رضاع شيعه كجا ورضاع عائشه کجا ؟؟!!!

در مبحث رضاع قبلا مفصل بحث کردیم که مفهوم رضاع عائشه اساسا با رضاع در شیعه تفاوت ماهوی دارد .

اما وقتی مخالفین جوابی نداشتند امدند گفتند شما ببینید چی دارید :

(11500 4) عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، قال: كتبت إليه عليه السلام جعلت فداك من كل سوء امرأة أرضعت عناقا حتى فطمت وكبرت وضربها الفحل ثم وضعت أيجوز أن يؤكل لحمها ولبنها؟ فكتب عليه السلام فعل مكروه ولا بأس به.الکافی

زنی بزغاله ی ماده اى را شير داده و پس از آنكه آن بزرگ شده آن را نر كشيده و بز بچه دار
شده است آيا از شير و گوشت او مى توان خورد؟فرمود:كار مكروهى است ولى 
اشكال ندارد.

اما غافل از اینکه شیخ الاسلام بن تیمیه دقیقا اورده :

 

وَسُئِلَ - رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى -:

عَنْ عَنْزٍ لِرَجُلِ وَلَدَتْ عَنَاقًا وَمَاتَتْ الْعَنَزَةُ؛ فَأَرْضَعَتْ امْرَأَتُهُ الْعَنَاقَ: فَهَلْ يَجُوزُ أَكْلُ لَحْمِهَا أَوْ شُرْبُ لَبَنِهَا أَمْ لَا؟

فَأَجَابَ:

الْحَمْدُ لِلَّهِ، نَعَمْ يَجُوزُ لَهُ ذَلِكَ

 

الكتاب: مجموع الفتاوى

المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني (المتوفى: 728هـ)

المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم

الناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودية

 

حد اقل حکم شیعه با واسطه (فرزند بز) است و حکم کراهتی هم داره !!!! نه مثل شما یجوز له ذلک !!!!

روز آخر عجب روز نامردی بود ؟!

 

 
یک سوال دقیق از متخصصین : رسول خدا ص این خطبه را چه زمانی ایراد نمودند :قَامَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَطِيبًا فَأَشَارَ نَحْوَ مَسْكَنِ عَائِشَةَ فَقَالَ هُنَا الْفِتْنَةُ ثَلَاثًا مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ .بخاري
 
 
-و خانه حفصه : وحَدَّثَني عُبَيْدُ اللهِ بْنُ عُمَرَ الْقَوَارِيرِيُّ، وَمُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، ح وَحَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللهِ بْنُ سَعِيدٍ، كُلُّهُمْ عَنْ يَحْيَى الْقَطَّانِ، قَالَ الْقَوَارِيرِيُّ: حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، حَدَّثَنِي نَافِعٌ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَامَ عِنْدَ بَابِ حَفْصَةَ، فَقَالَ: بِيَدِهِ نَحْوَ الْمَشْرِقِ "الْفِتْنَةُ هَاهُنَا مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ" قَالَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثًا، وقَالَ عُبَيْدُ اللهِ بْنُ سَعِيدٍ فِي رِوَايَتِهِ: قَامَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عِنْدَ بَابِ عَائِشَة. , (مسلم) 46 - (2905)
 
 
رسول خدا ص بلند شدند وخطبه خواندند و به خانه عائشه وحفصه اشاره کردند و 3 مرتبه فرمودند اینجا محل فتنه است و شاخ شیطان (وراس کفر) از این خانه بیرون می آید !!!!
جواب خودم اینست که با توجه به مجموع شواهد روایی و تاریخی این سخنان را پیامبر ص در روزهای آخر عمرشان بعد از نقشه های ابوبکر وعمر وعائشه وحفصه برای قتل رسول خدا ص و تصاحب خلافت ، ایراد نمودند .
 
 
حوادث قرن اول هجری در اثر تحریفات وسانسورات وخشونت حزب #سقیفه در هاله ای از ابهام و ایهام قرار گرفته اند اما با توجه دقیق وخوض عمیق در آیات و روایات و غوص در وقایع تاریخی میتوان به گوشه هایی از حقیقت دست یافت .
 
 
همانطور که الله متعال در آیات متعدد قران از قتل انبیاء و تغییر دینشان توسط امتهایشان خبر داد و در امت آخر الزمان هم بدون استثناء اجرا شد(حدیث بخاری و تقلید سنن قبل و رفتن صحابه به سوراخ سوسمار ) واین موضوع بعد از آخرین حج رسول خاتم ص واعلان امامت 12 امام شدت یافت بطوریکه بنص آیه 74 توبه عده ای از این اصحاب که بروایت ابن حزم ابوبکر وعمر وعثمان و... بودند در عقبه تبوک قصد قتل رسول خدا ص را کردند و حوادث تلخی در آخرین هفته عمر پیامبر ص رقم خورد . از چهارشنبه آخر صفر سال 11 هجری که شدت مرض رسول خدا شروع شد و در 5 شنبه با تهمت هذیان و شورش دنیا طلبان در محضر پیامبر ص ودر جمعه وشنبه با تخلف ابوبکر وعمر و ...از سپاه اسامه و برگشتن به مدینه و در یکشنبه و دوشنبه هم با تمرد ومسخره بازی در بالای بستر رسول خدا توسط ابوبکر وعمر ودخترانشان بروایات صحیح بخاری ومسلم واحمد و ...فرستادن ابوبکر به نماز جماعت بدون اجازه رسول خدا ص که با واکنش شدید پیامبر مواجه شد و با حال بیماری خودشان را بزحمت به مسجد رساندند وابوبکر را عزل وسپس در آخرین منبرشان بروایات بخاری ومسلم ونسایی هشدار شدید به صحابه دنیا پرست دادند واز شعله ور شدن فتن خانمانسوز خبر دادند .
 
 
اما در این بین مواردی مانند دستور رسول خدا ص به مسلح امدن مهاجرین و انصار به مسجد (قال: فنادى صلى الله عليه وآله الصلاة جامعة وأمر المهاجرين والانصار بالسلاح واجتمع الناس ، کافی) و همچنین خطبه رسول خدا ص از فتنه های فراگیر و همچنین اشاره رسول خدا ص به خانه عائشه وحفصه واینکه راس کفر وفتن از جانب ایندو نفر میباشد بروایات بخاری ومسلم و آرزوی مرگ عائشه در اخرین ساعات عمر رسول خداص و روایات بخاری ومسلم در ریختن #دوای اجباری بدهان رسول خدا ص حکایت دیگری است !
 
 
دراواخر عمر رسول خدا ص هم در شب عقبه نقشه قتل نبي رحمت ص توسط اكابر صحابه :... وَكَفَرُواْ بَعْدَ إِسْلاَمِهِمْ وَهَمُّواْ بِمَا لَمْ يَنَالُواْ ...توبه - 74
 
 
لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّمَا جَاءهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُواْ وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ {المائدة/70}
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقاً تَقْتُلُونَ {البقرة/87}
 
 
 
در مجمع البيان فرموده : ممكن است كسى بپرسد چطور در اين آيه كلمه مستقبل يعنى (يقتلون ) عطف بر ماضى يعنى (كذبوا) شده است ؟ جوابش اين است كه اين عطف براى اين است كه دلالت كند بر اينكه كار اينها اين بوده ، در گذشته انبيا را تكذيب كردند و كشتند، و در آينده هم اگر به پيغمبرى دست پيدا كنند او را تكذيب خواهند كرد و خواهند كشت ، و در جائى كه چنين نكته ا ى در بين باشد عطف مستقبل بر ماضى صحيح است ، علاوه بر اينكه جمله (يقتلون ) فاصله است ، و چون چنين است لازم است با رؤ وس آيه ها مطابق باشد.
 
 
یعنی همه رسولان را تکذیب ومیکشند ودینشان را تحریف میکنند :
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ {غافر/5}
قبل از ايشان هم قوم نوح و احزابى كه بعد از ايشان بودند آيات خدا را تكذيب كردند و هر امتى قصد جان پـيامبر خود كرد تا او را بـگـيرند و با حربه باطل عليه حق مجادله كردند تا حق را از بين ببرند و من ايشان را گرفتم و چه عجيب است عذاب
 
 
وأخرج عبد الرزاق وعبد بن حميد عن قتادة رضي الله عنه في قوله { فلا يغررك تقلبهم في البلاد } قال : إقبالهم ، وإدبارهم ، وتقلبهم في أسفارهم . وفي قوله { والأحزاب من بعدهم } قال : من بعد قوم نوح ، عاد ، وثمود ، وتلك القرون . كانوا أحزاباً على الكفار { وهمت كل أمة برسولهم } ليأخذوه #فيقتلوه { وكذلك حقت كلمة ربك على الذين كفروا } قال : حق عليهم العذاب بأعمالهم .
 
 
اما نکته مهم :
و إذا أصبت بمصيبة فاذكر مصابك برسول الله )صلى الله عليه و آله( فإن الناس لم يصابوا بمثله أبدا، و لن يصابوا بمثله أبدا.امالی طوسی
 
تاکید را ببینید لم یصابوا یعنی مصیبت ندیدند ولن یصابوا یعنی هرگزمصیبتی مانند مصیبت رسول خدا ص نخواهند دید ....
 
 
بزرگترین مصیبت همراه با بزرگترین #فتنه هاست که رسول خدا ص بروایت بخاری ومسلم خطبه خواندند و به خانه عائشه و #حفصه اشاره کردند وگفتند اساس کفر و اصل همه فتنه ها از خانه این دو است بروایت بخاری ومسلم و....ودر اخبار هم آمده : رأس الكفر(النفاق) الخيانة
 
 
ودر اخبار شیعه هم امده که رسول خدا ص در اخرین ساعت سرشان بر سینه مولا علی ع بود که شهید شدند اما در اخبار سنت آمده که در خانه عائشه بودند و عائشه گفت بر سینه من بودند و... اما احتمال دارد که رسول خدا ص بعد از جریانات خوراندن دوا و تمرد از دستوراتشان ، بخانه زهرا س آمده باشند و نزد مولا علی ع تا روحشان به ملکوت اعلی پیوست .
 
 
سوالي مهم چرا رسول خدا ص در آخرين ساعات حياتش آرزوي مرگ عائشه را كرد بروايت بخاري واحمد و...؟؟!!!!
 
وبروایت ابن سعد :
عائشه برسول خدا گفت : والله إنك لتحب موتي .یعنی تو شدیدا مرگ مرا دوست داری ؟؟!!!
 
 
عثمان هم این دو زن را فتانه خواند بروایت عبدالرزاق : ... و آن دو زن عائشه و حفصه بودند ؛ وقتي که عثمان سلام نماز را داد گفت : اين دو زن فتنه گر مردم را در نماز به فتنه انداختند و اگر از اين کار دست برندارند هر دشنامي که به ذهنم برسد به ايشان خواهم داد !!!
 
 
نکته دیگر اینکه این احادیث که خبر از فتن عائشه وحفصه داده اگر چه در سطحی پایینتر فتنه جمل و سایر حوادثی که عائشه بجهان اسلام تحمیل کرد را در بر میگیرد اما اصلش همان توطئه قتل رسول خدا ص و کمک به یهودیان سقیفه است که ام المصائب واصل المفاسد جهان اسلام سقیفه است .
 
 
البته ماله کشان شروع کردند به توجیه اینکه رسول خدا ص به #مشرق اشاره کردند و مقصود عراق یا ایران بوده !!!!!
 
علمای شیعه و سنّی اتفاق نظر دارند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به سبب سمّی که به آن حضرت خورانده شده شهید و از دار دنیا رفته اند
 
 
ودر صحیح بخاری ومسلم هم آمده که بزور به دهان رسول خدا دوا (سم) ریختند : جاء في روايتي البخاري ومسلم عن عائشة : ( لددنا رسول الله صلى الله عليه وآله في مرضه , فجعل يشير الينا ان لا تلددوني !!!
 
 
در کتب تفسیری شیعه از جمله تفاسیر:
عیاشی ، صافی ،البرهان ،نور الثقلین و...در ذیل آیه 144 سوره مبارکه آل عمران
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که ایشان فرمود:
فسم قبل الموت انهماسقتاه:فقلنا انهما و ابویهما شر من خلق الله: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم قبل از رحلت مسموم شد همانا آن دو زن مایع مسمومی را به ایشان خوراندندسپس راوی در محضر امام صادق علیه السلام گفت :
همانا آن دو زن وپدرانشان بدترین مخلوقات بودند.
 
 
اما مویدات اینکه این منافقین ومنافقات اصلا اعتقادی به نبوت رسول خدا ص نداشتند :
 
 
بروایت بخاری عائشه برسول خدا ص میگفت چقدر پروردگارت زود در هوایت میشتابد ؟!
 
وبروایت صحیح احمد میگفت تو فکر میکنی رسول خدایی ؟! ألست تزعم أنك رسول الله (ص) ...
 
همچنین عمر هم که اصلا رسول خدا ص را نبی نمیدانست مثل ابوسفیان ویزید و میگفت محمد ص یک پادشاه است بروایت ابن شبه نمیری
 
قال عمر بن الخطاب في صلح الحديبية: أتيت النبي (ص) فقلت: ألست نبيّ الله؟ بخاری و...
 
 
ودر سایر اخبار رسول الله ص در اواخر عمرشان از فتن خبر دادند ..
آخرین منبر رسول خدا ص و هشدار به منافقین فتنه گر که از سپاه اسامه تخلف نموده بودند وبر اسامه طعنه زده بودند ؛ خطرناك تر از شرك رياست طلبي صحابه است :
(خ م) عقبة بن عامر - رضي الله عنه - «أنَّ النبيَّ -صلى الله عليه وسلم- خرج يوما ، فصلَّى على أهلِ أُحُد صلاتَه على الميت ، ثم انصرف إلى المنبر ، فقال : إني فَرَط لكم،وأنا شهيد عليكم ، وإني واللَّه لأْنظُرُ إلى حوضي الآن،وإني أُعطيتُ مفاتيحَ خزائن الأرض- أو مفاتيح الأرض - وإني واللَّه ، ما أخاف عليكم أن تُشْرِكوا بعدي ، ولكن أخاف عليكم الدنيا أن تَنافَسُوا فيها».
وفي رواية قال : «صَلَّى رسولُ الله -صلى الله عليه وسلم- على قَتْلى أُحُد بعد ثمان سنين ، كالمُوَدِّع للأحْيَاءِ والأموات ، ثم طَلَعَ على المنبر ، فقال : إني بين أيديكم فَرَط وأنا شَهيد عليكم ، وإنَّ مَوعِدَكُم الحوضُ ، وإني لأنظر إليه من مَقامي هذا ، وإني لَستُ أخشى عليكم أن تُشرِكوا ، ولكنْ أخشى عليكم الدنيا أن تَنَافَسُوها. قال : فكانت #آخرَ نَظْرَة نَظَرتُها إلى رسولِ الله -صلى الله عليه وسلم-».
وفي أخرى «إني فَرَطُكم على الحوض ، وإنَّ عَرْضَهُ كما بين أيْلَةَ إلى الجُحْفة - وفيها - ولكني أخشى عليكم الدنيا أن تَنافَسوا فيها ، وتَقْتَتِلوا فَتهْلِكوا ، كما هَلكَ مَنْ كان قبلكم».
قال عقبة : «فكانت آخرَ ما رأيتُ رسولَ الله -صلى الله عليه وسلم- على المنبر». أخرجه البخاري ومسلم.
 
 
در آخرين روز حيات نبي ص بعد از کنار زدن ابوبکر درمسجد واقامه نماز رسول خدا ص به منبر آمدند در حالیکه دستمالی بر سرشان پیچیده بودند وسخنرانی بسیار مهمی کردند واصحاب را از ریاست طلبی وطمع امارت و فتن دنیا ترساندند و حجت را بر همگان تمام نمودند که به عقیده ابن کثیر این منبر بجای آن مجلس مصیبت بود که نگذاشتند پیامبر وصیتش را بنویسد وتهمت هذیان زدند :
 
 
یعنی از شرک که خطرناکترین ومخفی ترین گناهان است بر شما نمیترسم بلکه از حرص بر سر دنیا و جنگ قدرت بر شما هراسانم ! که آخرش هم نادم میشوید !
حدثنا أحمد بن يونس حدثنا ابن أبي ذئب عن سعيد المقبري عن أبي هريرة
: عن النبي صلى الله عليه و سلم قال ( إنكم #‏ستحرصون على الإمارة وستكون ندامة يوم القيامة فنعم المرضعة وبئست الفاطمة )
رَوَاهُ أَحْمَدُ وَالْبُخَارِيُّ وَالنَّسَائِيُّ .
وقد ذكر الإمام الدارقطني - رحمه الله - هذا الحديث في كتابه "التتبع" فقال :
... "وأخرج البخاري حديث ابن أبي ذنب عن سعيد عن أبي هريرة : "ستحرصون على الإمارة وتكون خزي وندامة ، فنعم المرضعة وبئست الفاطمة" .
از این صریحتر که حضرت ص بفرماید بر سر ریاست وامارت حرص میزنید و بزودی امت اسلام خوار و پشیمان میشوید ..اولش شیرینه مثل شیرخوردن #‏طفل اما بعدش از شیر گرفتنش سخته .... یعنی اگر این خلافت وامامت از مسیر درستش منحرف بشه دیگه به این سادگی درست نمیشه وهر روز بدتر میشود وبشریت بدبخت .
 
 
 
بخاري ومسلم و..... از اسامه نقل مي‌کند که نبي مکرم بر يک بلندي قرار گرفت و فرمود :
هل تَرَوْنَ ما أَرَى
آنچه که من مي‌بينم مي‌بينيد؟
إني أَرَى مَوَاقِعَ الْفِتَنِ خِلَالَ بُيُوتِكُمْ كَمَوَاقِعِ الْقَطْرِ
من دارم مي‌بينم #فتنه ها در درون خانه‌هاي شما نفوذ کرده است همان گونه که قطرات باران زمين را فرا مي‌گيرد.
صحيح البخاري ج 2
هَذَا حَدِيثٌ مُتَّفَقٌ عَلَى صِحَّتِهِ
 
 
احتمالا همه این خطبه ها در چند روز آخر ایراد شده چون عقبه بروایت بخاری میگه اخرین منبر رسول خدا بود ...

علت آرزوي مرگ عائشه توسط پيامبر ص آنهم روز آخر ؟؟!!!

وآرزوي مرگ عائشه بخاطر اعمال خطرناكي كه در آخرين روزهاي عمر رسول خدا ص از دروغ وتهمت وفرستادن پدرش بنماز جماعت برخلاف امر رسول خدا ص چون بروایات شیعه رسول خدا ص میخواستند مولا علی ع را برای اقامه نماز جماعت بفرستند...بخاطر خلافت پدرش انجام داد :

الباب الخامس في ابتداء مرضه- صلّى الله عليه وسلم- وسؤال أبي بكر- رضي الله تعالى عنه- أن يمرّضه في بيته

قال ابن إسحاق: لما قفل رسول الله- صلى الله عليه وسلم- من حجة الوداع أقام بالمدينة ذا الحجة، والمحرم، وصفر. وضرب على الناس بعث أميره أسامة بن زيد- رضي الله تعالى عنه- وقد تقدم ذكر ذلك في جمّاع أبواب بعوثه فبينا الناس على ذلك إذ ابتدأ رسول الله- صلى الله عليه وسلم- بشكواه الذي قبضه الله تعالى فيه إلى ما أراده به من رحمة وكرامة في ليال بقين من صفر، أو في أول ربيع الأول صبيحة ليلة خروجه البقيع ليلا مع أبي مويهبة، فلما أصبح ابتدأ بمرضه من يومه ذلك.

وروى ابن سعد عن محمد بن عمر عن عبد الله بن محمد بن عمر بن علي عن أبيه عن جده- رضي الله تعالى عنه- والبيهقيّ عن محمد بن قيس قالا: أوّل ما بدأ رسول الله- صلى الله عليه وسلم- شكواه يوم الأربعاء فكان شكوه إلى أن قبض- صلى الله عليه وسلم- ثلاثة عشر يوما. ومشى على ذلك أبو عمرو وغيره.

وقال سليمان التيمي: يوم السبت ومشى عليه الخطابي وقال الإمام الليث بن سعد: يوم الاثنين في صفر سنة إحدى عشرة ليلة إحدى وعشرين رواه يعقوب بن سفيان قال أبو عمر:

لليلتين بقيتا منه.

وروى محمد بن قيس لإحدى عشرة ليلة بقيت منه.

وقال عمر بن علي: لليلة بقيت منه قال أبو الفرج بن الجوزي: ابتدأ به صداع في بيت عائشة، ثم اشتد أمره في بيت ميمونة وقيل: في بيت زينب بنت جحش.

وقيل: في بيت ريحانة.

قال الحافظ: وكونه في بيت ميمونة هو المعتمد، لأنه الذي رواه الشيخان عن عائشة- رضي الله تعالى عنها-.

وروى البلاذري عنها أنه- صلى الله عليه وسلم- أقام في بيت ميمونة سبعة أيام.

وروى ابن إسحاق والإمام أحمد عنها قالت: رجع رسول الله- صلى الله عليه وسلم- ذات يوم من البقيع فدخل عليّ وهو يصدع وأنا اشتكي رأسي فقلت: وا رأساه فقال: «والله بل أنا والله وا رأساه» .(اين در روز آخر عمر رسول خدا بوده كه بعد از رفتن به مسجد وكنار زدن ابوبكر و آخرين منبرشان به زيارت بقيع رفتند و بخانه عائشه آمدند و عائشه گفت واي سرم ، رسول خدا ص هم گفتند والله سر من هم درد ميكند چقدر خوب ميشد كه تو قبل از من ميمردي و من بر تو نماز ميخواندم و دفنت ميكردم تا از شرت راحت شوم !!!! عائشه هم گفت بخدا قسم اگر من ميمردم تو ميرفتي با بعضي زنانت حال ميكردي در آخر روز در خانه من و عروسي ميگرفتي !!!!! رسول خدا ص هم خنديد !!!!! ودردش ادامه يافت و بر زنانش وارد شد ودردش شدت كرد درحاليكه در خانه ميمونه بود .

 

وفي رواية قال: كان رسول الله- صلى الله عليه وسلم- إذا مر ببابي يلقي إليّ الكلمة ينفع الله بها فمرّ ذات يوم فلم يقل شيئا مرتين، أو ثلاثا فقلت: يا جارية دعي لي وسادة على الباب: فجلست عليها على طريقه وعصبت رأسي فمرّ بي وقال: «ما شأنك» ؟ فقلت: أشتكي رأسي! فقال: «بل أنا وا رأساه» ! ثم مضى فلم يلبث إلا يسيرا حتى جيء به محمولا في كساء فدخل عليّ وقال:

«وما عليك لو مت قبلي، فوليت أمرك وصليت عليك ودفنتك» فقلت: والله إني لأحسب أن لو كان ذلك، لقد خلوت ببعض نسائك في بيتي في آخر النهار فأعرست بها فضحك رسول الله- صلى الله عليه وسلم- ثم تمادى به وجعه وهو يدور على نسائه ثم استعزّ به وهو في بيت ميمونة» .

وروى البخاري نحوه.

وروى أبو يعلى والإمام أحمد- برجال ثقات- عنها قالت: ما مر رسول الله- صلى الله عليه وسلم- على بابي قطّ إلّا قد قال كلمة تقرّ بها عيني قالت: فمر يوما فلم يكلمني ومرّ من الغد فلم يكلمني قالت: ومر من الغد فلم يكلمني، قلت: قد وجد على رسول الله- صلى الله عليه وسلم- في شيء:

قالت فعصبت رأسي وصفّرت وجهي، وألقيت وسادة قبالة باب الدّار فاجتنحت عليها، قالت:

فمرّ رسول الله- صلى الله عليه وسلم- فنظر إليّ فقال: «ما لك يا عائشة» ؟ قالت: قلت يا رسول الله اشتكيت وصدّعت قال: «تقولين: وا رأساه، بل أنا وا رأساه» قالت فما لبث إلا قليلا حتى أتيت به يحمل في كساء قالت: فمرّضته ولم أمرّض مريضا قطّ ...

الحديث.

وروى ابن سعد عن عطاء بن يسار- رحمه الله تعالى- مرسلاً قال: أتى رسول الله- صلى الله عليه وسلم- فقيل له: اذهب فصل على أهل البقيع، فذهب فصلى عليهم فقال: اللهم اغفر لأهل البقيع، ثم رجع فرقد فأتي فقيل له: اذهب فصل على الشهداء فذهب إلى أحد فصلى على قتلى أحد فرجع معصوب الرأس فكان بدء الوجع الذي مات فيه- صلى الله عليه وسلم-.

وروى أبو طاهر المخلص عن ابن عمر- رضي الله تعالى عنهما- قال: جاء أبو بكر إلى النبي- صلى الله عليه وسلم- فقال: يا رسول الله ائذن لي فأمرّضك فأكون الذي أقوم عليك فقال: «يا أبا بكر إني إن لم أجد أزواجي وبناتي علاجي ازدادت مصيبتي عليهم عظما، وقد وقع أجرك على الله.

 

الكتاب: إمتاع الأسماع بما للنبي من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع

المؤلف: أحمد بن علي بن عبد القادر، أبو العباس الحسيني العبيدي، تقي الدين المقريزي (المتوفى: 845هـ)

 

بعدشم عائشه وحفصه دوا وسم را بزور ريختند تو حلق رسول خدا ص وشهيدش كردند تا زودتر خلافت پدرانشان تثبيت شود وجعل كردندوگفتند رسول خدا ص از سم خيبر(چند سال قبل كه زن يهودي گوشت ذراع گوسفند را براي پيامبر اورد) مسموم شده و وفات كردند ؟؟؟!!!!

وقال سيف: حدثني سعيد بن عبد اللَّه، عن ابن أبي مليكة عن عائشة- رضي اللَّه تبارك وتعالى عنها- قالت: دخلت أم شريك على النبي صلى اللَّه عليه وسلم وهو يجد غما ونفسا فقال: يا أم بشر هذا أوان وجدت انقطاع أبهرى من الأكلة التي أكلتها أنا وأبوك يوم خيبر. قالت: وكانت امرأة من أهل خيبر أتتهما بشاة مصلية مسمومة، فأهوى أبوها إلى اللقمة ونهش النبي صلى اللَّه عليه وسلم الذراع، فقالت الذراع: لا تأكل فإنّي مسمومة، فرمي بها وتعقبه منها ما تعقب.امتاع الاسماع

 

وفي رواية عنها عند مسلم: فخرج بين الفضل بن عباس ورجل آخر، وفي أخرى: بين رجلين أحدهما عليّ، وعند الدارقطني أسامة والفضل وعند ابن حبّان «بريرة ونوبة» بضم النون وسكون ونوبة الواو ثم موحدة، قيل:

هو اسم أمة، وقيل: عبد، وعند ابن سعد من وجه آخر والفضل وثوبان.

وجمعوا بين هذه الروايات على تقدير ثبوتها بأن خروجه تعدد فتعدد من اتكأ عليه.

وبروايت ابن سعد يك هفته آخر عمرشان در خانه عائشه بودند : دخوله- عليه الصلاة والسلام- بيتها كان في يوم الاثنين، وموته يوم الاثنين الذي يليه

وروى البزار عنها قالت: كان رسول الله- صلى الله عليه وسلم- إذا مر بحجرتي ألقى كلمة إليّ ينفعني فمر رسول الله- صلى الله عليه وسلم- يوما فلم يكلمني، فقلت: يا رسول الله- صلى الله عليه وسلم- فعصبت رأسي ونمت على فراشي فجاء رسول الله- صلى الله عليه وسلم- فقال: «ما لك يا عائشة» قلت: أشتكي رأسي، فقال: بل أنا وا رأساه،(عائشه گفت واي سرم رسول خدا خدا گفت بلكه من سردردم ...) وذاك حين أخبره جبرئيل- صلى الله عليه وسلم- أنّه مقبوض، فلبث أياما يحمل في كساء بين أربعة فيدخل علي فقال: «يا عائشة استبقي إلى النسوة» فلما جئن قال: «إني لا أستطيع أن أختلف بينكن فائذنّ لي أن أكون في بيت عائشة» ، قلن: نعم يا رسول الله فكان في بيت عائشة.

دوستان مدق فرهيخته به اختلاف متون توجه داريد اماهمه انها در آرزوي مرگ عائشه در آخرين ساعات عمر رسول خدا ص متفقند !!!

 

شدت تب پيامبرص : وروى الإمام أحمد وابن سعد والبخاري في «الأدب» وابن أبي الدنيا وابن ماجه وأبو يعلى والحاكم وصححه عن أبي سعيد الخدري- رضي الله تعالى عنه- فإذا عليه صالب من الحمى ما تكاد تقرّ يد أحدنا عليه من شدّة الحمّى.

 

ونفرين رسول خدا ص بر اسامه ومتخليفن از جيشش : وروى الإمام أحمد والترمذي وحسنه عن أسامة بن يزيد- رضي الله تعالى عنه- قال: لما ثقل على رسول الله- صلى الله عليه وسلم- وجعه هبط وهبط الناس معه إلى المدينة، فدخلت على رسول الله- صلى الله عليه وسلم- وقد أصمت فلم يتكلم، فجعل يرفع يديه إلى السماء ثم يضعها عليّ، أعرف أنه يدعو لي.(دانستم دارد مرا لعنت ميكند)

و طلب رسول خدا ص براي بهبودي تا افشا كند حزب عائشه وحفصه را براي نماز وخطبه آخر :

 

ترجمه روايت بخاري: عايشه رضي الله عنها مي گويد: وقتي رسول الله ((براي آخرين بار) بيمار شد و بيماريش شدت يافت، از تمام همسران خود، اجازه خواست تا ايام بيماري را در خانة من (عايشه رضي الله عنها) پرستاري شود. همة همسران، موافقت كردند. رسول الله (در حالي كه دو نفر، شانه هاي او را گرفته بودند و پاهايش به زمين كشيده مي شد، به خانة من تشريف آورد. آن دو نفر، عباس و يك نفر ديگر بود (امام علي ع كه عائشه از شدت تنفر نامش را نميبرد). عايشه رضي الله عنها مي فرمايد: هنگامي كه آنحضرت (به خانة من تشريف آورد و بيماريش شدت يافت، فرمود: «هفت مشك پر از آب كه از آنها آب برداشته نشده باشد، روي من بريزيد تا بتوانم، مردم را وصيت كنم(چون در روزهاي آخر حزب منافقين ومنافقات توطئه هاي بزرگي مانند تخلف از اسامه وتمرد از دستور پیامبر ص برای صدازدن مولا علی ع  و فرستادن ابوبكر به نماز جماعت بدون اذن رسول خدا ص كرده بودند) ما ايشان را در طشت بزرگي كه متعلق به حفصه بود، نشانديم و شروع به ريختن آب بر آنحضرت (نموديم تا اينكه اشاره فرمود كه: «كافي است». سپس، رسول الله (از خانه، بسوي مردم، بيرون رفت . (تا نماز وخطبه آخر را بخواند وحزب سقيفه را رسوا سازد)

الباب الثامن في أمره- صلى الله عليه وسلم- أن يصب عليه الماء لتقوى نفسه فيعهد إلى الناس

روى الشيخان وابن سعد والحاكم عن عائشة- رضي الله تعالى عنها- قالت: لما ثقل رسول الله- صلى الله عليه وسلم- واشتدّ وجعه قال: «اهريقوا عليّ من سبع قرب لم تحلل أوكيتهنّ، لعلّي أعهد إلى الناس» قالت: فأجلسناه في مخضب لحفصة ثم طفقنا نصبّ عليه من تلك القرب حتى جعل يشير إلينا أن قد فعلتم، ثمّ خرج إلى الناس فصلّى بهم وخطبهم.

.............

وروي عن عروة بن الزبير- رضي الله تعالى عنه- أن رسول الله- صلى الله عليه وسلم- استبطأ الناس في بعث أسامة بن زيد وهو في وجعه، فخرج عاصبا رأسه حتى جلس على المنبر وقد كان الناس قالوا في إمرة أسامة: أمّر غلاما حدثا على جلّة المهاجرين والأنصار فحمد الله وأثنى عليه بما هو أهله، ثم قال: أيها النّاس انفذوا بعث أسامة فلعمري لئن قلتم في إمارته فقد قلتم في إمارة أبيه من قبله وإنّه لخليق بالإمارة وإن كان أبوه لخليق الإمارة ثم نزل رسول الله- صلى الله عليه وسلم- وانكمش الناس في جهازهم واستقر برسول الله- صلى الله عليه وسلم- وجعه، فخرج وخرج جيشه معه حتى تدلوا الجرف من المدينة على فرسخ، فضرب به عسكره وتتامّ إليه الناس، وثقل رسول الله- صلى الله عليه وسلم-، فقام أسامة والناس ينتظرون ما الله قاض في رسول الله- صلى الله عليه وسلم-.

وروى عن أم سلمة- رضي الله تعالى عنها- قالت: خرج رسول الله- صلى الله عليه وسلم- عاصبا رأسه بخرقة فلما استوى على المنبر تحدق الناس بالمنبر واستنكفوا حوله فقال: والذي نفسي بيده إني لقائم على الحوض الساعة ثم تشهد، فلما قضى تشهّده كان أول ما تكلم به أن استغفر للشهداء الذين قتلوا بأحد ثم قال: إن عبدا من عباد الله خيّر بين الدنيا وبين ما عند الله فاختار العبد ما عند الله، فبكى أبو بكر فعجبنا لبكائه، وقال: بأبي أنت وأمي نفديك بآبائنا وأمهاتنا وأنفسنا وأموالنا، فكان رسول الله- صلى الله عليه وسلم- هو المخيّر، وكان أبو بكر أعلمنا برسول الله- صلى الله عليه وسلم- فجعل رسول الله- صلى الله عليه وسلم- يقول: على رسلك» امتاع الاسماع و أخرجه ابن سعد 2/ 176، وذكره ابن حجر في المطالب العالية 4/ 32 (3884) .

 

 

وهرج ومرج منافقين در آخرين لحظات سر وصيت رسول خدا ص :

وروى الطبراني من طريق ليث بن أبي سليم- وبقية رجاله ثقات- عن ابن عباس- رضي الله تعالى عنهما- قال دعا رسول الله- صلى الله عليه وسلم- بكتف فقال: ائتوني بكتف أكتب لكم كتابا لا تختلفون بعدي فأخذ من عنده من الناس وفي لفظ: «فقالت امرأة ممن حضر ويحكم عهد رسول الله- صلى الله عليه وسلم- إليكم فقال بعض القوم اسكتي فإنه لا عقل لك فقال النبي- صلى الله عليه وسلم- أنتم لا أحلام لكم.

وروى الإمام أحمد وابن سعد- وفي سنده ضعف- عن علي- رضي الله تعالى عنه- قال أمرني رسول الله- صلى الله عليه وسلم- أن آتيه بطبق أكتب فيه ما لا تضلّ أمتي من بعدي قال:

فخشيت أن تسبقني نفسه قال: قلت إني أحفظ وأوعى قال: أوصي بالصّلاة والزّكاة وما ملكت أيمانكم» .امتاع الاسماع

.............. {قبلا هم بروايت ابن عساكر هوچي بازي عائشه وحفصه را در بالاي بستر رسول خدا ص ديديم}

فقالت عائشة: ادعوا له أبا بكر

فدعي ودخل عليه وقعد عند رأسه، فلما فتح عينه نظر إليه فأعرض عنه بوجهه، فقال أبو

بكر فقال: لو كان له إلي حاجة لافضى بها إلي، فلما خرج أعاد رسول الله (صلى الله

عليه وآله) القول ثانية وقال: " ادعوا لي أخي وصاحبي " فقالت حفصة: ادعوا له عمر،

ارشاد مفید

 

عن أرقم بن شرحبيل قال سافرت مع ابن عباس من المدينة إلى الشام فقال إن رسول الله (صلى الله عليه وسلم) مرض مرضه الذي مات فيه كان في بيت عائشة فقال ادعو لي عليا قال أراه قالت عائشة شك محمد ألا ندعو لك أبا بكر قال ادعوه قال فقالت حفصة ألا ندعو #عمر قال ادعوه ...تاریخ دمشق

 

 

طلا ودینار را بعلي ع بده اي عائشه :

روى ابن سعد والطبراني- برجال الصحيح- عن سهل بن سعد- رضي الله تعالى عنه- قال: كان عند رسول الله- صلى الله عليه وسلم- سبعة دنانير وضعها عند عائشة فلما كان في مرضه قال: يا عائشة ابعثي الذّهب إلى علي، ثم أغمي عليه وشغل عائشة ما به حتى قال ذلك مرارا (چند مرتبه گفتند تا عائشه امتثال نمود) كل ذلك يغمى على رسول الله- صلى الله عليه وسلم- ويشغل عائشة ما به فبعث به إلى علي فتصدّق به، ثم أمسى رسول الله- صلى الله عليه وسلم- ليلة الاثنين في جديد الموت، فأرسلت عائشة إلى امرأة من النساء بمصباحها فقالت: اقطري لنا في مصباحي من عكيك السن فإن رسول الله- صلى الله عليه وسلم- أمسى في جديد الموت» .

 

وسختيهاي حضرت فاطمه بقول رسول الله ص از همه زنان سخت تر است چرا ؟! :

روى الخمسة والطبراني وابن حبان والحاكم عن عائشة- رضي الله تعالى عنها- قالت: اجتمع نساء رسول الله- صلى الله عليه وسلم- لم يغادر منهم امرأة في وجعه الذي مات فيه وما رأيت أحدا أشبه سمتا وهديا ودلّا برسول الله- صلى الله عليه وسلم- في قيامها وقعودها من فاطمة، وكانت إذا دخلت عليه قام إليها وقبّلها وأجلسها في مجلسه، وكان إذا دخل عليها فعلت ذلك، فلما مرض جاءت تمشي ما تخطئ مشيتها مشية رسول الله- صلى الله عليه وسلم- فقال: مرحبا يا بنتي فأجلسها عن يمينه أو عن شماله فأكبت عليه تقبّله، فسارّها بشيء، فبكت، ثم سارّها فضحكت فقلت:

ما رأيت اليوم فرحا أقرب من حزن فسألتها عن ذلك قلت لها: ما خصك رسول الله- صلى الله عليه وسلم- بالسّرار وتبكين فلما أن قامت قلت لها: أخبريني بما سارّك؟ قالت: ما كنت لأفشي سر رسول الله- صلى الله عليه وسلم- فلما أن توفي قلت لها: أسألك بما لي عليك من الحق لما أخبرتيني قالت أما الآن فنعم: سارّني فقال: إن جبريل كان يعارضني بالقرآن في كل سنة مرة، وإنه عارضني العام مرتين، وأنه لم يكن نبيّ كان بعده نبيّ إلا عاش بعده نصف عمر الذي كان قبله، ولا أرى ذلك إلا اقترب أجلي- وفي لفظ- فقالت إنه أخبرني أنه يقبض في وجعه، فاتقي الله واصبري، إن جبريل أخبرني أنه ليس امرأة من نساء المؤمنين أعظم رزنة منك فلا تكوني أدنى امرأة منهن صبرا فنعم السلف أنا لك فبكيت ثم سارني فقال: أما ترضين أن تكوني سيدة نساء المؤمنين، أو سيدة نساء هذه الأمة- وفي لفظ- «أخبرني أني أول أهله لحوقا به، فضحكت ضحكي الذي رأيت» .امتاع الاسماع

چرا رسول خدا ص در آخرين روزهاي حياتشان آيات عدم تكبر وعلو را براي اصحاب رياست طلبشان قرائت ميكردند كه جهنم جايگاه متكبران است وبروايت بخاري ومسلم در آخرين منبرشان از دنياطلبي ووقوع فتن سوزان اصحاب هشدار ميدادند :

 

الباب السادس عشر في جمعه- صلّى الله عليه وسلم- أصحابه في بيت عائشة- رضي الله تعالى عنها- ووصيته لهم

روي عن مرّة عن ابن مسعود- رضي الله تعالى عنهم- قال: نعى إلينا نبيّنا وحبيبنا- صلى الله عليه وسلم- نفسه قبل موته بشهر، فلما دنا الفراق جمعنا في بيت أمنا عائشة فنظر إلينا وتشدّد ودمعت عيناه، وتداوم القوم ونظر إلى الأرض وقال: مرحبا بكم- حيّاكم الله رحمكم الله آواكم الله قبلكم الله أوصيكم بتقوى الله وأوصي الله عز وجل بكم وأستخلفه عليكم وأذكّركم الله وأشهدكم أنّي لكم منه نذير وبشير أن لا تعلوا على الله في عباده وبلاده فإنه عز وجل قال لي ولكم تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلا فَساداً وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ [القصص: 83] وقال: أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ [الزمر:60) امتاع الاسماع

.....

واثبات دروغ عائشه كه ميگفت سر پيامبر ص بر سينه من بود و من نزديكترين فرد برسول خداص بودم و ...:

فمن يغسّلك يا رسول الله؟ قال رجال من أهل بيتي الأدنى فالأدنى.

فمن يدخلك قبرك يا رسول الله؟ قال: رجال من أهل بيتي، الأدنى فالأدنى مع ملائكة كثير، يرونكم من حيث لا ترونهم.

 

وروى ابن أبي شيبة وأبو يعلى والنسائي في «الكبرى» عن أم سلمة- رضي الله تعالى عنها- قالت: والذي أحلف به إن كان عليّ لأقرب النّاس عهدا برسول الله- صلى الله عليه وسلم- قالت:

كان رسول الله- صلى الله عليه وسلم- يوم قبض في بيت عائشة فجعل رسول الله- صلى الله عليه وسلم- غداة بعد غداة يقول: جاء عليّ، مرارا قالت فاطمة: كان بعثه في حاجة، فخرجنا من البيت، فقعدنا عند البيت، فكنت من أدناهم إلى الباب فأكب عليه عليّ فجعل يسارّه ويناجيه حتى قبض من يومه ذلك، فكان أقرب الناس به عهدا

 

وروى الجماعة إلا أبا داود عن طلحة بن مصرف قال: سألت ابن أبي أوفى هل أوصى رسول الله- صلى الله عليه وسلم-؟ قال: لا. قلت: كيف كتب على الناس وأمر بها ولم يوص؟ قال: أوصى بكتاب الله.

الكتاب : إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع ،

المؤلف : تقى الدين أحمد بن على المقريزى (م 845) ،

مولا علی ع هم در نهج البلاغه گفتند سر مبارک رسول خدا بر سینه من بود واب دهان رسول خدا به من اصابت کرد ...حتی عائشه غلیظ ترش کرده گفته آب دهان رسول خدا با آب دهان من مخلوط شد و از دنیا رفت !!!!

قال ابن سعد في طبقاتهباب منقال توفي رسول الله ( ص ) في حجر علي بن أبي طالب ، عنالامام علي : " قال : قال رسول الله ، صلى الله عليه وسلم ، في مرضه ادعوا لي أخي ،قال : فدعي له علي فقال : ادن مني ، فدنوت منه فاستندالي فلم يزل مستندا الي وإنه ليكلمنيحتى ان بعض ريق النبي ، صلى الله عليه وسلم ، ليصيبني ثم نزل برسول الله ، صلى اللهعليه وسلم ، وثقل في حجري . . . . "الحديث .

 

وروى ابن إسحاق والإمام أحمد عنها قالت: رجع رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ذات يوم من البقيع فدخل علي وهو يصدع وأنا اشتكي رأسي فقلت: وارأساه فقال: (والله بل أنا والله وارأساه).

الكتاب : سبل الهدى والرشاد، في سيرة خير العباد، وذكر فضائله وأعلام نبوته وأفعاله وأحواله في المبدأ والمعاد

المؤلف : محمد بن يوسف الصالحي الشامي

 

وَقَالَ الْبَيْهَقِيُّ: أَنْبَأَنَا الْحَاكِمُ، أَنْبَأَنَا الْأَصَمُّ، أَنْبَأَنَا أَحْمَدُ بْنُ عبد الْجَبَّار، عَن يُونُس ابْن بُكَيْرٍ، عَنْ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، حَدَّثَنِي يَعْقُوبُ بْنُ عُتْبَةَ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ ابْن عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: دَخَلَ عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ وَهُوَ يُصْدَعُ وَأَنَا أَشْتَكِي رَأْسِي، فَقُلْتُ: وَارَأْسَاهْ.

فَقَالَ: بَلْ أَنَا وَاللَّهِ يَا عَائِشَةُ وَارَأْسَاهْ! ثُمَّ قَالَ: وَمَا عَلَيْكِ لَوْ مُتِّ قَبْلِي فَوَلِيتُ أَمْرَكِ وَصَلَّيْتُ عَلَيْكِ وَوَارَيْتُكِ؟ فَقلت:

وَاللَّهِ إِنِّي لَأَحْسَبُ لَوْ كَانَ ذَلِكَ لَقَدْ خَلَوْتَ بِبَعْضِ نِسَائِكَ فِي بَيْتِي مِنْ آخِرِ النَّهَار! فَضَحِك رَسُول الله.

ثُمَّ تَمَادَى بِهِ وَجَعُهُ فَاسْتُعِزَّ (1) بِهِ وَهُوَ يَدُورُ عَلَى نِسَائِهِ فِي بَيْتِ مَيْمُونَةَ، فَاجْتَمَعَ إِلَيْهِ أَهْلُهُ.سیره ابن کثیر

چرا پیامبر ص و ارزوی مرگ عائشه در آخرین ساعت عمر ، چون فتنه ها از همین عائشه وحفصه وحرص بر خلافت پدرانشان شروع شد ودر روزهای آخر عمر رسول خدا ص جنگ قدرت بیداد میکرد !!!!!

اين خبر بسيار دقيق است البته قسمت آخرش در اخبار ديگر نيامده ... از عايشه رضي الله عنها روايت است كه گفت: واي سرم. رسول الله (فرمود: «اگر اتفاقي برايت بيفتد و من زنده باشم, برايت طلب مغفرت و دعا مي كنم». عايشه ... رضي الله عنها گفت: اي واي, سوگند به خدا, گمان مي كنم كه تو مرگ ام را دوست داري و اگر اتفاقي بيفتد، در پايان روز، نزد يكي از همسرانت مي روي و با او همبستر مي شوي. نبي اكرم (فرمود: «بلكه واي سرم. همانا تصميم گرفتم شخصي را نزد ابوبكر و پسرش بفرستم و وصيت كنم تا مبادا كسي چيزي بگويد و يا آرزويي در سر بپروراند. سپس با خود گفتم: خداوند بجز اين، چيز ديگري را نمي پذيرد. و مؤمنين هم بجز اين، چيز ديگري را قبول نمي كنند».بخاري

 

البته عائشه قبلا هم  :

استأذن أبو بكر على رسول الله صلى الله عليه وسلم فسمع صوت عائشة عاليا وهى تقول : والله لقد عرفت أن عليا أحب إليك من أبي ومنِّى ، مرتين ، أو ثلاثا  ( رواه ابن حجر عسقلاني في  فتح الباري شرح صحيح البخاري  و قال  أخرجه  احمد و ابو داوود و النسايي بسند صحيح عن نعمان بشير وصححه الالباني)

 

عائشه سر رسول خاتم ص فرياد ميكشد كه چرا علي ( وفاطمه ) را بيش از من و پدرم ابوبكر دوست داري ؟!!؟

 

وسرانجام هم این زن حسود کینه ای آنچنان انتقامی بواسطه این تحقیرات پدرش (مانند عزل ابوبکر از ابلاغ سوره توبه و بستن همه دربها بمسجد بجز درب علی ع وبرادری علی با پیامبر وتنها ماندن ابوبکر وغدیر مولاومباهله و ایه تطهیر که رسول خدا بعائشه گفتند دورشو از کساء و...)  از اهل بیت گرفت که در تاریخ بی سابقه است از ریختن سم در دهان حضرت بروایت بخاری و جعل احادیث دروغ بنفع پدرش و شروع جنگ جمل و کشتن شیعیان علی ع و تیرباران کردن تابوت سرور جوانان بهشت و سجده بر شهادت علی ع و نامیدن غلامش به اسم قاتل مولا و ... عمر هم که بواسطه این خدماتش مقرری عائشه را دو برابر سایر همسران پیامبر تعیین کرد ؟؟!!!

عايشه در قرآن و سنت

فويل  لهم مما كتبت ايديهم(قرآن كريم)

 

كل حزب بما لديهم فرحون

 

بخاري در صحيح خود وهمچنين امام احمد حنبل در مسند و تر مذي و ابن ماجه در سنن خود آورده اند كه عايشه ميگفت: من نسبت به هيچ زني به اندازه خديجه رشك نبردم. زيرا پيامبر  بسيار از او ياد ميكردوبر او درود ميفرستاد به آنحضرت گفتم چرا اينقدر از يك پير زن از پير زنهاي قريش ياد ميكني كه مرده و هيچ اثري از او باقي نمانده و خدا زني بهتر از او به تو عطا نموده(منظورش اين بود كه من دختر باكره بودم  واو زني سالمند) اين حرف را كه زدم چهره رسول الله(ص) تغيير كرد كه جز به هنگام وحي آنطور تغيير نميكرد. بعد فرمودند :نه هرگز خداوند بهتر از او به من نداده است وقتي كه مر دم به من كافر شدند او ايمان آورد و وقتي مردم مرا تكذيب كر دند او تصديقم نمود و وقتي مردم مرا از خود راندند با اموالش ياريم كرد  وخداي عزو جل از او به من فرزند داد(سيدة النساء فاطمة) در حالي كه از ديگر زنان محرومم كرد.

 

 

وتو اي خواننده خردمند بنگر جواب كسانيكه ادعا ميكنند كه عايشه محبوبترين زنان پيغمبر است از زبان مبارك خود رسو ل الله(ص).

وجواب آندسته از مستشرقيني كه ميگفتند كه محمد(ص) هوسباز است و عايشه بچه سال را تزويج كرد. زيرا خديجه 15 سال از پيامبر بزرگتر بود و قبلا دو بار ازدواج كرده بود.

 

ان تتوبا الى الله فقد صغت قلوبكما وان تظاهرا عليه فان الله هو مولاه وجبريل وصالح

المؤمنين والملائكة بعد ذلك ظهير

عسى ربه ان طلقكن ان يبدله ازواجا خيرا منكن مسلمات مؤمنات قانتات تائبات عابدات

سائحات ثيبات وابكار

ضرب الله مثلا للذين كفروا امراة نوح وامراة لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما فلم يغنيا عنهما من الله شيئا وقيلا ادخلا النار مع الداخلين

 

در صحيح بخاري و مسلم آورده اند كه اين آيات در باره عايشه دختر ابوبكر و  حفصه  دختر عمربن الخطاب است هنگاميكه قصد تو طيه اي عليه نبي مكرم(ص) داشتند  وخدا ميگويد اگر به فرض توبه هم بكنيد  قلوب شما از حق مايل شده وبه باطل رفته است  واگر هم بخواهيد عليه او اقدامي كنيد  حقيقتا خدا  مولايش است و جبريل و صالح مؤمنين و تمام ملايكه  ياور رسول الله اند عجب  تهديدي كه تمام قدسيان اعم از خدا و فرشتگان و جبريل و  كل ملايكه  پشت رسول الله(ص) ودر مقابل دو زن عايشه و حفصه.

 

در آيات بعد خدا كه با هيچكس تعارف ورودربايستي ندارد ميگويد  شايد خدا یا رسول شما را طلاق دهد و ازواج بهتر از شما كه مسلمان و مؤمن حقيقي باشند و عابد و قانت و باتقوا باشند چه باكره وچه بيوه نصيب حضرتش سازد.

 

 در قسمت سوم آيات خدا وند متعال ميفرمايد صرف اينكه زن رسول الله (ص) هستيد باعث افتخار نيست زيرا زن حضرت نوح و حضرت لوط (ع) كه بي تقوا شدند ؛ خداوند داخل آتششان خواهد كرد. واين تهديد  بسیارجدي است  كه معيار و ملاك ايمان وتقواست همانطوريكه در سوره احزاب  فرمود " ان اتقيتن" يعني اگر تقوا داشته باشيد از زنان ديگر بالا تريد.  

 وآخر اینکه خدای قادر متعال خودش وهمه فرشتگان وجبرئیل را در مقابل این دوزن بسیج کرده !!!!!!

در صحيح بخاري و مسلم (هما اصح كتب بعد كتاب الله عند العامه) آمده كه قاسم بن محمد گويد: عايشه گفت واي سرم درد ميكند پس رسول خدا (ص) فرمود اگر آن روز بيايد كه من هم زنده باشم(وتو مرده باشي) پس براي تو استغفار ميكردم و برايت دعا ميكردم . عايشه گفت وا مصيبت من بخدا قسم ميدانم كه تو منتظر مرگ من هستي و مردنم را دوست ميداري و اگر آن روز بيايد حتما ساعتهاي آخرآنروز با برخي همسرانت همبستر ميشوي . ببين حتي رسول الله (ص) چه قدر از عايشه بيزار است.

 

 

 

وروي امام احمد في مسنده و  ابن سعد في طبقاته ج2 ص 10 قالت عايشه بدأ رسول الله (ص) شكواه الذي توفي فيه و هو في بيت ميمونة فخرج في يومه ذلك حتي دخل علي قالت فقلت وارأساه فقال وددت ان ذلك يكون و أنا حي فأصلي عليك و ادفنك

 

 بخاري در صحيح خود آورده از ابوبكرة كه گفت : خداوند با كلمه اي در روز جمل مرا فايده بخشيد  كه راهم را تعيين كنم . هنگاميكه به رسول الله(ص) خبر دادند كه ايرانيان دختر كسري را پادشاه خود قرار داده اند فرمود : هرگز رستگار نميشوند قومي كه امر خود را به يك زن بسپارند.

 

در صحيح مسلم و بخاري و ترمذي و مسند امام احمد حنيل  و سنن نسايي و ساير كتب در باب فضايل ميبينيم كه فضايل اهل بيت را از ساير مردم و زنان  جدا ميسازند و طبق موضوعات قبل اثبات گشت كه اهل بيت پامبر منحصرا 5نفر آل عبا هستند كه درصحيح مسلم آمده كه گفتيم اهل بيت چه كساني هستند ؟ زنانش؟ گفت نه بخدا قسم چرا كه زن ممكن است مدتي با شوهرش باشد و سپس اورا طلاق دهد و بسوي پدر و قومش باز گردد ولي اهل بيتش ؛ اصل و ريشه و خانواده اش هستند كه پس از او صدقه برآنها حرام شده است.

 

 

و همچنين بخاري و مسلم گواهي ميدهندبه اينكه عايشه از خاندان و دختر ابوبكر است  نه خاندان پيامبر (حادثه نزول آيه تيمم) حتي ام سلمة خودش را از اهل بيت نميداند و هنگاميكه رسول  الله (ص) 5 نفر را زير عبا ي مبارك خود جمع نمودند  ؛ خواست وارد شود كه حضرت رسول (ص)  اجازه ندادند و گفتند تو زن خوبي هستي.( ولي از اهل بيت نيستي) و امام فخر رازي و امام زمخشري مفسرين بزرگ قرآن ميگويند اينكه آيه تطهير در مورد 5 نفر است  مورد اتفاق جميع مفسرين و مورخين است . و امام احمد حنبل ميگويد هيچكس را با اهل بيت نميتوان قياس كرد.

  

در صحيح بخاري و مسلم و ساير مسانيد  مينويسند  در اينجا  لينك حديث را در سايت عربستان ببينيد.. عده اي از اصحاب بزرگوار رسول الله (ص) در حضور عايشه گفتند كه ما شنيده ايم كه حضرت رسول صلي الله عليه وآله وسلم  هنگام رحلت ، به علي  كرم الله وجهه وصيت كرد (واورا خليفه مسلمين قرارداد)  كه سريعا عايشه  بنت ابوبكر انكار نمود .

 

ببين قدرت وعظمت حضرت حق جل جلاله كه و يحق الحق بكلماته

چگونه احقاق حق ميكند وازهاق باطل و حقايقي كه در اين حديث مستتر است  ، زياد است كه آنچه من ميدانم ميگويم اگر شما هم به مطلب تازه اي برخورد نموديد مرا در جريان بگذاريد:

 

 

1-تأ ييد بزرگان اصحاب رسول الله (ص) مبني بر اينكه علي(ع) بنا بر وصيت حضرت رسول(ص) خليفه آنحضرت است.(اصحاب كلهم عدول !!)

 

 

2- شهادت مرد به اجماع مسلمين،  مساوي شهادت 2 زن است  پس عده اي از اصحاب شهادتشان ، چندين برابر يك زن است

 

 

3- در همين كتاب  صحيح بخاري و مسلم آمده كه عايشه حتي تحمل شنيدن نام علي(ع) را نداشت  واز آن حضرت به رجل تعبير ميكردچرا چون به كرات از رسول خدا شنيده بود كه علي احب ناس بسوي خداست در جريان غزوه خيبر و سدو الابواب الا باب علي  و ابلا غ سوره توبه  بوسيله علي و حديث طير مشوي كه در موضوعات قبلي وبلاگ با اسانيد صحيح آمدند. و حسادت زنانه عايشه اوراوادار كرده بود كه حق را انكار كند

 

 

4- ابن حجر عسقلاني در فتح الباري شرح صحيح البخاري ميگويد أخرج احمد و ابو داوود و النسايي بسند صحيح عن نعمان بشير  كه روزي عايشه با صداي بلند به خاتم النبيين (ص) اعتراض ميكرد بخدا قسم دانستم كه علي از پدرم ابوبكرو من نزد تو محبوبتر است.(لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبي...ان تحبط اعمالكم)

 

(استأذن أبو بكر على رسول الله صلى الله عليه وسلم فسمع صوت عائشة عاليا وهى تقول : والله لقد عرفت أن عليا أحب إليك من أبي ومنِّى ، مرتين ، أو ثلاثا )

 

 

5- حسادت و حميت عايشه ايجاب ميكرد كه طرفدار پدرش باشد نه حق(علي مع الحق)  زيرا در جريان سقيفه كه در  احاديث آمده  در مراسم تغسيل و تدفين اول شخص عالم هستي  نه تنها حضور نداشت بلكه با پدرش و عمر و ابوعبيده جراح به سقيفه شتافتند تا زودتر كار خلافت ابوبكر را تمام كنند.

 

 

6- عايشه آنقدر نسبت به علي(ع) كينه اي بود كه سرانجام با شركت در جنگ جمل و سوار بر شتر كه خدادر قرآن گفته (وقرن في بيوتكن) و ريختن خون هزاران انسان بيگناه و صحابه مطهر و پاك رسول الله قصد تشفي دل خود را داشت.(درآيات مباركه سوره احزاب كه در فضايل ازواج رسول الله است همواره مناقب آنها را مشروط به تقوا ميكند و ميگويد " ان اتقيتن" اگر تقوا داشته باشيد).

 

۷ـ قد حذر النبي الأعظم السيدة عائشة أن تنبحها كلاب الحوأب وقد نبحتها في طريقها إلى البصرة وهي تؤم الناكثين بيعة إمام الزمان أمير المؤمنين الإمام علي بن أبي طالب والمحاربين له في حرب الجمل في أحاديث لا يشك في صحتها أحدٌ من إخواننا السنة راجع مثلاً ما رواه الإمام أحمد بن حنبل في مسنده وأبو يعلى و البزار ومجمع الزوائدج7ص234 وما رواه البزار وووووو و قد صححه الألباني ج 1 ص227 ح475 :رسول خاتم (ص) به عايشه گفته بود بنا بر نقل صحيح كه اي عايشه نباشي از كساني كه سگهاي حوأب برتو عو عو كنند واين جمله ناظر به علم غيب رسول الله(ص) است كه چندين سال قبل به عايشه هشدار داده بود كه عليه علي (ع)  نجنگد..

 

 

9-    در صحيح بخاري و مسلم وساير كتب روايي معتبر آمده كه حضرت رسول الله(ص)  رو به خانه عايشه نمودند و فرمودند اينجا جايگاه فتنه است اينجا جايگاه فتنه است اينجا جايگاه فتنه است از اينجا شاخ شيطان بيرون مي آيد.

 و مسلم در صحيحش آورده كه رسول خدا (ص) از خانه عايشه بيرون آمد و فرمود سر كفر در اينجاست  در اينجاست كه شاخ شيطان ظاهر ميشود

 

 قال رسول الله  افضل نساء اهل الجنة خديجة و فاطمة و مريم و اسية  (  اخرجه ابن حجر في  فتح الباري ج7 ص 258 و قال اخرجه ابن حبان  و احمد و ابويعلي و الطبراني و ابو داوود  و الحاكم و عند النسايي باسناد صحيح)

أن نساء رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه واله  وسلم 

حزبين فحزب فيه ‏ ‏عائشة ‏ ‏وحفصة ‏ ‏وصفية ‏ ‏وسودة ‏ ‏والحزب الآخر رواه البخاري

بخاري در صحيح خود آورده زنان رسول الله(ص) دو حزب بودند يكي حزب عايشه وحفصه وصفيه وسوده  و حزب ديگر زنان كه برترين  آنها   خديجة وام المؤمنين ام سلمة وماريه قبطيه و رضي الله عنهم.......

جناب ام سلمه زني بسيار باوقار و مطيع لله والرسول (ص) بود و مصداق آيه  " وقرن في بيوتكن "  و"  ان اتقيتن

 

"  فان الله اعد للمحسنات منكن اجرا عظيما "

جواب کسانیکه میگویند : الطیبات لطیبین  : اگرهمه اينها طيبات بودند چرا خداي متعال فرمود كه خداوند براي محسنات شما اجر عظيم تدارك ديده ؟! چرا فرمود : که شما مانند سایر زنان نیستید فقط بشرط تقوا ؟!

چرا تهديد به طلاق منافقات و سخن از طلاق آورد ؟

مگر حضرت نوح ولوط خبيث بودند كه همسراني خائن نصيبشان شد ؟!!!!

ام سلمه (رض)هنگام جنگ جمل به عايشه  گفت نشنيدي خدا فرموده وقرن في بيوتكن  يعني در خانه بمانيد و اعمال جاهلي نكنيد  واورا به  حديثي از رسول الله (ص) يادآورشد  كه درباره علي (ع) فرموده بودند : 

( من أحب عليا فقد أحبني ، ومن أبغض عليا فقد أبغضني )... حديث شريف - صححه الشيخ الألباني في صحيح الجامع .


أن النبي ص قال (سباب المسلم فسوق وقتاله كفر) . ورد فی الصحيحين

اما سرانجام با اصرار عبدالله بن زبير و معاويه سوار بر شتر شد و فرماندهي سپاه و حزب شيطان را بر عهده گرفت و طبق احاديث صحيح كه در صحاح اهل سنت امده از دو طرف جنگ يكي حزب الله وديگري حزب الشيطان است  مخصوصا خروج بر امام مفترض الطاعة اميرالمؤمنين (ع)  حدود 13000 نفر از اصحاب و مردم بيگناه كشته شدند و حديث صحيح رسول الله (ص) كه علي را به قتال با ناكثين وقاسطين ومارقين  خبر داده بودند به حقيقت پيوست.

نكته اينجاست كه زبيرهنگام جنگ  علي (ع) اوراطلبيد ند وبه او گفتند يادت هست روزي رسول الله(ص) به تو گفتند كه اي زبير تو با علي ميجنگي در حاليكه نسبت به او ظالم هستي !!!!!( وانت ظالم له)   گفت آري ولي فراموش كرده بودم  واز معركه جنگ برگشت  در حاليكه عبداله پسرش اصرار بر ماندن او داشت ولي عاقبت در حاليكه خواب بود  عمرو بن  جرموز اورا كشت .  اعاذنا الله من سوء العاقبة

 

توجه :  همين منافقيني كه به عايشه ساده ؛ تهمت و افك زدند  همين ها در روز جمل دور شترش جمع شدند و بلوايي به پا كردند  ونكته بسيار قابل توجه اينست  كه چه شده بود كه اين منافقين از زمان حضرت رسول (ص) تا زمان خلافت علي (ع)  خاموش شده بودند وصدايشان در زمان خلافت ابوبكر وعمر وعثمان در نيامد ولي به محض خلافت امام علي (ع) دوباره شروع كرند ومثل زمان پيامبر كار شكني و توطئه نمودند ؟؟

 

آيا مسئله غير از تشابه  محمد (ص) وعلي (ع) است كه منافقين تحمل آن را ندارند ؟؟؟ تأمل كنيد

 

 

وتو اي خواننده گرامي فكر ميكني چرا اينقدر  بني اميه و معاويه و منافقين مقام عايشه را بالا ميبرند چون تنها زني كه جرأت كرد عليه علي (ع) و نفس النبي(روايت صحيح بخاري :  علي مني وانا منه) بجنگد ؛ عايشه است و  به اين ترتيب با درشتنمايي  و گفتن ام المؤ منين !!!  ؛ علي(ع) تحت الشعاع قرا ر گرفته  و  حق برمردم عامي و بيسواد مشتبه ميشود (همچنين عايشه وصيت بعلي را انكار كرد !)

 

  و معاويه بهتر و بيشتر استفاده كرده و مدت بيشتري  بر مسند رياست ميماند  . و لقب ام المؤمنين  كه با حالت محكمي به عايشه ميگويند هيچ فضيلتي را براي عايشه ثابت نميكند و طبق آيه وازواجه امهاتهم  يعني حق نداريد بعداز پيامبر با زنانش ازدواج كنيد. همين وبس

 

 

 اين حديث را با آن حديثي كه

 

أخرجوا المشركين من جزيرة العرب وأجيزوا الوفد بنحو ما كنت أجيزه وسكت عن الثالثة أو قال: فنسيتها (رواه البخاري)

درصحيح بخاري و  غيره منقولست كه شخصي پرسيد مگر پيامبر  وصيت نكرد (چون طبق قرآن وصيت  واجبست) پاسخ داد كه بلي  دو تا را گفت ولي سومي را فراموش كرده ام !!!!! جريان چه بوده

از

 اوضاع  واحوال برميآ يد كه دستگاه مخوف و اطلاعاتي بني اميه آنچنان درپي نابودي نام وآثار علي (ع) بودند كه حتي قاريان قرآن هنگام ختم قرآن ميگفتند :: صدق الله العظيم در حاليكه در قرآن كريم همه جا علي و عظيم را كه از نامهاي باري تعالي هستند باهم آورده و ميفرمايد وهوالعلي العظيم و هوالعلي الكبير::

يا در حديثي كه در صحيح نسايي و سنن بيهقي آمده كه سعيد بن جبير همراه  ابن عباس به حج آمده بودند  ديدند مردم در حج بيت الله از گفتن تلبيه الهم لبيك خودداري ميكردند ابن عباس (مفسر و حبرامت) گفت چون بخاطر بغض علي(ع) حاضرند سنت رسول الله (ص)

را ترك كنند.  چون علي (ع) نيز اين كلام(اللهم لبيك) را ميگويد 

بعضي در تفسير اين حديث كفته اند كه مردم از ترس جانشان

 زيرا علي (ع) نيز تلبيه ميگويدو معاويه فكر ميكند ما علي را دوست داريم و جانمان به خطر ميافتد . در هرصورت مقصود ما را ميرساند كه همين نتيجه را معاويه ميخواست : محو سنت چه باترساندن و زور وچه با بغض و دشمني با علي

 

پس راوي ميگويد وصيت سوم را فراموش كرده ام!!!!!!

پس تو اي خواننده منصف فكر ميكني چرا مبغوض ترين افراد نزد منافقين علي (ع) است. چون مجسمه سنت رسول (ص) و اعلم به سنت رسول الله (ص) و ذخيره اسلام  است

 

درباره معنی فحشا وخیانت همسران انبیاء  

 

 درباره عائشه :

https://sites.google.com/site/hojjah/ayeshe.zip

 

ان الذين يكتمون ما أنزلنا

من البينات والهدى من بعد ما بيناه للناس ‏في الكتاب

أولئك يلعنهم الله ويلعنهم اللاعنون إلاَّ الذين تابوا وأصلحوا وبينوا

فأولئك أتوب عليهم ‏وأنا التواب الرحيم

 

 

Those who conceal the clear (Signs) We have sent down, and the Guidance, after We have made it clear for the people in the Book,-on them shall be God's curse, and the curse of those entitled to curse,-