نوعدوستی و خطر افراط در ادیان ابراهیمی

قبلا در مورد منشأ و اساس تفکر نژادپرستی در ایین موسی ع گفتیم که اولین نژاد پرست ابلیس بود که گفت من از اتشم و ادم از خاک !

مبنای همه ادیان آسمانی بر رحمت ومهربانی واصالت صلح است که با کمال تاسف این موضوع در طول تاریخ دچار تحریف افراط وتفریط گشته است . امروز در مورد یک ایه از سفرسوم تورات لاویان 19:18

با تمرکز بر یک کلمه که بمعانی مختلفی بکار گرفته شده است مثلا افراطیون تلمودی به معنای هم کیش اسرائیلی و برخی از معتدلان به معنی انسان وهم نوع گرفته اند که با توجه به ایات دیگر از اناجیل موجود معنی همنوع درست است نه همکیش :

לֹֽא־תִקֹּ֤ם וְלֹֽא־תִטֹּר֙ אֶת־בְּנֵ֣י עַמֶּ֔ךָ וְאָֽהַבְתָּ֥ לְרֵעֲךָ֖ כָּמ֑וֹךָ אֲנִ֖י יְהֹוָֽה׃

You shall not take vengeance or bear a grudge against members of your people. Love your fellow [Israelite] as yourself: I am יהוה.

[Leviticus 19:17-18]

کلمه : לְרֵעֲךָ֖: یعنی چه ؟ برخی به

fellow

ترجمه کرده اند به معنی همکار و ادم ورفیق وهمسایه و ...

اما براستی این واژه عبری به چه معنی است ؟ برخی هم به همکیش اسرا ئیلیت ترجمه نموده اند !

ואהבת לרעך כמוך THOU SHALT LOVE THY FELLOW MAN AS THYSELF —Rabbi Akiba said: “This is a fundamental principle of the Torah” (Sifra, Kedoshim, Chapter 4 12; Talmud Yerushalmi Nedarim 9:3).

ואהבת לרעך כמוך باید همنوع خود را مانند خود دوست بدارید - خاخام آکیبا گفت: "این یک اصل اساسی تورات است" (سیفرا، کدوشیم، فصل 4، 12؛ تلمود یرشال: 3 تلمود یرشال).

معلم من، خاخام ایرا استون، دوباره این سوال را مطرح می کند: "کسی که من مسئولش هستم کیست؟" و پاسخ شگفت انگیز او: "همسایه ما" مقوله ای است که دائماً در حال گسترش است. کسی که به ما نزدیک است، به معنای واقعی کلمه محبوب ما، اولین همسایه ما است. اما خود تجربه چنین مسئولیتی نیاز ما را به چنین مسئولیتی افزایش می‌دهد و فهرست را به سمت بیرون می‌کشاند که شامل خانواده، دوستان، وابستگی‌های قومی و ملی، و در حالت ایده‌آل، همه بشریت و همه خلقت است.»

R Simha Zissel of Kelm (19th century Lithuania), a founder of the modern Mussar movement, teaches that ‘love one’s neighbor’ means ‘carrying the burden of our fellow.’ In plain(er) English: loving one’s neighbor involves taking responsibility with and for another.

My teacher, Rabbi Ira Stone, reframes the question: ‘Who is the person for whom I am responsible?’ And his startling answer: ‘our “neighbor” is a constantly expanding category. The one who is closest to us, literally our beloved, is our first neighbor. But the very experience of such a responsibility itself increases our need for such responsibility, driving the list outward to include family, friends, ethnic and national affinities, and, ideally, all of humanity and all of creation.’

«دوست داشتن همسایه خود مانند خود، این اصل بزرگ تورات است» (برشیت رابه 24:8).

“To love your neighbor as yourself, this is the great principle of the Torah” (Bereshit Rabbah 24:8).

حکیمان ما تعلیم دادند: یکی از روش‌هایی که تورات به وسیله آن به دست می‌آید، حمل بار همنوعان است... رسیدن به مرتبه‌ی بودن بار همنوع را بر دوش می‌کشد، مگر اینکه انسان خود را به دوست داشتن همسایه در فکر و اندیشه عادت داده باشد. عمل... حکیمان ما به خوبی درک کردند که «دوست داشتن همسایه خود مانند خود، این اصل بزرگ تورات است» (برشیت رابه 24:8). برای شخصی که روح، صاحب روح خوب است، روح از طریق عشق، از طریق رعایت در فکر و عمل به تورات متصل می شود. [R Simha Zissel of Kelm, Hokhmah U-Mussar]

همسایه ما کیست؟ پاسخ به این سوال هرگز قطعی نیست، بلکه در حال تکامل است. کلمه "همسایه" در عبری، re'a، از همان ریشه کلمه "چوپانی" یا "چوپانی" گرفته شده است. بنابراین، تعریف "همسایه من" ممکن است این باشد: شخصی که من در قبال او مسئول هستم... شخصی که من مسئول او هستم کیست؟ اگر ما میل سیری ناپذیری داشته باشیم (رعوت در زبان عبری) برای برآوردن نیازهای کسانی که مسئولیت آنها را بر عهده داریم، و این به عمد آگاهی ما تبدیل می شود، پاسخ به سوال ما باید این باشد که "همسایه" ما این است. یک دسته به طور مداوم در حال گسترش کسی که به ما نزدیک است، به معنای واقعی کلمه محبوب ما، اولین همسایه ما است. اما خود تجربه چنین مسئولیتی نیاز ما را به چنین مسئولیتی افزایش می‌دهد و فهرست را به سمت بیرون سوق می‌دهد که شامل خانواده، دوستان، وابستگی‌های قومی و ملی، و در حالت ایده‌آل، همه بشریت و همه خلقت است. [R Ira Stone A Responsible Life, pp. 25-26]

Our Sages taught: One of the methods by which the Torah is acquired is by carrying the burden of our fellow…To reach the level of being one bears the burden of one’s fellow is impossible unless one has accustomed oneself to love one’s neighbor in thought and deed…Our Sages well understood that “To love your neighbor as yourself, this is the great principle of the Torah” (Bereshit Rabbah 24:8). For a person of spirit, the master of a fine soul, the soul is attached to the Torah through love, through observance in thought and deed. [R Simha Zissel of Kelm, Hokhmah u-Mussar]

Who is our neighbor? The answer to this question is never definitive, but rather evolving. The word for “neighbor” in Hebrew, re’a, is derived from the same root as the word for “pasturing” or “shepherding.” The definition of “my neighbor” thus might be: the person for whom I am responsible…Who is the person for whom I am responsible? … If we have an insatiable desire (re’ut in Hebrew) to meet the needs of those for whom we are responsible, and this becomes the very intentionality of our consciousness, then the answer to our question must be that our “neighbor” is a constantly expanding category. The one who is closest to us, literally our beloved, is our first neighbor. But the very experience of such a responsibility itself increases our need for such responsibility, driving the list outward to include family, friends, ethnic and national affinities, and, ideally, all of humanity and all of creation. [R Ira Stone A Responsible Life, pp. 25-26]

Share This Story, Choose Your Platform!

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

You shall rise before the aged and show deference to the old; you shall fear your God: I am יהוה.

וְכִֽי־יָג֧וּר אִתְּךָ֛ גֵּ֖ר בְּאַרְצְכֶ֑ם לֹ֥א תוֹנ֖וּ אֹתֽוֹ׃

When strangers reside with you in your land, you shall not wrong them.

כְּאֶזְרָ֣ח מִכֶּם֩ יִהְיֶ֨ה לָכֶ֜ם הַגֵּ֣ר ׀ הַגָּ֣ר אִתְּכֶ֗ם וְאָהַבְתָּ֥ לוֹ֙ כָּמ֔וֹךָ כִּֽי־גֵרִ֥ים הֱיִיתֶ֖ם בְּאֶ֣רֶץ מִצְרָ֑יִם אֲנִ֖י יְהֹוָ֥ה אֱלֹהֵיכֶֽם׃

The strangers who reside with you shall be to you as your citizens; you shall love each one as yourself, for you were strangers in the land of Egypt: I יהוה am your God.

33. هرگاه در سرزمینتان غریبی نزد تو اقامت داشته باشد او را مغبون نكنید.

34. آن غریبی كه با شما اقامت دارد چون تابعی از (كشور) خودتان باشد. او را چون خودت دوست بدار چون‏كه در سرزمین مصر غریب بودید. من خداوند خالق شما هستم.

(لاویان 19:33-34، NKJV)

این کلمه کشور را از کجا آوردید ؟!

لاویان یعنی احکام کاهنان یعنی روحانیون یهودی که از نسل حضرت هارون و از خاندان لاوی هستند.

اما در تعالیم اناجیل مهربانی بیشتری نسبت به تعالیم تورات دیده میشود .

در کتاب انجیل نیز چنین می خوانیم: همسایه خود را چون نفس خود محبت نما. انجیل متا، باب ۳۹ آیه ۲۲

در انجیل لوقا هم ضمن بیان همین مطلب ازجانب حضرت عیسی(ص) با ذکر مثلی بیان می دارد که منظور از همسایه، همنوعتان است نه هم دین یا هم کیشتان.

در انجیل لوقا باب۶ آیه ۲۷ تا ۳۲ چنین می خوانیم: دشمنان خود را دوست بدارید وبا کسانیکه از شما نفرت کنند احسان کنید و هر که شما را لعن کند برای او برکت بطلبید وبرای هر که با شما کینه دارد دعای خیر نمایید…

پس شکی نیست که مقصود از کلمه هم نوع در لاویان 19:18 همان هم نوع انسانی است نه فقط هم کیش چرا که در اناجیل مترادفش آمده است :

کلمه یونانی و عبری ترجمه شده به «دلسوزی» به معنی «ترحم، همدردی یا دلسوزی نسبت به کسی» می باشد. ما بر اساس گفته کتاب مقدس می دانیم که خدا «عادل، بخشنده، مهربان، صبور و رحيم » است (مزامیر فصل 86 آیه 15). ویژگی مهربانی و دلسوزی او مانند دیگر ویژگی هایش ابدی و بی انتهاست. مهربانی های او همیشه وجود دارد و هر روز صبح بر ما می تابد (مراثی فصل 3 آیه های 22-23).

عیسی مسیح، پسر خدا، همه ویژگی های او از جمله دلسوزی را دارد. او با دیدن عزاداری دوستان خود برای ایلعازر احساس همدردی کرد و همراه با آنها اشک ریخت (یوحنا فصل 11 آیه های 33-35). او علاوه بر اینکه در حق دیگران دلسوزی کرد و در این راه رنج کشید، جمعیت زیادی که به سمت او می رفتند (متی فصل 14 آیه 14) را مانند بقیه افرادی که برای شفا نزد او می رفتند، شفا داد (مرقس فصل 1 آیه های 40-41). او وقتی جمعیت زیاد مردم را مانند گوسفندانی بدون شبان می دید، احساس دلسوزی می کرد و به آنها چیزهایی آموزش می داد که شبانان دروغین اسرائیل آموزش نداده بودند. کاهنان و معلمان دینی، مغرور و فاسد بودند؛ آنها از طبقه عادی مردم متنفر بوده و به آنها اهمیت نمی دادند، اما عیسی مسیح دلسوز همه مردم بود، به آنها تعلیم داد و آنها را دوست داشت.

وقتی از عیسی مسیح درباره بزرگترین دستور پرسیده شد، او گفت که باید خدا را با تمامی دل و جان دوست داشت، اما دستور دوم را هم به آن اضافه کرد: «همسایه ات را به اندازه خودت دوست داشته باش» (متی فصل 22 آیه های 34-40). فریسیان از او درخواست کردند تا بزرگترین دستور خدا را بیان کند، اما او دو دستور بزرگ را عنوان کرد و به ما نه تنها کاری که باید انجام دهیم بلکه روش انجام آن را هم گفت. دوست داشتن همسایه به اندازه خود، نتیجه دوست داشتن خداوند است.

اول یوحنا فصل 3 آیه 17، «اما كسی كه ادعای مسيحيت می‌كند و از نظر مالی در وضعيت خوبی به سر می‌برد، اگر همنوع خود را در احتياج ببيند و به او كمک نكند، چگونه ممكن است محبت خدا در قلب او حكمفرما باشد؟» انسان به شکل خدا آفریده شده است بنابراین باید ویژگی های خدا را که شامل دلسوزی نیز می شود از خود نشان دهد. بنابراین، «اگر كسی ادعا می‌كند كه خدا را دوست دارد، اما از همنوع خود متنفر است، دروغ می‌گويد؛ چون اگر كسی نتواند همنوعی را كه می‌بيند، دوست داشته باشد، چگونه می‌تواند خدايی را كه نديده است، دوست بدارد؟» (اول یوحنا فصل 4 آیه 20). کتاب مقدس دلسوزی و ترحم را ویژگی خدا و فرزندان او معرفی می کند.

دومين حكم مهم اين است: ديگران را به اندازهٔ خودت دوست داشته باش. «هيچ دستوری مهمتر از اين دو نيست.»

مَرقُس ۱۲:‏۳۱

زيرا تمام دستورهای خدا، در اين دستور خلاصه می‌شود كه: «ديگران را دوست بدار، به همان اندازه كه خود را دوست می‌داری.»

غلاطيان ۵:‏۱۴

پس آنچه می‌خواهيد ديگران برای شما بكنند، شما همان را برای آنها بكنيد. اين است خلاصهٔ تورات و كتب انبیا.

متی‌ٰ ۷:‏۱۲

بنابراين، تا جايی كه می‌توانيم، در حق مردم، بخصوص مسيحيان مؤمن، نيكی بنماييم.

غلاطيان ۶:‏۱۰

هر چند که تحریفاتی نژادپرستانه در انجیل هم مثل تورات وارد شده است :

نان فرزندان را گرفتن و نزد سگان انداختن جايز نيست ...هر چند تعبیر واژه سگان و چوپان و کنعانیان باید کاویده وبررسی شود چرا که در اخر عیسی به همین زن میگوید ایمان تو عظیم است ! انجیل متی 15، 21-26.

هم چنین در آیه ای می خوانیم:»وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَ أُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ)مائده45/(و ما در تورات بر بنی اسرائیل الزام و مقرّر داشتیم که: ]در قانون قصاص[ جان در برابر جان، و چشم در مقابل چشم، و بینى به عوض بینى، و گوش به جاى گوش، و دندان در برابر دندان، و زخمها را قصاصى است. و هر که از آن قصاص گذشت کند، پس آن گذشت کفّارهاى براى ]خطاها و معاصىِ[ اوست. و آنان که بر طبق آنچه خدا نازل کرده داورى نکنند، هم اینانند که ستمکارند.« که این آیه شبیه موردی است که در تورات می خوانیم:»اگر به کسی صدمه ای وارد شود باید همان صدمه به ضارب نیز وارد گردد. جان به عوض جان، چشم به عوض چشم، دندان به عوض دندان،دست به عوض دست، پا به عوض پا، داغ به عوض داغ، زخم به عوض زخم، و ضرب به عوض ضرب)خروج:21، 24و25(«

مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى‌ بَنِي إِسْرائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ « مائده32»

به همين جهت، بر بنى‌اسرائيل نوشتيم كه هر كس انسانى را جز به قصاص يا به كيفر فساد در زمين بكشد پس چنان است كه گويى همه‌ى مردم را كشته است، و هر كه انسانى را زنده كند (و از مرگ يا انحراف نجات دهد) گويا همه‌ى مردم را زنده كرده است و البتّه رسولان ما دلايل روشنى را براى مردم آوردند، امّا (با اين همه) بسيارى از مردم بعد از آن (پيام انبيا) در روى زمين اسرافكار شدند.

وشدیدترین عذابها برای قتل مومن است :

وَمَن يَقۡتُلۡ مُؤۡمِنٗا مُّتَعَمِّدٗا فَجَزَآؤُهُۥ جَهَنَّمُ خَٰلِدٗا فِيهَا وَغَضِبَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ وَلَعَنَهُۥ وَأَعَدَّ لَهُۥ عَذَابًا عَظِيمٗا

93 نساء

فانى‌شدن تمام دنيا نزد خدا، از كشتن يك مؤمن آسان‌تر است .بحار

مطلب اخر در مورد جنگهای با رومیان و فتح بیت المقدس و فلسطین در زمان ابوبکرو عمر در نبرد اجنادین و یرموک و ... است که همانطور مکرر نوشتیم اساس مصائب از سقیفه است چرا که اگر مولا علی ع کنار گذاشته نشده بود این فتوحات با فرماندهی خالد بن ولید معلوم الحال و ... باعث تنفر ملل دنیا از اسلام نمیشد .

ذكر فتح بيت المقدس

وعن سالم بن عبد الله، قال: لما قدم عمر رحمه الله الجابية، قال له رجل من يهود: يا أمير المؤمنين ؛ لا ترجع إلى بلادك حتى يفتح الله عليك إيلياء ؛ فبينا عمر بن الخطاب بها ؛ إذ انظر إلى كردوس من خيل مقبل، فلما دنوا منه سلوا السيوف، فقال عمر: هؤلاء قوم يستأمنون، فأمنوهم ؛ فأقبلوا فإذا هم أهل إيلياء، فصالحوه على الجزية، وفتحوها له، فلما فتحت عليه دعا ذلك اليهودي، فقيل له: إن عنده لعماً. قال: فسأله عن الدجال - وكان كثير المسألة عنه - فقال له اليهودي: وما مسألتك عنه يا أمير المؤمنين! فأنتم والله معشر العرب تقتلونه دون باب لد ببضع عشرة ذراعاً.

وعن سالم، قال: لما دخل عمر الشأم تلقاه رجل من يهود دمشق، فقال: السلام عليك يا فاروق! أنت صاحب إيلياء لا والله لا ترجع حتى يفتح الله إيلياء ؛ وكانوا قد أشجوا عمراً وأشجاهم ؛ ولم يقدر عليها ولا على الرملة، فبينا عمر معسكراً بالجابية، فزع الناس إلى السلاح، فقال: ما شأنكم؟ فقالوا: ألا ترى الخيل والسيوف ! فنظر، فإذا كردوس يلمعون بالسيوف ؛ فقال عمر: مستأمنة، ولا تراعوا وأمنوهم ؛ فأمنوهم ؛ وإذا هم أهل إيلياء، فأعطوه واكتتبوا منه على إيلياء وحيزها، والرملة وحيزها ؛ فصارت فلسطين نصفين: نصف مع أهل إيلياء، ونصف مع أهل الرملة؛ وهم عشر كور، وفلسطين تعدل الشأم كله ؛ وشهد ذلك اليهودي الصلح، فسأله عمر عن الدجال ؛ فقال: هو من بني بنيامين ؛ وأنتم والله يا معشر العرب تقتلونه على بضع عشرة ذراعاً من باب لد.

وعن خالد وعبادة، قالا: كان الذي صالح فلسطين العوام من أهل إيلياء والرملة ؛ وذلك أن أرطبون والتذارق لحقاً بمصر مقدم عمر الجابية، وأصبيا بعد في بعض الصوائف .

وقيل: كان سبب قدوم عمر إلى الشأم، أن أبا عبيدة حضر بيت المقدس، فطلب أهله منه أن يصالحهم على صلح أهل مدن الشأم، وأن يكون المتولى للعقد عمر بن الخطاب ؛ فكتب إليه بذلك، فسار عن المدينة.

وعن عدى بن سهل، قال: لما استمد أهل الشأم عمر على أهل فلسطين، استخلف علياً، وخرج ممداً لهم، فقال على: أين تخرج بنفسك! إنك تريد عدواً كلباً، فقال: إني أبادر بجهاد العدو موت العباس ؛ إنكم لو قد فقدتم العباس لا نتقض بكم الشر كما ينتقض أول الحبل.

قال: وانضم عمرو وشرحبيل إلى عمر بالجابية حين جرى الصلح فيما بينهم، فشهد الكتاب.

وعن خالد وعباده، قالا: صالح عمر أهل إيلياء بالجابية، وكتب لهم فيها الصلح لكل كورة كتاباً واحداً، ما خلا أهل إيلياء.طبری

ومتن قرارداد :

بسم الله الرحمن الرحيم . هذا ما أعطى عبد الله عمر أمير المؤمنين أهل إيلياء من الأمان ؛ أعطاهم أماناً لأنفسهم وأموالهم، ولكنائسهم وصلبانهم، وسقيمها وبريئها وسائر ملتها ؛ أنه لا تسكن كنائسهم ولا تهدم ، ولا ينتقص منها ولا من حيزها، ولا من صليبهم، ولا من شئ من أموالهم، ولا يكرهون على دينهم، ولا يضار أحد منهم،(چرا نسبت به ایرانیان در فتح فارس چنین دستوری ندادی ؟!) ولا يسكن بإيلياء معهم أحد من اليهود، وعلى أهل إيلياء أن يعطوا الجزية كما يعطى أهل المدائن، وعليهم أن يخرجوا منها الروم واللصوت ؛ فمن خرج منهم فإنه آمن على نفسه وماله مع الروم ويخلى بيعهم وصلبهم فإنهم مأمنهم ؛ ومن أقام منهم فهو آمن ؛ وعليه مثل ما على أهل إيلياء من الجزية، ومن أحب من أهل إيلياء أن يسير بنفسه وماله مع الروم ويخلى بيعهم وصلبهم فإنهم آمنوا على أنفسهم وعلى بيعهم وصلبهم، حتى يبلغوا مأمنهم، ومن كان بها من أهل الأرض قبل مقتل فلان، فمن شاء منهم قعدوا عليه مثل ما على أهل إيلياء من الجزية، ومن شاء سار مع الروم ؛ ومن شاء رجع إلى أهله فإنه لا يؤخذ منهم شئ حتى يحصد حصادهم ؛ وعلى ما في هذا الكتاب عهد الله وذمة رسوله وذمة الخلفاء وذمة المؤمنين إذا أعطوا الذي عليهم من الجزية. شهد على ذلك خالد بن الوليد، وعمرو بن العاص، وعبد الرحمن بن عوف، ومعاوية بن أبي سفيان. وكتب وحضر سنة خمس عشرة.

فأما سائر كتبهم فعلى كتاب لد. بسم الله الرحمن الرحيم . هذا ما أعطى عبد الله عمر أمير المؤمنين أهل لد ومن دخل معهم من أهل فلسطين أجمعين، أعطاهم أماناً لأنفسهم وأموالهم ولكنائسهم وصلبهم وسقيمهم وبريئهم وسائر ملتهم ؛ أنه لا تسكن كنائسهم ولا تهدم ولا ينتقص منها ولا من حيزها ولا مللها، ولا من صلبهم ولا من أموالهم، ولا يكرهون على دينهم ؛ ولا يضار أحد منهم ؛ وعلى أهل لد ومن دخل معهم من أهل فلسطين أن يعطوا الجزية كما يعطى أهل مدائن الشأم، وعليهم إن خرجوا مثل ذلك الشرط إلى آخره. ثم سرح إليهم، وفرق فلسطين على رجلين، فجعل علقمة بن حكيم على نصفها وأنزله الرملة، وعلقممة بن مجزز على نصفها وأنزله إيلياء ؛ فنزل كل واحد منهما في عمله في الجنود التي معه.

وعن سالم ، قال: استعمل علقمة بن مجزز على إيلياء وعلقمة بن حكيم على الرملة في الجنود التي كانت مع عمرو وضم عمراً وشرحبيل إليه بالجابية، فلما انتهيا إلى الجابية، وافقاً عمر رحمه الله راكباً، فقبلا ركبتيه، وضم عمر كل واحد منهما محتضنهما .

وعن عبادة وخالد، قالا: ولما بعث عمر بأمان أهل إيلياء وسكنها الجند، شخص إلى بيت المقدس من الجابية، فرأى فرسه يتوجى ، فنزل عنه، وأتى ببرذون فركبه، فهزه فنزل، فضرب وجهه بردائه، ثم قال: قبح الله من علمك هذا! ثم دعا بفرسه بعد ما أجمه أياماً يوقحه فركبه، ثم سار حتى انتهى إلى بيت المقدس.

وعن أبي صفية ؛ شيخ من بني شيبان، قال: لما أتى عمر الشأم أتى ببرذون فركبه، فلما سار جعل يتخلج به، فنزل عنه، وضرب وجهه، وقال: لا علم الله من علمك! هذا من الخيلاء ؛ ولم يركب برذونا قبله ولا بعده. وفتحت إيلياء وأرضها كلها على يديه، ما خلا أجنادين فإنها فتحت على يدى عمرو، وقيسارية على يدي معاوية وعن أبي عثمان وأبي حارثة، قالا: افتتحت إيلياء وأرضها على يدي عمر في ربيع الآخر سنة ست عشرة.

وعن أبى مريم مولى سلامة، قال: شهدت فتح إيلياء مع عمر رحمه الله، فسار من الجابية فاصلاً حتى يقدم إيلياء، ثم مضى حتى يدخل المسجد، ثم مضى نحو محراب داود ؛ ونحن معه، فدخله ثم قرأ سجده داود، فسجد وسجدنا معه.

حقوق انسان در ترازوی نبوی علوی و عمری اموی

حقوق اهل کتاب (یهود ونصاری و مجوس ) در قران وسنت عمری اموی و مقایسه با سنت نبوی علوی :

قبلا نوشتیم که اساس مشکلات اسلام بعد از سقیفه بعلت کنار زدن شرکای قران ودرامیختن ناسخ ومنسوخش توسط حزب یهودی سقیفه آغاز شد و خشونت و نژاد پرستی که وارد اسلام گشت توسط همین صحابه یهودی مانند زید بن ثابت و برخی خلفا بود ....

در زمینه حقوق بشر ایات وروایات زیادی امده که ذات بشر فارغ از هر گونه نژاد و رنگ ومذهب محترم هستند :

خالق بشر فرمود :

وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً « اسرا 33»

وكسى را كه خداوند، (قتل او را) حرام كرده است نكشيد، مگر به حقّ. وهر كس مظلوم كشته شود، قطعاً براى ولىّ او تسلّط (و اختيار ديه يا قصاص) قرار داده‌ايم، پس نبايد در كشتن (و قصاص) زياده‌روى كند، چرا كه آن (ستمديده به طور عادلانه) يارى و حمايت شده است.

ایه عام است و شامل همه است...

در نامه 53 نهج البلاغه هم مولا علی ع در تساوی حقوق انسانها به مالک اشتر میفرماید که انسانها یا برادر دینی تواند یا همنوع تو و بشر هستند .

چرا در روایات شیعی شرایط سختی برای مجاهده وقتال امده مثل خوردن گوشت خوک و ... ؟!

چرا امیرالمومنین ع در جنگهای خلفا شرکت نکرد و فرماندهی جنگ علیه ایران در قادسیه را قبول نکرد و عمر انرا به سعد ابی وقاص داد ؟!

چرا مولا ع فرمود خون ودیه ذمی مانند خون و دیه ماست ؟! فدمه کدمنا دیته کدیتنا . دارقطنی و شافعی و بیهقی ...

چرا روایات عامه پیامبرص را فردی خشن وغارتگرنشان میدهند که میگوید رزق من در سایه شمشیر منست ؟!

چرا خلفای سقیفه عرب را بر عجم ترجیح دادند و... ؟!

اما در روایات : روایت زیر که غالبا تضعیف شده ولی موید به شواهدی صحیح واماراتی از ایات وروایات دیگر است و تصحیح میشود :

وبإسناده عن الاعمش عن شقيق عن عبد الله بن مسعود قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من آذى ذميا فانا خصمه ومن كنت خصمه خصمته يوم القيامة هذان الحديثان منكران بهذا الاسناد والحمل فيهما عندي على المذكر فإنه غير ثقة والله أعلم

ام کتاب : تاريخ بغداد نویسنده : الخطيب البغدادي جلد : 8 صفحه : 367

رواه أبو داود بلفظ: ألا من ظلم معاهداً أو انتقصه أو كلفه فوق طاقته أو أخذ منه شيئاً بغير طيب نفسه فأنا خصمه يوم القيامة. قال السخاوي: وسنده لا بأس به ولذا سكت عنه أبو داود

في البخاري أنه صلى الله عليه وسلم قال: من قتل معاهدا لم يرح رائحة الجنة، وإن ريحها توجد من مسيرة أربعين عاماً

قال الإمام البخاري في كتاب الديات . باب إثم من قتل ذميا بغير جرم .

عَنْ ‏عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ‏ عَنْ النَّبِيِّ ‏صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ‏‏قَالَ ‏: ‏مَنْ قَتَلَ نَفْسًا مُعَاهَدًا لَمْ يَرِحْ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَرْبَعِينَ عَامًا .

وقال الإمام الترمذي في كتاب الديات . باب ما جاء فيمن يقتل نفسا معاهدة :
عَنْ ‏‏أَبِي هُرَيْرَةَ ‏ عَنْ النَّبِيِّ ‏صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ‏‏قَالَ :‏ ‏أَلَا مَنْ قَتَلَ نَفْسًا ‏ ‏مُعَاهِدًا ‏لَهُ ذِمَّةُ اللَّهِ وَذِمَّةُ رَسُولِهِ فَقَدْ ‏ ‏أَخْفَرَ ‏ ‏بِذِمَّةِ اللَّهِ فَلَا ‏‏يُرَحْ ‏‏رَائِحَةَ الْجَنَّةِ وَإِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ سَبْعِينَ خَرِيفًا .

قال الإمام الترمذي : ‏حَدِيثُ ‏ ‏أَبِي هُرَيْرَةَ ‏ ‏حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ .
وقال أبو داود في كتاب الجهاد . باب في الوفاء للمعاهد وحرمة ذمته :
‏عَنْ ‏أَبِي بَكْرَةَ ‏‏قَالَ ‏: ‏قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ‏صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ‏: ‏مَنْ قَتَلَ مُعَاهِدًا فِي غَيْرِ ‏ ‏كُنْهِهِ ‏حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ .

أبو داود من حديث ابن وهب عن أبي صخر المدني عن صفوان بن سليم عن عدة من أبناء أصحاب رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وسلم عن آبائهم دنْيَة عن رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وسلم قال : ألا من ظلم معاهداً أو انتقصه أو كلفه فوق طاقته أو أخذ منه شيئاً بغير طيب نفس فأنا خصمه يوم القيامة ، وسنده لا بأس به ، ولا يضره جهالة من لم يسم من أبناء الصحابة ، فإنهم عدد ينجبر به جهالتهم ، ولذا سكت عليه أبو داود ، وهو عند البيهقي في سننه من هذا الوجه ، وقال : عن ثلاثين من أبناء أصحاب رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وسلم عن آبائهم دنية ، وذكره بلفظ : ألا من ظلم معاهداً أو انتقصه أو كلفه فوق طاقته أو أخذ منه شيئاً بغير طيب نفس منه فأنا حجيجه يوم القيامة ، وأشار رسول اللَّه صلى اللَّه عليه وسلم بأصبعه إلى صدره : ألا ومن قتل معاهداً له ذمة اللَّه وذمة رسوله حرم اللَّه عليه ريح الجنة ، وإن ريحها ليوجد من مسيرة سبعين خريفاً .ا.هـ

وقد أفرد الحافظ السخاوي لهذا الحديث جزءاً فقال :
وله شواهد بينتها في جزء أفردته لهذا الحديث أيضاً ، ومنها عن عمر بن سعد رفعه : أنا خصم يوم القيامة لليتيم والمعاهد ومن أخاصمه أخصمه .ا.هـ

الحديث رقم 445

" ألا من ظلم معاهداً , أو انتقصه , أو كلفه فوق طاقته , أو أخذ منه شيئاً بغير طيب نفس فأنا حجيجه يوم القيامة " .

قال الألباني في السلسلة الصحيحة 1 / 729 :
أخرجه أبو داود ( 2 / 46 ) والبيهقي في " سننه " ( 9 / 205 ) عن # صفوان ابن سليم عن عدة # ( وقال البيهقي : ثلاثين ) من أبناء أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم عن آبائهم عن رسول الله صلى الله عليه وسلم به .
قال الحافظ العراقي في " فتح المغيث " ( 4 / 4 ) : " وهذا إسناد جيد وإن كان فيه من لم يسم , فإنهم عدة من أبناء الصحابة يبلغون حد التواتر الذي لا يشترط فيه العدالة " .
وقال السخاوي في " المقاصد " ص ( 185 ) : " وسنده لا بأس به , ولا يضره جهالة من لم يسم من أبناء الصحابة , فإنهم عدد ينجبر به جهالتهم , ولذا سكت عليه أبو داود . ( ثم قال : ) وله شواهد بينتها في جزء أفردته لهذا الحديث , منها عن عمر بن سعد رفعه : " أنا خصم يوم القيامة لليتيم , والمعاهد , ومن أخاصمه أخصمه " .
قلت : وانظر " أيحسب أحدكم متكئاً " , وفي الكتاب الآخر " منعني ربي أن أظلم معاهداً " , ( 1195 ) و ( لعلكم تقاتلون قوماً " , ( 2947 ) .

- أنَّ النَّبيَّ عليه السَّلامُ أقاد من مُسلِمٍ قَتَل يهوديًّا وقال: أنا أحَقُّ مَن وَفى بذِمَّتي.

الراوي : ابن البيلماني | المحدث : ابن المنذر | المصدر : الأوسط لابن المنذر
الصفحة أو الرقم : 13/55 | خلاصة حكم المحدث : منقطع

عبد الرزاق ، عن الثوري ، عن ربيعة ، عن عبد الرحمن بن البيلماني يرفعه إلى النبي صلى الله عليه وسلم : أنه أقاد من مسلم قتل يهوديا ، وقال : " أنا أحق من وفى بذمتي " .

از شهاب زهری هم روایت است که دیه معاهد در زمان ابوبکر وعمر وعثمان مثل دیه مومن حر بود ولی معاویه نصفش کرد .

از شیعه هم روایات صحیحی مثل روایات عامه وارد شده است :

صحیحۀ ابان بن تغلب بنا نهاده شده است که )ع( امام صادق فرمود: »دیة الیهود و النصرانی و المجوسی دیة المسلم «. دیه یهودی ونصرانى و مجوسى برابر مسلمان است )حر عاملی 1 1 ج3 کتاب الدیّات: باب 1 ح (.

ابن عباس،‌ از پیامبر اکرم (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: "به فقرای همه ادیان الهی صدقه بدهیدتصدقوا علی اهل الادیان کلها

امام صادق (ع) در مورد حقوق اهل ذمه چنین می فرماید: "حق کسانی که در پناه مسلمانانند این است که آنچه را خدای عز و جل از آنان می پذیرد، بپذیری و مادامی که به عهد خدای عزوجل وفادارند، بر ایشان ستم نکنی

وسائل الشیعة، ج 15، ص 177، باب سوم،"و حق اهل الذمة ان تقبل ما قبل الله عز و جل و لا تظلمهم ما وفوا لله عزوجل بعهده".

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبِي اَلْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا قَتَلَ اَلْمُسْلِمُ اَلنَّصْرَانِيَّ فَأَرَادَ أَهْلُ اَلنَّصْرَانِيِّ أَنْ يَقْتُلُوهُ قَتَلُوهُ وَ أَدَّوْا فَضْلَ مَا بَيْنَ اَلدِّيَتَيْنِ .کافی

روایت فوق با ایات قران در زمینه حرمت قتل نفس محترمه چه مسلمان چه کافر ذمی موافق است (و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق) پس مقبولست و روایات مخالف بکنار گذاشته میشوند .

یک روایت قابل توجه ویژه : بخاری اورده که مومن راه نجات دارد مگر اینکه بیگناهی را بکشد .... چرا چون عقوبت قتل بیگناه فوق العاده خطرناکست بطوریکه با هیچ عملی جبران نمیشود !

البته حساب کافر حربی جداست وباید قصاص شود .

در جنگ بین دو قبیله بنی بکر وبنی خزاعه چون بعد از فتح مکه بود کفار جزو معاهدین یا مستامنین بحساب میامدند پیامبر ص فرمود از امروز اگر کسی فردی از ایشان را بکشد قصاص میشود .

بنظر میرسد برخی قوانین مانند قانون مجازات اسلامی هم باید اصلاح شوند : ماده 207 : هرگاه مسلمانی کشته شود قاتل قصاص می شود و معاون در قتل عمد به سه سال تا 15 سال حبس محکوم می شود.

در معتبره‌ سماعه‌ ـ از امام‌صادق‌(ع‌) ـ چنين‌ آمده‌:

«في‌ رجل‌ قتل‌ رجلاً من‌ اهل‌ الذمه‌ فقال‌: هذا حديث‌ شديد لا يحتمله‌ الناس‌ و لكن‌ يعطي‌ الذمي‌ دية‌المسلم‌ ثم‌ يقتل‌ به‌ المسلم‌

تقیه مشهود است چون امام فرمود این حدیث شدید است ومردم قبولش نمیکنند که ذمی قصاص شود .

فقها در وجوب و عدم وجوب جزیه بر فقیتران و مستتمند ان اهتل ذمّته اختتالف دارنتد . شتیخ طوسی بنابر یکی از دو قولش، عالمه حلی، صتاحب جوواهر و ... بته وجتوب پرداختت جزیته فتتوا دادهاند. در مقابل، شیخ در خالف، مفید، و ... فتوا به عدم وجوب دادهانتد . شتیخ طوستی در خلاف میفرماید: بر کسی که فاقد کسب و مال است، جزیه واجت نیست، وی دلیتل عتدم وجتوب را اجماع بر سقوط، اصل برائت ذمّه فقیر و نیز آیات »الَ یُکَلفُ اهلل نَفْسًتا ِ لاتا وُسْتعَهَا « )بقتره : 36 ( و »لَتا یُکَلاف اهلل نَفْسًاً ِلَّا مَا آتَاهَا« )طتالق : 77( میداند در نتیجه وقتی ذمّی مالی ندارد، جزیته بتر او واجتب نخواهد بود« )شیخ طوسی 1 1 ج :1 117 مسأله 1 (. اینگونته افتراد در بستیاری از متوارد از بیتت المتال مسلمین نیز بهره خواهند برد. پیران ستالخورده و افتراد نتاتوان نیتز گتروه دیگتری از معتافین ج زیته هستند. که در مورد ایشان نیز اختالف اقوال وجود دارد. برخی حکم به سقوط جزیه و برخی عتدم سقوط آن دادهاند. بنابر نقل صاحب جواهر، اسکافی، محقق در المختصر النواف و عالمته در قواعود ، فتوا به سقوط جزیه از پیر سالخورده داده اند )نجفی 931 ج : 97 (

صاحب جواهر میفرماید: قصاص حق مقتول است به شرط آنکه با قاتل هم دین باشد )نجفی 931 ج 1 : 133( شهید ثانی نیز همچون سایر فقها تساوی در دین را برای قصاص الزم دانسته و میافزاید: بر اساس این شرط، مسلمان در برابر کشتن کافر، کشته نمیشود. چه کافر حربی باشد و چه کافر ذمّی. البته اگر مقتول، کافر ذمّی یا معاهد باشد قاتل، تعزیر میشود چون کشتن آنها حرام است و باید دیه ذمّی را به غرامت به ورثۀ مقتول بپردازد )شهید ثانی بیتا ج1 : 19( و صاحب جواهر معتقد استت که در این نظر هیچ مخالفی وجود نداشته بلکه اجماع و روایات متواتر هم بر آن قائم است. ایشان می نویسد : البته اکثر فقها موردی را استثناء کرده اند و آن قاتل مسلمانی است که به کشتن ذمّی عادت کرده است که در این صورت کشته میشود و بر این مسأله اجماع و نصوص وجود دارد )نجفی 931 ج :1 1 11- (.

اما اساس وریشه این اختلافات از کجاست :

سرایت روایات و تفکرات خشونت بار و محرَّف از یهود به صحابه برای توجیه فتوحات خلفا و بعد از ان به کتب شیعیان و زیدیه و ... :

اشتباه اقای خمینی مانند اشتباه دیگران نشناختن ایات ناسخ ومنسوخ قران بود . ایشان تکیه روی ایات خشن منسوخ سوره توبه و بقره دارند( مانند ایه وقاتلوهم حتی لا تکون فتنه ... و ...) مانند سایر گروههای جهادی وزیدیه و داعش و طالب واخوان المسلمین و .. حتی اهل کتاب را باستناد ایه 28 توبه نجس میدانند درحالیکه به اتفاق شیعه و اکثریت عامه سوره مائده اخرین سوره نازله بر پیامبرص وبدون منسوخ است ناسخه غیرمنسوخه و خودش ناسخ است ودر این سوره مشرکین نجس نیستند وهرجا دیده شدند نباید کشته شوند و نگفته جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم؟ برخورد مهربانانه ای با اهل کتاب مامور هستیم .( مخصوصا ایات ۵ و ۶۹ و۱۳ و48مائده در مورد ازدواج با اهل کتاب و حلال بودم طعام ایشان و اجر مومنین ایشان و صفح و گذشت ...) برعکس گروههای جهادی تکفیری داعش و القاعده و النصره و طالب و ....

چرا مولا علی ع وامام صادق ع طبق احادیث صحیح فرمود ند در طلب آموختن ناسخ ومنسوخ قران باشید ؟ كونوا في طلب علم ناسخ القرآن من منسوخه ...کافی کلینی

علت اهمیت عظیم وخطر فوق العاده نشناختن منسوخات قران وروایات چیست ؟ اتعرف الناسخ والمنسوخ قال لا قال هلکت و اهلکت .حدیث صحیح بین الفریقین

امام خمینی از جمله قائلین به نجاست اهل کتاب است که با استناد به این آیه میفرماید: کلمته انما )در آیه 28 از سوره توبه( دلالت بر حصر داشته و حمل بر مصدر صورت گرفته است.


دارالعهد ، دارالهدنه ، دارالحیاد ، دارالموادعه

ورود روایات مکتب سقیفه به کتب شیعه :

«حفص بن غياث قاضی اهل سنت می‌گوید: از امام صادق(علیه‌السلام) درباره شهرى از شهرهاى جنگى سؤال كردم كه آيا جايز است به آن‌جا آب رها كنيم؟ در حالى كه در آن شهر، زنان، اطفال و پيرمردان و حتى اسيران مسلمان هستند، آيا مى‌توانيم آن‌جا را آتش بزنيم و يا با منجنيق خراب كنيم؟ امام فرمود: اين كار را انجام دهید، (زيرا) به خاطر وجود آنان در شهر، نمى‌توان دست از (كافر محارب) برداشت، و هيچ ديه و كفّاره‌اى هم بر عهده مسلمانان نیست.» این حدیث در کتاب تهذیب الاحکام نقل شده و با تفصیل بیشتری در کافی نیز بیان شده است ولی ضعیف است ..

اما این در مقابل روایات صحیحی است مثل :

از امام صادق(علیه‌السلام) در کافی منقولست : «هرگاه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مى‌خواست سپاهى را به جنگ بفرستد، آن‌ها را فرا مى‌خواند و در برابر خود مى‌نشاند و مى‌فرمود: «به نام خدا و با يارى خدا و در راه خدا و بر آيين پيامبر خدا رهسپار شويد، به غنايم دست نزنید، مُثْله نكنید، خيانت نكنيد، پيرمرد و كودك خردسال و زنان را نكشيد، درختى را قطع نكنيد، مگر آن كه ناچار به اين كار(قطع درخت) شوي

البته باید توجه داشت که گروههای مذهبی افراطی مثل سلفیه و زیدیه و داعش وحماس و ...در همه اقوام وکشورها هستند مثلا در بین همین حماس حسین صالح الرغب که 20 سال قبل کتابی بنام الوشیعه در رد شیعه نوشت ! ویا اقتدا نکردن اسماعیل هنیه به امام جماعت شیعه و نصب مجسمه صدام ملقب به بطل و سید الشهداء در میدانی در فلسطین و ...

تلمود به يهود چنين دستور مي‌دهد:« افراد صالح غيراسرائيلي را بكشيد ....

از تشابه تفکرات نواصب و دواعش با تفکرات یهود میتوان نتیجه گرفت که منشأ هر دو عقیده از یک ابشخور است یعنی همان نژادپرستی و تندروی و خشونت که از یهود توسط صحابه وارد مکتب سقیفه واسلام گردید .

(در مورد انجس بودن نواصب از یهود شاید موضوع در همان زمان بوده ولی امروز بعلت گسترش انحرافات وخونخواری یهود خطر یهود مثل نواصب است )

ایه 8 سوره ممتحنه هم گواهی دیگر بر مدعای شیعه بر مهربانی با همه مردم است .

محقق حلی میگوید جائز است که اهل ذمه به لشکر مسلمین طعام بدهند و این یعنی که طعام اهل کتاب طاهر است .

مهمترین دلالت طهارت اهل کتاب ایاتی مانند ولقد کرمنا بنی ادم ...وروایاتی است که قبلا اوردیم در موضوع سوره مائده سوره ناسخه غیر منسوخه .

نتیجه اینکه امروز باید عقلای مذاهب و ادیان همه افراطیون وتندروان را کنار گذاشته وبا تکیه بر خرد جمعی به مدینه فاضله نزدیک شوند .

متاسفانه تندروی و تصمیمات غیر منطقی و حساب نشده عده ای باعث شده مسلمین و اعراب نه تنها در جنگ علیه اسرائیل موفق نشوند بلکه هربار سرزمینهای زیادی هم به یهود بدهند !

جنگ اول اعراب با اسرائیل در سال ۱۳۲۸ شمسی که به شکست اعراب انجامید جنگ دوم هم در سال ۱۳۳۵ باز اعراب نتوانستند به اهداف خود برسند .

در جنگ ۶ روزه که در تاریخ ۱۵خرداد ۱۳۴۶ آغاز شد و جنگ سوم اعراب با اسرائیل محسوب میشود حماقت جمال عبدالناصر در تکیه به شوروی و دست کم گرفتن قدرت اسرائیل سبب بروز جنگی نابرابر و برق آسا و

که منجر به تصرف سرزمینهای زیادی مثل شهر عتیق بیت المقدس و کرانه باختری رود اردن و شبه جزیره سینا و نوار غزه و بلندیهای جولان و کشته شدن ۲۰۰۰۰عرب و دادن ۶۰۰۰ اسیر( درمقابل کشته شدن ۸۰۰ صیهونیست) توسط اسرائیل گردید !

ژنرال موردخای هود فرمانده نیروی هوایی اسرائیل در مورد جنگ ۶ روزه می­گوید: «16سال خود را آماده کردیم و برای چنین روزی نقشه کشیدیم و توانستیم در 80 دقیقه نتیجه تلاشهایمان را به دست بیاوریم !

در سال ۱۳۵۲ شمسی هم در جنگ رمضان یا کیپور که مصر شروع کرد اسرائیل امتیازاتی گرفت و سرانجام صلح کرد.

اما نتیجه غرور و گنده گویی در جنگ ۶ روزه اعراب با اسرائیل که مشابه اوضاع صداو سیما ایران در زمان جنگ ایران و عراق بود و مدام از پیروزیهای چشمگیر ایران علیه صدامیان میگفت ؛

یوحای سیلگ پژوهشگر اسرائیلی امور خاورمیانه که در این زمینه­ تحقیقات گسترده ای در دانشگاه­های آکسفورد و هاروارد انجام داده است، در این باره می­گوید: «دو نفر در شکست مصر در جنگ ۶ روزه سهیم بودند. یکی محمد حسین هیکل و دیگری احمد سعید گوینده مشهور رادیو مصر. مقاله­ های هیکل موجب گمراهی بزرگ جامعه عربی شد زیرا وی در طول دهه پنجاه و شست دائما تلاش می­کرد، اسرائیل را تحقیر و قدرت آن را ناچیز جلوه دهد.»

وی در ادامه درباره احمد سعید می­گوید: «احمد سعید این گوینده اسطوره­ای رادیو مصر تنها یک ابزار تبلیغاتی برای اعراب بود. وی در طول جنگ دائما می­گفت، ده­ها فروند جنگنده اسرائیلی توسط نیروهای مصری مانند یک مگس نابود شدند. وی همچنین به دروغ خبر سقوط شهرها و شهرک­های اسرائیلی­ نشین را گزارش می­داد. مردم عرب نیز با شنیدن سخنان وی از خود بی­خود می­شدند و خوشحالی سر می­دادند. در حالی که جنگنده­ های اسرائیلی نیروی هوایی مصر را در همان ابتدای آغاز جنگ نابود کرده بود.»

گروههایی مانند حماس و جهاد اسلامی بر پایه تفکرات افراطی اخوان المسلمین که اعتقاد به جهاد ابتدایی و اعاده شکوه خلافت اولیه اسلامی در قرن اول را دارند، هستند ؛

اخوان المسلمین از گروه‌های اسلام‌گرای مصری هستند که توسط حسن البنا در سال ۱۹۲۸ میلادی تأسیس شد. شعار این گروه، چنین عنوان شده‌است: «طبیعت اسلام آن است که حاکم باشد، نه اینکه زیر سلطه باشد، تا احکام آن در همه ملل به اجرا درآید و قدرت آن در سراسر زمین گسترش یابد.»

البته باید توجه داشت که گروههای مذهبی افراطی مثل سلفیه و زیدیه و داعش وحماس و ...در همه اقوام وکشورها هستند مثلا در بین همین حماس حسین صالح الرغب که 20 سال قبل کتابی بنام الوشیعه در رد شیعه نوشت ! ویا اقتدا نکردن اسماعیل هنیه به امام جماعت شیعه و نصب مجسمه صدام ملقب به بطل و سید الشهداء در میدانی در فلسطین و ...

فرق اسرائیل با ما اینه که ما شعار میدیم و گنده گویی و دشمن تراشی میکنیم اونا عمل میکنن مظلوم نمایی میکنن و مخفیانه مخوفترین تسلیحات مثل بمب هیدروژنی میسازن ، و ...

ژنرال موردخای هود فرمانده نیروی هوایی اسرائیل در مورد جنگ ۶ روزه که مثل صاعقه اعراب را زمینگیر کرد می­گوید: «16سال خود را آماده کردیم و برای چنین روزی نقشه کشیدیم و توانستیم در 80 دقیقه نتیجه تلاشهایمان را به دست بیاوریم !

از ۸۰۰ سال قبل سیدبن طاوس ره میگفت پسرم بزودی امام زمان عج ظهور میکند و ما در رکابش حاضر میشیم و ...

علامه مجلسی ره هم ۴۰۰ سال قبل دچار همین توهم شد و میگفت بزودی امام عصر میاد و ... اخوان المسلمین و ... هم وعده محو اسرائیل را از ۷۰ سال قبل میدادند و ....

نتایج بی گدار به آب زدن ؛

در جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل که در تاریخ ۱۵خرداد ۱۳۴۶ آغاز شد و جنگ سوم اعراب با اسرائیل محسوب میشود حماقت جمال عبدالناصر در تکیه به شوروی و دست کم گرفتن قدرت اسرائیل سبب بروز جنگی نابرابر و برق آسا و

که منجر به تصرف سرزمینهای زیادی مثل شهر عتیق بیت المقدس و کرانه باختری رود اردن و شبه جزیره سینا و نوار غزه و بلندیهای جولان و کشته شدن ۲۰۰۰۰عرب و دادن ۶۰۰۰ اسیر( درمقابل کشته شدن ۸۰۰ صیهونیست) توسط اسرائیل گردید !

حتی جمال عبدالناصر از کمک تسلیحاتی شوروی به اسرائیل در نبرد ۱۳۲۷ که معادله جنگ را بنفع اسرائیل کرد پند نگرفته بود !

فتوای بی موقع سید محمد مجاهد در زمان فتحعلیشاه قاجار به جهاد علیه روس بعلت نشناختن قدرت روس و روابط بین المللی منجر به شکست سنگین ایران در مقابل روس و تحمیل قرارداد ننگین ترکمنچای و تضعیف روحیه ملی و تحقیر ایرانیان گردید .

وقتی نسل جدید تاریخ نسل قبلی را نمیخواند و پند نمیگیرد دوباره همان اشتباهات را مرتکب میشود !

اگر تورات را بخوانید از نژاد پرستی یهود تعجب میکنید ، بهر وسیله ولو تحریف حقایق مسلم سعی در پیشبرد اهدافشان دارند مانند جلوه دادن اسحاق بعنوان ذبیح ابراهیم چون مادرش ساره ( خالص) بود و تحقیر اسماعیل و نسلش ( حضرت محمد و اعراب غیر سامی) چون مادرش کنیز بود ( هاجر) ...

خرید و فروش ! حق نخست زادگی توسط عیسو و یعقوب و ....هر چند که خودشان میگن یعقوب ( اسرائیل) به فریب از اسحاق برکت گرفت و ...

موسی خون گوساله ها وبزها را بر کتاب وبر همه قوم پاشید وگفت :

اینست خون آن عهدی که خداوند با شما قرارداد

وبحسب شریعت همه چیز با خون پاک میشود وبدون ریختن خون آمرزش نیست !

خدای تورات وانجیل فقط یهودیان را داخل آدم حساب میکند و بقیه انسانها از هر حیوانی پست ترند !

غیر یهود نجسند و ازدواج با ایشان حرام است ودرجنگ باغیر یهود حتی به کودکان و حیوانات و درختان بیگناه مخالفین نباید رحم کرد و همه شهر مخالفین با همه موجوداتش را باید آتش زد و سوخت وبا بیرحمی تمام نابود کرد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! تثنیه 7-4وداوران 20 -48 تثنیه 13-15

ودر انجیل مرقس 7-27 ومتی 15-26 نیز از غیر یهود به سگان تعبیر کرده آنجا که عیسی در جواب التماس زن بیچاره غیر یهودی میگوید که :من فقط برای گوسفندان گمشده خاندان بنی‌اسرائیل فرستاده شده‌ام 25
ونان فرزندان را گرفتن ونزد سگان انداختن جائز نیست 27


بله اینست ترحم و محبتی که مسیحیت ازآن دم میزند !!!!!!!!!!!!!!!!!!

چرا یهودیان حضرت یحیی وزکریا وعیسی ومحمد علیهم السلام را کشتند ؟!

مگر کشتن هزاران نبی و رسول بدست نژادپرستان یهود ، درزمان پیامبر در عربستان رخ داده ؟

خوردن خون ختنه و قربانی سوختنی و فطیر آغشتن نان فطیر با خون مسیحیان و...



فرمان قتل همه انبیاء غیر یهودی از تورات :
تثنیه، باب 13، آیه 2:
«اگر نبی، یا بیننده ی خوابی از میان شما برخیزد و آیت یا معجزه ای برای شما ظاهر سازد. و آن آیت یا معجزه واقع شود که از آن تو را خبر داده گفت که خدایان غیر را که نمی شناسی پیروی نماییم و آنها را عبادت کنیم، سخنان آن نبی یا بیننده ی خواب را مشنو زیرا که یهوه خدای شما، شما را امتحان می کند تا بداند که آیا یهوه خدای خود را به تمامی دل و به تمامی جان خود محبت می نمایید. یهوده، خدای خود را پیروی نمایید و از او بترسید و اوامر او را نگاه دارید و قول او را بشنوید و آن نبی یا بیننده ی خواب کشته شود زیرا سخنان فتنه انگیز بر یهوه خدای شما گفته است.»


ونقشه قتل آخرین پیامبر بکمک منافقین یهودی زاده :

در اثنای حرکت لشکر اسامه، حضرت رسول مریض شدند. تا آنموقع ناخوشی ایشان دیده نشده بود. زندگیشان بسیار منظم بود، کم می خوردند و در نظافت و پاکیزگی بسیار مراقبت می کردند. در سال هفتم هجری، با خوردن لقمه ای از گوشتی که توسط یک زن یهودی، به زهرآلود گردیده بود، مریض شدند. ماجرا از این قرار بود: بعد از صلح خیبر، حضرت رسول چند روزی در آنجا ماند. برای ایشان زینب دختر حارث زن سلام بن میشقم، ضیافتی ترتیب داد. گوشت بریان گوسفندی، در داخل سفره جای گرفت. حضرت رسول پس از جویدن لقمه ای، مشکوک شدند و آن را بیرون انداختند، یکی از اصحاب که لقمه رابلعیده بود، وفات یافت.

خروج، باب 23، آیه 24:
«خدایان ایشان را سجده منما و آنها را عبادت مکن و موافق کارهای ایشان مکن، البته آنها را منهدم ساز.»
تثنیه، باب 12 آیه 1 - 3:
«اینهاست فرایض و احکامی که شما در تمامی روزهایی که بر زمین زنده خواهید ماند می باید متوجه شده به عمل آورید در زمینی که یهوه خدای پدرانت به تو داده است تا در آن تصرف نمایی. جمیع اماکن امت هایی را که در آنها خدایان خود را عبادت می کنند و شما آنها را اخراج می نمایید خراب نمایید خواه بر کوه های بلند خواه بر تل ها و خواه زیر هر درخت سبز.»

سموئیل15: 3-2، دستور میدهد که «يَهُوَه صبايوت چنين ميگويد: آنچه عماليق به اسرائيل كرد، بخاطر داشته ام كه چگونه هنگامي كه از مصر برميآمد، با او در راه مقاومت كرد. پس الان برو و عماليق را شكست داده، جميع مايملك ايشان را بالكل نابود ساز، و بر ايشان شفقت مفرما بلكه مرد و زن و طفل و شيرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بكش» یا در تثنیه20: 17-16 دستور میدهد که « اما از شهرهاي‌ اين‌ امت‌هايي‌ كه‌ يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را به‌ ملكيت‌ مي‌دهد، هيچ‌ ذي‌نفس‌ را زنده‌ مگذار. بلكه‌ ايشان‌ را، يعني‌ حتيان‌ و اموريان‌ و كنعانيان‌ و فَرِزّيان‌ و حِوّيان‌ و يبوسيان‌ را، چنانكه‌ يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را امر فرموده‌ است‌، بالكل‌ هلاك‌ ساز» اینها دستوراتی است که حضرت عیسی(ع) داده است.

کشتار عجیب مردم هفت شهر

۴۰ پس یوشع تمامی آن زمین یعنی کوهستان و جنوب و هامون و وادیها و جمیع ملوک آنها را زده کسی را باقی نگذاشت و هر ذی‌نفس را هلاک کرده چنانکه یَهُوَه خدای اسرائیل امر فرموده بود. ۴۱ و یوشع ایشان را از قادش برًنیع تا غز‌ّه و تمامی زمین جوشَن را تا جبعون زد. ۴۲ و یوشع جمیع این ملوک و زمین ایشان را در یک وقت گرفت زیرا که یَهُوَه خدای اسرائیل برای اسرائیل جنگ میکرد..(یوشع ۹:۱۰-۴۳)

.اگر درباره ى يكى از شهرهايى كه يهوه خدايت به تو به جهت سكونت مى دهد، خبريابى كه گروهى اوباش با پيشنهاد پرستيدن خدايان بيگانه هم شهريان خود را گمراه كرده اند، اول حقايق را بررسى كنيد...، اگر ديديد حقيقت دارد، البته ساكنان آن شهر و بهايم آن و هرچه در آن است را به دم شمشير هلاك نما... و شهر را با تمامى غنيمتش براى يهوه خدايت، به آتش بالكل بسوزان .سفرتثنیه باب13، آيه ى 13ـ17

المكابيين الثانى ٦:‏١١ و لجا قوم الى مغاور كانت بالقرب منهم لاقامة السبت سرا فوشي بهم الى فيلبس ف‍احرقهم بالنار و هم لا يجترئون ان يدافعوا عن انفسهم اجلالا لهذا اليوم العظيم

سوزاندن فرزندان خود در مقابل بت مولک :

التثنية ١٢:‏٣١ لاَ تَعْمَلْ هكَذَا لِلرَّبِّ إِلهِكَ، لأَنَّهُمْ قَدْ عَمِلُوا لآلِهَتِهِمْ كُلَّ رِجْسٍ لَدَى الرَّبِّ مِمَّا يَكْرَهُهُ، إِذْ أَحْرَقُوا حَتَّى بَنِيهِمْ وَبَنَاتِهِمْ ‍بِالنَّارِ لآلِهَتِهِمْ.

ونابودی و خاکستر کردن شهر با همه درختان وبهایم ومردمانش :

التثنية ١٣:‏١٦ تَجْمَعُ كُلَّ أَمْتِعَتِهَا إِلَى وَسَطِ سَاحَتِهَا، وَتُحْرِقُ ‍بِالنَّارِ الْمَدِينَةَ وَكُلَّ أَمْتِعَتِهَا كَامِلَةً لِلرَّبِّ إِلهِكَ، فَتَكُونُ تَلاُ إِلَى الأَبَدِ لاَ تُبْنَى بَعْدُ.

دوم پادشاهان ۲۳:۱۰:

او، قربانگاه توفت را، که در دره هنوم بود نابود کرد تا دیگر هیچ کس پسر یا دختر خود را مجبور نکند برای مولوخ (مردوک) از درون آتش عبور کنند.

ارمیا ۳۲:۳۵:

و آنان کاخی برای بعل ساختند، در دره هنوم، تا پسران و دختران خود را مجبور کنند از درون آتش مولوخ (مولک) عبور کنند، در حالی که من به آنان چنین دستوری نداده بودم، و تصور نمی‌کردم که آنان این کار پلید را انجام داده و جودا را به گناه بکشانند.

در قرن ۱۲، رشی در مورد ارمیا ۷:۳۱ گفته است : توفت همان مولوخ است، که از فلز برنج ساخته شده بود، و آنها آن را از زیر گرم میکردند، و دستهای او باز شده بود و داغ میشد. و آنان فرزند خود را بین دستهای او میگذاشتند تا بسوزد و در زمان گریه او، کاهنین طبل میزدند تا پدر آن کودک صدای گریه او را نشنود و قلبش تکان نخورد !!!

يكى از موارد ذبح براى غير خداوند كه چه بسا نوعى ارتداد نيز به شمار آيد، قربانى كردن انسان به ويژه پسران و دختران براى بتى به نام مولك است. مولك كه ملكوم نيز خوانده مى‏شد، بت عمونيان است. اين بت از مس ساخته شده بود و بر كرسى‏اى از مس نشسته و داراى سر گوساله بوده و تاجى بر سر داشته است. كرسى بت و خود بت توخالى بود و در داخل آن آتش مى‏افروختند. هنگامى كه بازوهاى بت در اثر حرارت آتش سرخ مى‏شد، قربانى را بر آن مى‏گذاشتند و فورا مى‏سوخت. مردم در اثناى سوختن قربانى، طبل مى‏نواختند تا صداى فرياد قربانى را نشنوند. انبياى بنى اسراييل اين عمل را به شدت منع مى‏نمودند; با اين حال يهود هنگامى كه در وادى هنوم بودند، اين عمل را انجام مى‏دادند.


اما قربانی کردن در اسلام برای اطعام به فقرا وکمک به محرومین است :


وَالْبُدْنَ جَعَلْنَهَا لَكُم مِّن شَعََّئِرِ اللّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا صَوَآفَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُواْ مِنْهَا وَاءَطْعِمُواْ الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَ لِكَ سَخَّرْنَهَا لَكُمْلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
و (قربانى كردن ) شترهاى چاق را براى شما از شعائر الهى قرار داديم ، در آنها براى شما خير است ، پس (هنگام قربانى ) نام خدا را بر شتران در حالى كه ايستاده اند ببريد، پس چون به پهلو افتادند (و جان دادند) از (گوشت ) آنها بخوريد (چون عرب جاهلی فقط قربانی میکرد واز گوشتش نمیخورد) و به فقير قانع و فقيرى كه روى سؤ ال ندارد اطعام كنيد، بدين گونه حيوانات قربانى را براى شما (رام و) مسخّر كرديم ، تاشايد شكرگزارى كنيد.



قربانى در مكانى انجام گيرد كه محل عبور فقرا باشد. (المعترّ)



حتی رسول خدا ص فرمودند که از ذبح حیوانی که هنگام ازدواجش است خود داری کنید وحیوانات را زجر کش نکنید وبه آتش نسوزانید و.....

منشآ خشونت از نیروی اهریمنی شیطان که بتدریج بصورت خرافات وارد ادیان شده است اما دین اسلام نبوی علوی آیینی انسانی ومتعادل دارد نه رفتاری افراطی یهودی داعشی عمری اموی

این جهال فکر میکردند آتش مقدس خداست هنگامیکه روشن میشود گرسنه است ونیاز به غذا دارد ، حیوانی را در آن می انداختند تا بخورد و خر مقدسان هم فرزندانشان به آتش میدادند تا بخورد !!!

جالب حماقت وتقلید کورکورانه بعضی از ایرانیان از این سنت محرَف یهودی و... که فرزندانشان را در آتش میسوختند تبدیل شده به چهار شنبه سوری وجشن سده ایرانیان !!!!!!!!

در یک مراسم قربانی را که معمولاً اسیر جنگی بود، لخت می‌کردند. پنج کاهن دست و پای قربانی را نگه می‌داشتند و ششمی با کارد سینه‌اش را می‌شکافت. قلبش را در می‌آورد و خون چکان رو به خورشید می‌گرفت و سپس در طشتی می‌انداخت که بعد آتش زده می‌شد تا دودش به آسمان برود. خود قربانی را نیز، به ویژه اگر جنگجوی شجاعی محسوب می‌شد، پوست می‌کندند و می‌خوردند. غالباً نه یک نفر، که چندین تن را یکجا قربانی می‌کردند.

پیروان عیسی ناصری معروف به مسیح نیز چند روز پیش از فرارسیدن عید فصح همانند ایرانیان باستان درروز چهارشنبه آتش می افروزند ...

آتش پیشاپیش خداوند میرود و دشمنان اورا میسوزاند .تورات مزامیر-97

وهرکس شریعت موسی را خوار شمرد بدون کوچکترین رحمی با دو یا سه شاهد کشته خواهد شد !!!!!! عبرانيان 10 -27 و28

ویل دورانت، درباره قربانى کردن کودکان مى نویسد: «پیشینیان یهود را همانند پاره اى از اقوام عادت بر این بوده که کودکى را قربانى کنند. این کار را دوست مى داشتند تا بدینوسیله خشم آسمان را فرو نشانند! به مرور زمان ترجیح دادند این قربانى را از میان کودکان مجرم که به اعدام محکوم مى شدند، برگزینند. بابلى ها به این قربانى جامه پادشاهى مى پوشاندند تا به فرزند پادشاه شباهت پیدا کند سپس به دار مى آویختند و این کار در "رودس" و عید "کرونس" بود. گمان مى رود که قربانى کردن گوسفند یا بزغاله در عید فصح در حقیقت تخفیف حکم قربانى بوده که با پیشرفت تمدن از قربانى انسان به قربانى حیوان تحول یافته است.»

قربانی کردن فرزند :

در سفر خروج، باب 13، فقره دوم چنین آمده است: «هر نخست زاده که رحم را بگشاید، در میان بنی اسرائیل، خواه از انسان، خواه از بهایم تقدیس نما، او از آن من است .»

الخروج ١٣:‏٢ "قَدِّسْ لِي كُلَّ بِكْرٍ، كُلَّ ‍فَاتِحِ رَحِمٍ (اولین فرزند) مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ، مِنَ النَّاسِ وَمِنَ الْبَهَائِمِ. إِنَّهُ لِي".

مردوک یا مرداخ یا مردوخ مولچ، مولخ، مُلُخ، مولوک، مولک، مولاک ملکوم همان بت معروف عمونیان یهود است که به اسم مولک هم در تورات فعلی آمده است ویهود بیرحم فرزندانشان را در برابرش قربانی میکردند !

molokh نام خداي كنعان است كه قرباني انساني ميخواست ! ( با ملك يا ملوك = شاه همريشه است )

فرهنگ عهد جدید نوشته گزاویه لئون دوفور

یکی از بهترین اسناد شباهات مذهب یهودی وزرتشت کتاب «عِزرا» است که در ان حضور تاریخی «نِحِمیا» نماینده «اردشیر اول» به فرمانداری اورشلیم است. (444 ق. م
دوران اردشیر دوم رشد احساس ملی – دینی یهود، بازیابی عنصر یهود و برپایی و اجرای سنن یهودی است. ادبیات عبرانی در همین زمان با همت عزرا و نحمیا جمع‌آوری شد و وی مدارسی در جهت گسترش زبان عبری بنا نمود. گردآوری کتب بنی‌اسرائیل و عهد عتیق در زمان همین پادشاه و حمایت‌های مادی و معنوی از یهودیان صورت گرفت.
http://www.iranjewish.com/Essay/Essay_33_Hakhamanesh.htm

و خدای بابلیان هم بود اما خنده دار اینجاست که پان ایرانیان که کوروش را پارسی میدانند در اینجا هیچ توجیهی بر ستایش خدای عیلامیان توسط کورش ندارند !!!!! پس قبول کنید که کورش فارسی نبود .....

بند شش کتیبه که کورش گفته:

او (پادشاه قبلی)کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از ان نبود ... هر روز کارهای ناپسند میکرد،خشونت و بدکرداری.

حتی حتی بنص تورات سلیمان که 700 زن دائم و300 زن موقت داشت ! روی کوهی که در شرق اورشلیم است دو بتخانه برای کموش بت نفرت انگیز موآب و مولک بت نفرت انگیز عمون ساخت .تورات اول پادشاهان 11 آیه 7

تحریف عهد عتیق در تلمود :

البته یهودیان بر اساس این دستور دینى که (همنوعت را مانند خودت دوست بدار)(لاویان 18-19) مىگویند چون همه افراد بشر را خدا آفریده و از یک پدر و مادر به نام آدم و حوّا هستند باید بایکدیگر برادر و دوست بوده ، و حقوق انسانى همدیگر را باید رعایت کنیم

گفته نشده است: ای خداوند به کاهنان یا لاویان یا اسرائیلیان خوبی بکن، بلکه گفته شده است: «ای خداوند، به خوبان و پاکدلان خوبی بکن» (مزامیر داوود، 125:4).

قوم‏های غیریهود نیز وقتی خداوند را بپذیرند، از برکت او برخوردار خواهند شد. پس ایشان نگویند: «خداوند ما را از قوم خود نمی‏داند»... خداوند در مورد قوم‏های غیریهود که به قوم او ملحق می‏شوند و او را خدمت می‏کنند و او را دوست داشته، خدمتگزار او می‏شوند، چنین می‏گوید: «اگر حرمت روزِ سَبْت را نگاه دارند و به عهد من وفادار بمانند، ایشان را نیز به کوه مقدس خود خواهم آورد و در خانه عبادتم ایشان را شاد خواهم ساخت و قربانی‏ها و هدایای ایشان را قبول خواهم کرد. خانه من «خانه عبادت همه قوم‏ها» نامیده خواهد شد» (اشعیا، 56:3ـ7).

آن غریبی که با شما اقامت دارد چون تابعی از کشور خودتان باشد، او را دوست بدار (لاویان ۱۹/۳۳)

وبا کمال تعجب در تلمود تفسیری دیگر از تورات دارند وبه نژادپرستی گرائیده اند مانند :

یک پزشک یهودی اجازه مداواي بيمار غيریهودي را ندارد !

ویا میگویند مقصود از همنوعت را مانند خودت دوست بدار یعنی فقط یهودیان !

منشا این بیرحمیها از تحریف وتفسیر در ایات تورات و در احکام هلاخاییِ تلمود است .

هشدار خداوند به یهود :

«ولی اگر به من گوش ندهید و مرا اطاعت نکنید و قوانین مرا رد کنید و عهدی را که با شما بسته‏ام بشکنید، آنگاه من شما را تنبیه خواهم کرد و ترس و امراض مهلک و تبی که چشم‏هایتان را کور کند و عمرتان را تلف نماید بر شما خواهم فرستاد. بذر خود را بیهوده خواهید کاشت، زیرا دشمنان حاصل آن را خواهند خورد. من بر ضد شما برخواهم خاست و شما در برابر دشمنان خود پا به فرار خواهید گذاشت. کسانی که از شما نفرت دارند بر شما حکومت خواهند کرد. حتی از سایه خود خواهید ترسید» (سفر لاویان، 29:14ـ17).

اللّهُمّ اشْغَلِ الْمُشْرِكِينَ بِالْمُشْرِكِينَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِينَ، وَ خُذْهُمْ بِالنّقْصِ عَنْ تَنَقّصِهِمْ، وَ ثَبّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الِاحْتِشَادِ عَلَيْهِمْ. (صحيفه سجاديه، دعاى 27 بند 10)
امام سجاد (ع): بارخدايا، مشركان را با مشركان مشغول دار تا از دستبرد به مرزهاى مسلمانان باز مانند و از نيرو و تعداد آنان كم نما تا از مسلمانان نكاهند و ميانشان تفرقه افكن تا عليه مسلمانان همدست نگردند.

منشأ انحرافات یهود

تحریفات تورات وتلمود که زمینه ساز بیرحمی و نژاد پرستی در بین یهود شده است و بتدریج به مکتب خلفای سقیفه توسط افرادی نظیر زید بن ثابت یهودی و بین مسلمین افراطی نظیر سلفیه جهادی وداعش و کتب ایشان وارد گردیده است . کعب الاحبار، وهب بن منبه ، تمیم داری و ...

در سفر پیدایش می خوانیم: «واقع شد بعد از این ایام که خدا ابراهیم(علیه السلام) را امتحان کرده بدو گفت: ای ابراهیم! عرض کرد: لبیک. گفت: اکنون پسر خود را که یگانه ی تست ( پس اسماعیل چی شد ؟!) او را دوست می داری، «یعنی اسحاق(علیه السلام)» را بردار و بر زمین موریا برو و او را در آنجا بر یکی از کوه هایی که به تو نشان می دهم برای قربانی سوختی بگذران ... و ابراهیم دست خود را دراز کرده کارد را گرفت تا پسر خویش را ذبح نماید. در حال فرشته ی خداوند از آسمان وی را ندا در داد و گفت: ای ابراهیم! ای ابراهیم!، عرض کرد: لبیک. گفت: دست خود را بر پسر دراز مکن و بدو هیچ مکن زیرا که الآن دانستم که تو از خدا می ترسی چون که پسر یگانه ی خود را از من دریغ نداشتی ... بار دیگر فرشته ی خداوند به ابراهیم از آسمان ندا در داد و گفت: خداوند می گوید به ذات خودم قسم می خورم چون که این کار را کردی و پسر یگانه ی خود را دریغ نداشتی هر آینه ترا برکت دهم و ذریت ترا کثیر سازم مانند ستارگان آسمان و مثل ریگ هایی که بر کناره ی دریاست و ذریت تو دروازه های دشمنان خود را متصرف خواهند شد و از ذریت تو جمیع امت های زمین برکت خواهند یافت

پیدایش 1:22.

انجيل برنابا هم يهود را به همين اشتباه ملامت كرده و در فصل چهل و چهار چنين گفته است : (خداوند با ابراهيم (عليهالسلام ) سخن گفت و فرمود: اولين فرزندت ، اسماعيل را بگير و از اين كوه بالا برده او را به عنوان قربانى و پيشكش ذبح كن ، و اگر ذبيح ابراهيم (عليهالسلام ) اسحاق بود انجيل او را يگانه و اولين فرزند ابراهيم (عليهالسلام ) نمى خواند، براى اينكه وقتى اسحاق به دنيا آمد اسماعيل (عليهالسلام ) كودكى هفت ساله بود).المیزان

ماجرای توبه گوساله پرستان : تورات دراین باره میگوید:

آن گاه موسی به دروازه اردو ايستاده، گفت: هر كه به طرف خداوند باشد به نزد من آيد. پس جمیع بنی الوی نزد وی جمع شدند. او بديشان گفت: يهوه خدای اسرائیل چنین میگويد: هر كس شمشیر خود را بر ران خويش بگذارد و از دروازه تا دروازه اردو، آمد و رفت كند و هر كس برادر خود و دوست خويش و همسايه خود را بكشد. و بنی الوی موافق سخن موسی كردند و در آن روز قريب سه هزار نفر از قوم افتادند )كتاب مقدس، سفر خروج ، /23

قربانی کردن فرزند در تورات :

یفتاح، که پس از غلبه بر عمونیان از داوران (حکام، پادشاهان) قوم اسرائیل می‌گردد، هنگامی که به نبرد با سپاه عمون رفت «نزد خداوند نذر کرده بود که اگر اسرائیلی‌ها را یاری کند تا عمونی‌ها را شکست دهند، وقتی که به‌سلامت به منزل بازگردد، هر چه [و هر که] را که از در خانه‌اش به استقبال او بیرون آید به عنوان قربانی سوختنی به خداوند تقدیم خواهد کرد. پس یفتاح با عمونی‌ها وارد جنگ شد و خداوند او را پیروز گرداند ... هنگامی که یفتاح به خانه خود در مصفه بازگشت، دختر وی، یعنی تنها فرزندش، در حالی که از شادی دف می‌زد و می‌رقصید به استقبال او از خانه بیرون آمد. وقتی یفتاح دخترش را دید از شدت ناراحتی جامه خود را چاک زد و گفت: «آه، دخترم! تو مرا غصه‌دار کردی؛ زیرا من به خداوند نذر کرده‌ام و نمی‌توانم آن را ادا نکنم». دخترش گفت: «پدر، تو باید آنچه را که به خداوند نذر کرده‌ای به‌جا آوری، زیرا او تو را بر دشمنانت، عمونی‌ها، پیروز گردانیده است...». سپس ... یفتاح چنان‌که نذر کرده بود عمل نمود» (داوران، 11: 30-39).

رسمِ مخوف سوزاندنِ فرزندان به خاطر بَعَل یا مولوک

اسکلت کودکانی که نثار آتش می‌شد، در کاوش‌های گزر (Gzer) فلسطین مربوط به دورۀ کنعانی ـ یهودی مؤید همین باور است (Hastings, 1979: 12/388)

بنا بر کتاب دوم پادشاهان، یوشیا مکان‌های بلند نواحی حکومت خود، به­ویژه قربانگاه­های سنگی «توفت را که در وادی بنی هنّوم بود، نجس ساخت تا دیگر کسی پسر یا دختر خود را برای مولوخ از آتش نگذراند» (23:10).

در سفر پیدایش 4-5 آمده که هابیل چند راس از نخست زادگان گله خود را ذبح نمود !

در خروج 14-13 آمده که خداوند به موسی فرمود تمام فرزندان اول بنی اسرائیل و نخست زاده نر حیوانات را وقف من کنید .

ودر جریان فرزندان اسحاق نیز اهمیت نخست زادگی از آنجا روشن میشود که عیسو حق نخست زادگی خود را به یعقوب فروخت !

در خروج 15-12 هم آمده که پسران ارشد وحیوانات نخست از آن خداوند میباشند و...

همچنین در اعداد 3- 13 ودهها آیه دیگر اهمیت وارزش نخست زادگان در تورات آمده است .

نـام پسح از معجزه و لطف الهي در آخرين ضربت وارد شده به مصريان گرفته شده است. در ضربت دهم كه منجر به مرگ اولزادهاي (فرزندان نخست) مصريان شد، خداوند از آسيب رساندن به فرزندان اولزاد عبري چشم پوشي كرد. اين لطف الهي در تـورا با لفظ «پاسَحْ» به معني گذر كردن، جَستن و رحم نمودن بيان شده است. پس اين عيد را «پِسَح» ناميده اند و به نامهاي ديگري نيز خوانده مي شود ...

حتی بصورتی افراطی وتحریف شده :

سوزاندن پسران :دوم تواریخ 28-3 ودوم پادشاهان 17-31 و قربانی کردن نخست زادگان :میکاه 6-8 واول پادشاهان 3 -13

سوزاندن پسران ودختران در مقابل بتان بعل ومولک بدون امر خدا :ارمیا 32- 35 وحزقیال 16-22 وارمیا 7-31

نهی از سوزاندن فرزندان در مقابل بتان: تثنيه 18-12

خدای متعال در کتاب ارمیا وادی حنوم - 32 میفرماید :

...تا پسران ودختران خویش رادر آتش بسوزانندکه من اینکار را امر نفرموده بودم و حتی در خاطر نگذراندم !

پس مسأله نخست زادگي يك اصل بسیار مهم در تعاليم يهود است .

اگر اشکال شود که مقصود نخست زادگی زن اول واصلی است نه کنیز ، که این مورد نیز در تورات آمده که نخست زادگی از هرزن که باشد چه مکروه چه اصلی .

وتصریح عبارت نخست زادگی در صورت داشتن دو زن در تثنیه 21- 15 آمده که :

إِذَا كَانَ لِرَجُل امْرَأَتَانِ، إِحْدَاهُمَا مَحْبُوبَةٌ وَالأُخْرَى مَكْرُوهَةٌ، فَوَلَدَتَا لَهُ بَنِينَ، الْمَحْبُوبَةُ وَالْمَكْرُوهَةُ. فَإِنْ كَانَ الابْنُ الْبِكْرُ لِلْمَكْرُوهَةِ،‏ ١٦فَيَوْمَ يَقْسِمُ لِبَنِيهِ مَا كَانَ لَهُ، لاَ يَحِلُّ لَهُ أَنْ يُقَدِّمَ ابْنَ الْمَحْبُوبَةِ بِكْرًا عَلَى ابْنِ الْمَكْرُوهَةِ الْبِكْرِ،‏ ١٧بَلْ يَعْرِفُ ابْنَ الْمَكْرُوهَةِ بِكْرًا لِيُعْطِيَهُ نَصِيبَ اثْنَيْنِ مِنْ كُلِّ مَا يُوجَدُ عِنْدَهُ، لأَنَّهُ هُوَ أَوَّلُ قُدْرَتِهِ. لَهُ حَقُّ الْبَكُورِيَّةِ (حق نخست زادگی)

اگر مردی دو همسر داشته باشد یکی محبوب ودیگری مکروه ، و از هردو صاحب پسر شود و پسر بزرگترش فرزند همسر مورد علاقه اش نباشد حق ندارد ارث بیشتری به پسر کوچکترش؛ یعنی پسر زنی که وی او را دوست دارد بدهد. او باید دو سهم به پسر بزرگترش که نخستین نشانه قدرتش بوده و حق نخست زادگی به او می رسد،(یعنی اسماعیل) بدهد ولو این که وی پسر همسر مورد علاقه اش نباشد .

البته صحابه اهل سنت چون با یهودیان رابطه داشتند از یهود روایت کرده اند که اسحاق ذبیح بود !

سوزاندن فرزندان خود در مقابل بت مولک :

التثنية ١٢:‏٣١ لاَ تَعْمَلْ هكَذَا لِلرَّبِّ إِلهِكَ، لأَنَّهُمْ قَدْ عَمِلُوا لآلِهَتِهِمْ كُلَّ رِجْسٍ لَدَى الرَّبِّ مِمَّا يَكْرَهُهُ، إِذْ أَحْرَقُوا حَتَّى بَنِيهِمْ وَبَنَاتِهِمْ ‍بِالنَّارِ لآلِهَتِهِمْ.

ونابودی و خاکستر کردن شهر با همه درختان وبهایم ومردمانش :

التثنية ١٣:‏١٦ تَجْمَعُ كُلَّ أَمْتِعَتِهَا إِلَى وَسَطِ سَاحَتِهَا، وَتُحْرِقُ ‍بِالنَّارِ الْمَدِينَةَ وَكُلَّ أَمْتِعَتِهَا كَامِلَةً لِلرَّبِّ إِلهِكَ، فَتَكُونُ تَلاُ إِلَى الأَبَدِ لاَ تُبْنَى بَعْدُ.

دوم پادشاهان ۲۳:۱۰:

او، قربانگاه توفت را، که در دره هنوم بود نابود کرد تا دیگر هیچ کس پسر یا دختر خود را مجبور نکند برای مولوخ (مردوک) از درون آتش عبور کنند.

ارمیا ۳۲:۳۵:

و آنان کاخی برای بعل ساختند، در دره هنوم، تا پسران و دختران خود را مجبور کنند از درون آتش مولوخ (مولک) عبور کنند، در حالی که من به آنان چنین دستوری نداده بودم، و تصور نمی‌کردم که آنان این کار پلید را انجام داده و جودا را به گناه بکشانند.

در قرن ۱۲، رشی در مورد ارمیا ۷:۳۱ گفته است : توفت همان مولوخ است، که از فلز برنج ساخته شده بود، و آنها آن را از زیر گرم میکردند، و دستهای او باز شده بود و داغ میشد. و آنان فرزند خود را بین دستهای او میگذاشتند تا بسوزد و در زمان گریه او، کاهنین طبل میزدند تا پدر آن کودک صدای گریه او را نشنود و قلبش تکان نخورد !!!

اما هشدار پیامبران و مقابله با این وحشیگری ها اما کو گوش شنوا :

موسی، قوم خود را بر کرانه رود اردن و پیش از ورود به سرزمین موعود این‌گونه انذار می‌دهد:

وقتی وارد سرزمین موعود شدید، مواظب باشید که از آداب و رسوم نفرت‌انگیز قوم‌هایی که در آنجا زندگی می‌کنند، پیروی نکنید. مثل آنها بچه‌های خود را روی آتش قربانگاه قربانی نکنید. هیچ‌یک از شما نباید به جادوگری بپردازد یا غیب‌گویی و رمالی و فال‌گیری کند یا ارواح مردگان را احضار نماید. خداوند از تمام کسانی که دست به چنین کارها می‌زنند متنفر است. به خاطر انجام همین کارها است که خداوند، این قوم‌ها را ریشه‌کن می‌کند. شما باید در حضور خداوند، پاک و بی‌عیب باشید (تثنیه، 18: 9-13).

آنها [بنی‌اسرائیل]، قوم‌هایی را که خداوند گفته بود از بین ببرند، نکشتند، بلکه با آنها وصلت و از کارهای بد ایشان پیروی کردند. بت‌های آنها را پرستش نمودند و با این کار، خود را محکوم به مرگ کردند. اسرائیلی‌ها، خون پسران و دختران خود را برای بت‌های کنعان ریختند و زمین موعود را با خون آنها ناپاک ساختند. با این کارها، خود را آلوده کردند و به خدا خیانت ورزیدند. بنابراین، خشم خداوند بر بنی‌اسرائیل افروخته شد و او از آنها بیزار شد. آنها را به دست قوم‌هایی که از ایشان نفرت داشتند، سپرد تا بر آنها حکمرانی کنند. دشمنانشان بر آنها ظلم کردند و ایشان را خوار و ذلیل ساختند (مزامیر، 106: 34-42).

وقتی برای عبادت خداوند، خدای قادر مطلق، می‌آییم، چه چیز به حضور او بیاوریم؟ آیا اگر بهترین گوساله‌ها را برای او قربانی کنیم او از ما راضی خواهد شد؟ اگر هزاران گوسفند و ده‌ها هزار نهر پر از روغن زیتون به او تقدیم کنیم او از ما خشنود خواهد گردید؟ آیا اگر فرزند ارشد خود را برای گناه خود قربانی کنیم او گناه ما را خواهد بخشید؟ خداوند به ما فرموده است که از ما چه می‌خواهد. آنچه او از ما می‌خواهد این است که رحم و انصاف داشته باشیم و با کمال فروتنی احکامش را به‌جا آوریم (میکاه، 6: 6-8).

پس از رهایی بنی‌اسرائیل از اسارت مصر، خداوند تکالیفی را بر آنان مقرر می‌دارد، از جمله اینکه: «[تمامِ] پسران ارشد و همچنین نخست‌زاده نر حیوانات شما از آن خداوند است و باید آنها را وقف خدا کنید. به جای نخست‌زاده الاغ، بره وقف کنید. ولی اگر نخواستید آن را با بره عوض کنید، باید گردن الاغ را بشکنید. اما برای پسران ارشد خود حتماً باید [حیوان مناسب دیگر یا وجه نقد] عوض دهید» (خروج، 13: 12-13).

غیر قابل قبوک دان ستن توبه مرتد فز ری، فتوای معهود فقیهان امامیه ا ست

ولی عموم فقیهان اهل ستتنّت از جمله ابوحنیفه، مال وشتتافعی قا ل به آن نیستتتند )طوستتی، ،1029 ج،6 ص363(.

چرا بعضی انسانها ذاتشان خبیث است ومثل آدم زندگی و رفتار نمیکنند ؟!

خداوند میفرماید زمین شوره زار خارو خاشاک میرویاند ! والذی خبث لا یخرج الا نکدا (اعراف-58)....

چرا یهود بیش از ملل دیگر چنین رفتار غیر انسانی دارند آیا از ارث وذاتشان است یا از محیط ؟

از کشتن رسولانشان لذت میبردند و گاهی در یک روز 70 نبی را براحتی میکشتند (یا در یک ساعت 43 نفر از پیامبران خدا را کشتند 112 نفر از مردم صالح که ار این پیامبران حمایت نمودند را نیز به قتل رسانیدند) ، بنى اسرائيل با روح الله عيسى بن مريم(عليه السلام) نيز به جنگ وستيز برخاستند و به او تهمت ناروا زدند و او را كشتند !!!!

علت این رفتار یهود چیست ؟ آیا در اثر محیط است یا ژنتیک ؟ قطعا ذات ایشان دارای چنین خلق وخویی است که فقط یک معجزه جهش ژنتیکی میتواند مهربانی و ایثار را جایگزین تکبر ونژاد پرستی ایشان کند . واز نظر محیط هم در اثر خودشیفتگی که دارند فکر میکنند که پسران خدایند ! خدای متعال هم فرمود اگر شما برگزیده واحبای خدایید چرا عذابتان میکند وبخت النصر و.... مکرر شما بنی یهود را در اثر اعمال خودتان ، مجازات وآواره میکنند ؟؟!!!!

حدوسط ندارند یا باید رئیس باشند که در اینصورت باز بخود هم رحم نمیکنند مانند سوختن وقربانی نمودن فرزندان خویش !

یا توسط دیگران در مواظبت ومراقبت همیشگی تا مبادا طغیان وافساد کنند .

در مصحف شریف نیز آمده که :

وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا {الإسراء/4}

ما به بنى اسرائيل در كتاب (تورات ) اعلام كرديم كه دوبار در زمين فساد خواهيد كرد، و برترى جوئى بزرگى خواهيد نمود.

به فرزندان اسرائيل اعلام نموديم كه دو بار در اين سرزمين فساد و سركشى مى كنيد سركشى بزرگ و چون موعد نخستين آنها آمد بندگانى داشتيم با صلابت سخت كه بر آنان گماشتيم تا در درون ديارشان كشتار كردند و اين وعده اى بود كه انجام شده بود.

طبرى در تفسير اين آيه مى گويد: فساد نخستين صورت گرفت پس خداوند متعال دشمن آنان را برانگيخت پس ديار را مباح ساختند زنان را نكاح نمودند و فرزندان را برده گرفتند و مساجد را ويران پس مدتی درنگ نمودند (فغَبَرُوا زمانًا) سپس خداوند متعال در ميان آنان پيامبرى را مبعوث نمود و كار آنان بهتر از پيشين گرديد.

سپس فساد دوم با قتل انبياء و پيامبران شروع گرديد تا آن كه يحيى بن زكريا را كشتند پس خداوند متعال بخت النصر را برانگيخت و جنگ كه با يهودبان داشت جمعى را اسير و معبد را ويران ساخت بنابراين بخت النصر در دوران فساد دوم بود و در آن مورد نازل گرديده است: «كلما او قدوا نارا للحرب أطفأها الله و يسعون فى الارض فسادا»

(هر آتشى را جهت محاربه روشن ساخته اند خداوند آن را خاموش ساخته است و آنان در روى زمين به گسترش فساد سعى و تلاش دارند و از زبان آنان خداوند مى فرمايد: «فقالوا يدالله مغلولة» «آنان گفتند كه دستان خدا بسته است» يهوديان هنگام هجوم بخت النصر گفتند: اگر خداوند متعال صحيح و سالم بود جلوى اين فساد را مى گرفت پس دست او بسته است !!!!

بخت النصر زمانى با يهوديان محاربه را آغاز نمود كه آنان پيامبر خود «شعيا» را در عهد ارميا كشته بودند و فاصله زمانى بين مهد ارميا و يحيى 461 سال بوده است

البته نقش یهود در مظلوم نمایی و اغراق و تهمت به دیگران و تغییر وتبدیل منابع وجعل وتزویر را نباید فراموش کرد زیرا بخت النصر مالیات وحبس بر یهود وضع کرد چون یهودیان کشور یهودا از دادن خراج امتناع کردند و سر به شورش برداشته بودند ، نه قتل وغارت ایشان و هلوکاست هم که در مقایسی کوچک و در مقطعی خاص صورت گرفت (اصحاب اخدود) سوختن مسیحیان توسط یهودیان است ! که یهودیان جاعل آنرا معکوس جلوه دادند !!!!!

و در تفسير قمى در ذيل جمله (قتل اصحاب الاخدود) آمده كه : علت نزول اين آيه چنين بود، كه (ذونواس )، مردم حبشه را براى جنگ با يمن به هيجان آورد، و او آخرين پادشاه از دودمان (حمير) و از يهوديان بود،

و به همين جهت همه مردم ، دين او را گرفتند و يهودى شدند، او خود را يوسف نام نهاده بود و سالها سلطنت كرده بود تا در آخر شنيد كه در نجران بقايايى از مسيحيان باقى مانده اند كه بر دين عيسى و حكم انجيلند، و بزرگ دينشان عبد اللّه بن بريامن است ، اطرافيانش او را تحريك كردند كه به سوى قوم نجران لشكر بكشد و آنان را به قبول دين يهود وادار سازد، ذونواس با لشكرش ‍ حركت كرده به نجران آمد و همه مسيحى مذهبان را جمع كرده پيشنهاد كرد تا به دين يهود درآيند، مردم نپذيرفتند، با آنان مجادله كرد و باز پيشنهاد خود را تكرار و مردم را به قبول آن تحريك نمود، و تا جايى كه توانست بر اين كار حرص ورزيد، اما نپذيرفتند، حاضر شدند كشته بشوند ولى به دين يهود در نيايند، پس ذونواس براى از بين بردنشان گودالى پر از هيزم درست كرد، و آتشى عظيم بر افروخت ، بعضى را زنده در آتش انداخت و بعضى را با شمشير كشت و مثله كرد، يعنى بينى و انگشت و عورتشان و... را بريد تا جايى كه عدد كشتگان و سوختگان به بيست هزار نفر رسيد، يك نفر از آنان به نام (دوش ذو ثعلبان ) بر اسب تيزتكى سوار شد و گريخت ، هر چه دنبالش رفتند نتوانستند او را بيابند، چون او راه رمل را پيش گرفت كه افراد نا آشنا در آنجا گم مى شوند، ذونواس با لشكر خود برگشت و همچنان به كشتن آن مردم پرداخت و آيه شريفه (قتل اصحاب الاخدود... العزيز الحميد) مربوط به اين جريان است .

پس اولین هلوکاست توسط یهود در تاریخ انجام شده است اما یهود خائن مظلوم نمایی کرده آنرا عکس و به نفع خود بهره برداری سیاسی میکنند .....

ابن كلبى و مسعودى و ابى الفداء و ديگران قتل عام هائى در مورد بخت النصر در حق يهود را ذكر ننموده اند.

البته در همه ملل چنین افرادی یافت میشوند که به هیچ صراطی مستقیم نمیشوند اما در بنی اسرائیل بیشترند مانند داستان گاو بنی اسرائیل وایراد بنی اسرائیلی !

خدا مى فرمايد: «هنگامى كه موسى به قوم خود گفت چرا مرا اذيت مى كنيد در حالى كه مى دانيد من فرستاده خدا، به سوى شما هستم هنگامى كه سخت گرفتند خداوند هم به آنان سخت گرفت خداوند مردم فاسق را هدايت نمى كند ...

سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش !

جالبست که در عهدین مکرر از فساد وطغیان یهود ومجازات آنها بوسیله بخت النصر و انتياخوس و ... سخن رفته (هرچه کنید بخود کنید ) اما باز هم عبرت نمیگیرند !!!!

اصلا سرکشی وتکبر ونژادپرستی وغارت دیگران (ربا وزنا) در خون یهود است .....

وخشونت وبی رحمی از زمانیکه یهود در بین شاهان قدرت یافتند بروز کرد مخصوصا در زمان خشايارشاي فاسد زیرا بنص تورات یهودیان بسیار بیرحم وخرافی بودند حتی سوزاندن فرزندان خود باسم قربانی در برابر بتان را عبادت میپنداشتند ویا استریس (عامل جنایت پوریم ومعشوقه خشایارشا) ، چهارده فرزند از نجیب زادگان پارسی را به عنوان صدقه و آرزوی عمر دراز قربانی کرد !

همسر سارا خواهر ناتنی ابرام بود ! و بعقیده یهود همه یهود از نسل ساره (شاهزاده) هستند در حالى كه ملت‌هاى ديگر، بخصوص اعراب ورسول خاتم ص از ديدگاه آنان، از فرزندان اسماعيل، پسر كنيز مصرى هاجر، هستند و همچنين تمام مردم ديگر زنازاده و كنيززاده‌اند؛ ولى يهود، فرزندان اصيل، يعنى فرزندان ساره‌اند.

ساره ؛ سره = خالص

«غريبان بر پا شده غلّه‌هاى شما را خواهند چرانيد و بيگانگان، فلاّحان و باغبانان شما خواهند بود.» (اشعيا 5:61)

ولى تلمود به درجه‌اى بدتر از اين رسيده است؛ چون مى‌گويد: «جانورانى كه به صورت انسان هستند، بايد خدمت كنند.» منظور از «جانوران» ملت‌هاى غير يهود و منظور از «خدمت»، خدمت به يهود است.

تفصیل در :

https://drive.google.com/file/d/119n9RtPUYusSiu8aH7xQz682XwkjusVn/view?usp=drive_link