استشار أبو بكر عمر بن الخطاب في إرسال علي أمير المؤمنين (عليه السلام) لقتال الأشعث بن قيس، وقال: "إني عزمت على أن أوجه إلى هؤلاء القوم علي بن أبي طالب، فإنه عدل رضا عند أكثر الناس، لفضله، وشجاعته، وقرابته، وعلمه، وفهمه، ورفقه بما يحاول من الأمور ([1]13).
 
قال: فقال عمر بن الخطاب: صدقت يا خليفة رسول الله (صلى الله عليه وآله)، إن علياً كما ذكرت، وفوق ما وصفت، ولكني أخاف عليك خصلة منه واحدة.
قال له أبو بكر: ما هذه الخصلة التي تخاف علي منها منه؟.
فقال عمر: أخاف أن يأبى القتال القوم، فلا يقاتلهم، فإن أبى ذلك، فلن تجد أحداً يسير إليهم ([2]14) إلاَّ على المكروه منه. الحياة السياسية للامام الحسن عليه السلام نویسنده : السيد جعفر مرتضى العاملي
 
خالد خطیبا یرغبهم فی بلاد العجم ،و یزهدهم فی بلاد العرب ،و قال :الاترون الطعام کرفع التراب و بالله لو لم یلزمنا الجهاد فی الله و الدعاء الی الله عزوجل و لم یکن الا المعاش لکان الرای ان نقارع علی هذا الریف حتی تکون اولی به و نولی الجوع و الاقلالمن تولاه ممن اثاقل عما انتم علیه . گرچه دقیقا از محتوای پرسش های نیروهای تحت فرمان خالد بی خبریم ،ولی از به دست می آید کهوی بر تشویق به فتخ عراق به سبب فزونی روزی در آن دیار و ستاندن ان از حاکمانش و سپردن به سربازان مسلمان تاکید دارد
 
 
 
وقبلا هم امام در جریان شورای شش نفره عمر بعلت همینکه خلافت ابوبکر وعمر را شرعی
 نمیدانست کنار گذاشته شد ؟؟!!!
 
 
امام جواد (ع) نیز در بیانی صریح در مورد فتوحات می فرماید:«در این عصر، من جهادى جز زیارت خانه خدا و حُسن هم جوارى نمى شناسم» (کافى، ج ۱، ص ۲۵۱، وسائل الشیعه، ج ۱۵ ص ۴۷، ح ۱۹۹۵۷).
 
کلینى مى‌نویسد: « بشیر دهان مى   گوید به امام صادق (ع) گفتم: در عالم رؤیا دیدم که به شما مى   گویم جنگ بدون امام مفترض الطاعه حرام است همانند گوشت مردار، خون و گوشت خوک، و شما فرمودید: آرى این چنین است. حضرت صادق (ع) فرمود:آرى این چنین است، آرى این چنین است» (کافى، ج ۵، ص ۲۳، ح ۳، تهذیب، ج ۶، ص ۱۳۴ ح ۲۲۶).
 
حمله به ايران توسط خلفاي غاصب براي سير كردن شكم و غنيمت ، بسند صحيح از عامه :
 
5901 - حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَمْشَاذٍ، وَيَحْيَى بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَنْبَرِيُّ، قَالَا: ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْعَبْدِيُّ، ثَنَا أُمَيَّةُ بْنُ بِسْطَامٍ، ثَنَا يَزِيدُ بْنُ زُرَيْعٍ، ثَنَا حَجَّاجُ الصَّوَّافُ، حَدَّثَنِي إِيَاسُ بْنُ مُعَاوِيَةَ بْنِ قُرَّةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ الْقَادِسِيَّةِ بُعِثَ بِالْمُغِيرَةِ بْنِ شُعْبَةَ إِلَى صَاحِبِ فَارِسَ، فَقَالَ: «بَعَثُوا مَعِي عَشْرَةً فَبُعِثُوا فَشَدَّ عَلَيْهِ ثِيَابَهُ، ثُمَّ أَخَذَ حَجَفَةً، ثُمَّ انْطَلَقَ حَتَّى أَتَوْهُ» ، فَقَالَ: «أَلْقُوا لِي تُرْسًا» ، فَجَلَسَ عَلَيْهِ فَقَالَ الْعِلْجُ: إِنَّكُمْ مَعَاشِرَ الْعَرَبِ قَدْ عَرَفْتُمُ الَّذِي حَمَلَكُمْ عَلَى الْمَجِيءِ إِلَيْنَا أَنْتُمْ قَوْمٌ لَا تَجِدُونَ فِي بِلَادِكُمْ مِنَ الطَّعَامِ مَا تَشْبَعُونَ مِنْهُ، فَخُذُوا نُعْطِيكُمْ مِنَ الطَّعَامِ حَاجَتِكُمْ، فَإِنَّا قَوْمٌ مَجُوسٌ، وَإِنَّا نَكْرَهُ قَتْلَكُمْ إِنَّكُمْ تُنَجِّسُونَ عَلَيْنَا أَرْضَنَا، فَقَالَ الْمُغِيرَةُ: «وَاللَّهِ مَا ذَاكَ جَاءَ بِنَا، وَلَكِنَّا كُنَّا قَوْمًا نَعْبُدُ الْحِجَارَةَ وَالْأَوْثَانَ، فَإِذَا رَأَيْنَا حَجَرًا أَحْسَنَ مِنْ حَجَرٍ أَلْقَيْنَاهُ وَأَخَذْنَا غَيْرَهُ، وَلَا نَعْرِفُ رَبًّا حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْنَا رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِنَا، فَدَعَانَا إِلَى الْإِسْلَامِ فَاتَّبَعْنَاهُ، وَلَمْ نَجِئْ لِلطَّعَامِ إِنَّا أُمِرْنَا بِقِتَالِ عَدُوِّنَا مِمَّنْ تَرَكَ الْإِسْلَامَ، وَلَمْ نَجِئْ لِلطَّعَامِ وَلَكِنَّا جِئْنَا لِنَقْتُلَ مُقَاتِلَتَكُمْ، وَنَسْبِيَ ذَرَارِيَّكُمْ، وَأَمَّا مَا ذَكَرْتَ مِنَ الطَّعَامِ، فَإِنَّا لَعَمْرِي مَا نَجْدُ مِنَ الطَّعَامِ مَا نَشْبَعُ مِنْهُ، وَرُبَّمَا لَمْ نَجْدْ رِيًّا مِنَ الْمَاءِ أَحْيَانًا، فَجِئْنَا إِلَى أَرْضِكُمْ هَذِهِ فَوَجَدْنَا فِيهَا طَعَامًا كَثِيرًا وَمَاءً كَثِيرًا، فَوَاللَّهِ لَا نَبْرَحُهَا حَتَّى تَكُونَ لَنَا أَوْ لَكُمْ» ، فَقَالَ الْعِلْجُ بِالْفَارِسِيَّةِ: صَدَقَ. قَالَ: «وَأَنْتَ تُفْقَأُ عَيْنُكَ» ، فَفُقِئَتْ عَيْنُهُ مِنَ الْغَدِ أَصَابَتْهُ نُشَّابَةٌ «غَرِيبٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ»
[التعليق - من تلخيص الذهبي]
5901 - صحيح
رجال طبراني همگي از صحيح بخاري ومسلم هستند.
 
 
 
زمانى که روز جنگ قادسیه شد مغیرة بن شعبة (فرمانده مسلمین) به طرف فرمانده سپاه فارس رفت، فرمانده سپاه فارس به او گفت: ما قومى مجوس هستیم و دوست نداریم با شما بجنگیم شما سرزمین ما را (با آمدنتان) نجس کرده‌اید. مغیرة به اوگفت: ما قومى بودیم که سنگ مى‌پرستیدیم تا اینکه خداوند براى ما پیامبرش را فرستاد و ما از ایشان تبعیت کردیم و آئین آن پیامبر را پذیرفتیم، و براى غذا هم به سرزمین شما نیامدیم؛ بلکه به ما دستور داده شده بود که با دشمن‌مان بجنگیم؛ پس به هدف جنگ با شما و اسیر نمودن فرزندانتان به این دیار آمدیم؛ اما آنچه در مورد غذا گفتم: ما (در سرزمین خودمان) چیزى نیافتیم که سیرمان کند، وقتى به سرزمین شما آمدیم در این سرزمین آب و غذاى فراوانى پیدا کردیم؛ بنابراین از این‌جا نمى‌رویم تا اینکه این مواد غذایى بین ما و شما تقسیم شود. علج گفت: راست مى‌گوید
 
 
  در بلاد خودمان سير نمي شديم آمديم بلاد شما ديديم شما خيلي غذا و آب داريد فوجدنا في أرضکم طعاما کثيرا وماء فلا نبرح حتى يكون لنا ولكم ما برنمي گرديم تا اين براي شما و براي ما بشه يا در متن ديگر يا فقط براي شما يا فقط براي ما.
 
- عبد الرزاق عن معمر عن عاصم بن سليمان عن فضيل الرقاشي قال شهدت قرية من قرى فارس يقال لها شاهرتا فحاصرناها شهرا حتى إذا كان ذات يوم وطمعنا أن نصبحهم انصرفنا عنهم عند المقيل فتخلف عبد بنا ! ! فاستأمنوه فكتب إليهم في سهم أمانا ثم رمى به إليهم فلما رجعنا إليهم خرجوا في ثيابهم ووضعوا أسلحتهم فقلنا ما شأنكم فقالوا أمنتمونا واخرجوا إلينا السهم فيه كتاب أمانهم فقلنا هذا عبد والعبد لا يقدر على شيء قالوا لا ندري عبدكم من حركم وقد خرجوا بأمان قلنا فارجعوا بأمان قالوا لا نرجع إليه أبدا فكتبنا إلى عمر بعض قصتهم فكتب عمر أن العبد المسلم من المسلمين أمانه أمانهم قال ففاتنا ما كنا أشرفنا عليه من غنائمهم
 
در جریان فتح شاهر تا هنگامی که به دستور حکومت مرکزی امان دریافت کردند، فرمانده مسلمین ناراحت شده و گفت افسوس که غنائم را از دست دادیم. ففاتنا ما کنّا اشرفنا علیه من غنائمهم مصنف عبدالرزاق 5: 222 و نظیر ان از خالدین ولید نقل شده، تاریخ طبری 4: 9.) و آیا این اهداف با هدف پیامبر اکرم که به حضرت علی (علیه السلام) به هنگام اعزام به یمن فرمود: «لئن یهدی الله بک رجلاً خیر لک مما طلعت علیه الشمس» (بخاری، جهاد: 102 و کتاب فضائل أصحاب النبی: 9، و مغازی: 38، فضائل الصحابة: 35، مسند احمد 5: 238.) قابل جمع است؟
 
 
پول بدهید، از شهرتان خارج می‌شویم (سال27، زمان عثمان)
عبد الرحمن قرشى مى‌نویسد:وهرب جیش جرجیر فبث عبد الله بن سعد السرایا وفرقها فأصابوا غنائم کثیرة فلما رأى ذلک رؤساء أهل أفریقیة طلبوا إلى عبد الله بن سعد أن یأخذ منهم مالا على أن یخرج من بلادهم فقبل منهم ذلک ورجع إلى مصر ولم یول علیهم أحدا ولم یتخذ بها قیروانا.لشکریان جرجیر فرار کردند، عبدالله بن سعد لشکریان او را شکست داد و آنها را متفرق نمود و به غنائم زیادى دست پیدا نمودند، رؤساى اهل آفریقا وقتى با چنین صحنه اى مواجه شدند از عبد الله بن سعد در خواست کردند که در مقابل دریافت مالى از آنها از سرزمین آنها خارج شود، عبدالله این پیشنهاد را پذیرفت و (بعد از گرفتن پول) به مصر بازگشت و هیچ کسى را به عنوان خلیفه براى آنها مشخص نکرد و از ایشان سوار کار (براى جنگ) نگرفت.فتوح مصر وأخبارها، ج1، ص312، دار الفکر
3-کشتن 30 هزارنفر در یک روز!(سال12 زمان ابوبکر)
ذکر وقعة الثنی...لما وصل کتاب هرمز إلى أردشیر بخبر خالد أمده بقارن بن قریانس فخرج قارن من المدائن ممد الهرمز فلما انتهى إلى المذار لقیته المنهزمون فاجتمعوا ورجعوا ومعهم قباذ وأنوشجان ونزلوا الثنی وهو النهر وسار إلیهم خالد فلقیهم واقتتلوا فبرز قارن فقتله معقل بن الأعشى بن النباش وقتل عاصم أنوشجان وقتل عدی بن حاتم قباذ وکان شرف قارن قد انتهى ولم یقاتل المسلمون بعده أحدا انتهى شرفه فی الأعاجم وقتل من الفرس مقتلة عظیمة یبلغون ثلاثین ألفا سوى من غرق ومنعت المیاه المسلمین من طلبهم.جنگ ثنى :وقتى نامه هرمز به اردشیر رسیده و خبر خالد را براى او آورد ، به قارن بن قریانس دستور داد که از مدائن به کمک هرمز برود . وقتى که به مذار رسید ، شکست خوردگان به او رسیدند و همگى با هم جمع شدند و دوباره بازگشتند و در میان آنان قباد و انوشجان نیز بودند و در ثنى منزل گزیدند که نام نهرى بود .خالد به سمت آنان رفته و جنگ کردند ، قارن به جنگ آمد اما معقل بن اعشى بن نباش او را کشت ؛ عاصم نیز انوشجان را کشت و عدى بن حاتم قباد را .و از ایرانیان گروه بسیارى کشته شدند که به 30000 نفر میرسیدند !جداى از کسانى که در رود غرق شدند و آب مانع آن شد که مسلمانان بقیه ایرانیان را بگیرند! الکامل فی التاریخ، ج2 ، ص240، دار الکتب العلمیةو  نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج19 ، ص68، دار الکتب العلمیة در یک شب جنگ ، 30000 نفر کشته شدند ؛ جدا از کسانى که در هنگام فرار غرق شدند!
4-  یک‌صد هزار نفر را در یک روز کشتند (سال 13، زمان عمر)
ابن اثیر در باره جنگ‌هاى خلیفه دوم با ایرانیان مى‌نویسد:فما کانت بین المسلمین والفرس وقعة أبقى رمة منها بقیت عظام القتلى دهرا طویلا وکانوا یحزرون القتلى مائة ألف.هیچ جنگى بین مسلمانان و ایرانیان نبود که بعد از آن جنازه ­ها مانند این جنگ بر جاى بماند ؛ استخوان کشته­ ها مدتى طولانى باقى ماند و کشته ­ها را 100000  صد هزار نفر می­دانستند !الکامل فی التاریخ، ج2 ، ص290،  دار الکتب العلمیة و صفة جزیرة الأندلس منتخبة من کتاب الروض المعطار فی خبر الأقطار ، ج1 ، ص117، ناشر : دار الجیل - بیروت / لبنان
 
 
دعوت به اسلام (طبق گمان اهل سنت)به شيوه ي خلفاي اهل سنت:
چهل هزار کشته، در یک روز سال 14، زمان عمر
طبرى در تاریخ خود، ابن أثیر جزرى در کتاب الکامل فى التاریخ و دیگران مى‌نویسند:
فأما المقترنون فإنهم جشعوا فتهافتوا فی العتیق فوخزهم المسلمون برماحهم فما أفلت منهم مخبر وهم ثلاثون ألفا وأخذ ضرار بن الخطاب درفش کابیان ... وقتلوا فی المعرکة عشرة آلاف سوى من قتلوا فی الأیام قبله.
اما لشکر احتیاط ، آنها فرار کرده و به صورت نامنظم در بیابان به راه افتادند ؛ مسلمانان آنان را تیرباران کردند؛ به صورتى که حتى یک نفر از آنان زنده نماند وآنان 30000 نفر بودند !بعد از این ضرار بن خطاب پرچم کاویان را برداشت ... و در جنگ ده هزار نفر کشته شد ؛ جداى از کسانى که در روزهاى بعد کشته شدند !
تاریخ الطبری، ج2، ص242، ناشر: دار الکتب العلمیة و الکامل فی التاریخ، ج2 ، ص330 دار الکتب العلمیة و، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج4 ، ص236،عالم الکتب - بیروت و نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج19 ، ص138 دار الکتب العلمیة
آنگاه ميگويند ايران مديون عمر است ؟؟؟!!!! 
نژاد پرستي اولاد سقيفه :
فإن الذي عليه أهل السنة والجماعة اعتقاد أن جنس العرب أفضل من جنس العجم عبرانيهم وسريانيهم رومهم وفرسهم وغيرهم وأن قريشا أفضل العرب وأن بني هاشم أفضل قريش وأن رسول الله صلى الله عليه و سلم أفضل بني هاشم فهو أفضل الخلق نفسا وافضلهم نسبا
 وليس فضل العرب ثم قريش ثم بني هاشم بمجرد كون النبي صلى الله عليه و سلم منهم وإن كان هذا من الفضل بل هم في أنفسهم أفضل وبذلك ثبت لرسول الله صلى الله عليه و سلم أنه أفضل نفسا ونسبا وإلا لزم الدور .ابن تيميه
 
 
و مدح عالی رسول رحمت از ایرانیان : ذكرت الأعاجم عند النبي(صلى الله عليه وآله)فقال: لأنا بهم أو ببعضهم أوثق منّي بكم أو ببعضكم. ترمذی
 
یعنی رسول رحمت ص فرمودند من به عجم یا بعضیشان  بیشتر از شما اعراب امیدوارم و اعتماد دارم !
 
و مدح امام صادق ع از منطق فارس و تعصب عرب : تفسير عليّ بن إبراهيم: (ولو نزّلناه على بعض الأعجمين فقرأه عليهم ماكانوا به مؤمنين)، قال الصّادق(عليه السلام): لو نزل القرآن على العجم ماآمنت به العرب، وقد نزل على العرب فآمنت به العجم، فهذه فضيلة العجم
یعنی اگر قران بر عجم نازل شده بود عرب از شدت تعصب به آن ایمان نمی آورد ! واین فضیلت #عجم بر عرب است .

 

در كافي و بحارالانوار در ذيل احوال اولاد حضرت امام رضا عليه السلام مسطور است كه علي بن اسباط گفت در حضرت رضا عليه التحية و الثناء عرض كردم كه مردي قصد برادرت ابراهيم را نمود ابراهيم با او گفت پدرت موسي عليه السلام زنده است يعني نمرده است، همانا تو مي داني آنچه را كه ديگران نمي دانند يعني بر وفات و حيات پدرت آگاهي داري فرمود:«سبحان الله يموت رسول الله صلي الله عليه و آله و لا يموت موسي قدو الله مضي كما مضي رسول الله صلي الله عليه و آله و لكن الله تبارك و تعالي لم يزل منذ قبض نبيه هلم جرا يمن بهذا الدين علي اولاد الاعاجم و يصرفه عن قرابة نبيه صلي الله عليه و آله فيعطي هؤلاء و يمنع هؤلاء لقد قضيت عنه في هلال ذي الحجة الف دينار بعدا شفي علي طلاق نسائه و عتق مماليكه ولكن قد سمعت ما لقي يوسف من اخوته»

 

سبحان الله ! رسول خدا صلي الله عليه و آله مي ميرد و موسي عليه السلام را مرگي نيست، سوگند با خداي محققا موسي عليه السلام بمرد چنان كه رسول خداي وفات كرد ولكن خداوند تعالي همواره از زماني كه پيغمبر خودش را قبض روح فرمود هلم جرا به اين دين مبين بر فرزندان #اعاجم يعني سواي عرب منت نهاد و او را از قرابت پيغمبرش صلي الله عليه و آله بازگردانيد پس به اين جماعت عطا كرد و آن جماعت را #ممنوع فرمود همانا در هلال اين ماه ذي الحجة هزار دينار دين او را بگذاشتم از آن پس كه بر طلاق زنهاي آن حضرت و آزاد نمودن مماليك او مشرف گشتم ولكن شنيده ام آنچه را كه يوسف از برادرانش بديد.


 
واما اسلام ناب محمدی بدست مبارک آقا امیرالمومنین (ع) وارد ایران شد:
طبری سنی در تاریخش آورده:مرزوان دو پسر داشت که یکی از آنها عربی را دوست می داشت.او را پادشاه یمن کرد و خودش از دنیا رفت،وقتی خبر به کسری رسید که این شخص به زبان عربی شعر می گوید و از زبان عربی خوشش می آید،او را عزل کرد و باذان ایرانی، را به جای او فرمانده کرد و باذان آخرین کسی است که از عجم(ایرانی ها)فرمانده یمن بوده است.
وکان للمروزان ابنان أحدهما تعجبه العربیة ویروی الشعر یقال له خر خسرة والآخر أسوار یتکلم بالفارسیة ویتدهقن فاستخلف المروزان ابنه خر خسرة وکان أحب ولده إلیه على الیمن وسار حتى إذا کان فی بعض بلاد العرب هلک فوضع فی تابوت وحمل حتى قدم به على کسرى فأمر بذلک التابوت فوضع فی خزانته وکتب علیه فی هذا التابوت فلان الذی صنع کذا وکذا قصته فی الجبلین ثم بلغ کسرى تعرب خر خسرة وروایته الشعر وتأدبه بأدب العرب فعزله وولى باذان وهو آخر من قدم الیمن من ولاة العجم ...تاریخ طبری ج2 ص215
البانی که از او به بخاری دوران یاد میکنند،در ارواء الغلیل آورده:براءبن عازب می گوید:پیامبر ص خالد بن ولید را به سوی یمن فرستاد برای دعوت به اسلام،اما قبول نکردند،سپس پیامبرص علی ع را فرستاد به سوی یمن و فرمودند:هرکس می خواهد از سپاه قبلی همراه علی ع برود.براء می گوید:من با علی ع رفتم،وقتی به سمت قوم یمن رفتیم،آن ها به سمت ما آمدند،امیرمومنان ع،نماز را با ما خواندند،و ما را یک صف کردند و جلوی ما ایستاد،و (فقط)نامه رسول خداص را برای آنها خواند،و همه طایفه همدان،اسلام آوردند.علی ع این قضیه را به رسول خدا ص گزارش دادند،رسول خدا سجده شکر به جا آورد،و سر را بلند کرد و گفت:سلام بر اهل همدان سلام بر اهل همدان.
عن البراء بن عازب قال : ( بعث النبی ( صلى الله علیه وسلم ) خالد بن الولید إلى أهل الیمن یدعوهم إلى الإسلام فلم یجیبوه ثم إن النبی ( صلى الله علیه وسلم ) بعث علی بن أبی طالب وأمره أن یقفل خالدا ومن کان معه إلا رجل ممن کان مع خالد أحب أن یبقى مع علی رضی الله عنه فلیعقب معه قال البراء : فکنت ممن عقب معه فلما دنونا من القوم خرجرا إلینا فصلى بنا على رضی الله عنه وصفنا صفا واحدا ثم تقدم بین أیدینا فقرأ علیهم کتاب رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) فأسلمت همدان جمیعا فکتب علی رضی الله عنه إلى رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) بإسلامهم فلما قرأ رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) الکتاب خر ساجدا ثم رفع رأسه فقال : السلام على همدان السلام على همدان )
ارواء الغلیل ج2 ص230 المکتب الإسلامی – بیروت
البانی هم در ادامه گفته:بیهقی هم این روایت را آورده،و بخاری فقط اول روایت را آورده،اما تمام حدیث به شرط بخاری صحیح هست.
أخرجه البیهقی ( 2 / 369 ) ... أخرج البخاری صدر الحدیث عن إبراهیم بن یوسف فلم یسقه بتمامه وسجود الشکر فی تمام الحدیث صحیح على شرطه.ارواء الغلیل ج2 ص229 المکتب الإسلامی – بیرت
البته البانی اینجا چگونگی خواندن نامه و معجزه امیرمومنان (ع) را نیاورده اما دیگر علمای اهل سنت هم همین مطلب را نقل کرده اند (البته کامل آنرا)که در همین سفر امیرمومنان علی(ع) معجزه ایی داشته و به واسطه معجزه حضرت(ع)بوده که همه اسلام آورده اند
 
امام علی ع چگونه فتح میکرد ؟! با زور وخشونت یا .... ؟!


643عن علی قال قال لی النبی صلى الله علیه و سلم ارکب ناقتی ثم امض إلى الیمن فإذا وردت عقبة افیق ورقیت علیها رأیت القوم مقبلین یریدونک فقل یا حجر یا مدر یا شجر رسول الله صلى الله علیه و سلم یقرأ علیک السلام فلما رقیت العقبة رأیت القوم مقبلین فقلت السلام علیک یا حجر یا مدر یا شجر رسول الله یقرأ علیک السلام قال فارتجت الأفق فقالوا على رسول الله السلام وعلیک السلام فلما سمع القوم بذلوا فأقبلوا الی مسلمین.
تاریخ جرجان - الجرجانی ج1ص386 عالم الکتب – بیروت
...پیغمبر به علی ع فرمود:سوار بر ناقه من شو،وقتی به سمت یمن رفتی و به عقبه افیق رسیدی،آن قوم را خواهی دید که به سمت تو می آیند،پس بگو:ای سنگ،ای ریگ،ای درخت،رسول خداص بر شما سلام می فرستد،وقتی حضت علی(ع)این کار را کردند،روی عقبه ایستادند،افق به لرزه درآمد،و شنید که سنگ ها و درخت ها و ریگ ها،گفتند:سلام بر رسول خدا و علیک السلام بر شما . اهل یمن و طایفه همدان، وقتی این صحنه را از درخت و سنگ و ریگ دیدند،همه اسلام آوردند.
 
 
 
ببينيد تفاوت دو مكتب را :
 
شاه مردان امام شیعه علی ع :حتي امام ع مسلمانيكه يك ذمي را كشته بود #قصاص ميكند و میگوید :خون آن ذمی مثل خون ماست و دیه اش مساوی دیه ما !!!!!
 
وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ: أَخْبَرَنَا الشَّافِعِيُّ , أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ , وَفِي كِتَابِ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ: قَالَ مُحَمَّدٌ أَخْبَرَنَا قَيْسُ بْنُ الرَّبِيعٍ , عَنْ أَبَانَ بْنِ تَغْلِبَ , عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَيْمُونٍ , عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ , عَنْ أَبِي الْجَنُوبِ الْأَسَدِيِّ , قَالَ: أُتِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بِرَجُلٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ قَتَلَ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ , قَالَ: فَقَامَتْ عَلَيْهِ الْبَيِّنَةُ , فَأَمَرَ بِقَتْلِهِ , فَجَاءَ أَخُوهُ , فَقَالَ: قَدْ عَفَوْتُ , قَالَ: فَلَعَلَّهُمْ هَدَّدُوكَ أَوْ فَرَقُوكَ وَفَزَعُوكَ؟ قَالَ: لَا , وَلَكِنَّ قَتْلَهُ لَا يَرُدُّ عَلَيَّ أَخِي , وَعَوَّضُونِي فَرَضِيتُ , قَالَ: أَنْتَ أَعْلَمُ مَنْ كَانَ لَهُ ذِمَّتُنَا , #فَدَمُهُ كَدَمِنَا وَدِيَتُهُ كَدِيتِنَا (خون آن ذمی مثل خون ماست و دیه اش مثل دیه ما )" , حدیث ثابت ، الكتاب : معرفة السنن والآثار للبيهقي
 
فقد قال رسول الله صلى الله عليه وسلم " أيما رجل أمن رجلا على دمه ثم قتله ؛ فأنا من القاتل بريء ، وإن كان المقتول كافرا"الحديث صححه الألباني
رسول خدا ص فرمود اگر کافری را که #محارب نیست بکشی من از تو بیزارم !
 
حتی امام رضا ع فرمود وصیت مجوسی محترم است وباید به مجوسیان صدقه دهید نه مسلمین :
 
على بن إبراهيم، عن أبيه، عن أبى طالب عبدالله بن الصلت قال: كتب الخليل بن هاشم إلى ذى الرياستين وهو والي نيسابور أن رجلا من المجوس مات وأوصى للفقراء بشئ من ماله فأخذه قاضى نيسابور فجعله في فقراء المسلمين فكتب الخليل إلى ذى الرياسيتن بذلك فسأل المأمون عن ذلك فقال: ليس عندى في ذلك شئ فسأل أبا الحسن عليه السلام فقال أبوالحسن عليه السلام: إن المجوسى لم يوص لفقراء المسلمين ولكن ينبغى أن يؤخذ مقدار ذلك المال من مال الصدقه فيرد على فقراء المجوس .کافی
 
 
تفصیل در لینک رسول :
 
 
https://sites.google.com/site/hojjah/rasul.zip

 

بقیه روایات قیام وجنگ و تقیه ودعوت در زمان غیبت

 

دسته سوم :

 

 

 

️امام صادق علیه السلام

 

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطَّاطَرِیُّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سُوَیْدٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنِّی رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ أَنِّی قُلْتُ لَکَ إِنَّ الْقِتَالَ مَعَ غَیْرِ الْإِمَامِ الْمَفْرُوضِ طَاعَتُهُ حَرَامٌ مِثْلَ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ فَقُلْتَ لِی هُوَ کَذَلِکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ کَذَلِکَ هُوَ کَذَلِکَ.

 

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (المتوفى 328 هـ)، الکافی،ج5،ص 23،ح3، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: دار الکتب الإسلامیة‏، تهران‏-ایران، الطبعة الرابعة،1407هـ .

 

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (المتوفى 328 هـ)، الکافی،ج5،ص 27،ح2، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: دار الکتب الإسلامیة‏، تهران‏-ایران، الطبعة الرابعة،1407هـ .

 

بشیر الدهان می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من در خواب دیدم که که از شما پرسیدم: «آیا جهاد کردن در رکاب آن امامى که اطاعتش واجب نباشد، حرام است همانگونه که حیوان مرده و خون جهنده و گوشت خوک حرام است؟» و شما در پاسخ من گفتید. بلى.درست است.اینک چه مى‏فرمایید؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: همین‏طور است. همین‏طور است.

 

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا عَبْدَ الْمَلِکِ مَا لِی لَا أَرَاکَ تَخْرُجُ إِلَى هَذِهِ الْمَوَاضِعِ الَّتِی یَخْرُجُ إِلَیْهَا أَهْلُ بِلَادِکَ قَالَ قُلْتُ وَ أَیْنَ فَقَالَ جُدَّةُ وَ عَبَّادَانُ وَ الْمَصِّیصَةُ وَ قَزْوِینُ فَقُلْتُ انْتِظَاراً لِأَمْرِکُمْ وَ الِاقْتِدَاءِ بِکُمْ فَقَالَ إِی وَ اللَّهِ لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا إِلَیْهِ ...

 

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (المتوفى 328 هـ)، الکافی،ج5،ص 19،ح2، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: دار الکتب الإسلامیة‏، تهران‏-ایران، الطبعة الرابعة،1407هـ .

عبد الملک بن عمرو می گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای عبد الملک، چه شده است که نمی بینم تو [برای جهاد] به آن اماکنی که اهل سرزمین تو می روند بروی؟ عبد الملک می گوید عرض کردم به کجا؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: جدة و عبادان و مصیصة و قزوین.عبد الملک می گوید گفتم: به دلیل اقتدای به شما و این که منتظر دستور شما هستم.امام صادق علیه السلام فرمودند: آری به خدا سوگند.اگر در این کار خیری بود در انجامش بر ما سبقت نمی گرفتند ...

 

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیْدٍ عَنْ أَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنِ الدُّعَاءِ إِلَى اللَّهِ وَ الْجِهَادِ فِی سَبِیلِهِ أَ هُوَ لِقَوْمٍ لَا یَحِلُّ إِلَّا لَهُمْ وَ لَا یَقُومُ بِهِ إِلَّا مَنْ کَانَ مِنْهُمْ أَمْ هُوَ مُبَاحٌ لِکُلِّ مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ آمَنَ بِرَسُولِهِ ص وَ مَنْ کَانَ کَذَا فَلَهُ أَنْ یَدْعُوَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى طَاعَتِهِ وَ أَنْ یُجَاهِدَ فِی سَبِیلِهِ فَقَالَ ذَلِکَ لِقَوْمٍ لَا یَحِلُّ إِلَّا لَهُمْ وَ لَا یَقُومُ بِذَلِکَ إِلَّا مَنْ کَانَ مِنْهُمْ قُلْتُ مَنْ أُولَئِکَ قَالَ مَنْ قَامَ بِشَرَائِطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْقِتَالِ وَ الْجِهَادِ عَلَى الْمُجَاهِدِینَ فَهُوَ الْمَأْذُونُ لَهُ فِی الدُّعَاءِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ قَائِماً بِشَرَائِطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْجِهَادِ عَلَى الْمُجَاهِدِینَ فَلَیْسَ بِمَأْذُونٍ لَهُ فِی الْجِهَادِ وَ لَا الدُّعَاءِ إِلَى اللَّهِ حَتَّى یَحْکُمَ فِی نَفْسِهِ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ شَرَائِطَ الْجِهَادِ قُلْتُ فَبَیِّنْ لِی یَرْحَمُکَ اللَّهُ ...

 

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (المتوفى 328 هـ)، الکافی،ج5،ص 13 - 19،ح1، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: دار الکتب الإسلامیة‏، تهران‏-ایران، الطبعة الرابعة،1407هـ .

 

ابو عمرو زبیری می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم که از دعوت به سوی خداوند و جهاد در راهش به من خبر بده.آیا این کار تنها مختص گروه خاصی است و فقط آن گروه اجازه ی انجامش را دارند و یا برای هر آن کس که موحد باشد و به پیامبر خدا ایمان آورده باشد جایز است؟ و اگر کسی چنین باشد آیا جایز است که دیگران را به سوی خداوند و بندگی او دعوت کرده و در راهش جهاد کند؟ امام فرمودند: این کار مخصوص گروهی است که جز برای آنان جایز نیست و تنها کسی که از ایشان باشد می تواند آن را انجام دهد.ابو عمرو می گوید: گفتم آنان چه کسانی هستند؟ امام فرمود: هر آن کس که شرایط خداوند را در جنگ و جهاد در مورد مجاهدین اقامه کند، برای وی جایز است که دیگران را به سوی خداوند بخواند و هر آن کس که شرایط خداوند در مورد جهاد را در حق مجاهدان اقامه نکند جهاد و دعوت دیگران به سوی خداوند برای او جایز نیست تا این که شرایط خداوند در مورد جهاد را اجرا کند.ابو عمرو می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم پس شروط جهاد را برایم بیان کن ... [امام علیه السلام در ادامه به صورت مفصل شروط جهاد را تبیین می کند]

 

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ الْعِجْلِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِیُّ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُکَتِّبُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ وَ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: هَذِهِ شَرَائِعُ الدِّینِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یَتَمَسَّکَ بِهَا وَ أَرَادَ اللَّهُ هُدَاه‏ ... وَ الْجِهَادُ وَاجِبٌ مَعَ إِمَامٍ عَادِل‏ ...

 

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (المتوفی381هـ)، الخصال،ج2،ص607،ح9، تحقیق، تصحیح وتعلیق: علی أکبر الغفاری،‌ ناشر: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة فی قم المقدسة، سال چاپ 1403 – 1362.

 

اعمش از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان فرمودند: این شرایع دین است برای هر آن کس که بخواهد بدان تمسک جوید و برای هر آن کس که خداوند اراده کند وی را هدایت کند ... و جهاد با امام عادل واجب است ...

 

️امام رضا علیه السلام

 

❌جوابه ع للمأمون فی جوامع الشریعة لما سأله جمع ذلک‏ ... وَ الْجِهَادُ مَعَ إِمَامٍ عَادِل‏ ...

 

ابن شعبة الحرانی،حسن بن علی (المتوفى القرن الرابع)،تحف العقول، ص419، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: جامعه مدرسین‏، 1404 هـ - 1363 ش.

 

❌پاسخ امام رضا علیه السلام به مامون در جوامع الشریعة زمانی که گروهی از ایشان سوال کردند ... و جهاد با امام عادل واجب است ...

 

مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه در تهذیب الأحکام در روایتی مینیوسد::::

 

«سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّدَقَةِ عَلَى النُّصَّابِ وَ عَلَى الزَّيْدِيَّةِ قَالَ لَا تَصَدَّقْ عَلَيْهِمْ بِشَيْ‏ءٍ وَ لَا تَسْقِهِمْ مِنَ الْمَاءِ إِنِ اسْتَطَعْتَ وَ قَالَ الزَّيْدِيَّةُ هُمُ النُّصَّابُ.»

 

از امام صادق پرسیدم: آیا بر فرد ناصبی و بر زیدیه می شود صدقه(زکات) داد؟ فرمود: نه، هیچ چیزی بر آنها صدقه نده! و اگر توانستی به آنها آب نیز نده! امام به من فرمود: زیدیه، همان نواصب هستند.

 

تهذیب الأحکام، ج4، ص53، ح 141؛ وسائل الشیعه، ج9، ص 222؛ بحارالأنوار، ج 37، ص 34

 

سند روایت صحیح است 

 

 روضة المتقین، ج3، ص 52،

 

حضرت امیر المومنین علیه السلام در کوفه خطبه ای ایراد کردند و چنین فرمودند :

أیها الناس الزموا الارض من بعدی و ایاکم و الشذّاذ من آل محمد فإنه یخرج شذاذ آل محمد فلا یرون ما یحبون لعصیانهم أمری و نبذهم عهدی و تخرج رایة من ولد الحسین تظهر بالکوفة بدعامة أمیة و یشمل الناس البلاء و یبتلى اللّه خیر الخلق حتى یمیز الخبیث من الطیب و یتبرأ الناس بعضهم من بعض و یطول ذلک حتى یفرج اللّه عنهم برجل من آل محمد (ص) و من خرج من ولدی فعمل بغیر عملی و سار بغیر سیرتی فأنا منه برى‏ء و کل من خرج من ولدی قبل المهدی فانما هو جزور و ایام و الدجالین من ولد فاطمة فان من ولد فاطمة دجالین، و یخرج دجال من دجلة البصرة و لیس منی و هو مقدمة الدجالین کلهم .

 

ایها الناس بعد از من آرام باشید و از یک عده قلیلى از آل محمّد صلى اللَّه علیه و آله بر حذر باشید زیرا که یک عده قلیلى از آل محمّد صلى اللَّه علیه و آله خروج میکنند ولى به علت مخالفت با امر من و پشت پا زدن به عهد من به مقصود خود نخواهند رسید و بعضى از اولاد امام حسین علیه السلام براى کمک امیّه ظهور میکنند و بلاء، مردم را فرا خواهد گرفت و خدا بهترین خلق را مبتلا خواهد کرد تا اینکه خوبان از بدان ممتاز شوند ، مردم از یک دیگر بیزارى می جویند ، این بلاء طولانى خواهد شد تا اینکه خدا بوسیله مردى از آل محمّد صلى اللَّه علیه و آله براى آنها فرجى مرحمت کند .

 

و هر کس از فرزندان من خروج کند پس به غیر عمل من و به غیر رفتار من عمل و رفتار کرده است . پس من از او بیزار خواهم بود و هر کسى از فرزندان من قبل از ظهور مهدى (ع) خروج نماید کشته خواهد شد. از دو دجّال از فرزندان حضرت فاطمه (س) بر حذر باشید ؛ زیرا که از اولاد فاطمه (س) دو دجّال بوجود مى آید. و دجّالى هم از بصره خروج میکند که از نسل من نیست و او مقدمه کلیه دجّالها است. 

سید بن طاوس (رض) بعد از نقل این روایت می گوید :

أقول: هذا حدیث صریح بنهی مولانا علی «ع» ولده أن یخرج أحد منهم قبل المهدی علیه السلام

این حدیث صریح است در نهی حضرت مولا علی (ع)  فرزندانشان را از خروج قبل از حضرت مهدی (عج) !

 

الملاحم والفتن ؛ السید ابن طاووس (وفات664) - باب 36 ص 248-249 ح 362

 

قال : سمعت أبا جعفر ( عليه السلام ) يقول : « ليس منّا أهل البيت أحد يدفع ضيماً ولا يدعو إلى حق إلّا صرعته البليّة ، حتى تقوم عصابة شهدت بدراً لا يوارى قتيلها ولا يداوى جريحها » قلت : من عنى أبو جعفر (عليه السلام) ؟ قال : الملائكة

 

عن جابر ، عن أبي جعفر محمد بن علي الباقر ( عليهما السلام ) ، قال : « مثل خروج القائم منّا [ أهل البيت ]  كخروج رسول الله ( صلّى الله عليه وآله ) ، ومثل من خرج منّا أهل البيت قبل قيام القائم ( عليه السلام ) ، مثل فرخ طار ووقع من وكره فتلاعبت به الصبيان » .

 

، عن أبي جعفر الباقر ( عليه السلام ) ، أنّه قال : « اسكنوا ما سكنت السماوات [ والأرض ] ، ولا تخرجوا على أحد ، فإنّ أمركم ليس به خفاء ، إلّا أنّها آية من الله عزّ وجلّ ( ليست من ) [٣] الناس » الخبر .

 

 

 

 

 

#ولیجه_پرستی #حدیث ✅حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند: ⬅️بپرهیز از اینکه فردی جز حجّت خدا را بعنوان پیشوا و مقتدای خود برگزینی و او را در تمام آنچه که می‌‌گوید ، تصدیقش کنی. بحارالأنوار: ج ۲ ، ص ۸۳ ، ح ۵.۱۷ ✅از سفيان بن محمد ضيعي منقول است که گفت: خدمت ابومحمد ، حسن عسکری (عليه‏ السلام) نامه نوشته و از آن حضرت پرسيدم: منظور از «وليجه» در آيه‏ "و لم يتخذوا من دون الله و رسوله و لا المؤمنين وليجة" (۱) چيست؟ و در همان حال از خاطرم گذشت که مقصود از مؤمنين در اينجا چه مي‏‌تواند باشد؟ حضرت پاسخ دادند: #وليجه (يار و همساز) کسي را گويند که او را بجاي #ولی_امر نصب کنند و اينکه با خود انديشيدي مقصود از مؤمنين در آيه چه کسانی هستند ؛ آنان پيشواياني هستند که به خدا ايمان آورده و مردم را از عذاب الهي امان مي‏‌دهند و خداوند امان آنان را تنفيذ مي‏‌کند».(۲) منبع: (۱)- قرآن مجید : سوره توبه ، آيه 16. (۲)- معادن الحکمه: ج 2 ، ص 261. پی‌نوشت: ✅حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: مواظب باشید از غیر اهلبیت (علیهم السلام) که معدن علم هستند ، «ولیجه‌ای» نگیرید. ✅همچنین امام باقر (علیه السلام) خطاب به ابوصباح کنعانی می‌فرمایند: شما را از «ولیجه» بر حذر می‌دارم ؛ زیرا همهء ولیجه‌ها ، غیر از ما ، #طاغوت هستند. منبع: وسائل الشیعه: ج ۲۷ ، ص ۱۳۳. ✅امام صادق عليه السلام فرمودند : اي جوانان تقواي الهي را پيشه كنيد و به سراغ #روساء نرويد ... رها كنيد انها را تا انها دنباله رو گردند #رجال را وليجه خود قرار ندهيد قسم به خدا همانا ما اهل بيت بهتر هستم براي شمااز انها سپس دستشان را به سينه خود زدند تفسير العياشي‌عن أبان قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: يا معشر الاحداث اتقوا الله ولا تأتوا الرؤساء، دعوهم حتى يصيروا أذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، إنا والله إنا والله خير لكم منهم، ثم ضرب بيده إلى صدره بحار الانوار ج٢٤ ص٢٤٦ #حکومت_اسلامی

 

لاتاتوا الروساء تفسير العياشي‌عن أبان قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: يا معشر الاحداث اتقوا الله ولا تأتوا الرؤساء، دعوهم حتى يصيروا أذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، إنا والله إنا والله خير لكم منهم، ثم ضرب بيده إلى صدره امام صادق عليه السلام فرمودند : اي جوانان تقواي الهي را پيشه كنيد و به سراغ روساء نرويد ... رها كنيد انها را تا انها دنباله رو گردند رجال را #وليجه خود قرار ندهيد قسم به خدا همانا ما اهل بيت بهتر هستم براي شمااز انها سپس دستشان را به سينه خود زدند بحار الانوار 

 

‼️لطفا به دقت مطالعه بفرمائید‼️  روایت طبق توقیع شریف : ▪️«یا عَلی بن محمّد السَّمری أعظَمَ اللّه أَجرَ اخوانِک فیک: فَاِنّک مَیت ما بَینک و بین سِتّة أیام، فَاجمَع أمرَک، و لا تُوصِ الی أحد فَیقوم مَقامَک بَعدَ وفاتِک، فَقَد وَقَعَتِ الغیبةُ التّامَّة، فلا ظُهُورَ الاّ بَعدَ اذنِ اللّه تَعالی ذِکرُه، و ذلک بَعدَ طوُل الأمَدِ و قَسوَة القلوب وامتَلاء الارضِ جَوراً و سَیأتی شیعَتی مَن یدّعی المشاهَدَة، ألا فَمَن ادَّعی المُشاهَدَة قَبلَ خُروجِ السُّفیانی و الصَّیحة فَهُو کذّاب مُفتر» . 🔸«ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادران دینی تو را در سوگ تو افزون کند. تو زندگی را شش روز دیگر بدرود خواهی گفت. کار خویش را سامان بخش و به کسی در مورد جانشینی خود وصیت نکن که غیبت کامل کبری آغاز گردیده و ظهور جز به اذن الهی تحقّق نیابد و آن، پس از مدّتی دراز و قساوت دل ها و آکنده شدن زمین از جور و ستم خواهد بود. آگاه باشید هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده ما را داشته باشند، سخت دروغ گو و افترا زننده است». . بحارالانوار، ج 51، ص 260، ح 7 احتجاج طبرسی، ج 2، ص 297 .  . صاحب الزمان جل مقامه درتوقیع شریف فرمودند: . وَ أَمَّا الْمُتَلَبِّسُونَ بِأَمْوَالِنَا فَمَنِ اسْتَحَلَّ مِنْهَا شَیْئاً فَأَکَلَ فَإِنَّمَا یَأْکُلُ النِّیرَانَ وَ أَمَّا الْخُمُسُ فَقَدْ أُبِیحَ لِشِیعَتِنَا وَ جُعِلُوا مِنْهُ فِی حِلٍّ إِلَی وَقْتِ ظُهُورِ أَمْرِنَا لِتَطِیبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لَا تَخْبُثَ . اما کسانی که اموال ما در اختیار آن‌ها است، هر کس مختصری از آن را حلال شمارد و بخورد آتش خورده است. اما خمس برای شیعیان ما مباح شده و حلال گردیده تا هنگام ظهور ما، تا نهاد آن‌ها پاک باشد و آلوده نشوند.

 

 هر که شخصی را با اهل بیت علیهم السلام مقایسه کند، کافر شده است 🔹 جابر گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: ... ما از ناحیه خداوند به جایگاه و منزلت رفیعی رسیده‌ایم. و اگر ما نبودیم، خداوند نه آسمانی می‌آفرید و نه زمینی. و نه بهشتی و نه آتشی. و نه خورشیدی و نه ماهی. و نه جنّی و نه انسانی. ای جابر! با ما اهل بیت کسی مقایسه نمی‌شود. هرکه شخصی از بشر را با ما مقایسه کند، کافر شده است. ای جابر! خداوند به واسطه ما شما را نجات می‌دهد. و به وسیله ما شما را هدایت می‌کند. و ما - به خدا سوگند - شما را به سوی پروردگارتان راهنمایی می‌کنیم... نوادر المعجزات، تالیف ابوجعفر طبری، ص۱۵۵

 

قسمت_سوم • • از سفيان بن محمد ضبعي منقول است که: «گفت: خدمت ابومحمد امام #حسن_عسکری عليه ‏السلام نامه نوشته و از آن حضرت پرسيدم: • منظور از « #وليجه » در آيه‏ ي (و لم يتخذوا من دون الله و رسوله و لا المؤمنين وليجة) [1] چيست؟ • و در همان حال از خاطرم گذشت که مقصود از #مؤمنين در اين جا چه مي‏تواند باشد؟ • حضرت پاسخ دادند: #وليجه کسی است غیر از امام به حق ، که به جای آن امام منصوب و نصب میشود • و اين که با خود انديشيدي مقصود از مؤمنين در آيه کيانند؟ • ایشان ائمه بر حق هستند که از خدای عزوجل برای مردم امان میگیرند و خدا هم امان آنها را امضا نموده و اجازه میدهد » [2] • • [1] توبه (9) آيه 16. [2] معادن الحکمه، ج 2، ص 261.

 

تفسیر البرهان ذیل آیه 16 سوره توبه •

 

لاتاتوا الروساء تفسير العياشي‌عن أبان قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: يا معشر الاحداث اتقوا الله ولا تأتوا الرؤساء، دعوهم حتى يصيروا أذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، إنا والله إنا والله خير لكم منهم، ثم ضرب بيده إلى صدره امام صادق عليه السلام فرمودند : اي جوانان تقواي الهي را پيشه كنيد و به سراغ روساء نرويد ... رها كنيد انها را تا انها دنباله رو گردند رجال را #وليجه خود قرار ندهيد قسم به خدا همانا ما اهل بيت بهتر هستم براي شمااز انها سپس دستشان را به سينه خود زدند بحار الانوار 

 

 

روساء را رها کنید که اهل بیت علیهم السلام برایتان قطعا بهتر هستند‼️ لاتاتوا الروساء تفسير العياشي ‌عن أبان قال: سمعت أبا عبد الله عليه السلام يقول: يا معشر الاحداث اتقوا الله ولا تأتوا الرؤساء، دعوهم حتى يصيروا أذنابا لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله، إنا والله إنا والله خير لكم منهم، ثم ضرب بيده إلى صدره امام صادق عليه السلام #مکرر میفرمودند : اي جوانان تقواي الهي را پيشه كنيد و به سراغ روساء نرويد ... رها كنيد آنها را تا آنها دنباله رو گردند رجال را #وليجه خود قرار ندهيد قسم به خدا همانا ما اهل بيت بهتر هستیم براي شما از آنها سپس دستشان را به سينه خود زدند. بحار الانوار ج٢٤ ص٢٤٦

 

 

آیةالله العظمی امام صادق عليه السّلام در حديثي فرمودند: . مَنْ دَعَا إِلَى عِبَادَةِ نَفْسِهِ فَهُوَ كَفِرْعَوْنَ إِذْ قَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى. هر کس مردم را به اطاعت از (آراء) خود فرا خواند مانند #فرعون است که گفت: «من پروردگار بزرگ شما هستم» (سوره النازعات، آيه ۲۴). .  بحارالأنوار، ج۲۴، ص۲۸۸، باب ۶۶: أنهم الصلاة و الزكاة و الحج و الصيام و سائر الطاعات، ح ۱، برگرفته از بصائر الدرجات. . لسان الله الناطق امام صادق عليه السّلام مي‌فرمايند: . إِيَّاكُمْ وَ هَؤُلَاءِ الرُّؤَسَاءَ الَّذِينَ يَتَرَأَّسُونَ فَوَ اللَّهِ مَا خَفَقَتِ النِّعَالُ خَلْفَ رَجُلٍ إِلَّا هَلَكَ وَ أَهْلَكَ. . بپرهيزيد از اين سروران و پيشوايان (فکري) که زحمت #رياست و جلوداري را بر خود هموار نموده و آن‌را مي‌پذيرند. به خدا قسم هيچ پايي جاي پاي انساني (غير معصوم) گذاشته نشد مگر آن‌که (همين کار) او را (در دين) به #هلاکت رساند و نيز موجب #هلاکت ديگران گرديد. .  الكافي، ج۲، ص۲۹۷، باب طلب الرئاسة، ح۳. . آیةالله الأعظم امام صادق عليه السّلام فرمودند: . مَعْشَرَ الْأَحْدَاثِ اتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تَأْتُوا الرُّؤَسَاءَ دَعُوهُمْ [وَ غَيْرَهُمْ] حَتَّى يَـصِيرُوا أَذْنَاباً لَا تَتَّخِذُوا الرِّجَالَ وَلَائِجَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنَا وَ اللَّهِ أَنَا وَ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْهُمْ ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ. . "اي گروه نوجوانان! خدا آگاه باشيد و پيرامون رهبران (صاحبان منصب و مکتب) جمع نگرديد. (تبعيّت از) آنها و ديگران را رها کنيد تا آنها نيز تابع ( #حق) گردند. #وليجه‌ و راهبر فکري از جانب غير خدا از ميان مردم بر نگيريد. به خدا قسم، به خدا قسم من براي شما بهتر از آنهايم." و در اين موقع با دست به سينه خود اشاره نمود. .  بحارالأنوار، ج۲۴، ص۲۴۶، باب ۶۱، ح ۵، برگرفته از تفسير عيّاشي. .

 

. ⭐1101⭐ . مانند أئمه خود مناظره و احتجاج کنیم! . . يونس بن يعقوب میگويد: نزد امام صادق سلامٌ منه و إليه بودم كه مردى از اهل شام وارد شد و گفت: من شخصى صاحب كلام و فقه و فرائض می‏باشم و اينك آمده ‏ام تا با اصحاب شما مناظره كنم. . . امام صادق سلامٌ منه و إليه فرمودند: آيا كلام تو از كلام پيامبراکرم است يا اينكه از پيش خود سخن میگويى؟ . . گفت: هم از كلام پيامبراکرم است، و هم از پيش خودم. . . امام صادق سلامٌ منه و إليه فرمودند: تو شريك پيامبرى؟ گفت: نه. امام فرمودند: پس از طرف خداوند به تو وحى و آگاهى رسيده است؟ گفت: نه. حضرت فرمودند: پس آيا اطاعت تو مانند اطاعت پيامبر اکرم واجب است؟ گفت: نه. ر اين هنگام امام سلامٌ منه و إليه روى به من كردند و فرمودند: ⚡اى يونس ابن يعقوب، اين شخصى است كه قبل از اينكه سخن بگويد خود را محكوم نمود. . الكافى الشریف / ج1 / ص 171 .

:

✍امام باقر عليه السّلام به ابو الصباح کناني فرمودند:يَا أَبَا الصَّبَّاحِ! إِيَّاكُمْ وَ الْوَلَائِجَ فَإِنَّ كُلَّ وَلِيجَةٍ دُونَنَا فَهِيَ طَاغُوتٌ أَوْ قَالَ نِدٌّ.

 

اي ابو الصباح! بپرهيز از وليجه ها (يعني راهبران فکري که مردم در حوزه دين به آنها اعتماد مي‌کنند و به مانند معصوم از آنها حرف شنوي دارند) چرا که هر وليجه اي به غير از ما طاغوت و بت است.

 

بحارالأنوار ج۲۴ ص۲۴۶

البرهان ج۲ ص ۷۴۷

 

 

✍محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن الحسن بن أيوب ، عن أبي عقيلة الصيرفي قال : حدثنا كرام ، عن أبي حمزة الثمالي قال : قال لي أبو عبد الله (عليه السلام) : إياك والرئاسة وإياك أن تطأ أعقاب الرجال ، قال : قلت : جعلت فداك أما الرئاسة فقد عرفتها وأما أن أطأ أعقاب الرجال فما ثلثا ما في يدي إلا مما وطئت أعقاب الرجال فقال لي : ليس حيث تذهب ، إياك أن تنصب رجلا دون الحجة ، فتصدقه في كل ما قال

 

ابوحمزه ثمالی می گوید: امام  صادق علیه السلام فرمود: بپرهیز از ریاست، وبپرهیز از این که دنبال مردم بروی، عرض کردم: قربانت! ریاست را فهمیدم و اما این که دنبال مردم نروم یعنی چه؟ من دو سوم هر چه دارم (از احادیث شما) از طریق این مردم است، حضرت فرمود: چنین نیست که فهمیدی، مقصود این است که 

 

‼️مبادا شخصی را غیر از حجت (امام معصوم علیه السلام)در جایگاهی بگماری و هر آنچه بگوید تصدیقش کنی.‼️

 

الكافي ، 15 جزء - طبعة دار الحديث؛ ج ۳ ص۷۲۸

 

 

 

 

✍تفسير العياشي عن أبان قال سمعت أبا عبد الله علیه السلام يقول يا معشر الأحداث اتقوا الله ولا تأتوا الرؤساء دعوهم حتى يصيروا أذنابا  لا تتخذوا الرجال ولائج من دون الله أنا والله أنا والله خير لكم منهم ثم ضرب بيده إلى صدر.

 

همچنين امام صادق عليه السّلام فرمودند:اي گروه نوجوانان! خدا آگاه باشيد و پيرامون رهبران (صاحبان منصب و مکتب) جمع نگرديد. (تبعيّت از) آنها و ديگران را رها کنيد تا آنها نيز تابع (حق) گردند. وليجه‌ و راهبر فکري از جانب غير خدا از ميان مردم بر نگيريد. به خدا قسم، به خدا قسم من براي شما بهتر از آنهايم." و در اين موقع با دست به سينه خود اشاره نمود.

 بحارالأنوار، ج۲۴، ص۲۴۶

تفسیر عیاشی ج ۲ ص ۸۳

 

 

الامام‌ الکاظم علیه السلام: كَذِبَ‏ مَنْ زَعَمَس أَنَّهُ مِنْ شيعَتِنا وَ هُوَ مُتَمَسِّكٌ بِعُرْوَةِ غَيْرِنا؛

 

دروغ می گوید کسی که گمان می کند از شیعیان ماست در حالی که به غیر ریسمان ما چنگ می زند.

 

معانی الأخبار باب نوادر المعانی ح ۵۷

 

 

✍امام صادق علیه السّلام :فَلاَ يَغُرَّنَّكَ صَلاَتُهُمْ وَ صِيَامُهُمْ وَ رِوَايَاتُهُمْ وَ عُلُومُهُمْ،فَإِنَّهُمْحُمُرٌمُسْتَنْفِرَةٌ ثُمَّ قَالَ:يَا يُونُسُ،إِذَا أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ،فَإِنَّا وَرِثْنَاهُ،وَ أُوتِينَا شَرْحَ الْحِكْمَةِ،وَ فَصْلَ الْخِطَابِ».

 

 

ای‌ یونس‌! نماز و روزه‌ و سخن‌ و روایات‌ و دانش‌های‌ آنان‌ که‌ با ما اهل‌بیت‌ نیستند، تو را نفریبد؛ اینان‌ چون‌ درازگوشان‌ گریزپا هستند؛ یونس‌! اگر طالب‌ دانش‌ و معرفت‌ صحیح‌ هستی‌، منحصراً نزد ما اهل‌بیت علیهم السلام است‌؛ ما وارثان‌ حکمت‌ شرع‌ و فصل‌ الخطاب‌ هستیم‌.

 

البرهان ج ۴ ص ۶۸۵

 

✍عَلِيّ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمّدٍ الْهَمَذَانِيّ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عُبَيْدَةَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام يَا مُحَمّدُ أَنْتُمْ أَشَدّ تَقْلِيداً أَمِ الْمُرْجِئَةُ قَالَ قُلْتُ قَلّدْنَا وَ قَلّدُوا فَقَالَ لَمْ أَسْأَلْكَ عَنْ هَذَا فَلَمْ يَكُنْ عِنْدِي جَوَابٌ أَكْثَرُ مِنَ الْجَوَابِ الْأَوّلِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام إِنّ الْمُرْجِئَةَ نَصَبَتْ رَجُلًا لَمْ تَفْرِضْ طَاعَتَهُ وَ قَلّدُوهُ وَ أَنْتُمْ نَصَبْتُمْ رَجُلًا وَ فَرَضْتُمْ طَاعَتَهُ ثُمّ لَمْ تُقَلّدُوهُ فَهُمْ أَشَدّ مِنْكُمْ تَقْلِيداً  

 

محمدبن عبيده گويد: حضرت ابوالحسن عليه السلام به من فرمود: اى محمد تقليد شما محكم تر است يا مرجئه؟ عرض كردم ما هم تقليد كرديم آنها هم تقليد كردند. فرمود: اين را از تو نپرسيدم، محمد گويد: من جوابى بيشتر از اين جواب نداشتم، امام فرمود: مرجئه مردى را كه اطاعتش واجب نبود بخلافت نصب كردند و تقليدش كردند و شما مردى را نصب كرديد و اطاعتش را لازم دانستيد و تقليدش نكرديد پس تقليد آنها از شما محكمتر است  

 

اصول کافی باب التقلید ح ۲

 

 

🔴 روایت اول 

 

 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 310

 

 متن عربی:  

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ خَمْسُ عَلَامَاتٍ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ- الصَّيْحَةُ وَ السُّفْيَانِيُّ وَ الْخَسْفُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِيَّةِ وَ الْيَمَانِيُّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ خَرَجَ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ قَبْلَ هَذِهِ الْعَلَامَاتِ أَ نَخْرُجُ مَعَهُ قَالَ لَا فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ تَلَوْتُ هَذِهِ الْآيَةَ- إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ فَقُلْتُ لَهُ أَ هِيَ الصَّيْحَةُ فَقَالَ أَمَا لَوْ كَانَتْ خَضَعَتْ أَعْنَاقُ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

 

🔹 ترجمه فارسی: عمر بن حنظلة گويد: 

شنيدم از امام صادق عليه السّلام كه ميفرمود: 

 

🔺 پنج نشانه پيش از قيام حضرت قائم صورت خواهد گرفت: صيحه آسمانى، خروج سفيانى، فرو رفتن (لشكر سفيانى در بيداء)، كشته شدن نفس زكيه، خروج يمانى.

 

🔺 من عرض كردم: قربانت اگر يكى از خاندان شما پيش از وقوع اين نشانه‏ ها خروج كند، با او خروج كنيم؟ فرمود: نه. 

 

🔺 و چون فردا شد اين آيه را براى آن حضرت خواندم: «اگر بخواهيم بر ايشان آيه و نشانه‏ اى از آسمان نازل كنيم كه گردنهايشان در مقابل آن خاضع گردد» (سوره شعراء آيه 4) و بدو عرضكردم: آيا اين نشانه همان صيحه آسمانى است؟ فرمود: آگاه باش كه اگر آن باشد گردن دشمنان خدا در برابرش خاضع گردد.

 

 

🔸روایات قیام در دوران غیبت و قبل از ظهور 🔸

 

🔴 روایت دوم 

 

 الغيبة للنعماني، ص: 196؛ باب 11، ما روي فيما أمر به الشيعة من الصبر و الكف و الانتظار للفرج و ترك الاستعجال بأمر الله و تدبيره‏

 

 متن عربی: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ بْنِ الضَّحَّاكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ قَالَ قُلْتُ وَ مَا الْمَحَاضِيرُ قَالَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ‏ وَ ثَبَتَ الْحِصْنُ عَلَى أَوْتَادِهَا كُونُوا أَحْلَاسَ‏ بُيُوتِكُمْ‏ فَإِنَّ الْغَبَرَةَ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا وَ إِنَّهُمْ لَا يُرِيدُونَكُمْ بِجَائِحَةٍ إِلَّا أَتَاهُمُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ إِلَّا مَنْ تَعَرَّضَ لَهُمْ‏.

 

🔹 ترجمه فارسی: ابو المرهف از حضرت صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: 

 

🔺محاضیر به هلاکت می افتند. عرض کردم: محاضیر چیست؟

 

🔺فرمود:  آنها که درباره ظهور شتاب دارند. و مقربون نجات می یابند، و قلعه بر شالوده خود ثابت می ماند.

 

🔺شما همچون گلیم پاره هاي خانه خود باشید(کنایه از اینکه از خانه خود خارج نشوید و قیام و حرکتی نکنید) که فتنه و آشوب به ضرر عاملین آن تمام می شود. هر گاه آنها قصد آزار شما را کنند، خداوند آنها را به کاري مشغول می سازد تا از آن فکر درگذرند.

 

🔸روایات قیام در دوران غیبت و قبل از ظهور 🔸

 

🔴 روایت سوم 

 

  الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 225‏

 

 متن عربی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَمَّنْ أَخْبَرَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ كُفُّوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ الْزَمُوا بُيُوتَكُمْ فَإِنَّهُ لَا يُصِيبُكُمْ أَمْرٌ تَخُصُّونَ بِهِ أَبَداً وَ لَا تَزَالُ الزَّيْدِيَّةُ لَكُمْ وِقَاءً أَبَداً.

 

 

🔹 ترجمه فارسی: امام صادق عليه السّلام فرمود: 

 

🔺 زبان خود را نگهداريد و خانه نشين باشيد(یعنی قیام و حرکتی نکنید)، هرگز بلائى كه مخصوص شما (شيعيان) است بشما نميرسد (زيرا گمناميد و تقيه ميكنيد) 

 

🔺 و طايفه زيديه همواره سپر بلاى شما باشند.(زيرا آنها تقيه نميكنند، از اين رو سلاطين جور بدفع آنها ميپردازند و از شما غفلت ميكنند)

 

🔴 همین مضمون با عباراتی مشابه در غیبت نعمانی نیز وارد شده است که به جهت اختصار تنها متن عربی آن درج می شود: 

وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: كُفُّوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ الْزَمُوا بُيُوتَكُمْ فَإِنَّهُ لَا يُصِيبُكُمْ أَمْرٌ تُخَصُّونَ بِهِ أَبَداً وَ يُصِيبُ الْعَامَّةَ وَ لَا تَزَالُ الزَّيْدِيَّةُ وِقَاءً لَكُمْ أَبَداً. 

الغيبة للنعماني، ص: 197

 

 

🔴 روایت چهارم 

 

 كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص 330‏

 

 متن عربی: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ‏ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ: يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يَغِيبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ فَيَا طُوبَى لِلثَّابِتِينَ عَلَى أَمْرِنَا فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ إِنَّ أَدْنَى مَا يَكُونُ لَهُمْ مِنَ الثَّوَابِ أَنْ يُنَادِيَهُمُ الْبَارِئُ جَلَّ جَلَالُهُ فَيَقُولَ عِبَادِي‏ وَ إِمَائِي آمَنْتُمْ بِسِرِّي وَ صَدَّقْتُمْ بِغَيْبِي فَأَبْشِرُوا بِحُسْنِ الثَّوَابِ مِنِّي فَأَنْتُمْ عِبَادِي وَ إِمَائِي حَقّاً مِنْكُمْ أَتَقَبَّلُ وَ عَنْكُمْ أَعْفُو وَ لَكُمْ أَغْفِرُ وَ بِكُمْ أَسْقِي عِبَادِيَ الْغَيْثَ وَ أَدْفَعُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ وَ لَوْلَاكُمْ لَأَنْزَلْتُ عَلَيْهِمْ عَذَابِي قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا أَفْضَلُ مَا يَسْتَعْمِلُهُ الْمُؤْمِنُ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ قَالَ حِفْظُ اللِّسَانِ وَ لُزُومُ الْبَيْتِ.

 

 

🔹 ترجمه فارسی: جابر جعفيّ از امام باقر عليه السّلام روايت كند كه فرمود: 

 

🔺 زمانى بر مردم آيد كه امامشان غيبت كند و خوشا بر كسانى كه در آن زمان بر امر ما ثابت بمانند، كمترين ثوابى كه براى آنها خواهد بود اين است كه بارى تعالى به آنها ندا كرده و فرمايد: اى بندگان من، به نهان من ايمان آورديد و غيب مرا تصديق كرديد، پس به ثواب نيكوى خود شما را مژده مى‏ دهم، و شما بندگان حقيقى من هستيد، از شما مى‏ پذيرم و از شما در مى‏ گذرم و براى شما مى‏ بخشم و به واسطه شما باران بر بندگانم مى‏ بارم و بلا را از آنها بگردانم، و اگر شما نبوديد بر آنها عذاب مى‏ فرستادم 

 

🔺 جابر گويد گفتم: يا ابن رسول اللَّه! برترين عملى كه در آن زمان مؤمن انجام مى‏ دهد چيست؟

 

🔺 فرمود: حفظ زبان و خانه نشينى (یعنی قیام و حرکتی نکنید).

 

 

🔴 روایت پنجم 

 

  الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد (شیخ مفید)، ج‏2، ص 372 ‏

 

 متن عربی: الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّكْ يَداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ وَ مَا أَرَاكَ تُدْرِكُ ذَلِكَ اخْتِلَافُ بَنِي الْعَبَّاسِ وَ مُنَادٍ يُنَادِي مِنَ السَّمَاءِ وَ خَسْفُ قَرْيَةٍ مِنْ قُرَى الشَّامِ تُسَمَّى الْجَابِيَةَ  وَ نُزُولُ التُّرْكِ الْجَزِيرَةَ وَ نُزُولُ الرُّومِ الرَّمْلَةَ وَ اخْتِلَافٌ كَثِيرٌ عِنْدَ ذَلِكَ فِي كُلِّ أَرْضٍ حَتَّى تَخْرُبَ الشَّامُ وَ يَكُونَ سَبَبُ خَرَابِهَا اجْتِمَاعَ ثَلَاثِ رَايَاتٍ فِيهَا رَايَةِ الْأَصْهَبِ وَ رَايَةِ الْأَبْقَعِ وَ رَايَةِ السُّفْيَانِي‏

 

🔹 ترجمه فارسی: جابر جعفى گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: 

 

🔺 بر زمين قرار گير و دست و پاى خويش را حركت مده(یعنی هیچ قیامی له و علیه حکومت ها نکن و از این مناقشات به دور باش)، تا اين نشانه‏ها كه برايت ميگويم ببينى گر چه گمان ندارم تو بآن زمان برسى: 

 

🔺 اختلاف بنى عباس، آواز دهنده آسمانى، فرو رفتن دهى از دهات شام بنام جابية، آمدن ترك بجزيرة، و فرود آمدن روم برملة (نام چند جا است بدين نام در شام و مصر و جاهاى ديگر) و اختلاف بسيار در آن هنگام در هر سرزمين تا اينكه شام ويران شود، و سبب ويرانى آن سه پرچم است كه در آن پديد آيد: پرچم اصهب، پرچم ابقع، پرچم سفيانى. (ظاهر از سياق حديث اين است كه اصهب و ابقع هم نام يا وصف دو تن باشد همانند سفيانى).

 

🔴 پیش از شیخ مفید، نعمانی همین مضمون را با اختلافی جزئی در الغیبه خود آورده که البته اضافاتی دارد و طولانی است. رک به : الغيبة للنعماني، النص، ص 279 ؛ محدثان بسیار دیگری نیز در کتب خویش این روایت را نقل نموده اند.

 

🔴 روایت ششم 

 

  كافي (ط - دار الحديث)، ج‏15، ص 600‏

 

 متن عربی: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسى‏، عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَدِيرٍ، قَالَ: قَالَ‏ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: 

«يَا سَدِيرُ، الْزَمْ بَيْتَكَ، وَ كُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلَاسِهِ، وَ اسْكُنْ مَا سَكَنَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ، فَإِذَا بَلَغَكَ أَنَّ السُّفْيَانِيَّ قَدْ خَرَجَ، فَارْحَلْ إِلَيْنَا وَ لَوْ عَلى‏ رِجْلِكَ»‏

 

🔹 ترجمه فارسی: سدير از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: 

 

🔺 اى سدير ملازم خانه ات باش و چون پلاسى از پلاس هاى خانه (كه روى زمين انداخته اند) باش (يعنى برای قیام و مناقشات اینچنینی از خانه بيرون مرو) و تا شب و روز آرامش دارند تو هم آرام و ساكت باش

 

🔺 و چون به تو خبر رسيد كه سفيانى خروج كرده (بى ‏درنگ) بسوى ما كوچ كن اگر چه پاى پياده باشى.  

 

 

🔴 روایت هفتم 

 

  الغيبة (شیخ طوسی)، ص 163‏

 

 متن عربی: عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا دَخَلَ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ الْكُوفَةَ وَ نَظَرَ إِلَيْهَا ذَكَرَ مَا يَكُونُ مِنْ بَلَائِهَا حَتَّى ذَكَرَ مُلْكَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ الَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ ثُمَّ قَالَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَالْزَمُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى يَظْهَرَ الطَّاهِرُ بْنُ الطَّاهِرِ الْمُطَهَّرُ ذُو الْغَيْبَةِ الشَّرِيدُ الطَّرِيد.

 

🔹 ترجمه فارسی: حضرت صادق علیه السلام فرمود: 

 

🔺 موقعی که سلمان رضی الله عنه وارد کوفه شد و به آن شهر نظر افکند، مصیبت هاي کوفه را که بعدها می باید پدید آید براي مردم بیان کرد. حتی (فجایع) سلطنت بنی امیه و خلفاي بعد از آنها را نیز ذکر کرد و آنگاه گفت:

 

🔺 چون کار به اینجا کشید، با گلیم هاي خانه خود باشید (یعنی در خانه خود بمانید و علیه حکام قیام نکنید) 

 

🔺 تا وقتی که پاك نهاد، پسر پاکزاد پاکیزه سرشت که غیبت می کند و از وطن و بستگانش دور می ماند، آشکار شود.

 

🔴 روایت هشتم 

 

 الغيبة للنعماني، النص، ص: 194؛ باب 11 ما روي فيما أمر به الشيعة من الصبر و الكف و الانتظار للفرج و ترك الاستعجال بأمر الله و تدبيره‏

 

 متن عربی: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُمَارَةَ الْكِنَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ ع أَوْصِنِي فَقَالَ أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَنْ تَلْزَمَ بَيْتَكَ وَ تَقْعُدَ فِي دَهْمَاءِ هَؤُلَاءِ النَّاسِ وَ إِيَّاكَ وَ الْخَوَارِجَ مِنَّا فَإِنَّهُمْ لَيْسُوا عَلَى شَيْ‏ءٍ وَ لَا إِلَى شَيْ‏ءٍ وَ اعْلَمْ أَنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ مُلْكاً لَا يَسْتَطِيعُ النَّاسُ أَنْ تَرْدَعَهُ وَ أَنَّ لِأَهْلِ الْحَقِّ دَوْلَةً إِذَا جَاءَتْ وَلَّاهَا اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَمَنْ أَدْرَكَهَا مِنْكُمْ كَانَ عِنْدَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى وَ إِنْ قَبَضَهُ اللَّهُ قَبْلَ ذَلِكَ خَارَ لَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا تَقُومُ عِصَابَةٌ تَدْفَعُ ضَيْماً أَوْ تُعِزُّ دِيناً إِلَّا صَرَعَتْهُمُ الْمَنِيَّةُ وَ الْبَلِيَّةُ حَتَّى تَقُومَ عِصَابَةٌ شَهِدُوا بَدْراً مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص لَا يُوَارَى قَتِيلُهُمْ وَ يُرْفَعُ صَرِيعُهُمْ وَ لَا يُدَاوَى جَرِيحُهُمْ قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ الْمَلَائِكَةُ.

 

 

🔹 ترجمه فارسی: ابوالجارود می گوید: به حضرت امام محمد باقر علیه السلام عرض کردم:وصیتی براي من بیان فرمایید!

 

🔺فرمود: تو را وصیت می کنم که پرهیزکاري پیشه سازي و به هنگام هجوم و تسلط این مردم، در خانه خود قرار گیري 

 

🔺 و از قیام کنندگان طایفه ما دوري گزینی، زیرا آنان چيزى به دست ندارند و به چيزى هم نائل نمى‏ شوند. 

 

🔺بدان که بنی امیه را سلطنتی است که مردم نمی توانند از آنها بگیرند، و ما را دولتی است که وقتی بیاید، خداوند به هر یک از ما اهل بیت بخواهد واگذار می کند. هر یک از شما که آن دولت را درك کند، در نزد ما مقامی عالی خواهد داشت و اگر خداوند پیش از آن روز او را قبض روح کند، خداوند برايش نيكى خواسته است. 

 

🔺بدان که هیچ قومی براي دفع ظلم و عزت دینی قیام نخواهند کرد، مگر اينكه مرگ و گرفتارى زمین گیرشان می کند.

 

🔺 تا آنکه مردمی دیگر قیام کنند که در جنگ بدر با رسول خدا حاضر بودند. کشته آنها دفن نمی شود، مرده آنها از روي زمین برداشته نمی شود و مجروح آنها مداوا نمی گردد. عرض کردم: آنها کیستند؟ فرمود: فرشتگانند. (ظاهرا مراد، امداد الهی توسط ملائکه در زمان ظهور حضرت حجت ارواحنا فداه باشد)

 

 

 

🔴 روایت نهم 

 

  الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏8 ؛ ص274‏

 

 متن عربی: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنِ الْفَضْلِ الْكَاتِبِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَتَاهُ كِتَابُ أَبِي مُسْلِمٍ فَقَالَ لَيْسَ لِكِتَابِكَ جَوَابٌ اخْرُجْ عَنَّا فَجَعَلْنَا يُسَارُّ بَعْضُنَا بَعْضاً فَقَالَ أَيَّ شَيْ‏ءٍ تُسَارُّونَ يَا فَضْلُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ‏ لَا يَعْجَلُ‏ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ وَ لَإِزَالَةُ جَبَلٍ عَنْ مَوْضِعِهِ أَيْسَرُ مِنْ زَوَالِ مُلْكٍ لَمْ يَنْقَضِ أَجَلُهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى بَلَغَ السَّابِعَ مِنْ وُلْدِ فُلَانٍ قُلْتُ فَمَا الْعَلَامَةُ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ لَا تَبْرَحِ الْأَرْضَ يَا فَضْلُ حَتَّى يَخْرُجَ السُّفْيَانِيُّ فَإِذَا خَرَجَ السُّفْيَانِيُّ فَأَجِيبُوا إِلَيْنَا يَقُولُهَا ثَلَاثاً وَ هُوَ مِنَ الْمَحْتُومِ.

 

🔹 ترجمه فارسی: فضل كاتب گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام بودم كه نامه ابو مسلم خراسانى براى او آمد، حضرت فرمود: 

 

🔺 نامه تو جواب ندارد از نزد ما بيرون شو، ما شروع كرديم با يك ديگر آهسته سخن گفتن، فرمود: اى فضل چه سخنى آهسته با هم ميگوئيد؟

 

🔺 همانا خداى عز و جل براى شتاب بندگان شتاب نميكند، و براستى كه از جاكندن كوهى از جاى خويش آسانتر است از واژگون كردن حكومتى كه عمرش بآخر نرسيده

 

🔺 سپس فرمود: همانا فلان پسر فلان تا بهفتمين فرزند فلان (يعنى عباس) رسيد (يعنى اينها بخلافت رسند) من عرضكردم: پس چه نشانه اى ميان ما و شما است، قربانت گردم؟ فرمود:

 

🔺 اى فضل از جاى خود حركت نكن تا سفيانى خروج كند، و چون سفيانى خروج كرد بسوى ما روآوريد و سه بار اين كلام را تكرار كرد

 

🔺 و اين جريان از نشانه هاى حتمى (ظهور حضرت قائم) است.

 

🔴 روایت دهم 

 

الغيبة للنعماني، ص 200‏

 

 متن عربی: عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ مُنَخَّلِ بْنِ جَمِيلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ: اسْكُنُوا مَا سَكَنَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أَيْ لَا تَخْرُجُوا عَلَى أَحَدٍ فَإِنَّ أَمْرَكُمْ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ أَلَا إِنَّهَا آيَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَتْ مِنَ النَّاسِ- أَلَا إِنَّهَا أَضْوَأُ مِنَ الشَّمْسِ لَا تَخْفَى عَلَى بَرٍّ وَ لَا فَاجِرٍ أَ تَعْرِفُونَ الصُّبْحَ فَإِنَّهَا كَالصُّبْحِ لَيْسَ بِهِ خَفَاءٌ.

 

 ترجمه فارسی: ابى جعفر امام باقر عليه السّلام فرمود: 

 

  تا آسمان و زمين ساكن است شما نيز ساكن باشيد، يعنى بر هیچ كس خروج نكنيد (عبارت "یعنی بر هیچ كس خروج نکنید"، متن روایت است نه شارح) 

 

  زيرا كار شما نه كارى است كه به پنهانى انجام گيرد بلكه آن نشانه اى است از ناحيه خداى عزّ و جلّ و از ناحيه مردم نيست، هان كه آن از آفتاب روشن تر است و بر هيچ نيكو كار و بد كارى پنهان نخواهد ماند آيا صبح را ميشناسيد؟ امر شما همانند صبح است كه پنهان ماندن در آن راه ندارد.

 

 نویسنده کتاب الغیبه، ابو عبدالله محمد بن ابراهیم نُعمانی از علمای بزرگ شیعه در اواخر دوران غیبت صغری و از راویان برجسته بود. وی پس از نقل روایت فوق در شرح آن می نویسد:

 

 خدا شما را رحمت كند كه به بينيد باين گونه از ادب كردن كه امامان (علیهم السلام) فرموده اند و بنگريد بدستورشان و رسم خودشان در صبر و خوددارى و انتظار فرج 

 

 و اينكه فرموده اند تندروها و شتابزدگان هلاك خواهند شد و آرزوكنندگان دروغ ميگويند و تسليم‏ شدگان را به نجات توصيف كرده‏ اند و صابران و ثابت قدمان را ستوده‏ اند و آنان را در ثابت بودن بقلعه‏ اى كه بر پايه‏ هاى خود استوار است تشبيه نموده‏ اند 

 

 پس ادب را از ادب آموزى آنان فرا گيريد، خدا شما را رحمت كند و او امرشان را امتثال كنيد و بفرمان هايشان تسليم شويد و از رويّه آنان مگذريد و از كسانى نباشيد كه هواى نفس و شتابزدگى آنان را هلاك كرد و حرص آنان را از راه‏يابى و راه روشن باز گردانيد. خداوند ما و شما را به منّت و احسانش بر آن موفّق بدارد كه از فتنه بسلامت باشيم و ما و شما را بر جاده نيك بينى ثابت قدم بدارد و ما و شما را به پيمودن راه راستى كه برضايش ميانجامد و نتيجه‏ اش جايگزين شدن در بهشت‏ اش با برگزيدگان و خالصان‏اش مي باشد وادارد.

 

 

 روایت یازدهم 

 

 الأمالي (للطوسي)، ص: 412 ‏

 

 متن عربی: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي الشَّرِيفُ أَبُو مُحَمَّدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى الْعَلَوِيُّ الزَّاهِدُ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ السَّمَرْقَنْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْكَشِّيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَمْدَوَيْهِ بْنُ نَصْرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلَامُ): إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ بُكَيْرٍ كَانَ يَرْوِي حَدِيثاً وَ يَتَأَوَّلُهُ، وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ أَعْرِضَهُ عَلَيْكَ.

فَقَالَ: مَا ذَلِكَ الْحَدِيثُ قُلْتُ: قَالَ ابْنُ بُكَيْرٍ: حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ زُرَارَةَ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) أَيَّامَ خُرُوجِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ، إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، فَقَالَ لَهُ:

جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ قَدْ خَرَجَ، وَ أَجَابَهُ النَّاسُ، فَمَا تَقُولُ فِي الْخُرُوجِ مَعَهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): اسْكُنْ مَا سَكَنَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ. فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُكَيْرٍ: فَإِذَا كَانَ الْأَمْرُ هَكَذَا، وَ لَمْ يَكُنْ خُرُوجٌ مَا سَكَنَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ، فَمَا مِنْ قَائِمٍ وَ لَا مِنْ خُرُوجٍ.

فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): صَدَقَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ لَيْسَ الْأَمْرُ عَلَى مَا تَأَوَّلَهُ ابْنُ بُكَيْرٍ، إِنَّمَا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) اسْكُنُوا مَا سَكَنَتِ السَّمَاءُ مِنَ النِّدَاءِ، وَ الْأَرْضُ مِنَ الْخَسْفِ بِالْجَيْشِ.

 

 ترجمه فارسی: حسین بن خالد گفت: به حضرت امام رضا علیه السلام عرض کردم: 

 

عبدالله بن بکیر حدیثی را روایت و آن را تأویل می کرد که من می خواهم آن را به شما عرضه دارم. فرمود: حدیث چیست؟عرض کردم: عبدالله بن بکیر می گفت: عبید بن زراره براي من نقل کرد در ایامی که محمد بن عبدالله )محض( پسر امام حسن مجتبی علیه السلام )معروف به محمد نفس زکیه( علیه بنی عباس قیام کرده بود، 

 

 روزي خدمت حضرت صادق علیه السلام بودم که یکی از شیعیان به خدمت حضرت رسید و عرضکرد: قربانت شوم! محمد بن عبدالله قیام کرده و مردم هم دعوت او را براي قیام پذیرفته اند. درباره همکاري با وي چه می فرمایید؟

 

 فرمود: تا وقتی که آسمان و زمین آرام است، تو نیز آرام باش! عبدالله بن بکیر می گفت: در این صورت مادام که آسمان و زمین آرام است، قیامی به وقوع نمی پیوندد و بنابراین نه قیامی است و نه قائمی!

 

 حضرت رضا علیه السلام فرمود: جدم حضرت صادق علیه السلام راست فرمود و این طور که عبدالله بن بکیر تأویل کرده، نیست. منظور جدم این است که تا وقتی آسمان از شنیدن صدا و زمین از فرو رفتن با لشکر )سفیانی( آرام است، تو نیز آرام گیر.

 

 

 روایت دوازدهم 

 

 الصحيفة السجادية، ص: 20 ‏

 

 متن عربی: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ- عَلَيْهِ السَّلَامُ-: مَا خَرَجَ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِلَى قِيَامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِيَدْفَعَ ظُلْماً أَوْ يَنْعَشَ حَقّاً إلَّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِيَّةُ، وَ كَانَ قِيَامُهُ زِيَادَةً فِي مَكْرُوهِنَا وَ شِيعَتِنَا

 

🔹 ترجمه فارسی: هيچيك از ما اهل بيت تا روز قيام قائم ما (حجّة ابن الحسن العسكرى- عجل اللّه تعالى له الفرج-) براى جلوگيرى از ستمى يا براى بپا داشتن حقّى خروج نميكند مگر آنكه بلاء و آفتى او را از بيخ بركند. و قيام او بر اندوه و رنج ما و شيعيانمان بيافزايد

 

 

🔴 روایت سیزدهم 

 

  تفسير العياشي، ج‏1، ص: 64‏

 

 متن عربی: عن جابر الجعفي عن أبي جعفر ع يقول: الْزَمِ الْأَرْضَ لَا تُحَرِّكَنَّ يَدَكَ وَ لَا رِجْلَكَ أَبَداً حَتَّى تَرَى عَلَامَاتٍ أَذْكُرُهَا لَكَ فِي سَنَةٍ... وَ إِيَّاكَ وَ شُذَّاذاً مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَإِنَّ لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ رَايَةً وَ لِغَيْرِهِمْ رَايَاتٍ فَالْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تَتَبَّعْ مِنْهُمْ رَجُلًا أَبَداً حَتَّى تَرَى رَجُلًا مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مَعَهُ عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُه‌‏...

 

🔹 ترجمه فارسی: جابر جعفی می گوید که حضرت امام محمد باقر علیه السلام به وي فرمود: 

 

🔺در جاي خود بنشین و ابدا حرکتی از خود نشان مده، تا آنگاه که علائمی را که براي تو ذکر می کنم ببینی... (امام علیه السلام پس از ذکر برخی علامت ها می فرمایند: )

 

🔺و بر حزر باش از شذاذ آل محمد!(مراد، خروج کنندگان از آل محمد است) همانا که براى آل محمد و على علیهما السلام یک رایت و براى دیگران رایاتی است. 

 

🔺پس ملازم زمین باش و پیروى مکن از ایشان احدى را ابدا، تا آنکه مردي از اولاد امام حسین علیه السلام را ببینی که عهد نامه پیغمبر و پرچم و سلاح وي با اوست...

 

 

🔴 روایت چهاردهم 

 

  الغيبة للنعماني، ص 199‏

 

 متن عربی: عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى الْعَلَوِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ بَعَثَ إِلَيْهِ مَنْ يَسْأَلُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ- يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا. فَغَضِبَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع وَ قَالَ لِلسَّائِلِ وَدِدْتُ أَنَّ الَّذِي أَمَرَكَ بِهَذَا وَاجَهَنِي بِهِ ثُمَّ قَالَ نَزَلَتْ فِي أَبِي وَ فِينَا وَ لَمْ يَكُنِ الرِّبَاطُ الَّذِي أُمِرْنَا بِهِ بَعْدُ وَ سَيَكُونُ ذَلِكَ ذُرِّيَّةً مِنْ نَسْلِنَا الْمُرَابِطُ ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّ فِي صُلْبِهِ يَعْنِي ابْنَ عَبَّاسٍ وَدِيعَةً ذُرِئَتْ لِنَارِ جَهَنَّمَ سَيُخْرِجُونَ أَقْوَاماً مِنْ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً وَ سَتُصْبَغُ الْأَرْضُ بِدِمَاءِ فِرَاخٍ مِنْ فِرَاخِ آلِ مُحَمَّدٍ ع تَنْهَضُ تِلْكَ الْفِرَاخُ فِي غَيْرِ وَقْتٍ وَ تَطْلُبُ غَيْرَ مُدْرَكٍ وَ يُرَابِطُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَصْبِرُونَ وَ يُصَابِرُونَ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ.

 

🔹 ترجمه فارسی: ابو الطّفيل گويد: امام باقر عليه السّلام از پدر خويش علىّ بن الحسين عليهما السّلام روايت فرموده كه ابن عبّاس كسى را نزد علىّ بن الحسين عليهما السّلام فرستاد تا معنى اين آيه را بپرسد كه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا : (اى اهل ايمان در كار دين پايدار باشيد و يك ديگر را به پايدارى سفارش كنيد و مراقب مرزتان باشد) پس علىّ بن- الحسين عليهما السّلام خشمگين شد و به سئوال‏ كننده فرمود: دوست مى‏ داشتم آن كس كه تو را به اين امر گسيل داشته خود بدان پرسش با من روبرو مى‏ شد،

 

🔺 سپس فرمود: آيه در باره پدرم و ما خاندان نازل شده است و مراقبت از آن مرز (پايگاه) كه بدان مأموريم هنوز فرا نرسيده است و در آينده‏اى نزديك ذرّيّه‏ اى از نسل ما كه وظيفه آن را به عهده دارد بوجود خواهد آمد

 

🔺 سپس فرمود: بدان كه در صلب او- يعنى ابن عبّاس- سپرده‏ اى است كه براى آتش دوزخ آفريده شده، در آينده نزديك اقوامى را دسته دسته از دين خدا خارج خواهند ساخت و زمين با خونهاى جوجه‏ گانى از جوجه‏ گان آل محمّد رنگين خواهد شد، آن جوجه‏ گان كه بى‏ موقع و نابهنگام قيام مى‏ كنند و چيزى را كه مى‏ طلبند بدان نخواهند رسيد 

 

🔺 ولى آنان كه اهل ايمانند مراقب بوده و صبر مى‏ كنند و يك ديگر را به بردبارى سفارش مى‏ نمايند تا خداوند حكم فرمايد و او بهترين حاكمان است.

 

 

 

🔴 روایت پانزدهم 

 

  كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص 371‏

 

 متن عربی: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَعْمَلُكُمْ بِالتَّقِيَّةِ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى مَتَى قَالَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هُوَ يَوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَمَنْ تَرَكَ التَّقِيَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَيْسَ مِنَّا...

 

🔹 ترجمه فارسی: حسين بن خالد گويد: امام رضا عليه السّلام فرمود: 

 

🔺كسى كه ورع نداشته باشد، دين ندارد و كسى كه تقيّه نداشته باشد، ايمان ندارد، براستى گرامى‏ ترين شما نزد خدا آن كس باشد كه بيشتر تقيه كند

 

🔺گفتند: اى فرزند رسول خدا! تا به كى؟ فرمود: تا روز وقت معلوم كه روز خروج قائم ما اهل البيت است

 

🔺و كسى كه تقيّه را پيش از خروج قائم ما ترك كند از ما نيست‏...

 

 

 

اخبار دسته چهارم :


بَابُ الْهِدَايَةِ أَنَّهَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ

[1] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ«» أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا ثَابِتُ مَا لَكُمْ وَ لِلنَّاسِ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً إِلَى أَمْرِكُمْ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يَهْدُوا عَبْداً يُرِيدُ اللَّهُ ضَلَالَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا عَلَى أَنْ يَهْدُوهُ وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلَ الْأَرَضِينَ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ يُضِلُّوا عَبْداً يُرِيدُ اللَّهُ هِدَايَتَهُ مَا اسْتَطَاعُوا أَنْ يُضِلُّوهُ كُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا يَقُولُ أَحَدٌ عَمِّي وَ أَخِي وَ ابْنُ عَمِّي وَ جَارِي فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً طَيَّبَ رُوحَهُ فَلَا يَسْمَعُ مَعْرُوفاً إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا مُنْكَراً إِلَّا أَنْكَرَهُ ثُمَّ يَقْذِفُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ كَلِمَةً يَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ .ضعيف
الكافي ج : 1 ص : 166
[2] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً مِنْ نُورٍ وَ فَتَحَ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَكَّلَ بِهِ مَلَكاً يُسَدِّدُهُ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ سُوءاً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً سَوْدَاءَ وَ سَدَّ مَسَامِعَ قَلْبِهِ وَ وَكَّلَ بِهِ شَيْطَاناً يُضِلُّهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ (الأنعام -: 125 -) .صحيح


امام صادق عليه السلام فرمود: چون خدا خيربنده‏اى را خواهد، اثرى از نور در دلش گذارد و گوشهاى دلش را باز كند و فرشته‏اى بر او گمارد كه نگهدارش باشد و چون براى بنده‏اى بد خواهد، اثرى از سياهى در دلش افكند و گوشهاى دلش را به بندد و شيطانى بر او گمارد كه گمراهش كند، سپس اين آيه (126 سوره 6) را قرائت فرمود: (((هر كه را خدا خواهد هدايت كند، سينه او را براى اسلام آوردن بگشايد. (عاشق و فريفته شود) و هر كه را خواهد گمراه كند سينه‏اش را تنگ و سخت كند كه گوئى به آسمان خواهد رفت))) (سختى مسلمان شدن در نظر او مانند به آسمان رفتن است).

نسأل الله من فضله

[3] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ اجْعَلُوا أَمْرَكُمْ لِلَّهِ وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ فَإِنَّهُ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلَّهِ وَ مَا كَانَ لِلنَّاسِ فَلَا يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ وَ لَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ لِدِينِكُمْ فَإِنَّ الْمُخَاصَمَةَ مَمْرَضَةٌ لِلْقَلْبِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ لِنَبِيِّهِ ص إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ (القصص -: 56 -) وَ قَالَ أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ (يونس -: 99 -) ذَرُوا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّكُمْ أَخَذْتُمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّي سَمِعْتُ أَبِي ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا كَتَبَ عَلَى عَبْدٍ أَنْ يَدْخُلَ فِي هَذَا الْأَمْرِ كَانَ أَسْرَعَ إِلَيْهِ مِنَ الطَّيْرِ إِلَى وَكْرِهِ .موثق


در اين حديث شريف نيز هدايت از جانب خدا خواسته شده واز مخاصمه ديني نهي گرديده چرا كه هدايت در دست خداست .




[4] أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع نَدْعُو النَّاسَ إِلَى هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَا يَا فُضَيْلُ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً أَمَرَ مَلَكاً فَأَخَذَ بِعُنُقِهِ فَأَدْخَلَهُ فِي هَذَا الْأَمْرِ طَائِعاً أَوْ كَارِهاً .صحيح

فضيل بن يسار گويد: بامام صادق عليه السلام عرض كردم مردم را به امر تشيع دعوت كنيم؟ فرمود: نه، اى فضيل! چون خدا خير بنده‏اى را خواهد بفرشته‏اى فرمان دهد كه گردنش بگيرد و او را خواه يا ناخواه در امر تشيع در آورد.
شرح :
در روايات اين باب دو مطلب محتاج بتذكر است: اول اينكه در روايت اول و دوم بود (((بنده‏اى را كه خدا گمراهيش را خواسته، و چون براى بنده‏اى بد خواهد))) مقصود اراده و خواست اختيارى خداست نه اراده و خواست حتمى او چنانچه در حديث 408 توضيح داده شد. دوم منظور اصلى در اين روايات اينستكه اهل تسنن و عامه را بمذهب تشيع دعوت نكنيد، آنها را رها كنيد و بخودشان واگذاريد. در صورتيكه آيات و اخبار بسيارى راجع بوجوب امر بمعروف و نهى از منكر و ثواب هدايت و تعليم مردم و دفع شبهات مخالفين وارد شده است، پس چگونه در اين اخبار نهى از دعوت و تبليغ مى‏كند ولى با اندكى دقت و تأمل پيداست كه سياق اين روايات در باره اصرار و پافشارى در تبليغ است بطورى كه انسان بخواهد مردم حقيقة شيعة شوند و بحق گرايند، در صورتيكه پيغمبر هم چنين وظيفه‏اى نداشت، آيات بسيارى كه بعضى از آنها در اين روايت ذكر شد در قرآن مجيد است باين مضامين كه: اى پيغمبر محمد (ص) هر چند تو دلت مى‏سوزد و نمى‏توانى مردم را گمراه به بينى و در هدايت ايشان جانبازى مى‏كنى ولى بدانكه همه اين مردم مسلمان نخواهند شد، ايشان را رها كن كه بر تو جز ابلاغ چيزى نيست، خدا مردم را بهتر مى‏شناسد آنكه را شايسته مسلمانى داند، او را بسراغ تو مى‏فرستد. با چند جمله كوتاه تو دلش را روشن مى‏كند و آنكه چنين شايستگى ندارد، اگر چه از خويشان نزديكت باشد، هر چه بگوئى و اندرز دهى، در دل سختش تأثير نكند. پيداست وقتيكه وظيفه رهبر دين اين باشد وظيفه پيروانش بمراتب سهل‏تر و سبكتر است مخصوصا با شدت تقيه در زمان ائمة عليه السلام كه خود آنها را خانه نشين كرده بود، بمردم كارى نداشتند جز آنكه هر كس مسأله‏اى از توحيد و معارف و فروع پرسد جوابش گويند و با روش مسالمت آميز خود مذهب تشيع را باقى دارند. پس اصحاب و پيروان ايشان نبايد كاسه داغتر از آش و دايه دلسوزتر از مادر شوند.


واين حديث صراحتا هدايت وولايت را از جانب خدا ميداند و از تبليغ و دعوت بیهوده نهي نموده است .


@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

26655- يخرج الدجال من أرض يقال لها خراسان يتبعه قوم كأن وجوههم المجان المطرقة (ابن جرير فى تهذيبه عن أبى بكر)
أخرجه أيضًا : الترمذى (4/509 رقم 2237) وقال : حسن غريب . وابن ماجه (2/1353 ، رقم 4072) ، والحاكم (4/573 ، رقم 8608) وقال : صحيح الإسناد . والضياء (1/116 ، رقم 33) والديلمى (5/512 ، رقم 8926) .
26656- يخرج الدجال من قبل أصبهان (الطبرانى عن عمران بن حصين)
أخرجه الطبرانى (18/154 ، رقم 338) .
26657- يخرج الدجال من يهودية أصبهان حتى يأتى الكوفة فيلحقه قوم من المدينة وقوم من الطور وقوم من ذى يمن وقوم من قزوين قيل يا رسول الله وما قزوين قال قوم يكونون بآخرة يخرجون من الدنيا زهدا فيها يرد الله بهم قوما من الكفر إلى الإيمان (الخطيب فى فضائل قزوين ، والرافعى عن ابن عباس)

1796 - حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمِ الطَّائِفِيُّ، عَنِ الْحَجَّاجِ بْنِ فُرَافِصَةَ، عَنْ مَكْحُولٍ، قَالَ: قَالَ أَعْرَابِيٌّ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَتَى السَّاعَةُ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «مَا الْمَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ، وَلَكِنَّ أَشْرَاطَهَا تَقَارُبُ الْأَسْوَاقِ، وَمَطَرٌ وَلَا نَبَاتَ، وَظُهُورُ الْغِيبَةِ، وَظُهُورُ أَوْلَادِ الْغَيَّةِ، وَالتَّعْظِيمُ لِرَبِّ الْمَالِ، وَعُلُوُّ أَصْوَاتِ الْفُسَّاقِ فِي الْمَسَاجِدِ، وَظُهُورُ أَهْلِ الْمُنْكَرِ عَلَى أَهْلِ الْمَعْرُوفِ، فَمَنْ أَدْرَكَ ذَلِكَ الزَّمَانَ فَلْيَرُغْ بِدِينِهِ، وَلْيَكُنْ حِلْسًا مِنْ أَحْلَاسِ بَيْتِهِ»
الكتاب: كتاب الفتن
المؤلف: أبو عبد الله نعيم بن حماد بن معاوية بن الحارث الخزاعي المروزي (المتوفى: 228هـ)
المحقق: سمير أمين الزهيري
الناشر: مكتبة التوحيد - القاهرة
الطبعة: الأولى، 1412

756 - حدثنا أبو جعفر محمد بن عبيد الله الديناري قال : حدثنا علي بن حرب ، قال : حدثنا هارون بن عمران ، قال : حدثنا جعفر بن برقان ، قال : حدثني بعض ، أصحابنا أن رجلا ، من حمير كان يتعلم القرآن عند ابن مسعود ، فقال له نفر من قريش : لو أنك لم تعلم القرآن حتى تعرف ، فذكر ذلك الحميري لابن مسعود ، فقال : « بل فتعلمه ، فإنك اليوم في قوم كثير فقهاؤهم ، قليل خطباؤهم ، كثير معطوهم ، قليل سؤالهم يحفظ%u

روایات قیام وجنگ و تقیه و دعوت در زمان غیبت


 
 
در موضوع قیام و تقیه وجنگ و دعوت به تشیع در عصر غیبت ، احادیثی در 4 دسته وارد شده است :
 
دسته اول اخباریکه از قیام در زمان غیبت نهی کرده اند .
 
دسته دوم اخبار تقیه ولزوم دوری از فتنه ها ونشستن در خانه
 
دسته سوم احادیث ترک جنگ وجهاد در رکاب غیر معصوم
 
دسته چهارم اخبار نهی از دعوت مردم به تشیع
 
اما اخبار دسته اول :
كلينى بسند صحیح در «روضة كافى» عن محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد، عن الحسين بن سعيد، عن حَمّاد بن عيسى، عن الحسين بن المختار القلانسي‏ (واقفی)، ، عن أبى بصير، عن أبى عبد الله عليه السّلام روايت مى‌كند قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَآئِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَهِ عَزّ وَ جَلَّ
حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
هر پرچمى كه قبل از قيام قائم برافراشته گردد، صاحب آن پرچم طاغوت است؛ و مردم او را عبادت مى‌كنند و دست از عبادت پروردگار عزّ و جلّ برداشته، او را معبود خود قرار مى‌دهند.
 
 
همچنین از امام باقر ع :
 الغيبة للنعماني، ص115‏ :
 
 متن عربی: وَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ ع يَقُولُ كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ أَوْ قَالَ تَخْرُجُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ ع صَاحِبُهَا طَاغُوتٌ
 
.
 - وأخبرنا علي بن الحسين، قال: حدثنا محمد بن يحيى العطار بقم، قال: حدثنا محمد بن حسان الرازي ، قال: حدثنا محمد بن على الكوفي، عن علي ابن الحسين، عن ابن مسكان، عن مالك بن أعين الجهني، قال: سمعت أبا جعفر الباقر(عليه السلام) يقول: " كل راية ترفع قبل قيام القائم(عليه السلام) صاحبها طاغوت ".
 
 
🔹 ترجمه فارسی: ابو جعفر امام باقر عليه السّلام ميفرمود: 
 
هر پرچمى كه پيش از قيام قائم علیه السلام برافراشته شود، يا فرمود- خروج کند (یعنی بر علیه حکام قیام کند)- پرچمدار آن‏ طاغوت است.
 
 
 
کلّ راية ترفع قبل قیام القائم علیه السّلام "و إن كان رافعها يدعوا إلى الحق" فصاحبها طاغوت...)
یعنی: هر پرچمی که پیش از قیام حضرت قائم علیه السّلام برافراشته شود صاحب آن طاغوت است،"اگرچه به سوی حق دعوت کند".

(شرح اصول کافی، ملاصالح مازندرانی: جلد 12، صفحه 412)
 
 
: مُحَمَّدُ بنُ إِبرَاهِیمَ النُعمَانِیُّ فِی کِتَابِ الغَیبَةِ، عَن عَبدِ الوَاحِدِ بنِ عَبدِالله قَالَ حَدَّثَنَا أَحمَدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ رَبَاحٍ الزُّهرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بنُ العَبَّاسِ عَن عِیسَی الحُسَینِیِّ عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أَبِی حَمزَةَ (واقفی کذاب) عَن أَبِیهِ (واقفی ضعیف)عَن مَالِکِ بنِ أَعیَن الجُهَنِیِّ عَن أَبِی جَعفَرٍ عَلَیه السَّلام أَنَّهُ قَالَ کُلُّ رَایَةٍ تُرفَعُ  قَبلَ رَایَةِ القَائِمِ عَلَیه السَّلام فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ.غیبه نعمانی
 
هر پرچمى که قبل از قیام قائم برافراشته گردد، صاحب آن پرچم طاغوت است؛ و مردم او را عبادت مى‌کنند و دست از عبادت پروردگار عزّ و جلّ برداشته، او را معبود خود قرار مى‌دهند.»
هر پرچمی که یپش از قیام قائم (عج) به اهتراز در آید، پرچمدار آن طاغوت است که غیر خدا را بندگی می کند
 
 
[33092] وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْمُؤْمِنِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ اتَّقُوا الْحُكُومَةَ فَإِنَّ الْحُكُومَةَ إِنَّمَا هِيَ لِلْإِمَامِ الْعَالِمِ بِالْقَضَاءِ الْعَادِلِ فِي الْمُسْلِمِينَ لِنَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّوَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ وسائل‏الشيعة ج : 27 ص : 18وَ رَوَاهُ الشَّيْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ مِثْلَهُ . صحيحامام صادق (ع ) فرمود:از حکومت (داورى ) بـپـرهيزيد،
زيرا حكومت و قضاوت از آنَ امامى است كه به مسائل قضاوت ، آگـاه و در ميان مسلمانان ،
عادل باشد مثل پيامبر يا وصىّ او. 23
ـ وسائل الشيعه ، ج 18، ص 20 .
 
 
اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ یَدْعُو اِلَى أَنْ یَخْرُجَ الدَّجَّالُ اِلاَّ سَیَجِدُ مَنْ یُبَایِعُهُ وَمَنْ رَفَعَ رَایَةَ ضَلالٍ فَصَاحِبُهَا طَاغُوت
 
 
5 - حدثنا محمد بن همام قال: حدثنا جعفر بن محمد بن مالك قال: حدثني أحمد بن علي الجعفي، عن محمد بن المثني الحضرمي، عن أبيه، عن عثمان بن زيد عن جابر، عن أبي جعفر محمد بن علي الباقر(عليهما السلام) قال: " مثل خروج القائم منا أهل البيت كخروج رسول الله(صلى الله عليه وآله)، ومثل من خرج منا أهل البيت قبل قيام القائم مثل فرخ طار فوقع من وكره فتلا عبت به الصبيان ".و :1 - امام صادق (ع) به يكى از شاگردان معروفش به نام مفضل فرمود: «كل بيعة قبل ظهور القائم (ع) فبيعته كفر و نفاق و خديعة; (بحار، ج‏53، ص‏8) هر بيعتى قبل از ظهور قائم (ع) انجام شود آن بيعت، كفر، نفاق و تزوير است .»2 - امام سجاد (ع) فرمود: «والله لايخرج واحد منا قبل خروج القائم الا كان مثله مثل فرخ طار من وكره قبل ان يستوى جناحاه، فاخذه الصبيان فعبثوا به; (بحار، ج‏52، ص‏303) سوگند به خدا قبل از قيام قائم (عج) هيچ يك از ما قيام نكند، مگر اين‏كه مثال او، همچون مثال جوجه‏اى است كه قبل از استوار شدن و محكم گشتن پرهايش از لانه‏اش بيرون آيد و پرواز كند، كودكان آن را مى‏گيرند و با آن بازى مى‏نمايند .»3 - امام صادق (ع) به يكى از شاگردانش به نام سدير فرمود: «الزم بيتك و كن حلسا من احلاسه، واسكن ما سكن الليل والنهار فاذا بلغك ان السفيانى قد خرج فارحل الينا ولو على رجلك; (بحار، ج‏52، ص‏303) ملازم خانه‏ات باش، و همانند فرشى از فرش‏هاى خانه‏ات در خانه بمان، و مادامى كه شب و روز ساكن است (و صيحه مخصوص آسمانى را نشنيده‏اى) ساكن باش، ولى هنگامى كه خبر به تو رسد كه سفيانى خروج نموده، به سوى ما بيا هرچند با پاى پياده باشد .» روايات ديگرى نيز به همين مضمون نقل شده است . (وسائل الشيعه، ج‏11، ص‏35 تا 41 .) 
 
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيٍّ رَفَعَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ: وَ اَللَّهِ لاَ يَخْرُجُ وَاحِدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ اَلْقَائِمِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِلاَّ كَانَ مَثَلُهُ مَثَلَ فَرْخٍ طَارَ مِنْ وَكْرِهِ قَبْلَ أَنْ يَسْتَويَ جَنَاحَاهُ فَأَخَذَهُ اَلصِّبْيَانُ فَعَبِثُوا بِهِ .کافی
 
امام على بن الحسين عليه السّلام  فرمودند:بخدا سوگند هيچ يك از ما پيش از ظهور حضرت قائم عليه السّلام خروج نكند جز آنكه حكايتش حكايت جوجه‌اى خواهد بود كه پيش از درآمدن بالهايش از ميان آشيانۀ خود پرواز كند و كودكان آن را بگيرند و با آن بازى كنند
 
امام صادق علیه السّلام فرمودند: 
مَا خَرَجَ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِلَى قِیَامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِیَدْفَعَ ظُلْماً أَوْ یَنْعَشَ حَقّاً إلَّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِیَّةُ، وَ کَانَ قِیَامُهُ زِیَادَةً فِی مَکْرُوهِنَا وَ شِیعَتِنَا
” کسى از ما اهل بیت براى دفع ظلمى یا گرفتن حقى قبل از قیام قائم ما، قیام نکرده و نمى‌کند، مگر به مصیبت و بلیّه دچار مى‌شود و قیامش سبب ازدیاد کراهت و رنج ما و شیعیان ما مى‌شود.
 
صحیفه سجادیه، «مقدمه» - ص 12
 
سند این روایت همان سند صحیفه ی سجادیه است که از معتبرترین کتب شیعه است .
آیت الله سید علی حسینی میلانی این روایت را تصحیح کرده است
 
:
-----------------------------------------------------------------------------------
هنگامی‌ که‌ زید بن‌ علیّ بن‌ الحسین‌ علیهم‌ السّلام‌ عازم‌ بر خروج‌ شد و می‌خواست‌ از مردم‌ برای‌ قیام‌ خود بیعت‌ بگیرد و علیه‌ حکومت‌ اُموی‌ و هشام‌ بن‌ عبدالملک‌ جهاد کند، حضرت أبوجعفر إمام‌ باقر علیه‌ السّلام‌، یعنی‌ برادرشان‌ به‌ او فرمودند: ای‌ زید! مَثَل‌ کسی‌ از این‌ أهل‌ بیت‌ که‌ قبل‌ از قیام‌ مهدیّ آنها قیام‌ کند، مَثَل‌ جوجه‌ای‌ را می‌ماند که‌ از لانه‌ و آشیانۀ خود پرواز کند قبل‌ از اینکه‌ بالهای‌ این‌ جوجه‌ استوار شده‌ و قدرت‌ بر پرواز داشته‌ باشد؛ در این‌ صورت‌ آن‌ جوجه‌ می‌افتد؛ و وقتی‌ جوجه‌ افتاد بچّه‌ها او را می‌گیرند و با او بازی‌ می‌کنند. بنابراین‌، خدا را در ریخته‌ شدن‌ خون‌ خود در نظر بدار که‌ مبادا تو را فردا در کناسه‌ و مزبلۀ کوفه‌ بر دار زنند! و مطلب‌ هم‌ همین‌ طور بود که‌ حضرت‌ فرمود. 
 
مناقب آل ابی طالب - ج 3 ص 222
 
الغیبة للنعمانی - ج 1 ص 199 ح 14
 
الاصول من الکافی - ج 8 ص 264 ح 382 با سند صحیح از امام سجاد علیه السلام
 
 
 
1 : 1 - الكافي - الشيخ الكليني - ج 8 - ص 264:
عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن عثمان بن عيسى، عن بكر بن محمد ،عن سدير قال: قال أبو عبد الله( عليه السلام ): «يا سدير ألزم بيتك وكن حلسا من أحلاسه واسكن ما سكن الليل والنهار فإذا بلغك أن السفياني قد خرج فارحل إلينا ولو على رجلك
 
درخانه ات بنشین مانند فرش خانه ....
16- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِبْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْجَارُودِ عـَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرِ بْنِدَابٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ ؟ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع أَنَّ زَيْدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِالْحُسَيْنِ ع دَخـَلَ عـَلَى أَبـِى جـَعـْفـَرٍ مـُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَمَعَهُ كُتُبٌ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَدْعُونَهُ فِيهَا إِلَى أَنْفُسِهِمْ وَ.....ترجمه روايت شريفه :زيـد بـن عـلى بـنالحـسـن ، خـدمـت امـام بـاقـر عـليـه السـلام رسـيـدو نـامـه هـائى از اهـل كـوفـه هـمراه داشت كه او را بطرف خود خوانده و از اجتماع خود آگاهش نموده و دستور نـهضت داده بودند، امام باقر عليه السلام باو فرمود: اين نامه ها از خود آنها شروع شده يـا جـواب نامه ايستكه بآنها نوشته ئى و ايشانرا دعوت كرده ئى ؟ گفت : ايشان شروع كـرده انـد، زيـرا حـق مـا را مـيـشـنـاسـنـد و قـرابـت مـا را بـا رسـول خـدا صـلي اللّه عـليـه و آله مـيـدانـنـد و در كـتـاب خـداى عزوجل وجوب دوستى و اطاعت ما رامى بينند و فشار و گرفتارى و بلا كشيدن ما را مشاهده ميكنند.امـام بـاقـرعـليـه السـلام فـرمـود: اطـاعـت (مـردم از پـيـشـوا) از طـرف خـداى عـزوجـل واجـب گـشته و روشى است كه خدا آنرا در پيشينيان امضاء كرده و در آخرين همچنان اجـرامـيـكنند، و اطاعت نسبت بيك نفر از ماست و دوستى نسبت بهمه ما و امر خدا (امامت ووجوب اطـاعـت يـا خـروج و نـهـضـت يـا صـبـر بـر اذيـت ) نـسـبت باوليائش جارى ميشود طبق حكمى (مـتـصـل از امـامـى بـامـام ديـگـر) و فرمانى قطعى و آشكار و حتمى بودنى انجام شدنى و انـدازه ئى بـى كـم و زيـاد و مـوعـدى مـعـيـن در وقـتـى مـعـلوم (حـاصـل ايـنـكه امور مربوط بامام از طرف خدا اندازه و مدتش معين ميشود وحتمى و قطعى و لايـتـغـيـر است ) مبادا كسانيكه ايمان ثابتى ندارند، ترا سبك كنند،ايشان ترا در برابر خواست خدا هيچگونه بى نيازى ندهند، شتاب مكن كه خدا بواسطه شتاب بندگانش شتاب نـمـيـكـنـد (زمـان رسـيدن دولت حق را پيش نمياندازد) تو بر خدا سبقت مگير كه گرفتارى ناتوانت كند و بخاكت اندازد.
 
 
 
 
عيسَى بنُ السَّرِيِّ : قُلتُ لِأَبي عَبدِاللّه عليه السلام : حَدِّثني عَمّا بُنِيَت عَلَيهِ دَعائِمُ الإِسلامِ ، إذا أنَا أخَذتُ بِها زَكا عَمَلي ، ولَم يَضُرَّني جَهلُ ما جَهِلتُ بَعدَهُ ، فَقالَ : شَهادَةُ أن لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ ، وأنَّ مُحَمَّدًا رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله ، والإِقرارُ بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّه ِ ، وحَقٌّ فِي الأَموالِ مِنَ الزَّكاةِ ، والوَلايَةُ الَّتي أمَرَ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ بِها وَلايَةُ آلِ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله ، فَإِنَّ رَسولَ اللّه ِ صلي الله عليه و آله قالَ : مَن ماتَ ولا يَعرِفُ إمامَهُ ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً ، قالَ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ : «أطيعُوا اللّه َ وأطيعُوا الرَّسولَ واُولِي الأَمرِ مِنكُم  » فَكانَ عَلِيٌّ عليه السلام ، ثُمَّ صارَ مِن بَعدِهِ حَسَنٌ ، ثُمَّ مِن بَعدِهِ حُسَينٌ ، ثُمَّ مِن بَعدِهِ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ ، ثُمَّ مِن بَعدِهِ مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ، ثُمَّ هكَذا يَكونُ الأَمرُ . إنَّ الأَرضَ لا تَصلُحُ إلاّ بِإِمامٍ ، ومَن ماتَ لا يَعرِفُ إمامَهُ ماتَ ميتَةً جاهِلِيَّةً 
کافی صحیح .
عيسى بن سرىّ: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: مرا آگاه كن از آن چه پايه هاى اسلام بر آن بنا شده است، چيزهايى كه اگر به آنها چنگ در زنم اعمالم پاك مى گردد و نادانيهاى پس از آن به من زيان نمى رساند. امام عليه السلامفرمود: شهادت به «لا اله الاّ اللّه » و «محمّداً رسول اللّه » و اقرار به آن چه از جانب خداوند آورده است و اين كه در اموال حقّى است براى زكات و نيز ولايت آل محمّد كه خداوند عزّوجل بدان دستور داده است. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرموده است: هر كه بميرد و امامش را نشناسد مرده است چونان در جاهليت. خداوند مى فرمايد: «از خدا و رسول و اولى الامرتان فرمان بريد» . پس على عليه السلام امام است و پس از او حسن و سپس حسين و در پى او على بن الحسين و پس از او محمّد بن على و به همين ترتيب. زمين سامان نيابد جز به وجود امام و هر كه بميرد در حالى كه امامش را نشناسد مرده است چونان در جاهليت.
 
 
 
از امام باقر عليه ‏السلام روايت است که: خداوند متعال فرمود:
 
لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعیَّة ٍ فى الأِسلامِ دانَتْ بِوِلایَةِ کُلِّ اِمامٍ جائِرٍ لَیْسَ مِنَ اللّه‏ِ، وَ اِنْ کانَتِ الرَّعِیَّةُ فى أَعْمالِها بَرَّةً تَقیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعیَّةٍ فِى‏الأِسلامِ دانَتْ بِوِلایَةِ کُلِّ اِمامٍ عادلٍ مِنَ اللّه‏ِ وَ اِنْ کانَتِ الرَّعِیَّةُ فى أَنْفُسِها ظالِمَةً مُسیئَةً
 
در اسلام، هر جمعیت و مردمى را که تن به ولایت و رهبرى هر پیشواى ستمگرى بدهند که از سوى خداوند نیست، حتما عذاب خواهم کرد، هرچند آن مردم در کارهاى خودشان نیکوکار و اهل تقوا باشند و حتما عفو و گذشت خواهم کرد از هر گروهى در اسلام ، که ولایت و رهبرى هر پیشواى دادگرى را که
 از سوى خداست، بپذیرند و گردن نهند ، هرچند آن مردم در (کارهاى) خودشان ستمگر و بدکار باشند.
 
اصول کافى ۲جلدی(عربی و ترجمه)، ج 1، ص 363
 
و از طرفی امام سجاد علیه السلام فرموده اند:
 
 
 الکافی- ط دارالحدیث نویسنده : الشيخ الكليني    جلد : 15  صفحه : 600
 
http://lib.eshia.ir/27311/15/599
http://lib.eshia.ir/27311/15/600
 
 
 
 
اگر در اخبار معصومين دقت شود ايشان جنگ ابتدايي را فقط با حضور امام عادل جائز ميدانند وبراي مجاهدين هم شرايط سختي درنظر گرفتند كه هركسي نميتواند وارد جنگ وجهاد شود :مرحوم كليني ره در كافي شريف آورده :محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم، عن أبي عمرة السلمي، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: سأله رجل فقال: إني كنت أكثر الغزو وأبعد في طلب الاجر واطيل الغيبة فحجر ذلك علي فقالوا: لا غزو إلا مع إمام عادل، فماترى أصلحك الله؟ فقال أبوعبدالله عليه السلام: إن شئت أن أجمل لك أجملت وإن شئت أن الخص لك لخصت فقال: بل أجمل، ال: إن الله عزوجل يحشر الناس على نياتهم يوم القيامة.جنگ فقط با حضور امام عادل است !علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن بكر بن صالح، عن القاسم بن بريد، عن أبي عمرو الزبيري، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قلت له أخبرني عن الدعاء إلى الله والجهاد في سبيله أ هو لقوم لايحل إلا لهم ولايقوم به إلا من كان منهم أم هو مباح لكل من وحد الله عزوجل وآمن برسوله صلى الله عليه واله ومن كان كذا فله أن يدعو إلى الله عزوجل و إلى طاعته وأن يجاهد في سبيله؟ فقال: ذلك لقوم لايحل إلا لهم ولا يقوم بذلك إلا من كان منهم، قلت: من اولئك؟ قال: من قام بشرائط الله عزوجل في القتال والجهاد على المجاهدين فهو المأذون له في الدعاء إلى الله عزو جل ومن لم يكن قائما بشرائط الله عزوجل في الجهاد على المجاهدين فليس بمأذون له في الجهاد، ....جنگ شرايطي دارد و كسي كه احكام جهاد و جنگ را نميداند حق مجاهده ندارد و ....محمد بن الحسن الطاطري، عمن ذكره، عن علي بن النعمان، عن سويد القلانسي عن بشير الدهان، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قلت له: إني رأيت في المنام أني قلت لك: إن القتال مع غير الامام المفروض طاعته حرام مثل الميتة والدم ولحم الخنزير، فقلت لي: هو كذلك؟ فقال أبوعبدالله عليه السلام: هو كذلك هو كذلك.جنگ در ركاب غير امام معصوم حرام ، همانند گوشت ميته و خون و گوشت خوك است ؟!‌روى الشيخ الصدوق بسند صحيح عند جمع من علمائنا كالسيد الخوئي (في القاسم بن يحيى) عن الإمام الصادق (ع) قال: حدثني، عن جدي، عن آبائه (ع) قال: قال أمير المؤمنين (ع):«لا يخرج المسلم في الجهاد مع من لا يؤمن على الحكم ولا ينفذ في الفيء ما أمر الله عز وجل، فإنه إن مات في ذلك المكان كان معينا لعدونا في حبس حقنا والإشاطة بدمائنا، وميتته ميتة جاهلية». (الخصال ص625 ضمن حديث الأربعمائة، علل الشرائع ص464)ابى بصير از امام صادق عليه‏السلام به نقل از پدرانشان عليهم‏السلام نقل مى‏كند كه فرمودند : اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمودند : مسلمان هرگز با كسى كه به حكم [خدا] ايمان ندارد و در انفال امر خدا را اجرا نمى‏كند به جهاد نمى‏رود . پس مسلمان اگر در چنين حالتى بميرد ، دشمن ما را در راه حبس حق ما و هدر دادن خون ما يارى نموده است و مرگ او مرگ جاهليّت خواهد بود .واين خبر خيلي خطرناك است چرا كه امير المومنين ع بصراحت جنگهاي خلفا را باطل و كمك به ايشان را غصب حق ائمه وشركت در ريختن خون ايشان ومرگ جاهلي دانسته اند .عن الأعمش، عن جعفر بن محمد (عليه السلام) ـ في حديث شرائع الدين ـ قال: والجهاد واجب مع إمام عادل ومن قتل دون ماله فهو شهيد.وعن محمد بن أبي عبدالله ومحمد بن الحسن، عن سهل بن زياد، وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد جميعاُ، عن الحسن بن العباس بن الجريش، عن أبي جعفر الثاني (عليه السلام) ـ في حديث طويل في شأن انا أنزلناه ـ قال: ولا أعلم في هذا الزمان جهادا إلا الحج والعمرة والجوار.وروى عماد الدين الطبري بسنده عن كميل بن زياد عن أمير المؤمنين (ع) قال:«يا كميل لا غزو إلا مع إمام عادل، ونفل إلا مع إمام فاضل، يا كميل لو رأيت لو أن الله لم يظهر نبيا وكان في الأرض مؤمن تقي أكان في دعائه إلى الله مخطئا أو مصيبا، بلى والله مخطئا حتى ينصبه الله عز وجل لذلك ويؤهله». (بشارة المصطفى ص29، عنه مستدرك الوسائل 11/33 ح12362)وهذه المسألة من الأمور المسلمة لمن يلاحظ كلمات الفقهاء، وقد تناولوا حجية الجهاد الابتدائي من قبل النائب عن المعصوم (ع) في عهد الغيبة، ورأي المشهور هو عدم المشروعية.أما الجهاد الدفاعي للعدو الغاشم فهذا مما لا خلاف في صحته ووجوبه عند التمكن من غير توقف على الإذن.قال سلار الديلمي المتوفى سنة 463 هـ:"فأما الجهاد فإلى السلطان أو من يأمره إلا أن يغشى المؤمنين العدو فليدفعوا عن أنفسهم وأموالهم وأهليهم، وهم في ذلك مثابون: قاتلهم ومقتولهم، جارحهم ومجروحهم". (المراسم ص261)در کافی از امام صادق نقل شده؛ عباد بصری خدمت امام سجاد(علیه السلام) آمد و به حضرت اعتراض کرد و گفت: «آقا! شما جهاد و سختیهای جهاد را ترک کردید و سراغ حج رفتید. مگر خدا نفرموده «إن الله اشتری من المومنین أنفسهم و أموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراة و الانجیل و القرآن و من أوفی بعهده من الله». این آيه 111 توبه است. حضرت فرمود که دنباله‌‌اش را هم بخوان. «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر.» امام فرمود اگر زمانی افرادی با این صفات را پیدا کردیم جهاد همراه با ایشان، برتر از حج است.« عبدالكريم بن عتبة عن رسول اللّه‏ قال : من ضرب الناس بسيفه ودعاهم إلى نفسه وفي المسلمين من هو أعلم منه فهو ضالّ متكلّف »وسائل الشيعه عبدالكريم بن عتبه از رسول خدا نقل مى‏كند كه فرمود : كسى كه به سوى مردم شمشير بكشد و آنها را به سوى خود بخواند در حالى كه اعلم از او در بين مسلمين وجود داشته باشد او گمراه و سربار است . 
 
عن محمد بن عيسى، عن يونس قال: سأل أبا الحسن (عليه السلام) رجل ـ وأنا حاضر ـ فقلت (1) له: جعلت فداك إن رجلامن مواليك بلغه أن رجلا يعطى سيفا وقوسا (2) في سبيل الله فأتاه فأخذهما منه (3) ثم لقيه أصحابه فأخبروه أن السبيل مع هؤلاء لا يجوز، وأمروه بردهما؟، قال: فليفعل، قال: قد طلب الرجل (4) فلم يجده وقيل له: قد قضى (5) الرجل قال: فليرابط ولا يقاتل قال: مثل قزوين وعسقلان والديلم وما أشبه هذه الثغور، فقال نعم، قال: فإن جاء العدو إلى الموضع الذي هو فيه مرابط كيف يصنع؟ قال: يقاتل عن بيضة الاسلام قال: يجاهد؟ قال: لا إلا أن يخاف على دار المسلمين، أرأيتك لو أن الروم دخلوا على المسلمين لم ينبغ (6) لهم أن يمنعوهم، قال: يرابط ولا يقاتل، وان خاف على بيضة الاسلام والمسلمين قاتل فيكون قتاله لنفسه لا للسلطان، لان في دروس الاسلام دروس ذكر محمد (صلى الله عليه وآله).ورواه الصدوق في (العلل) عن أبيه، عن سعد بن عبدالله، عن محمد بن عيسى، نحوه إلا أنه قال: فإن جاء العدوّ إلى الموضع الذي هو فيه مرابط، كيف يصنع؟ قال: يقاتل عن بيضة الاسلام لا عن هؤلاء (7).ورواه الكليني، عن علي بن إبراهيم، عن محمد بن عيسى، عن يونس، عن أبي الحسن الرضا (عليه السلام) نحوه.« یونس روایت می کند که خدمت امام رضا علیه السلام بودم، شخصی آمد و گفت فدایت شوم، به یکی از دوستان و شیعیان شما خبر رسیده که مردی برای جهاد در راه خدا در بین مردم، شمشیر و کمان تقسیم می کند و او نیز رفته و شمشیر و کمان گرفته است، ولی نمی دانسته که این سلاح برای جهاد زیر نظر حکومت جائر است. سپس یاران و اصحاب با او ملاقات نموده و به او گفته اند که جنگ همراه با اینها جایز نیست و او را وادار کرده اند که شمشیر و کمان را به کسی که از او گرفته باز گرداند.حضرت فرمود: بلی باید چنین کاری انجام بدهد.سؤال کننده گفت:اما به دنبال آن شخص گشته، ولی او را نیافته است، به او گفته اند که آن شخص از آن محل رفته (یا مرده) است.حضرت فرمود: پس به مرزها برود، اما جنگ نکند.گفت: مثل قزوین و عسقلان [محلی در مرزهای روم] و دیلم [گیلان] و مرزهایی نظیر اینها؟حضرت فرمود: بلی.گفت: اگر دشمنان به مرزهایی که او به عنوان مرزبانی رفته هجوم آورند چه بکند؟فرمود: به خاطر حفظ بیضه و کیان اسلام با آنها بجنگد.گفت: به هر شکل با آنها بجنگد و جهاد کند؟فرمود : نه، مگر اینکه دارالإسلام و کشورهای اسلامی در خطر باشد، آیا در نظر تو، اگر رومی ها به شهرهای مسلمانان هجوم بیاورند نباید جلوی آنها را گرفت؟بلی اگر با هجوم آنان به اساس اسلام و مسلمین لطمه وارد شود باید با آنان بجنگد ، به خاطر خودش [ به خاطر تکلیفی که به علت دفاع بر عهده اوست] نه به خاطر سلطنت [بنی العباس] ، چون که اگر اسلام متلاشی شد و به فراموشی گرایید ذکر و یاد و نام محمد صلی الله علیه و آله نیز فراموش شده است».وسائل‏ الشیعة ج : 15 ص : 29
 
ضمنا اگر ديده شده كه گاهي از سوي امام افرادي بكمك خلفا رفته اند فقط براي نشان دادن چهره اسلام نبوي علوي در مقابل اسلام تحريف شده بوده است .
 
 
 
 
 
١٥١٩٧ / ٣٨٢. علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن حماد بن عيسى ، عن ربعي :
 
رفعه عن علي بن الحسين عليهما‌السلام ، قال : «والله
 
 لايخرج واحد منا قبل خروج القائم عليه‌السلام
 إلا كان مثله مثل [١٠] فرخ طار من وكره [١١] قبل أن يستوي [١٢] جناحاه ، فأخذه
الصبيان ، فعبثوا [١] به». 
 
معنای حدیث:
 
✔️✍ ۳۸۲-سیدالساجدین علیه السلام فرمودند:قسم بخدا 
 
هیچیک از ما قیام نمیکند تا قیام قائم ما علیه السلام 
 
️جز اینکه مثل او مثل پرنده ایست که میپرد قبل از اینکه بالهایش به آمادگی پرواز رسیده باشد ،پس بچه ها اورا میگیرند و با او بازی میکنند .
 
 
 
 
   نام کتاب : الروضة من الكافي نویسنده : الشيخ الكليني    جلد : 8  
وَ فِيهَا كَلَامٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلوات اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه:
 
نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرَّحْمَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ، وَ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ، فَمَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَكَ ، وَ مَثَلِ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ مَنْ دَخَلَهُ غُفِرَ لَهُ، فَأَيُّمَا رَايَةٍ خَرَجَتْ لَيْسَتْ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَهِيَ الدَّجَّالِيَّةُ، إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَ لِدِينِهِ أَقْوَاماً انْتَجَبَهُمْ لِلْقِيَامِ عَلَيْهِ وَ النَّصْرِ لَه ...
 
ما اهل بيت شجره نبوت، و معدن رحمت، و محل آمد و شد ملائكه، و جايگاه رسالت هستيم، و مَثل اهل بيت من در اين امت مثل كشتى نوح است كه هر كس بر آن سوار شد نجات يافت و هر كس از آن تخلف نمود هلاك گرديد، و مثل باب حطّه در بنى اسرائيل است كه هر كس داخل آن شد آمرزيده شد.
 
پس هر پرچمى قیام کند (کنایه از حرکت انقلابی وجنگ وتشکیل حزب وقیام) كه از اهل بيت من صلوات الله علیهم  نباشد دجّالیه است.
به درستى كه خداوند براى دين خود گروهى را برگزيده است كه، آنان را براى قيام به دين خود و يارى كردن آن اختيار نموده است(یعنی اهل بیت صلوات الله علیهم برای قیام انتخاب شده اند). 
 
منابع
کتاب رسائل کلینی ره
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏30، ص: 40
مكاتيب الأئمة عليهم السلام، ج‏2، ص: 276
كشف المحجة لثمرة المهجة، ص: 274
 
 
وَلـیّ أَمــر کیست که صاحب مقام اطاعـت و ولایـت مطلـقه است؟!
                 ■ ■ ■
 
﴿ﻳَﺎ ﺃَﻳﱡﱡﻬَﺎ ﺍﻟﱠﱠﺬِﻳﻦَ ﺁﻣَﻨُﻮﺍ ﺃَﻃِﻴﻌُﻮﺍ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪَ ﻭَ ﺃَﻃِﻴﻌُﻮﺍ ﺍﻟﺮﱠﱠﺳُﻮﻝَ ﻭَ ﺃُﻭﻟِﻲ ﺍﻟْﺄَﻣْﺮِ ﻣِﻨْﻜُﻢْ﴾ (نساء: 59)
ای کسانی که ایمان آورده اید از خدا و رسول خدا و اولی الأمرتان اطاعت کنید.
                 ● ● ●
 
✅▼ ﻧﺰﺩ ﻣﺎ (شیعیان) ﺟﺎﺋﺰ ﻧﻴﺴﺖ ﺷﺮﻋﺎً ﻭ ﻋﻘﻠﺎً، ﻟﻘﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﻳﺎ ﻣﻠﻘّﺐ ﺷﺪﻥ ﻛﺴﻰ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ائمّه معصومین صلوات الله عليهم اجمعين ﺑﻪ "اولی ﺍﻟﺄﻣﺮ" ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻟﻘﺎﺏ خاصّه ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ؛ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﻣﺘﻮﺍﺗﺮﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺍﻳﻦ ﻟﻘﺐ ﺑﻪ ﺍﺋﻤّﻪ ﺍﻃﻬﺎﺭ علیهم السّلام، ﻭ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺴﻰ ﻏﻴﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻟﻘﺐ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﻴﺮﺩ
------------------------------------------------------------------------------------
 
ابو الجارود عن ابی جعفر علیه السلام قال قالت له اوضی فقال اوصیک بتقوی الله و ان تلزم بیتک و تقعد فی دهمک هؤلاء الناس و ایاک و الخوارج منا فانهم لیسوا علی شیء ( الی ان قال ) و اعلم انه لا تقوم عصابة تدفع ضیما او تعز دینا" الا صرعتهم البلیة حتی تقوم عصابه شهدوا بدرا" مع رسول الله صلی الله علیه و آله لا یواری قتیلهم و لا یرفع صریعهم و لا یداوی جریحهم فقلت : من هم ؟ قال : الملائکة
 
ابو الجارود می گوید به امام صادق علیه السلام گفتم : مرا وصیت بفرمائید . فرمود به تو سفارش می کنم که تقوا را پیشه خود سازی و ملازم خانه ات باشی و در خفا با همین مردم زندگی کنی. و از افرادی از ما که قیام می کنند اجتناب کن. زیرا آنها هدف درستی ندارند. ( تا اینکه فرمود) بدانکه هیچ گروهی برای دفع ظلم یا عزت و شوکت اسلام قیام نمی کند جز اینکه بلایا وگرفتاریها آنان را بر زمین می زند. تا هنگامی که گروهی قیام کنند که در جنگ حضور داشتند و کشته ای نداشتند تا دفن شوند و زمین افتاده ای نداشتند تا برداشته شوند و مجروحی نداشتند تا معالجه شوند . راوی می گوید : عرض کردم : رزمندگانی که چنین مزایائی را داشتند چه کسانی بودند؟ فرمود : ملائکه
الغیبة للنعمانی - ص 194-195 ح 2
🔻 حضرت آقا امام محمد باقر سلام الله علیه می فرماید: 
 
وَ إِيَّاكَ وَ شُذَّاذاً مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَإِنَّ لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ رَايَةً وَ لِغَيْرِهِمْ رَايَاتٍ فَالْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تَتَبَّعْ مِنْهُمْ رَجُلًا أَبَداً حَتَّى تَرَى رَجُلًا مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مَع عَهْدُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ رَايَتُهُ وَ سِلَاحُهُ فَإِنَّ عَهْدَ نَبِيِّ اللَّهِ صَارَ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَ عِنْدَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ … فَالْزَمْ هَؤُلَاءِ أَبَداً وَ إِيَّاكَ وَ مَنْ ذَكَرْتُ لَكَ.
 
و (در آخرالزمان و هر زمان) بپرهیز از تابع شدن به پاره ای سادات آل محمد که ادعای سلطنت و حکومت میکنند ، زیرا سلطنت آل محمد یکبار خواهد بود و برای دیگران بارهاست. پس به هر کس از آل محمد که مدعی حکومت است ، متابعت نکن ، تا آنکه ببینی از اولاد حسین مردی را که عهدنامه رسول الله ، پرچم و اسلحه آن حضرت نزد اوست و این عهد و پرچم و سلاح نزد علی بن الحسین بود و پس از او نزد من محمد بن علی و بعد … تا امام حسن عسکری علیهم السلام … پس ملازم اینان باش و بر حذر باش از کسانی که ذکر کردم برای تو.
 
 تفسیر عیاشی ، جلد 1 ، صفحه 65 ، در ذیل تفسیر آیه 148 سوره بقره.
: ⚠️از بی‌صبری در برابر ذلت کوچک‌تر، تا گرفتاری به ذلت بزرگتر
 
- عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُرَازِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: خَرَجْنَا مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع حَيْثُ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ مِنَ الْحِيرَةِ فَخَرَجَ سَاعَةَ أُذِنَ لَهُ وَ انْتَهَى إِلَى السَّالِحِينَ فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ فَعَرَضَ لَهُ عَاشِرٌ كَانَ يَكُونُ فِي السَّالِحِينَ‏  فِي أَوَّلِ اللَّيْلِ فَقَالَ لَهُ لَا أَدَعُكَ أَنْ تَجُوزَ فَأَلَحَّ عَلَيْهِ وَ طَلَبَ إِلَيْهِ فَأَبَى إِبَاءً وَ أَنَا وَ مُصَادِفٌ‏ مَعَهُ فَقَالَ لَهُ مُصَادِفٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا هَذَا كَلْبٌ قَدْ آذَاكَ وَ أَخَافُ أَنْ يَرُدَّكَ وَ مَا أَدْرِي مَا يَكُونُ مِنْ أَمْرِ أَبِي جَعْفَرٍ  وَ أَنَا وَ مُرَازِمٌ‏  أَ تَأْذَنُ لَنَا أَنْ نَضْرِبَ عُنُقَهُ ثُمَّ نَطْرَحَهُ فِي النَّهَرِ فَقَالَ كُفَ‏  يَا مُصَادِفُ فَلَمْ يَزَلْ يَطْلُبُ إِلَيْهِ حَتَّى ذَهَبَ مِنَ اللَّيْلِ أَكْثَرُهُ فَأَذِنَ لَهُ فَمَضَى فَقَالَ يَا مُرَازِمُ هَذَا خَيْرٌ أَمِ الَّذِي قُلْتُمَاهُ قُلْتُ هَذَا جُعِلْتُ فِدَاكَ فَقَالَ إِنَّ الرَّجُلَ يَخْرُجُ مِنَ الذُّلِّ الصَّغِيرِ فَيُدْخِلُهُ ذَلِكَ فِي الذُّلِّ الْكَبِيرِ.
 
از مرازم نقل شده که گفت هنگامى كه امام صادق (ع) در حيرة از نزد منصور دوانیقی بيرون آمد، همان ساعت که آزاد شد، از حيرة حركت كرد و هنوز سر شب بود كه به سالحین (شب‌گردان مسلح یا نام مکانی) مردى گمركچى كه در ميان قراولان بود جلوى آن حضرت را گرفت و گفت: من نمي‌گذارم تو اكنون از اينجا بگذرى، حضرت اصرار كرد كه اجازه عبور دهد ولى او به سختى مانع از عبور شد. من و مصادف (يكى از دیگر اصحاب حضرت) در خدمتش بوديم، مصادف گفت: قربانت اين مرد سگى است كه تو را مى‌‏آزارد و من ترس آن را دارم كه تو را بازگرداند و نمى‌‏دانيم در آن وقت وضع شما با ابى جعفر منصور چگونه خواهد بود (و دوباره با شما چه رفتارى خواهد كرد). من و مرازم در اينجا همراه شما هستيم. اجازه می‌دهی تا ما گردن اين مرد را بزنيم و كشته‏‌اش را در نهر آب بيندازيم. حضرت فرمود:
اى مصادف خوددارى كن و آرام باش، حضرت هم‌چنان از آن مرد مي‌خواست كه آنها را براى رفتن آزاد بگذارد و پياپى از او درخواست مي‌كرد تا بيشتر شب كه گذشت آن وقت اجازه داد و گذشتيم، (چون از آنجا گذشتيم) حضرت فرمود: اى مرازم اين بهتر بود يا آنچه شما گفتيد؟ عرض كردم: قربانت اين!
فرمود: گاهى است كه مرد از خوارى و ذلت كوچكى بيرون آيد و همان او را به خوارى بزرگترى درآورد.
 
 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص87 به سند صحیح
 
صبر و تقیه و مدارا با دشمن و مخالف ضرورت دین ائمه علیهم السلام است. در جایی که مشکلی را (هرچند با چند بار ناکامی و شکست) نهایتاً با گفت‌وگو می‌توان حل کرد، چرا با عجله و بی‌صبری هزینه سنگین نبرد را بر خود و دیگر تحمیل کنیم؟ آیا سیره ائمه اطهار از امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‌السلام حتی تا آستانه نبردها بر گفت‌وگو و تلاش بر اصلاح نبوده است؟ و آیا امامان بعدی در جایی شورش غیر ضروری را بر صبر و تعامل ترجیح داده‌اند؟
 
✅مناظره با یک فرد زیدی که معتقد به انقلاب در رکاب غیر معصوم بود:
 
مرحوم شیخ کشی روایت می‌کند:
 
✍عن أبي خالد القماط قال لي رجل من الزيدية أيام زيد:ما منعك أن تخرج مع زيدقال قلت له ان كان أحد في الارض مفروض الطاعة فالخارج قبله هالك، و ان كان ليس في الارض مفروض الطاعة، فالخارج و الجالس موسع لهما، فلم يرد علي شيئا.قال فمضيت من فوري الى أبي عبد اللّه فأخبرته بما قال لي الزيدي و بما قلت له وكان متكئا فجلس ثم قال أخذته من بين يديه ومن خلفه وعن يمينه وشماله ومن فوقه ومن تحته، ثم لم تجعل له مخرجا
 
 
🔹أبو خالد قماط می‌گوید:
 
در ایام خروج(قیام) زیدبن علی، شخصی از زیدیه به من گفت:چه چیز باعث شده همراه با زید خروج نکنی؟
پس به او گفتم:
اگر در زمین، شخصی واجب الطاعة وجود داشته باشد پس خروج(قیام) قبل از او هلاکت است و اگر در زمین شخصی واجب الطاعة نباشد پس خارج و جالس برابرند(یعنی کسی که قیام میکند با کسی که قیام نمیکند،برابر است).
 
 شخص زیدی هیچ جوابی به من نداد.
 
فورا به محضر امام صادق (علیه‌السلام) رفتم و قضیه را تعریف کردم حضرت در حالی که تکیه داده بودند نشستند و فرمودندکه:
 
از مقابل و پشت سر و راست و چپ و بالا و پایین او را گرفتی و راه خروجی برایش باقی نگذاشتی.
 
 
اختیار معرفة الرجال،تألیف شیخ طوسی،صفحه ۳۴۵_۳۴۶،چاپ موسسه النشر الاسلامی
 
اخبار دسته دوم : تقیه :
 
 معلّى بن خنیس روایت کرده: حضرت امام صادق علیه‏السلام فرمود: «یا معلّى! اکتم امرنا و لاتذعه فانّه من کتم امرنا و لم یذعه اعزّه‏اللّه به فى‏الدّنیا و جعله نوراً بین عینیه فى‏الآخرة یقوده الى الجنّة. یا معلّى! من اذاع امرنا و لم یکتمه اذّله‏اللّه به فى‏الدّنیا و نزع النّور من بین عینیه فى‏الآخرة و...؛ وسائل الشیعه
 
اى معلّى! طریقه ما را مخفى دار (سرّاً ترویج نما) و به طور آشکار منتشر منما، چه هرکس امر ما را مکتوم داشته و نزد عامّه مردم آشکار ننماید، روش او را خدا در دنیا موجب عزّتش نموده و در آخرت به شکل نورى بین دو چشم او ظاهر مى‏نماید تا او را به سوى بهشت رهسپار کند. اى معلّى! هرکس ولایت و امر ما را آشکار نموده و از کتمان و مستورى خارج نماید، خدا روش او را موجب خوارى او در دنیا و برطرف شدن روشنایى بین دو چشمش در آخرت مى‏نماید و روش او به شکل تاریکى بین دو چشمش در آمده تا او را به سوى آتش رهسپار نماید. اى معلّى! تقیّه از دین من و دین پدران من است. کسى که روشش تقیّه نیست، بهره‏ اى از دین ندارد. اى معلّى! همان طور که خدا دوست دارد آشکار (هنگامى که اهل حق واجد اکثریت و قدرتمند هستند) عبادت شود، همچنین دوست دارد (هنگام ضعف و اقلیت اهل حق) مخفى و به روش سرّى اطاعت گردد.
 
 حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(کلما تقارب هذا الأمر کان أشد للتقية).
هر چه اين امر فرج نزديکتر شود تقيه سخت تر خواهد بود).
 
ونيز فرمود: (من ترک التقيه قبل خروج قائمنا فليس منا).
هر کس پيش از خروج قائم ما تقيه را ترک کند از ما نيست).(2)
وبه طور کلى اخبار در باب تقيه بسيار است، چند حديث از باب تذکر ذکر مى شود:
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(به خدا قسم که خداوند عبادت نشده به چيزى که نزد او محبوب تر باشد از تقيه).(3)
ونيز فرمود:
(از خدا بپرهيزيد بر دينتان، پس او را محجوب کنيد به تقيه، زيرا که نيست ايمان براى کسى که تقيه براى او نيست، شما در ميان مردم مانند زنبور عسل هستيد در ميان پرندگان اگر پرندگان بدانند که در جوف ايشان چيست، هيچ زنبور عسلى را نگذارند مگر اينکه او را بخورند واگر مردم نيز بدانند آن چه در درون شما است که ما اهلبيت را دوست مى داريد هر آينه با زبان خود شما را مى خورند وعرض شما را مى درند).(4)
ونظير اين حديث در تشبيه به زنبور عسل: امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(شما مانند زنبور عسل باشيد در ميان پرندگان، هيچ پرنده اى نيست مگر اينکه آن را ضعيف وکوچک مى شمارد واگر پرندگان بدانند که در درون آنها چيست وچه برکتى است اين کار را نسبت به او روا نمى دارند، مخالطه وآميزش کنيد با مردم به زبانهاى خود وبدنهاى خود واز ايشان جدا شويد به دلهاى خود وعملهاى خود، پس قسم به آنکس که جان من در دست او است که نخواهيد ديد آنچه را که دوست مى داريد (فرج وظهور) تا اينکه بعضى از شما آب دهن افکند بر روى بعضى وتا اينکه بعضى بعض ديگر را دروغگو بنامد).(5)
واما راجع به سکوت واعتزال وخانه نشينى وترک معاشرت مردم مگر در ظاهر: جابر جعفى از حضرت باقر عليه السلام بعد از شرح علامات پرسيد:
(چه چيز بهترين چيز است که مؤمن در آن زمان استعمال کند؟.
فرمود: (حفظ اللسان ولزوم البيت): حفظ زبان وخانه نشينى).(6)
ونيز فرمود:
(زبانهاى خود را ببنديد وملازم خانه هاى خود باشيد، پس اگر چنين کنيد امرى (بلائى) که مخصوص شما باشد وبه عامه مردم نرسد به شما نخواهد رسيد هرگز وهمواره زيديه فدائى شما خواهند بود).(7)
(چون ايشان صاحب داعيه هستند قهرا در مخالفت وايجاد فتنه پيش هستند، پس آنها هدف هر بلا مى شوند واين اختصاص به زيديه ندارد بلکه مطلق داعيه داران را همين حال هست، نهايت چون در آن زمان دولت اسلامى يک دولت بود وزيديه در آن موقع ظهور وبروز داشتند وهر روز بناى مخالفت مى گذاشتند وقيام مى کردند لهذا ايشان تخصيص به ذکر داده شدند).
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(خالطوهم بالبرانية وخالفوهم بالجوانية اذا کانت الأمرة صبيانية)
(برانية) خانه ى بيرونى و(جوانية) خانه ى اندرونى ومراد اين است با مردم مخالطت ومعاشرت کنيد ودر ظاهر ومخالف ايشان ورفتارشان باشيد در خلوت وباطن ودر داخله ى خود در آن وقتى که امارت وحکومت کودکانه باشد.(8) (يا اينکه اميرها وکودک ونوسال باشند ويا نحوه ى حکمفرمائى وقوانينشان کودکانه باشد).
حضرت صادق عليه السلام از امير المؤمنين عليه السلام بر منبر کوفه فرمود:
(در پشت سر شما فتنه اى است تاريک وکور ودر هم فرو رفته، از او نجات نخواهد يافت مگر نومة (يعنى خواب).
گفتند: يا امير المؤمنين نومة کدام است؟.
فرمود: آن کس که مردم را بشناسد ومردم او را نشناسند).(9)
حضرت رضا عليه السلام فرمود:
(زود است بيايد بر مردم زمانى که عافيت (رستگى در دين واز بلا) در آن زمان ده جزء باشد، نه جزء آن در اعتزال از مردم ويک جزء از آن در سکوت باشد).(10)
امير المؤمنين عليه السلام در وصيت خود به حسين عليه السلام فرمود:
(اى پسرک من عافيت ده جزء است، نه تاى از آن در سکوت است مگر به ذکر خدا ويکى از آن در ترک مجالست سفيهان).
وجه اختلاف اين دو حديث آن است که در زمان امير المؤمنين عليه السلام ظواهر اسلام محفوظ بود، بيشتر عافيت در سکوت از اهل جور بود ودر عصر غيبت که مورد نظر حضرت رضا عليه السلام است فساد عمومى است، پس بيشتر عافيت در اعتزال از مردم است ويکى در سکوت از اهل جور.
واما سکون: پس مقصود سکون از فتنه است مطلقا تابعا ومتبوعا يعنى نه قيام ونهضت کند ونه قيام کننده اى را مساعدت يا متابعت کند، مگر اينکه قيام کننده مجتهد جامع الشرائط باشد که حکم او بر مقلدينش نافذ است به شرط اينکه قيام او بر وجه دفاع از ناموس شرع يا از بيضه ى اسلام باشد با تحقق شرائط دفاع، نه اينکه قيام او بر وجه دعوت به نفس باشد که در اين صورت در جوازش تابعا ومتبوعا نظر است، بلکه اقوى منع است وبيشتر وجه امر به سکون مطلقا پيش نرفتن وبه مقصود نائل نشدن است.
اما آن چه مطلقا امر به سکون ونهى از فتنه ودخول در فتنه دارد اين است: حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(کونوا أحلاس بيوتکم فان الفتنة على من اثارها)
گليم هاى خانه هاى خود باشيد، زيرا که فتنه بر کسى است که او را برانگيزاند (يعنى وزرو وبالش بر اوست)).(11)
سپس فرمود:
(ايشان (يعنى جباران وستمگران) هيچ قصد سوئى نسبت به شما نمى کنند مگر اينکه خداوند ايشان را مشغول کند به امرى که بر ايشان عارض شود تا از شما منصرف شوند).(12)
(يعنى؛ اگر شما فتنه انگيزى نکنيد وداخل در فتنه نشويد خداوند ايشان را از شما دفع مى کند که هر گاه اراده ى سوئى به شما کنند ايشان را مشغول وسرگرم مى کند به عارضه اى بر خودشان).
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(ملازم زمين باشيد، دست خود وشمشير خود وهواهاى خود را حرکت مدهيد وعجله مکنيد به چيزى که خداوند عجله نکرده براى شما (يعنى: دعوت به دولت حقه وقيام به طلب حق) زيرا که هر کس از شما در رختخواب خود بميرد با معرفت پروردگار ومعرفت حق رسول صلى الله عليه واله وسلم واهلبيت عليهم السلام شهيد مرده).(13)
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(اسکنوا ما سکنت السماوات والأرض):
ساکن باشيد تا آنگاه که آسمان از صيحه ساکت وزمين از خسف ساکن است).(14)
ونيز به جابر جعفى فرمود:
(ملازم زمين باش ودست وپا حرکت مده تا علاماتى را که ذکر مى کنم ببينى).(15)
حضرت صادق عليه السلام به سدير صيرفى فرمود:
(يا سدير! الزم بيتک وکن حلسا من احلاسه واسکن ما سکن الليل والنهار فاذا بلغ ان السفيانى قد خرج فارحل الينا ولو على رجلک):
ملازم خانه ى خود باش وگليمى از گليم هاى آن باش وساکن باش تا آنگاه که شب وروز (از صيحه ى آسمان) ساکن هستند، پس هر گاه خبر رسيد که سفيانى خروج کرده کوچ کن به سوى ما اگر چه با پاى خود).(16)
عمار ياسر گفت:
(براى اهلبيت نبى شما دولتى است ودعوت اهل بيت نبى شما در آخر زمان خواهد بود، پس ملازم زمين باشيد وخوددارى کنيد تا علاماتش بيايد وقائدش را ببينيد).(17)
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(کن فى الفتنة کابن اللبون لا ظهر فيرکب ولا وبر فيسلب ولا ضرع فيحلب).
ودر وصيت به حضرت حسن عليه السلام بعد از آن که فساد اخلاق واعمال وسيره ى مردم زمان را فرمود، نيز فرمود: (کن کابن اللبون..).:
در فتنه مطلقا از مردم فاسد زمان مانند بچه شتر دو ساله باش که نه پشتى دارد تا سوارش شوند ونه پشمى دارد که پشمش بکنند ونه شيرى دارد که دوشيده شود).(18)
سکون از قيام ونهضت ولو به داعى اقامه وتشکيل دولت حق
خواه از سادات وخواه از غير سادات: حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(مثل کسى که خروج کند از ما اهلبيت پيش از قيام قائم عليه السلام مثل جوجه ى پرنده است که در روزنه وپنجره افتد، پس در دست بچه ها افتد وبا او بازى کنند).(19)
ونظير اين حديث زين العابدين عليه السلام فرمود، الا اينکه فرمود:
(مثل جوجه ى پرنده است که از آشيانه ى خود خارج شود پيش از آن که بالهاى او برآمده باشد پس بچه ها او را بگيرند وبا او بازى کنند).(20)
ونيز حضرت باقر عليه السلام به ابى الجارود فرمود:
(بدان که هيچ جمعيتى قيام نمى کند که رفع ظلمى کنند يا دين را عزت دهند (يعنى اگر چه به اين قصد باشند) مگر اينکه بليه ايشان را به زمين افکند تا اينکه جمعيتى قيام کنند که در جنگ بدر حضور داشتند، نه کشته هاى ايشان دفن مى شوند ونه به خاک افتاده هاى ايشان برداشته مى شود ونه مجروحين ايشان مداوا مى شود).
عرض کرد: آنها کيانند؟.
فرمود: ملائکه).(21) (يعنى نه کشته مى شوند ونه به خاک مى افتند ونه مجروح مى شوند) يعنى، فتح وپيروزى فقط براى آن کسى است که ياران او ملائکه بدر باشند وآن مهدى عليه السلام است).
پيروى از فتنه ها ورايات
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(بپرهيز از خروج کنندگان از ما پس به تحقيق که ايشان نه بر چيزى هستند ونه به سوى چيزى).(22)
يعنى: نه برحقند ونه بر رخصت از ما ونه به مقصود نائل مى شوند وکارى انجام مى دهند ونيز به بريد، فرمود:
(بپرهيز از شذاذ آل محمد صلى الله عليه واله وسلم(23) (يعنى، از پاره هاى متفرق ومنفرد)).
وهمين را نيز به جابر جعفى فرمود، سپس اضافه کرده فرمود:
(به تحقيق که براى آل محمد صلى الله عليه واله وسلم وعلى عليه السلام يک رايت است وبراى ديگران رايات است (يعنى اميد پيشرفت ونيل به مقصود براى احدى از علويين نداشته باش، زيرا که براى ايشان در تقدير خدا يک رايت بيش نيست وآن رايت فتح مهدى عليه السلام است) پس ملازم زمين باش وپيروى مکن از ايشان احدى را ابدا تا اينکه مردى از اولاد حسين عليه السلام را ببينى که با او است عهد پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم ورايت او وسلاح او، زيرا که عهد پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم منتقل شد به على بن الحسين عليه السلام وبعد از آن در نزد محمد بن على است (خود آن حضرت) وپس از آن آنچه خداوند بخواهد خواهد کرد، پس هميشه ملازم آنان باش که عهد ورايت وسلاح پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم نزد ايشان است وبپرهيز از آن پراکنده ها از آل محمد که به تو گفتم).(24)
عمر بن حنظله به حضرت صادق عليه السلام بعد از ذکر پنج علامت حتمى عرض کرد:
(فداى تو شوم اگر يکى از اهل بيت تو پيش از اين علامات خروج کند با او خارج شوم؟
فرمود: نه).(25)
ونيز از آن حضرت در وقتى که رايات سياه از خراسان حرکت کرده بود با اينکه عليه بنى اميه بود پرسيدند: چه مى فرمائى در همراهى با اينها؟
فرمود:
(در خانه هاى خود بنشيند، پس هر گاه ببينيد ما را که بر يک نفر اجتماع کرديم، با سلاح به سوى ما سرعت کنيد).(26)
ونيز فرمود:
(بر شما باد به تقواى خداى وحده لا شريک له وبراى جان خود نظر کنيد وبا نظر باشيد، تا اينکه فرمود: به خدا قسم اگر هر يک از شما را دو جان مى بود که با يکى مقاتله مى کرديد وتجربه مى آموختيد وبا ديگرى عمل مى کرديد باکى نبود وليکن هر يک از شما را يک جان بيش نيست، هر گاه آن يک جان برود پس به خدا قسم که توبه از دست شما رفته، پس شما سزاوارتر هستيد به اينکه براى جان خود خير بينى وخير انديشى کنيد، پس اگر قيام کننده ودعوت کننده اى بر شما بيايد نظر کنيد که بر چه وبراى چه خروج مى کنيد؟ ونگوئيد زيد بن على بن الحسين عليه السلام خروج کرد، زيرا که زيد مردى بود عالم وراستگو وبا صداقت وهم شما را دعوت به نفس خود وپيشوائى خود نکرد، بلکه او شما را دعوت به رضاى آل محمد نمود (يعنى هر که را آل محمد صلى الله عليه واله وسلم راضى شوند) واگر او غالب مى شد هر آينه وفا مى کرد به آنچه دعوت کرده بود - تا اينکه فرمود: - کسانى که از ما خروج مى کنند به چه چيز دعوت مى کنند جز به رضائى آل محمد صلى الله عليه واله وسلم؟ وما اکنون شما را شاهد مى گيريم که راضى به خروج ايشان نيستيم، آن خروج کنندگان الآن که هنوز هيچکس با او نيست نافرمانى ما مى کند وقتى که بيرقها وعلمها با او باشد، سزاوارتر خواهد بود که از ما نشنود ونپذيرد).(27)
از اين حديث شريف ظاهر شد که اگر قيام کننده عالم وصدوق باشد ودعوت به نفس نکند بلکه دعوت به اقامه ى حق ودفع باطل باشد اتباع او جائز است واين همان متابعت مجتهد جامع الشرائط است در عصر غيبت که گفته شد.
پس اين حديث که نيز آن حضرت فرمود:
(کل راية ترفع قبل قيام القائم فصاحبها طاغوت يعبد من دون الله عز وجل):
هر رايتى که پيش از قيام قائم بلند شود صاحب او طاغوت است که پرستش مى شود از غير خداى عز وجل).(28)
بايد حمل شود بر آن کس که دعوت به خود وپيشوائى خود کند وقيام او براى دنيا باشد نه براى دين، چنانکه شان قيام کنندگان نوعا اين است، بلکه رايت در حقيقت گفته مى شود بر آنکه قيام براى نفس خود ودعوت به نفس خود باشد (نه صرفا براى دفع ظلم يا دفع باطل) در آن صورت اگر دعوت کننده عالم هم باشد اتباع او جائز نيست.
زيرا که اولا: او موفق به مقصود نمى شود وثانيا: اگر هم به مقصود برسد باز هم با اهواء مختلفه ى ناس موفق به تمام مقصود نخواهد شد وثالثا: چون معصوم نيست پس در هر مرتبه از علم وعمل که باشد چون به رياست رسد باز هم در بسيارى از امور از جهت حفظ مقام وسياست ناچار است از ارتکاب بعضى وچشم پوشى از بعضى وحبس بعضى وزجر بعضى وهمچنين.
پس از اين اخبار حکم مطلق رايات معلوم شد واما راياتى که در سال ظهور پيدا مى شود حکم يک يک در محل خود معلوم شد ومعلوم شد که پيروى خراسانى وحسنى ويمانى جائز است ويمانى از همه بهتر است. والسلام على من اتبع الهدى.
تکليف در زمان حضور
در اين باب آنچه بر ما است بيان تکليف اجمالى است واما تکليف تفصيلى، پس آن بسته است به امر خود آن حضرت ونظر آن حضرت زيرا که او امام است، وظيفه ى ما تعيين تکليف براى او وپيروان او نيست وبه همين لحاظ در اخبار چيزى به تفصيل ذکر نشده.
اما وظيفه اجمالى: پس آن اطاعت کردن او است در هر امر وجهاد کردن در رکاب او واجابت کردن نداى آسمانى ونداى او به حضور در مکه يا الحاق به او در طريق به هر وسيله باشد، چنانکه پيش گذشت.
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(هر گاه قايم کند قائم ما اهل بيت، تقسيم کند بالسويه وعدالت کند در رعيت، پس هر کس اطاعت او کند اطاعت خدا کرده وهر کس معصيت او کند معصيت خدا کرده).(29)
ونيز فرمود:
(هر کس قائم را درک کند وتسليم نکند براى او آنچه براى پيغمبر صلى الله عليه واله وسلم وعلى عليه السلام تسليم کرده خداوند بهشت را بر وى حرام کند وجايگاه او در آتش خواهد بود وبد جايگاهى است جايگاه ظالمين).(30)
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(اگر ببينى که قائم عليه السلام به شخصى صد هزار بدهد وبه ديگرى يک درهم در سينه ى تو بزرگ نيايد، زيرا که امر به او تفويض شده).(31)
ودر فضل جهاد وکشته شدن در راه او در فصل انتظار فرج ومردن در انتظار گذشت.
(اللهم اجعلنا من اولياء القائم وأعوانه وأنصاره قبل ظهوره وبعد ظهوره).
وقد وقع الفراغ من التبييض والتخليص صبيحة الجمعة 22 شهر رمضان سنة 1383 وانا العبد: المولف جواد بن المحسن المحولاتى الخراسانى.
پاورقى:‌
(1) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 423:3 ح 979، اصول کافى: 249:2 باب التقيه ح 17:2249، جامع الاخبار: ص 255 ف 53 ح 27:673، بحار: 399:75 ب 87 ح 37-ص 434 ب 87 ح 97.
(2) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 423:3 ح 978، جامع الاخبار: ص 253 ف 53 ح 10:656، بحار: 411:75 ب 87 ح 61.
(3) اصول کافى: 248:2 باب التقيه ح 11:2243، بحار: 396:72 ح 17- ص 431 ح 91.
(4) اصول کافى: 246:2 باب التقيه ح 5:2237، معجم الملاحم والفتن: 305:1، بحار: 112:24 ب 38 ح 426:72 ،4 ب 87 ح 95.
(5) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 30:3 ح 585، غيبت نعمانى ص 15-ص 140، بحار: 115:52 ب 21 ح 37.
(6) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 230:3 ح 754، کمال الدين: 330:1 ب 32 ح 15، بحار: 145:52 ب 22 ح 66.
(7) اصول کافى: 254:2 باب الکتمان ح 13:2268، معجم الملاحم والفتن: 1: 55-54، غيبت نعمانى: ص 131، بحار: 139:52 ب 22 ح 45.
(8) اصول کافى: 249:2 باب التقيه ح 20:2252.
(9) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 366:5 ح 1804، غيبت طوسى: ص 465 ف 7 ح 481، غيبت نعمانى: ص 92، بحار: 112:51 ب 2 ح 8.
(10) خصال: 509:2 باب العشرة ح 24، بحار: 279:71 ح 18، معجم الملاحم والفتن: 35:3 ح 24 (بحار ايران 339:78 باب مواعظ الرضا عليه السلام ح 35)..
(11) تحف العقول: ص 91.
(12) غيبت نعمانى: ص 134، بحار: 138:52 ب 22 ح 43.
(13) نهج البلاغه صبحى صالح: ص 379 خطبه 190.
(14) غيبت نعمانى: ص 134، بحار: 139:52 ب 22 ح 49 (امام باقر عليه السلام) - ص 189 ب 25 ح 17 (امام صادق عليه السلام).
(15) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 20:5 ح 1452، غيبت طوسى: ص 441 ف 7 ح 434، الزام الناصب: 147:2، ارشاد مفيد: 348:2 ب 40 ح 6، بحار: 212:52 ب 25 ح 62.
(16) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 466:3 ح 1030، روضه کافى: ص 211 ح 383، بحار: 270:52 ب 25 ح 160.
(17) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 327:1 ذيل حديث 212، غيبت طوسى: ص 463 ف 7 ح 479، بحار: 52: 208-207 ب 25 ح 45.
(18) نهج البلاغه صبحى صالح: ص 651 باب حکم امير المؤمنين عليه السلام ح 1.
(19) غيبت نعمانى: ص 133، بحار: 139:52 ب 22 ح 48.
(20) روضه کافى: ص 211 ح 382، بحار: 303:52 ب 26 ح 68.
(21) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 266:3 ح 792-ح 793، غيبت نعمانى: ص 130، بحار: 136:52 ب 22 ح 41.
(22) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 267:3 ح 793، غيبت نعمانى: ص 129، بحار: 136:52 ب 22 ح 41.
(23) بحار: 269:52 ب 25 ح 160 به نقل از کتاب (سرور اهل الايمان).
(24) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 21:5 ح 1452، الزام الناصب: 117:2، تفسير عياشى: 84:1 ح 117.
(25) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 298:5 ح 1729، روضه کافى: ص 245 ح 483، بحار: 304:52 ب 26 ح 74.
(26) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 465:3 ح 1028، غيبت نعمانى: ص 131، بحار: 52: 139-138 ب 22 ح 44.
(27) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 438:3 ح 993، روضه کافى: ص 210 ح 381، بحار: 52: 302-301 ب 26 ح 67.
(28) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 431:3 ح 988، روضه کافى: ص 234 ح 452، بحار: 143:52 ب 22 ح 58، وسائل الشيعه: 37:11 ب 13 ح 6، اثباة الهداة: 532:3 ب 32 ف 27 ح 461.
(29) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 322:3 ح 866، اثباة الهداة: 540:3 ب 32 ف 27 ح 507، بحار: 29:51 ب 2 ح 2-350:52-351 ب 27 ح 103.
(30) بحار: 241:24 ب 60 ح 139:51-4 ب 5 ح 3.
(31) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 380:3 ح 933، اثباة الهداة: 521:3 ب 32 ف 15 ح 401، بحار: 336:25 ب 9 ح 15.
 
 
:
 
 
 
1 - امام صادق (علیه السلام) به یکی از شاگردان معروفش به نام مفضل فرمود:
 
«کل بیعة قبل ظهور القائم (علیهم السلام) فبیعتة کفر و نفاق و خدیعة; (1)
 
هر بیعتی قبل از ظهور قائم (علیه السلام) انجام شود آن بیعت، کفر، نفاق و تزویر است .»
 
 
2 - امام باقر (علیه السلام) فرمود: «کل رایة ترفع قبل قیام القائم فهی طاغوت; (2)
 
هر پرچمی که قبل از قیام قائم علیهم السلام برافراشته شود، صاحب آن پرچم طاغوت است .»
 
 
3 - امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «والله لایخرج واحد منا قبل خروج القائم الا کان مثله مثل فرخ طار من وکره قبل ان یستوی جناحاه، فاخذه الصبیان فعبثوا به; (3)
 
سوگند به خدا قبل از قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ یک از ما قیام نکند، مگر این که مثال او، همچون مثال جوجه ای است که قبل از استوار شدن و محکم گشتن پرهایش از لانه اش بیرون آید و پرواز کند، کودکان آن را می گیرند و با آن بازی می نمایند .»
 
 
4 - امام صادق (علیه السلام) به یکی از شاگردانش به نام سدیر فرمود: «الزم بیتک و کن حلسا من احلاسه، واسکن ما سکن اللیل والنهار فاذا بلغک ان السفیانی قد خرج فارحل الینا ولو علی رجلک; (4)
 
ملازم خانه ات باش، و همانند فرشی از فرش های خانه ات در خانه بمان، و مادامی که شب و روز ساکن است (و صیحه مخصوص آسمانی را نشنیده ای) ساکن باش، ولی هنگامی که خبر به تو رسد که سفیانی خروج نموده، به سوی ما بیا هر چند با پای پیاده باشد .»
 
 
روایات دیگری نیز به همین مضمون نقل شده است . (5)
 
 
1) علامه مجلسی، بحار، ج 53، ص 8 .
 
 
2) شیخ حر عاملی، اثباة الهداة، ج 7، ص 65; وسائل الشیعه، ج 11، ص 37 .
 
 
3) علامه مجلسی، بحار، ج 52، ص 303; محدث کلینی، روضة الکافی، ص 264 .
 
 
4) همان .
 
 
5) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 11، ص 35 تا 41
 روایت هر بیعتی قبل از ظهور امام زمان علیه السلام کفر ونفاق و حیله است . 
قال الصادق علیه السلام :
کل بیعة قبل ظهور القائم (عليه السلام ) بیعتة کفر و نفاق و خدیعة لعن الله المبایع لها و المبایع .
 
امام صادق علیه السلام فرمود : ای مفضل : هر بیعتی که قبل از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) صورت بپذیرد بیعت کفر و نفاق و حیله می باشد پس خداوند لعنت کند هر کس این بیعت را انجام بدهد و هر کس که با او بیعت شود.
بحار الأنوار / جزء 53 / صفحة 8
 
رهبر انقلاب:
 
?! نوشیدن جام زهر هم عاقلانه و مدبرانه بود، ما از نزدیک شاهد وقایع بودیم و میدیدیم
 

 

فرق جهاد داعش با جهاد شیعه ؟!

اگر در اخبار معصومين دقت شود ايشان جنگ ابتدايي را فقط با حضور امام عادل جائز ميدانند وبراي مجاهدين هم شرايط سختي درنظر گرفتند كه هركسي نميتواند وارد جنگ وجهاد شود :


مرحوم كليني ره در كافي شريف آورده :

 محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن الحكم، عن أبي عمرة السلمي، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: سأله رجل فقال: إني كنت أكثر الغزو وأبعد في طلب الاجر واطيل الغيبة فحجر ذلك علي فقالوا: لا غزو إلا مع إمام عادل، فماترى أصلحك الله؟ فقال أبوعبدالله عليه السلام: إن شئت أن أجمل لك أجملت وإن شئت أن الخص لك لخصت فقال: بل أجمل، ال: إن الله عزوجل يحشر الناس على نياتهم يوم القيامة.

جنگ فقط با حضور امام عادل است !

علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن بكر بن صالح، عن القاسم بن بريد، عن أبي عمرو الزبيري، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قلت له أخبرني عن الدعاء إلى الله والجهاد في سبيله أ هو لقوم لايحل إلا لهم ولايقوم به إلا من كان منهم أم هو مباح لكل من وحد الله عزوجل وآمن برسوله صلى الله عليه واله ومن كان كذا فله أن يدعو إلى الله عزوجل و إلى طاعته وأن يجاهد في سبيله؟ فقال: ذلك لقوم لايحل إلا لهم ولا يقوم بذلك إلا من كان منهم، قلت: من اولئك؟ قال: من قام بشرائط الله عزوجل في القتال والجهاد على المجاهدين فهو المأذون له في الدعاء إلى الله عزو جل ومن لم يكن قائما بشرائط الله عزوجل في الجهاد على المجاهدين فليس بمأذون له في الجهاد، ....

مومنین فقط اجازه جهاد دارند .... یرابط ولایقاتل یعنی مرزداری ودفاع نه جنگ وجهاد !


جنگ شرايطي دارد و كسي كه احكام جهاد و جنگ را نميداند حق مجاهده ندارد و ....

 محمد بن الحسن الطاطري، عمن ذكره، عن علي بن النعمان، عن سويد القلانسي عن بشير الدهان، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قلت له: إني رأيت في المنام أني قلت لك: إن القتال مع غير الامام المفروض طاعته حرام مثل الميتة والدم ولحم الخنزير، فقلت لي: هو كذلك؟ فقال أبوعبدالله عليه السلام: هو كذلك هو كذلك.

جنگ در ركاب غير امام معصوم حرام ، همانند گوشت ميته و خون و گوشت خوك است ؟!

 

 

جنگ در ركاب غير امام معصوم حرام ، همانند گوشت ميته و خون و گوشت خوك است ؟!‌ منظور در اينجا آغاز جنگ يا همان جهاد ابتدايي است ‌

 روى الشيخ الصدوق بسند صحيح عند جمع من علمائنا كالسيد الخوئي (في القاسم بن يحيى) عن الإمام الصادق (ع) قال: حدثني، عن جدي، عن آبائه (ع) قال: قال أمير المؤمنين (ع):
«لا يخرج المسلم في الجهاد مع من لا يؤمن على الحكم ولا ينفذ في الفيء ما أمر الله عز وجل، فإنه إن مات في ذلك المكان كان معينا لعدونا في حبس حقنا والإشاطة بدمائنا، وميتته ميتة جاهلية». (الخصال ص625 ضمن حديث الأربعمائة، علل الشرائع ص464)

ابى بصير از امام صادق  عليه‏السلام به نقل از پدرانشان  عليهم‏السلام نقل مى‏كند كه فرمودند : اميرالمؤمنين  عليه‏السلام فرمودند : مسلمان هرگز با كسى كه به حكم [خدا] ايمان ندارد و در انفال امر خدا را اجرا نمى‏كند به جهاد نمى‏رود . پس مسلمان اگر در چنين حالتى بميرد ، دشمن ما را در راه حبس حق ما و هدر دادن خون ما يارى نموده است و مرگ او مرگ جاهليّت خواهد بود .

واين خبر خيلي خطرناك است چرا كه امير المومنين ع بصراحت جنگهاي خلفا را باطل و كمك به ايشان را غصب حق ائمه وشركت در ريختن خون ايشان ومرگ جاهلي دانسته اند .

عن الأعمش، عن جعفر بن محمد (عليه السلام) ـ في حديث شرائع الدين ـ قال: والجهاد واجب مع إمام عادل ومن قتل دون ماله فهو شهيد.

وعن محمد بن أبي عبدالله ومحمد بن الحسن، عن سهل بن زياد، وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد جميعاُ، عن الحسن بن العباس بن الجريش، عن أبي جعفر الثاني (عليه السلام) ـ في حديث طويل في شأن انا أنزلناه ـ قال: ولا أعلم في هذا الزمان جهادا إلا الحج والعمرة والجوار.



وروى عماد الدين الطبري بسنده عن كميل بن زياد عن أمير المؤمنين (ع) قال:
«يا كميل لا غزو إلا مع إمام عادل، ونفل إلا مع إمام فاضل، يا كميل لو رأيت لو أن الله لم يظهر نبيا وكان في الأرض مؤمن تقي أكان في دعائه إلى الله مخطئا أو مصيبا، بلى والله مخطئا حتى ينصبه الله عز وجل لذلك ويؤهله». (بشارة المصطفى ص29، عنه مستدرك الوسائل 11/33 ح12362)


وهذه المسألة من الأمور المسلمة لمن يلاحظ كلمات الفقهاء، وقد تناولوا حجية الجهاد الابتدائي من قبل النائب عن المعصوم (ع) في عهد الغيبة، ورأي المشهور هو عدم المشروعية.

أما الجهاد الدفاعي للعدو الغاشم فهذا مما لا خلاف في صحته ووجوبه عند التمكن من غير توقف على الإذن

 

 
و.

يعني اين موضوع از امور مسلم نزد فقهاست كه در زمان غيبت ، جهاد ابتدايي باذن نائب معصوم حجيت دارد هرچند كه راي مشهور عدم مشروعيت است .

اما جهاد دفاعي در برابر دشمن ظالم ، هيچ خلافي در صحت و وجوب آن نيست در صورت تمكن ، و نيازي به اذن هم ندارد .

غاشم يعني ظالمي كه بهمه ستم ميكند ..

قال سلار الديلمي المتوفى سنة 463 هـ:
"فأما الجهاد فإلى السلطان أو من يأمره إلا أن يغشى المؤمنين العدو فليدفعوا عن أنفسهم وأموالهم وأهليهم، وهم في ذلك مثابون: قاتلهم ومقتولهم، جارحهم ومجروحهم". (المراسم ص261)

در کافی از امام صادق نقل شده؛ عباد بصری خدمت امام سجاد(علیه السلام) آمد و به حضرت اعتراض کرد و گفت: «آقا! شما جهاد و سختیهای جهاد را ترک کردید و سراغ حج رفتید. مگر خدا نفرموده «إن الله اشتری من المومنین أنفسهم و أموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراة و الانجیل و القرآن و من أوفی بعهده من الله». این آيه 111 توبه است. حضرت فرمود که دنباله‌‌اش را هم بخوان. «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر.» امام فرمود اگر زمانی افرادی با این صفات را پیدا کردیم جهاد همراه با ایشان، برتر از حج است.


« عبدالكريم بن عتبة عن رسول اللّه‏   قال   : من ضرب الناس بسيفه ودعاهم إلى نفسه وفي المسلمين من هو أعلم منه فهو ضالّ متكلّف »وسائل الشيعه

عبدالكريم بن عتبه از رسول خدا   نقل مى‏كند كه فرمود : كسى كه به سوى مردم شمشير بكشد و آنها را به سوى خود بخواند در حالى كه اعلم از او در بين مسلمين وجود داشته باشد او گمراه و سربار است .

 

لذا حضرت فاطمه (س) فرمود: صدقه بر شيعه مي‌کنم خودم را به شيعيان حلال مي‌کنم. اين جواري و غلامان و کنيزان که در دست اينها هستند بر شيعه حلال است و بر غير شيعه حرام است. حضرت امير مي‌فرمايد ما تصدق احد اعظم من صدقتک إلي غير ذلك من النصوص التي مقتضاها كصريح الفتاوي عدم مشروعية الجهاد مع الجائر وغيره، بل في المسالك و غيرها عدم الاكتفاء بنائب الغيبة، فلا يجوز له توليه نائب غيبت نمي‌تواند جهاد کند.

ضمنا اگر ديده شده كه گاهي از سوي امام افرادي بكمك خلفا رفته اند فقط براي نشان دادن چهره اسلام نبوي علوي در مقابل اسلام تحريف شده بوده است .

 

چرا مولا علی ع در جنگهای خلفا شرکت نکرد ؟  چون امام صادق ع هم فرمود که جنگ بدون امام مثل خوردن گوشت خوک است ....امام ع قدرت کافی بر دفع تظلم  سپاه خلفا نداشت و ....

 

اما داعش یک ایه قران را چسبیده که مشرکین را بکشید و گروههای جهادی تکفیری ابوجهاد .ابوبکر بغدادی ابو عائشه.... ثمره دوری از شرکای قران همین است که تفسیر برای ایات به نفع هوای شیطانی خود

 

ابوبکر بغدادی ، ابوعائشه ، ابوعمر ، ابوجهاد !!!!

 

 

 

 

 

چرا امام علی ع فرماندهی جنگ قادسیه علیه ایرانیان را از عمر قبول نکرد و عمر آنرا به سعد بن ابی وقاص داد ؟!

 

 

 

يوم القادسية

 

قَالُوا: كتب المسلمون إِلَى عُمَر بْن الخطاب رضي اللَّه عنه يعلمونه كثرة من تجمع لهم من أهل فارس ويسألونه المدد، فأراد أن يغزو بنفسه وعسكر لذلك، فأشار عَلَيْهِ العَبَّاس بْن عَبْد المطلب، وجماعة من مشايخ أصحاب رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بالمقام وتوجيه الجيوش والبعوث ففعل ذلك، وأشار عَلَيْهِ علي بْن أَبِي طالب بالمسير، فقال له: إني قَدْ عزمت عَلَى المقام وعرض عَلَى علي رضي اللَّه عنه الشخوص فأباه فأراد عُمَر توجيه سَعِيد بْن زيد بْن عَمْرو ابن نفيل العدوي، ثُمَّ بدا له فوجه سَعْد بْن أَبِي وقاص .

 

 

 

الكتاب: فتوح البلدان

 

المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر بن داود البَلَاذُري (المتوفى: 279هـ)

 

 

 

مسعودي شافعی گفته كه اما علي ع بعمر گفتند كه خودت شخصا بجنگ برو بعكس نهج البلاغه :

 

 

 

ولما قتل أبو عبيد الثقفي بالجسر شق ذلك على عمرو وعلى المسلمين، فخَطَبَ عمر الناس وحثهم على الجهاد، وأمرهم بالتأهب لأرض العراق، وعسكر عمر بصرار وهو يريد الشخوص، وقد استعمل على مقدمته طلحة بن عبيد الله، وعلى ميمنته الزبير بن العوام، وعلى ميسرته عبد الرحمن بن عوف، ودعا الناس، فاستشارهم فأشاروا عليه بالمسير، ثم قال لعلي: ما ترى يا أبا الحسن، أسير أم أبعث؟ قال: سر بنفسك فإنه أهيب للعدو وأرهب له، فخرج من عنده، فدعا العباس في جِلَّة من مشيخة قريش وشاورهم، فقالوا: أقم وابعث غيرك ليكون للمسلمين إن انهزموا فئة، وخرجوا، فدخل إليه عبد الرحمن بن عوف، فاستشاره، فقال عبد الرحمن: فدِيت بأبي وامي، أقم وابعث؛فإنه إن انهزم جيشك فليس ذلك كهزيمتك، وإنك إن تُهْزَم أو تُقْتَل يكفر المسلمون ولا يشهدوا أن لا إلهَ إلا اللّه أبداً، قال: أشر عَلَيَّ من أبعث؟ قال: قلت: سعد بن أبي وقاص، قال عمر: أعلم أن سعداً رجل شجاع، ولكني أخشى أن لا يكون له معرفة بتدبير الحرب، قال عبد الرحمن: هو على ما تصف من الشجاعة، وقد صحب رسول اللّه صلى الله عليه وسلم وشهد بدراً فاعهد إليه وشاورنا فيما أردت أن تحدث إليه؛ فإنه لن يخالف أمرك، ثم خرج فدخل عثمان عليه، فقال له: يا أبا عبد الله أشر علي أسير أم أقيم؟ فقال عثمان: أقم يا أمير المؤمنين وابعث بالجيوش، فإنه لا آمن إن أتى عليك آتٍ أن ترجع العرب عن الإسلام، ولكن ابعث الجيوش وداركها بعضها على بعض، وأبعث رجل له تجربة بالحرب وبَصَر بها، قال عمر: ومن هو؟ قال: علي بن أبي طالب، قال: فالقه وكلمه وذاكره ذلك، فهل تراه مسرعاً إليه أو لا، فخرج عثمان فلقي علياً فذاكره ذلك، فأبى علي ذلك وكرهه (امام علي ع جنگ با ايرانيان را تحت لواي شيخين خوش نداشت چون سيره ايشان را برخلاف سنت رسول خدا ص ميدانست)، فعاد عثمان إلى عمر فأخبره، فقال له عمر: ومن ترى؟ قال: سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل: قال: ليس بصاحب ذلك،

 

الكتاب : مروج الذهب

 

المؤلف : المسعودي الشافعی

 

 

 

 

بنص بلاذری ومسعودی عمرابتدا امام علی ع را نامزد جنگ عليه ايران کرد اما امام قبول نکرد ... وعرض عَلَى علي رضي اللَّه عنه الشخوص فأباه فأراد عُمَر توجيه...)

 

 
 

ﻭ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ ﺍﻗﺎﯼ ﻣﺴﻌﻮﺩﯼ
ﺩﺭﺩﻭﺭﻩ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺧﻼﻓﺖ ﻋﻤﺮ، ﻣﻮﺿﻌﻰ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺘﻮﺣﺎﺕ
ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺗﺨﺎﺫ ﻧﻤﻮﺩ، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻣﻮﺿﻌﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺧﻼﻓﺖ
ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺍﺗﺨﺎﺫ ﻧﻤﻮﺩ؛ ﻳﻌﻨﻰ ﻧﻪ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻣﺸﺮﻭﻋﻴﺖ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻮﺿﻌﻰ
ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﮔﺮﺩﺩ.
ﻋﻤﺮ ﻛﻮﺷﻴﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺮﻛﺖ ﺩﺭ ﻓﺘﻮﺣﺎﺕ ﻭﺍ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭﻟﻰ ﻣﻮﻓﻖ
ﻧﺸﺪ. ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻮﺭﺥ ﻧﺎﻣﺪﺍﺭ، ﻣﺴﻌﻮﺩﻯ : ﭼﻮﻥ ﻋﻤﺮ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺟﻨﮓ
ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﻛﺮﺩ، ﻋﺜﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺩﻯ ﺭﺍ
ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﺟﻨﮓ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻭ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ :
ﺁﻥ ﻛﻴﺴﺖ؟ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﮔﻔﺖ : ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ. ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ
ﺑﺒﻴﻦ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﺎ ﻋﻠﻰ( ﻉ) ﻣﺬﺍﻛﺮﻩ
ﻛﺮﺩ، ﺍﻣّﺎ ﻋﻠﻰ( ﻉ) ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﺩ ﻛﺮﺩ
ﻣﺴﻌﻮﺩﻯ، ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ، ﺝ 2، ﺹ 310، ﻗﻢ، ﺩﺍﺭ ﺍﻟﻬﺠﺮﺓ، ﭺ ﺩﻭﻡ،
.1409

 

 

 

چرا امام علی ع این امر عمر وعثمان را رد کرد وخوش نداشت ؟! چون سيره خلفا را مشروع نميدانست !

 

ذهبی هم بعد از رد کردن حرف شیعه که:شمشیر علی علیه السلام بود که اسلام را برپا داشت؛می گوید:
وبعد الرسول لم یشهد حرب فارس ولا الروم ولا شیئا من تلک الملاحم المهوله
(حضرت علی علیه السلام)بعد از پیامبرص،نه درجنگ با ایران و نه در جنگ روم و نه در هیچ کدام از جنگ های هول برانگیز دیگر شرکت نکرد!
المنتقى من منهاج الاعتدال فی نقض کلام أهل الرفض والاعتزال أبو عبد الله محمد بن عثمان الذهبی سنة الولادة 673هـ/ سنة الوفاة 748هـ ج1ص540 و 541

 

 
 

در حاليكه اگر دنيا پرست و دنبال مقام وكنيز و ...بود براحتي ميتوانست به منتهاي آرزوي خود برسد ، دقت شود !

 

 

 


اگر شما بگویید:مرتدین حمله کرده اند،خیلی خطرناک بوده یا اصلا اسلام رو خواستند به هم بریزند،با این حال،حضرت علی علیه السلام،هیچ کاری نداشت و شرکت نکرد؛ چرا؟
یا اگر بگویید جنگ با ایرانیان مهم بوده،نزدیک بوده مدینه را بگیرند،اما باز امیرمومنان ع شرکت نکرده!! چرا؟
امیرمومنان علیه السلام،با مرتدین نجنگید،اما با عایشه جنگید!
امیرمومنان علیه السلام با روم و ایرانیان نجنگید؛اما با معاویه و طلحه و زبیر جنگید!
برای هیچ کدام از این جنگ ها،خطری برای اسلام احساس نکرد،اما عایشه و زبیر،طلحه و معاویه را خطر برای اسلام می دانست
شجاعت امیرمومنان علیه السلام که کم نشده بود،شمشیرش هم که از بین نرفته بود؛همه موجود بودند؛پس چرا همراه خلفا در جنگ ها شرکت نکرد؟
نتیجه:امیرمومنان علیه السلام در زیر پرچم خلفای شما؛حاضر نشد حتی برای فتح روستای بغلی برود؛چه برسد به جنگ با ایرانی ها و مرتدین و غیره.

 

.

 

واعتراف ابن تيميه به اينكه حضرت علي ع بعد از رسول خدا ص در 3 جنگ شركت كرد(انهم علیه مسلمین یا بهتر بگیم منافقین) :

 

 

 

وَجَمِيعِ الْحُرُوبِ الَّتِي حَضَرَهَا عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ثَلَاثَةُ حُرُوبٍ الْجَمَلُ وصفين وَحَرْبُ أَهْلِ النهروان.مجموع الفتاوي

 

 
 

وقبلا هم امام در جریان شورای شش نفره عمر بعلت همینکه خلافت ابوبکر وعمر را شرعی

 

 نمیدانست کنار گذاشته شد :

 
على (ع) سیره وسنت شیخین را قبول نداشت:
آرى، از دیدگاه على (علیه السلام) مشروعیت عملکرد خلفا مورد سؤال است، به طورى که در قضیه شوراى شش نفره، سه بار به حضرت پیشنهاد قبول خلافت به شرط عمل به سیره شیخین مى دهند، ولى حضرت با قاطعیت تمام رد مى کند. احمد بن حنبل مى نویسد: عاص بن وائل گوید: به عبد الرحمان گفتم: چگونه با وجود شخصیّتى مانند على، با عثمان بیعت کردید؟ پاسخ داد: «ما ذنبی قد بدأت بعلی فقلت: أبایعک على کتاب اللّه وسنة رسوله وسیرة أبی بکر وعمر رضى اللّه عنهما قال: فقال فیما استطعت قال: ثم عرضتها على عثمان رضى اللّه عنه فقبلها»; (مسند احمد، ج 1، ص 75 و فتح البارى، ج 13، ص 170) گناه من چیست که سه مرتبه به على پیشنهاد کردم که خلافت را به شرط عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر و سیره ابوبکر وعمر بپذیرد، ولى قبول نکرد; ولى عثمان زیر بار این پیشنهاد رفت.
هم‌چنین پس از جنگ صفین که مردم را جهت جنگ با خوارج آماده مى ساخت، از پذیرش بیعت ربیعه بن أبى شداد مشروط به عمل به سیره شیخین، خوددارى کرد و فرمود:

 

 

 

ولما خرجت الخوارج من الكوفة أتى عليا أصحابه وشيعته فبايعوه وقالوا نحن أولياء من واليت وأعداء من عاديت فشرط لهم فيه سنة رسول الله صلى الله عليه و سلم فجاءه ربيعة بن أبي شداد الخثعمي وكان شهد معه الجمل وصفين ومعه راية خثعم فقال له بايع على كتاب الله وسنة رسول الله صلى الله عليه و سلم فقال ربيعة على سنة أبي بكر وعمر قال له علي ويلك لو أن أبا بكر وعمر عملا بغير كتاب الله وسنة رسول الله صلى الله عليه و سلم لم يكونا على شيء من الحق فبايعه فنظر إليه علي وقال أما والله لكأني بك وقد نفرت مع هذه الخوارج فقتلت وكأني بك وقد وطئتك الخيل بحوافرها فقتل يوم النهر مع خوارج البصرة

 

 وأما خوارج البصرة فإنهم اجتمعوا في خمسمائة رجل وجعلوا عليهم مسعر بن فدكي التميمي فعلم بهم ابن عباس فأتبعهم أبا الأسود الدؤلي فلحقهم بالجسر الأكبر فتواقفوا حتى حجز بينهم الليل وأدلج مسعر بأصحابه وأقبل يعترض الناس وعلى مقدمته الأشرس بن عوف الشيباني وسار حتى لحق بعبدالله بن وهب بالنهر فلما خرجت الخوارج وهرب أبو موسى إلى مكة ورد علي ابن عباس إلى البصرة قام في الكوفة فخطبهم فقال الحمد لله وإن أتى الدهر بالخطب الفادح والحدثان الجليل وأشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله أما بعد فإن المعصية تورث الحسرة وتعقب الندم وقد كنت أمرتكم في هذين الرجلين وفي هذه الحكومة أمري ونحلتكم رأيي لو كان لقصير أمر ولكن أبيتم إلا ما أردتم فكنت أنا وأنتم كما قال أخو هوازن ... أمرتهم أمري بمنعرج اللوى ... فلم يستبينوا الرشد إلا ضحى الغد ...
واى بر تو، اگر ابو بکر و عمر بر خلاف کتاب خدا و سنّت پیامبر عمل کرده باشند، از حق فاصله گرفته اند.
تاریخ طبرى، ج 4، ص 56
آیا مى شود على این فتوحات را تأیید نماید؟

 


امام علی(ع) در پاسخ مشورت خواهی خلیفه فرمودند:«اگر اهل شام را از شام حركت بدهي روميان بر سر كودكان و زنان آنان مي ريزند و بر آنان مي تازند. اگر اهل يمن را از يمن حركت بدهي مردم حبشه به كودكان و زنان آنان هجوم مي آورند و اگر مردم مكه و مدينه را كوچ بدهي و به جبهه برويد، اعراب از هر سو به اين دو شهر هجوم مي آورند و تو بايد اندوه كودكان و زنان آنان را به دل بگيري و در مورد كثرت نيروهاي دشمن بايد به اين نكته توجه شود كه ما در زمان پيامبر اسلام با تكيه بر ايمان و ياري خدا مي جنگيديم نه با تكيه بر فزوني عدد و در مورد همپيماني همه ايرانيان در جنگ با مسلمانان بايد بگويم كه ما بايد كار را به خدا بسپاريم و خداوند خودش اين مشكل را حل مي كند و اگر تو خودت به جبهه بروي و ايرانيان تو را ببينند بر شدت حمله خود مي افزايند تا تو را از پاي درآورند. بهتر است كه مردم شام در شام بمانند و مردم يمن، مكه و مدينه در شهرهاي خود بمانند و به مردم بصره بنويس كه سه گروه شوند، يك گروه از زنان و كودكان مراقبت كنند و گروهي مواظب كفار و اهل ذمه باشند و گروهي هم به نيروهاي مسلمانان بپيوندند».
عمر بن خطاب گفت: رأي درست همين است و من از اين رأي پيروي مي كنم. )


بلاذری‌، فتوح البلدان‌، ص‌330؛ یاقوت حموی نیز با همین تعبیر از حضور حسنین‌«ع» در فتوحات یادكرده است‌. (یاقوت حموی‌، معجم البلدان‌، ج‌4، ص‌17).

 

 

 

ما قال علي كرم الله وجهه في الخثعمي فبايعوه على التسليم والرضا، وشرط عليهم كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم، فجاءه رجل من خثعم، فقال له الامام علي: بايع على كتاب الله وسنة نبيه، قال: لا، ولكن أبايعك على كتاب الله وسنة نبيه وسنة أبي بكر وعمر. فقال علي: وما يدخل سنة أبي بكر وعمر مع كتاب الله وسنة نبيه ؟ إنما كانا عاملين بالحق حيث عملا، فأبى الخثعمي إلا سنة أبي بكر وعمر، وأبى علي أن يبايعه إلا على كتاب الله وسنة نبيه صلى الله عليه وسلم، فقال له حيث ألح عليه: تبايع ؟ قال: لا، إلا على ما ذكرت لك، فقال له علي: أما والله لكأني بك قد نفرت في هذه الفتنة، وكأني بحوافر خيلي قد شدخت وجهك، فلحق بالخوارج، فقتل يوم النهروا

 

الكتاب : الامامة والسياسة - ابن قتيبة الدينوري، تحقيق الشيري

 

 

 

أخبرنا ابن الحسن، أخبرنا ابن المذهب، أخبرنا أحمد بن جعفر، حدَّثنا عبد اللّه بن أحمد قال: حدَّثني سفيان بن وكيع، حدَّثنا قبيصة، عن أبي بكر بن عياش، عن عاصم، عن أبي وائل قال: قلت لعبد الرحمن بن عوف: كيف بايعتم عثمان وتركتم علياً؟ قال: ما ذنبي. قد بدأت بعدي فقلت: أبايعك على كتاب اللّه وسنة رسوله، وسيرة أبي بكر وعمر. فقال: فيما استطعت، ثم عرضتها على عثمان فقبلها.

 

الكتاب : المنتظم

 

المؤلف : ابن الجوزي

 

ح وأخبرنا أبو القاسم هبة الله بن محمد بن الحصين أنا أبو علي بن المذهب

 

 قالا أنا أحمد بن جعفر نا عبدالله بن أحمد حدثني سفيان بن وكيع حدثنا قبيصة عن أبي بكر بن عياش عن أبي وائل قال قلت لعبدالرحمن بن عوف كيف بايعتم عثمان وتركتم عليا فقال ما ذنبي قد بدأت بعلي فقلت أبايعك على كتاب الله وسنة رسوله صلى الله عليه وسلم وسنة أبي بكر وعمر قال فقال فيما استطعت قال ثم عرضتها على عثمان فقبلها .تاریخ دمشق

 

 

 

 

 

واین احادیث بخوبی نشان میدهند که امام علی (ع) سنت ابوبکر وعمر را نامشروع وبرخلاف قرآن وسنت رسول الله (ص) میداند ودر جای دیگر هم در حج با عثمان اختلاف میکند و اورا مخالف سنت پیامبر میداند وبروايت بخاري بعثمان ميگويد چرا از #سنت رسول خداص نهي ميكني ؟!‌..

 

البته عمر هم برای اتمام کار تجرید قران ، شورای شش نفره را طوری چید که در هر صورت عثمان خلیفه شود تا بتواند کار تجرید قرآن رسول  وتوحید قرائات ومصاحف را به اتمام رساند .

 

 

 

 

وعلت تمایل ورغبت ایرانیان بعلی ع ، همان عدالت و منطق وی است

لعنت بر کسانیکه دستوردادند : جردوا القران : صححه الذهبی و الالبانی و احادیث پیامبر ص که توضیح و تبیین ایات قران بود را از قران جدا و سوختند و باعث این اختلافات و افراطی گری شدند . از کجا معلوم که همانطور که امام صادق ع و ...تفسیر این ایات جهادی مخالف تفسیر برای دواعش نباشد که هست .  مگر امام ع نگفت  جهاد بدون امام معصوم مثل خوردن گوشت خوک حرام است و ....؟

 

Downloadفرق جنگهای نبوی علوی با جنگهای عمری اموی :