اندر جبر واختیار و اسرار الهی

 

اگر برخی ایات را منسوخ ندانیم باید تناقض در قران را بپذیریم ؟!

در ایات متعددی از قران امده که انسان مختار است ودر انتخاب ازاد است مخصوصا ایات مکی : لکم دینکم و لی دین ...انا هدیناه السبیل اما شاکرا واما کفورا واگر خداوند بزور میخواست واراده میکرد همه مردم را مومن میکرد و همه مردم را امت واحده بدون تفرقه قرار میداد وای پیامبر از جاهلین مباش ! اعناقهم لها خاضعین ... وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ ﴿ هود۱۱۸﴾...لست علیهم بمصیطر ... وما انت علیهم بجبار45 ق .. (و لو شاء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعا افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین ):( و اگر پروردگارت بخواهد همه کسانی که روی زمینندایمان خواهند آورد، آیا تو می توانی مردم را به اکراه وادار کنی که ایمان بیاورند؟)99یونس )

 

وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‌ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ «35»

و اگر اعراض و بى‌اعتنايى آنان (كافران) بر تو سنگين است (و مى‌خواهى به هر وسيله آنان را به راه آورى، ببين) اگر بتوانى سوراخى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا آيه‌اى (ديگر) برايشان بياورى (پس بياور ولى بدان كه باز هم ايمان نخواهند آورد) و اگر خدا خواسته بود همه‌ى آنان را بر هدايت گرد مى‌آورد (ولى سنّت الهى بر هدايت اجبارى نيست) پس هرگز از جاهلان مباش.

 

وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ « شوری8»

و اگر خدا مى‌خواست مردم را امّت يگانه قرار مى‌داد (ولى سنّت خدا بر دادن اختيار به مردم است) و هر كس را كه بخواهد در رحمت خود وارد مى‌كند و براى ستمگران هيچ سرپرست و ياورى (در آن روز) نيست.

 


وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ « نحل93»

و اگر خداوند خواسته بود (همه شما را به طور اكراه و اجبار) يك امّت (مؤمن و) متحد قرار داده بود، (تا ميان شما هيچ اختلافى نباشد، ولى اين اجبار و اكراه خلاف سنّت و برنامه اوست و لذا) هر كه را بخواهد گمراه مى‌كند (و به حال خودش وامى‌گذارد) و هر كه را بخواهد (و استحقاق هدايت دارد) هدايت مى‌كند و قطعاً شما از آنچه انجام مى‌داديد بازخواست خواهيد شد.

 


اگر خداي سبحان ميخواست امت را واحده قرار ميداد !

قُلْ فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاء لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ{الأنعام/149}


وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا وَلَكِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ {السجدة/13}

اگر ميخواستيم همه را هدايت ميكرديم

 


إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ «شعرا4»

اگر بخواهيم معجزه‌اى از آسمان بر آنان فروآوريم، تا در برابر آن، گردن‌هايشان خاضع گردد (وبا اكراه واجبار مؤمن شوند، امّا سنّت الهى چنين نيست).

وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‌ بِاللَّهِ وَكِيلًا « احزاب48»

 

و كافران و منافقان را اطاعت مكن، و به آزارشان اعتنا مكن، و بر خدا توكّل نما كه خداوند براى وكالت كافى است.


أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‌ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‌ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا «77 نسا» آيا نمى‌نگرى كسانى را كه (پيش از هجرت) به آنان گفته شد (اكنون) دست نگهداريد و نماز به پا داريد و زكات بپردازيد. ليكن چون جهاد (در مدينه) بر آنان مقرّر شد، گروهى از آنان از مردم (مشرك مكّه) چنان مى‌ترسيدند كه گويا از خدا مى‌ترسند، بلكه بيش از خدا (از كفّار مى‌ترسيدند) و (از روى اعتراض) گفتند:

پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب كردى؟ چرا ما را تا سرآمدى نزديك (مرگ طبيعى) مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى دنيا اندك و ناچيز است و براى كسى كه تقوا پيشه كند آخرت بهتر است، و به اندازه‌ى رشته‌ى ميان هسته خرما، به شما ستم نخواهد شد.

 

وبواسطه همین اختیار مستوجب عقاب وجزاست چرا که عقوبت مجبور قبیح است و از عدالت حکیم بدور .

 

از سوی دیگر در ایات متعدد دیگری امده که با همه کفار و ... بجنگید وقتال کنید تا یک دین یعنی اسلام جهانگیر شود و همه دین برای الله باشند :

وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «39 انفال»

و با آنان بجنگيد تا فتنه‌اى (از كفر و شرك) بر جاى نماند و دين، يكسره براى خدا باشد، پس اگر (از كفر خود) دست كشيدند، همانا خداوند به آنچه انجام مى‌دهند بيناست.

وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ ﴿بقره۱۹۳﴾

 

با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه‏ اى نباشد و دين مخصوص خدا شود پس اگر دست برداشتند تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست (۱۹۳)

 

فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «5»

پس چون ماههاى حرام سپرى شود، مشركان را هر جا يافتيد بكشيد و دستگير كنيد و در محاصره قرار دهيد و در همه جا به كمين آنان بنشينيد. پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات پرداختند، راهشان را باز كنيد (و آزادشان بگذاريد) كه همانا خداوند، آمرزنده و مهربان است.

 

 

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‌ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ « توبه33»

او كسى است كه پيامبر خود را با هدايت ودين حقّ فرستاد، تا آن را بر همه‌ى دين‌ها پيروز گرداند، هر چند مشركان ناراحت باشند.

 

حال پاسخ دهید چگونه بین ایات فوق جمع کنیم ؟

 

شکی نیست تنها راه نجات از این تناقض شدید ، اعتقاد به ناسخ ومنسوخ با توجه به شان نزول ایات است . برخی از این ایات فقط برای زمانی خاص کاربرد داشته و به اصلاح منسوخ شده اند همانطور که طبق احادیث صحیح و مشترک شیعه وسنی سوره مائده اخرین سوره نازله یا سوره ناسخه غیرمنسوخه است ودر ایات 5 و13 و 48 و69 فرموده که طعام وازدواج با اهل کتاب برای شما جائز است ودر ایه 13 هم میفرماید اگر چه اکثریت بنی اسرائیل خائن هستند ولی تو عقو کن ودرگذر از ایشان .

 

در ایه 48 مائده هم اراده حق تعالی بر اختلاف مردم را اورده که اگر خدا میخواست وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً همه جهان را امت واحده وبدون اختلاف قرار میداد .

ودر ایه 69 هم از ازادی عقیده اهل کتاب و .... سخن گفته است .

 

 

الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ «5»

امروز، همه‌ى چيزهاى پاك و دلپسند براى شما حلال شده است، و طعام اهل كتاب براى شما حلال است و طعام شما نيز براى آنان حلال است. و (ازدواج با) زنان پاكدامن و با ايمان و نيز زنان پاكدامن از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب آسمانى داده شده مانعى ندارد. در صورتى كه مهريه زنان را بپردازيد و پاكدامن باشيد نه زناكار و نه دوست گيرنده‌ى پنهانى (و نامشروع) و هركس به ايمان خود كفر ورزد، قطعاً عمل او تباه شده و او در آخرت از زيانكاران است.

 

 

فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‌ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ «13»

پس (بنى‌اسرائيل را) به خاطر شكستن پيمانشان لعنت كرديم (و از رحمت خويش دور ساختيم) و دل‌هايشان را سخت گردانيديم. آنان كلمات (الهى) را از جايگاه‌هاى خود تحريف مى‌كنند و بخشى از آنچه را به آنان تذكّر داده شده بود فراموش كردند، و تو همواره بر خيانتى از آنان آگاه مى‌شوى (هر روز توطئه و خيانتى تازه دارند) مگر اندكى از ايشان (كه سنگدل و تحريف‌گر و خائن نيستند). پس، از آنان درگذر و از لغزش‌هايشان چشم بپوش. همانا خداوند نيكوكاران را دوست مى‌دارد.

 

 

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ «48»

و ما كتاب (قرآن) را به حقّ بر تو نازل كرديم، در حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى‌كند و حاكم و حافظ آنها است. پس به آنچه خداوند نازل كرده، ميان آنان حكم كن و (با دور شدن) از حقّى كه براى تو آمده، از هوا و هوس آنان پيروى مكن، ما براى هر يك از شما آيين و طريقه‌ى روشنى قرار داديم و اگر خداوند مى‌خواست، همه‌ى شما را يك امّت قرار مى‌داد (و همه يك قانون و آيين داشتيد). ولى (خداوند مى‌خواهد) تا شمارا در آنچه به شما داده بيازمايد، پس در كارهاى نيك سبقت بگيريد، (و بدانيد كه) بازگشت همه‌ى شما به سوى خداست، پس او شمارا به آنچه در آن اختلاف مى‌كرديد آگاه خواهد ساخت.

 

 

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‌ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «69»

همانا كسانى كه ايمان آوردند ومؤمنان و يهوديان و صابئان و مسيحيان، هر كدام به خدا و روز قيامت ايمان آورده و كار شايسته انجام دهند، بيم و اندوهى بر آنان نيست.

 

 

نکته مهم دیگر اینست که همه اینها از فتن خدای سبحان است همچنانکه کلیم الله ع فرمود : ان هی الا فتنتک :

 


وَ اخْتارَ مُوسى‌ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرِينَ « اعراف155»

و موسى براى (آمدن به) ميعادگاه ما، از قوم خود هفتاد مرد را برگزيد. پس همين كه (در پى درخواست ديدن خدا) زمين لرزه آنان را فرا گرفت گفت: پروردگارا! اگر مى‌خواستى، مى‌توانستى آنها و مرا پيش از اين (آمدن به طور) بميرانى، آيا مارا به خاطر كارهاى بى‌خردان ما هلاك مى‌كنى؟ اين صحنه جز آزمايشى از جانب تو نيست كه با آن، هر كه را (سزاوار بدانى و) بخواهى گمراه مى‌كنى و هر كه را بخواهى (و لايق بدانى) هدايت مى‌كنى، تو ولىّ و سرپرست مايى، پس ما را ببخشاى و بر ما رحم كن، كه تو بهترين آمرزندگانى.

 

وپیامبر ص وامیرالمومنین ع هم طبق روایاتیکه در کتاب سلیم و ...امده فرمودند :

 


بر ژرف انديشان محرز است كه علت تفرقه امت ، خواست و آزمايش خود خداي سبحان است :

وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَكُواْ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ {الأنعام/107}

وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ {هود/118}

 

 

وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌ «42» وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌ «43» وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا «44 نجم»

وهمانا پايان و بازگشت همگان به سوى پروردگار توست. وهمانا فقط اوست كه بخنداند و بگرياند. و همانا فقط اوست كه بميراند و زنده كند.

رسول خدا ص هم فرمود :

يا علي، ما بعث الله رسولا إلا وأسلم معه قوم طوعا وقوم آخرون كرها، فسلط الله الذين أسلموا كرها على الذين أسلموا طوعا فقتلوهم ليكون أعظم لأجورهم.(مانند قتل هابيل كه به قابيل گفت من تو را نميكشم باشد كه گناه مرا بدوش كشي وجهنمي شوي =

 

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ «28مائده»

(هابيل به برادرش قابيل گفت:) اگر تو براى كشتن من دستت را به سويم دراز كنى، من هرگز براى كشتن تو دستم را دراز نخواهم كرد، زيرا من از خداوند، پروردگار جهانيان بيم دارم.

 

إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ « مائده29»

همانا من مى‌خواهم تو با بار گناه من (كه پس از كشتنم بر عهده تو قرار مى‌گيرد) و گناه خودت (به سوى خدا) بازگردى و از دوزخيان باشى، و اين است كيفر ستمكاران

 

 

حدثنا محمد بن احمد ثنا احمد بن موسى ثنا إسماعيل بن سعيد ثنا جرير عن عطاء بن السائب عن الشعبي قال ما اختلفت أمة بعد نبيها إلا ظهر أهل باطلها على أهل حقها.حلیه الاولیاء

 

هیچ امتی بعد از پیامبرشان اختلاف نکردند مگر اینکه اهل #باطل بر اهل حق پیروز شدند !!!

 

 

در صحیح بخاری هم آمده که قوم رسول ص دو حزب (بطانتان) بودند .....

 

حدثنا أصبغ أخبرنا ابن وهب أخبرني يونس عن ابن شهاب عن أبي سلمة عن أبي سعيد الخدري

: عن النبي صلى الله عليه و سلم قال ( ما بعث الله من نبي ولا استخلف من خليفة إلا كانت له بطانتان بطانة تأمره بالمعروف وتحضه عليه وبطانة تأمره بالشر وتحضه عليه فالمعصوم من عصم الله تعالى ) بخاری

 


يا علي، وإنه ما اختلفت أمة بعد نبيها إلا ظهر أهل باطلها على أهل حقها، وإن الله قضى الفرقة والاختلاف على هذه الأمة، ولو شاء لجمعهم على الهدى حتى لا يختلف اثنان من خلقه ولا يتنازع في شئ من أمره، ولا يجحد المفضول ذا الفضل فضله. ولو شاء عجل النقمة فكان منه التغيير  حتى يكذب الظالم ويعلم الحق أين مصيره، ولكن جعل الدنيا دار الأعمال وجعل الآخرة دار القرار، (ليجزي الذين أساؤوا بما عملوا ويجزي الذين أحسنوا بالحسنى). كتاب سليم
 

خدای سبحان اختلاف و تفرق را بر این امت نوشت .....

 


واميرالمومنين ع هم فرمود :

فحمد الله أمير المؤمنين عليه السلام وأثنى عليه وقال: (الحمد لله الذي لو شاء لم تختلف الأمة ولم تفترق، والحمد لله الذي لم ينسني ولم يضع أمري ولم يخمل ذكري عنده وعند أوليائه إذ صغر وخمل ذكر أولياء الشيطان وحزبه).كتاب سليم

 

 

الباقر (علیه السلام)- لَمَّا نَاجَی مُوسَی (علیه السلام) رَبَّهُ أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنْ یَا مُوسَی (علیه السلام) قَدْ فَتَنْتُ قَوْمَکَ. قَالَ: وَ بِمَا ذَا یَا رَبِّ؟ قَالَ: بِالسَّامِرِیِّ صَاغَ لَهُمْ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا. قَالَ: یَا رَبِّ إِنَّ حُلِیَّهُمْ لَا یَحْتَمِلُ أَنْ یُصَاغَ مِنْهُ غَزَالٌ أَوْ تِمْثَالٌ أَوْ عِجْلٌ فَکَیْفَ فَتَنْتَهُمْ؟ قَالَ: صَاغَ لَهُمْ عِجْلًا فَخَارَ. قَالَ: یَا رَبِّ وَ مَنْ أَخَارَهُ؟ قَالَ: أَنَا. فَقَالَ عِنْدَهَا مُوسَی (علیه السلام): إِنْ هِیَ إِلَّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ.

امام باقر ( هنگامی‌که موسی (با پروردگارش مناجات کرد، خدای تبارک‌وتعالی به وی وحی کرد که ای موسی (! من قومت را مورد آزمایش قرار دادم. گفت: «ای پروردگارم! به چه چیزی»؟ گفت: «به‌وسیله‌ی سامری که از زیورآلاتشان گوساله ساخت». گفت: «پروردگارا! از زیورآلاتشان می‌توان آهو یا مجسمه یا گوساله ساخت، پس چگونه آنان را فریب داده است»؟ گفت: «برای آنان گوساله‌ای را ساخت و آن را به صدا وا داشت». گفت: «پروردگارا! چه کسی آن را به صدا درآورد»؟ فرمود: «من». آنگاه موسی (گفت: «إِنْ هِیَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَ تَهْدِی مَن تَشَاء».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۳۳۸

نور الثقلین/ البرهان

 

 

أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی الْمُجَبِّرَهًِْ وَ هُمُ الَّذِینَ زَعَمُوا أَنَّ الْأَفْعَالَ إِنَّمَا هِیَ مَنْسُوبَهًٌْ إِلَی الْعِبَادِ مَجَازاً لَا حَقِیقَهًًْ وَ إِنَّمَا حَقِیقَتُهَا لِلَّهِ لَا لِلْعِبَادِ وَ تَأَوَّلُوا فِی ذَلِکَ آیَاتٍ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی لَمْ یَعْرِفُوا مَعْنَاهَا کَمَا فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَ لَوْ شاءَ اللهُ ما أَشْرَکُوا فَرَدَّ عَلَیْهِمْ أَهْلُ الْحَقِّ فَقَالُوا لَهُمْ إِنَّ فِی قَوْلِکُمْ ذَلِکَ بُطْلَانَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ إِذَا نَسَبْتُمْ أَفْعَالَکُمْ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی عَمَّا یَصِفُونَ وَ کَیْفَ یُعَاقِبُ مَخْلُوقاً عَلَی غَیْرِ فِعْلٍ مِنْهُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ إِلَّا عَلَی الْحَقِیقَهًِْ لِفِعْلِهَا وَ مِثْلُ هَذَا کَثِیرٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی وَ فِیهِ بُطْلَانُ مَا ادَّعَوْهُ وَ نَسَبُوهُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی أَنْ یَأْمُرَ خَلْقَهُ بِمَا لَا یَقْدِرُونَ أَوْ یَنْهَاهُمْ عَمَّا لَیْسَ فِیهِمْ صنْعٌ وَ لَا اکْتِسَابٌ وَ خَالَفَهُمْ فِرْقَهًٌْ أُخْرَی فِی قَوْلِهِمْ فَقَالُوا إِنَّ الْأَفْعَالَ نَحْنُ نَخْلُقُهَا عِنْدَ فِعْلِنَا لَهَا وَ لَیْسَ فِیهَا صنْعٌ وَ لَا اکْتِسَابٌ وَ لَا مَشِیَّهًٌْ وَ لَا إِرَادَهًٌْ وَ یَکُونُ مَا یَشَاءُ إِبْلِیسُ وَ لَا یَکُونُ مَا لَا یَشَاءُ فَضَادُّوا الْمُجَبِّرَهًَْ فِی قَوْلِهِمْ وَ ادَّعَوْا أَنَّهُمْ خَلَّاقُونَ مَعَ اللَّهِ وَ احْتَجُّوا بِقَوْلِهِ فَتَبارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ فَقَالُوا قَوْلُهُ فَتَبارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ یُثْبِتُ خَلَّاقِینَ غَیْرَهُ فَجَهِلُوا هَذِهِ اللَّفْظَهًَْ وَ لَمْ یَعْرِفُوا مَعْنَی الْخَلْقِ وَ عَلَی کَمْ وَجْهٍ هُوَ فَسُئِلَ (علیه السلام) عَنْ ذَلِکَ وَ قِیلَ لَهُ هَلْ فَوَّضَ اللَّهُ تَعَالَی إِلَی الْعِبَادِ مَا یَفْعَلُونَ فَقَالَ اللَّهُ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ مِنْ ذَلِکَ قِیلَ فَهَلْ یُجْبِرُهُمْ عَلَی مَا یَفْعَلُونَ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ یُجْبِرَهُمْ عَلَی فِعْلٍ ثُمَّ یُعَذِّبَهُمْ عَلَیْهِ قِیلَ أَ بَیْنَ الْهَاتَیْنِ الْمَنْزِلَتَیْنِ مَنْزِلَهًٌْ ثَالِثَهًٌْ فَقَالَ نَعَمْ کَمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَقِیلَ مَا هِیَ قَالَ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِ اللَّه.

امام علی (علیه السلام)- و امّا رد بر قائلین به جبر که گمان می‌کنند همه‌ی کارها از روی مجاز به بندگان منسوب است و درحقیقت از خداست نه بندگان و برای این سخنشان آیاتی را شاهد می‌آورند که معنای آن‌ها را نمی‌دانند، مانند این آیه: وَ لَوْ شَاءَ اللهُ مَا أَشْرَکُوا کسانی‌که اعتقاد حق دارند، در جواب آن‌ها می‌گویند این سخن شما خط بطلانی بر ثواب و عقاب الهی است. وقتی کارهایتان را به خدای متعال منسوب می‌کنید چطور خداوند مخلوقات را به خاطر کاری که خود انجام نداده‌اند عذاب می‌کند؟ خدای متعال فرمود: خداوند هیچ‌کس را، جز به‌اندازه‌ی تواناییش، تکلیف نمی‌کند. [انسان]، هر کار [نیکی] را انجام دهد، برای خود انجام داده و هر کار [بدی] کند، به زیان خود کرده است. (بقره/۲۸۶) و این جایز نیست مگر آنکه به حقیقت فاعل آن کار باشند.... از نمونه‌های آن‌ها در کتاب خداوند فراوان است که بطلانی بر ادّعای آن‌هاست و چیزی که به خدا نسبت می‌دهند؛ به این صورت که خداوند خلایق را امر به چیزی می‌کند که قادر به انجام آن نیستند و یا نهی از چیزی می‌کند که نمی‌توانند انجام دهند. گروهی دیگر نیز با قائلین به جبر مخالفت کرده‌اند و گفتند: «وقتی کاری را انجام می‌دهیم، آن را خلق می‌کنیم بدون آنکه خود آن را انجام داده باشیم یا کسب کنیم یا بخواهیم یا اراده بکنیم و آنچه ابلیس بخواهد واقع می‌شود و آنچه نخواهد واقع نمی‌شود». با این سخن با مجبره به مخالفت برخاستند و ادّعا کردند که آنان نیز به همراه خدا خالق هستند و به این آیه استناد کردند: پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است!. (مؤمنون/۱۴)». آنان گفتند این آیه اثبات می‌کند که غیر خداوند خالق‌های دیگری نیز هستند، درحالی‌که این لفظ و معنای آن را و وجوه و متعدّد آن را نشناختند. سپس از امیرالمؤمنین (علیه السلام) سؤال کردند: «آیا خداوند متعال کارهای مردم را به خودشان تفویض کرده است»؟ فرمود: «خداوند عزیزتر و اجلّ از آن است». گفتند: «آیا آنان را در کارشان مجبور کرد». فرمود: «خدای سبحان عادل‌تر از آن است که آنان را مجبور بر کاری کند سپس عذابشان کند». گفتند: «آیا بین این دو چیز سوّمی هست»؟ فرمود: «بله همان‌طور که بین آسمان و زمین است». گفتند: «آن چیست»؟ فرمود: «سری از اسرار الهی».

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۵۳۶

القمی، ج۱، ص۲۱۱/ البرهان

 

بله این سر چیست ؟

مَسَاقُ النَّفْسِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ أَمَّا وَصِيَّتِي فَاللَّهُ لَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ مُحَمَّدٌ (صلى‏ الله ‏عليه‏ و آله) فَلَا تُضَيِّعُوا سُنَّتَهُ ...خطبه 149

چه روزهایی که من به بحث و کنجکاوی از اسرار و باطن این امر پرداختم، ولی خداوند جز اخفای آن را نخواسته است، هیهات ! این علمی است پنهان، (و مربوط به ذات پاک خداوند)

 

 

اندمجت على مكنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الأرشية فى الطّوىّ البعيدة .از خطبه 5 نهج البلاغه

 

(من اگر سکوت مى کنم) به خاطر آن است که اسرارى در درون دارم که اگر آنها را اظهار کنم شما همچون طنابها در چاه هاى عميق به لرزه در مى آييد!

 

امام(عليه السلام) مى گويد: سکوت من به خاطر آگاهى بر اسرارى است که اگر آن را آشکار سازم همچون طنابها در چاه هاى عميق به لرزه در مى آييد. روشن است که چاه ها هر چه عميق تر باشند لرزش طناب و دلو در اعماق آنها بيشتر است; زيرا مختصر لرزشى در يک سوى طناب تبديل به لرزش وسيعى در سوى ديگر مى شود.

امام حسن عسکری(ع) طی روایتی طولانی به جناب احمد ابن اسحاق فرمودند «یا أحمد بن إسحاق هذا : أمر من أمر الله، وسر من سر الله، و غیب من غیب الله، فخذ ما آتیتک و اکتمه وکن من الشاکرین تکن معنا غدا فی علیین» یعنی ای أحمد بن اسحاق، این امری است از امر خدا و رازی است از راز و اسرار خدا، و غیبی است از غیب های خدا، آنچه را که به تو گفتم دریاب، و آنرا نهان دار، و از سپاسگزاران باش، روز قیامت در علیین با ما خواهی بود.

 

وحسن ختام این بحث پیچیده را با 3 حدیث صحیح از کافی کلینی ره :

 

بَابُ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ

1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‌ إِنَّ مِمَّا أَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى ع وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ فِي التَّوْرَاةِ أَنِّي‌ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا خَلَقْتُ الْخَلْقَ وَ خَلَقْتُ الْخَيْرَ وَ أَجْرَيْتُهُ عَلَى يَدَيْ مَنْ أُحِبُّ فَطُوبَى لِمَنْ أَجْرَيْتُهُ عَلَى يَدَيْهِ وَ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا خَلَقْتُ الْخَلْقَ وَ خَلَقْتُ الشَّرَّ وَ أَجْرَيْتُهُ عَلَى يَدَيْ مَنْ أُرِيدُهُ فَوَيْلٌ لِمَنْ أَجْرَيْتُهُ عَلَى يَدَيْهِ‌ .صحیح

معاوية بن وهب گويد:از امام صادق(عليه السّلام)شنيدم مى فرمود:براستى از آنچه خدا بر موسى(عليه السّلام)وحى كرد و در تورات بر او نازل شد اين بود كه: منم من خدائى كه جز من شايسته پرستشى نيست،خلق را آفريدم و نيكى را آفريدم و آن را به دست كسى مجرى ساختم كه دوستش داشتم،خوشا بر كسى كه نيكى را به دست او اجرا كردم. منم خدائى كه نيست شايستۀ پرستشى جز من،خلق را آفريدم و بدى را آفريدم و آن را به دست هر كه خواستم مجرى كردم،واى بر آنكه بدى را به دست او مجرى ساختم.

 

2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ‌ إِنَّ فِي بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كُتُبِهِ أَنِّي‌ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا خَلَقْتُ الْخَيْرَ وَ خَلَقْتُ الشَّرَّ فَطُوبَى لِمَنْ أَجْرَيْتُ عَلَى يَدَيْهِ الْخَيْرَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَجْرَيْتُ عَلَى يَدَيْهِ الشَّرَّ وَ وَيْلٌ لِمَنْ يَقُولُ كَيْفَ ذَا وَ كَيْفَ ذَا.

3- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ بَكَّارِ بْنِ كَرْدَمٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ وَ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‌ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا خَالِقُ الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ فَطُوبَى لِمَنْ أَجْرَيْتُ عَلَى يَدَيْهِ الْخَيْرَ وَ وَيْلٌ لِمَنْ أَجْرَيْتُ عَلَى يَدَيْهِ الشَّرَّ وَ وَيْلٌ لِمَنْ يَقُولُ كَيْفَ ذَا وَ كَيْفَ هَذَا قَالَ يُونُسُ يَعْنِي مَنْ يُنْكِرُ هَذَا الْأَمْرَ بِتَفَقُّهٍ فِيهِ.

 

امام صادق(ع)فرمود: خداي عز و جل فرمايد: منم خدا كه معبودي جز من نيست، آفريننده خير و شرم، خوشا بحال آنكه خير را بدستش جاري ساختم، واي بر آنكه شر را بدستش جاري ساختم و واي بر آنكه بگويد: چگونه اين شد و چگونه آن، يونس گويد: يعني واي بر كسي كه از روي عقل خود آن را منكر شود(و بگويد خدا خالق خير و شر نيست)

 

همانطور که میدانید همه این مذاهب  اشاعره  ومعتزله ومرجئه و ... خودشان را مستند به همین ایات و روایات میکنند !

 

 

قال سبحانه : قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا (قران كريم)



امام صادق عليه‏السلام فرمود: از جمله آنچه خدا بجناب موسى (ع) وحى فرمود و در تورات بر او نازل شد اين بود كه: همانا منم خدا كه جز من شايسته پرستشى نيست، مخلوق را آفريدم و نيكى را آفريدم و آن را به دست هر كه دوست داشتم جارى ساختم، خوشا به حال آنكه نيكى را بدست او (بر مخلوقم) جارى ساختم. منم خدا و شايان پرستشى جز من نيست، مخلوق را آفريدم و بدى را آفريدم و آنان را به دست كه اراده كردم جارى ساختم....واى بر آنكه بگويد: چگونه اين شد و چگونه آن، يونس گويد: يعنى واى بر كسيكه از روى عقل خود آنرا منكر شود (و بگويد خدا خالق خير و شر نيست)...واى بر كسيكه بگويد چرا اينطور و چرا آنطور (چرا نيكى بدست اين و بدى بدست آن جارى شد).




عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ بِغَيْرِ مَشِيئَةِ اللَّهِ فَقَدْ أَخْرَجَ اللَّهَ مِنْ سُلْطَانِهِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْمَعَاصِيَ بِغَيْرِ قُوَّةِ اللَّهِ فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ .صحيح


ومولای عارفان(ع) وسید ساجدان (ع) نیز ناله میکردند که :

إلهي و مولاي أجريت علي حكما اتبعت فيه هوى نفسي و لم أحترس من تزيين عدوي فغرني بما أهوى و أسعده على ذلك القضاء فتجاوزت بما جرى علي من ذلك من نقض حدودك و خالفت بعض أوامرك فلك الحمد علي في جميع ذلك و لا حجة لي فيما جرى علي فيه قضاؤك و ألزمني حكمك و بلاؤك .

اِلهي لا تُؤَدِّبْني بِعُقوُبَتِكَ وَلا تَمْكُرْ بي في حيلَتِكَ مِنْ اَينَ لِي الْخَيرُ يا رَبِّ ...


علي بن ابراهيم عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ دُبَيْسٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا خَلَقَ اللَّهُ الْعَبْدَ فِي أَصْلِ الْخَلْقِ كَافِراً لَمْ يَمُتْ حَتَّى يُحَبِّبَ إِلَيْهِ الشَّرَّ فَيَقْرَبَ مِنْهُ فَابْتَلَاهُ بِالْكِبْرِ وَ الْجَبَرِيَّةِ فَقَسَا قَلْبُهُ وَ سَاءَ خُلُقُهُ وَ غَلُظَ وَجْهُهُ وَ ظَهَرَ فُحْشُهُ وَ قَلَّ حَيَاؤُهُ وَ كَشَفَ اللَّهُ سِتْرَهُ وَ رَكِبَ الْمَحَارِمَ فَلَمْ يَنْزِعْ عَنْهَا الْحَدِيثَ
ترجمه :
- امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه خداوند بنده اى را در اصل آفرينشش كافر بيافريند نمى ميرد مگر اينكه او را دوستدار شر مى گرداند و به شر نزديك مى شود پس او را به تكبر و سركشى دچار مى كند پس سنگدل مى شود و اخلاقش بد و چهره اش زننده مى گردد و زشتى او آشكار مى شود و حيااش كم مى گردد و خداوند پرده او را مى درد و او مرتكب امور ناروا مى شود و از آن امور دست برنمى دارد.

 

 

 

وَ فِي الْمَجَالِسِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِينَ جَبْرَئِيلَ أَخْبَرَنِي عَنْ رَبِّي أَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ فَرِزْقٌ تَطْلُبُونَهُ وَ رِزْقٌ يَطْلُبُكُمْ فَاطْلُبُوا أَرْزَاقَكُمْ مِنْ حَلَالٍ فَإِنَّكُمْ إِنْ طَلَبْتُمُوهَا مِنْ وُجُوهِهَا أَكَلْتُمُوهَا حَلَالًا وَ إِنْ طَلَبْتُمُوهَا مِنْ غَيْرِ وُجُوهِهَا أَكَلْتُمُوهَا حَرَاماً وَ هِيَ أَرْزَاقُكُمْ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنْ أَكْلِهَا .صحیح

خلاصه یعنی اینکه انسان رزقش مقسوم است وتا آخرین لقمه روزیش را نخورد نمیرد ....

 

 


واز طریق عامه هم :

إن الله تعالى قال: أنا خلقت الخير والشر فطوبى لمن قدرت على يده الخير وويل لمن قدرت على يده الشـر ) كما في كنز العمال ج15/43015، وفي الاتحافات362. ( ضعيف ) وذكره الألبانى في ضعيـف الجامع الصغير ج2/1619. وقـال: ضعيف.

( إن الله عز وجل يقول: لا إله إلا أنا، خلقت الخير وقدرته،فطوبى لمن خلقته للخير، وخلقـت الخيـر له، وأجريت الخير على يديه. أنا الله لا إله إلا أنا خلقت الشر وقدرته، فويل لمن خلقته للشر، وخلقت الشر له، وأجريت الشر على يديـه ) كما في كنز العمال ج1/587، وفي الاتحافات385. ( ضعيف ) ونسبه العراقى في تخريجه للإحياء ج4ص335 لابن شاهين في شرح السنة عن ابى أمامة وضعَّف سنـده.

( قال الله تعالى: أنا الله خلقت العباد بعلمـى، فمن أردت به خيراً منحته خلقاً حسنا ومن أردت به سوءاً منحته خلقاً سيئاً ) كما في الاتحافات السنية87.

( وجد في المقام حجر مكتوب فيه: أنا الله ذو بكَّة، خلقت الخير والشر، فطوبى لمن خلقت الخير على يديه وويل لمن خلقت الشر على يديه ) كما في الاتحافات السنية767. ( ضعيـف )
( أتانى جبريل فقال: يا محمد، ربك يقرأ عليك السلام ويقول لك: إن من عبادى من لا يصلح إيمانه إلا بالغنى ولو أفقرته لكفر، وإن من عبادى من لا يصلح إيمانه إلا الفقـر ولو أغنيته لكفر، وإن من عبادى من لا يصلح إيمانه إلا بالسقم ولو أصححته لكفر، وإن من عبادى من لا يصلح إيمانه إلا بالصحة ولو أسقمته لكفـر ) كما في ضعيف الجامع ج1/75. ( ضعيف ) وقال الألباني: ضعيف. والحديث في الاتحافات السنية271.

( إن الله تعالى يقول: أنا أرجف الأرض بعبادى في خير فيافى، فمن قبضته فيها من المؤمنين كانت لـه رحمة وكانت آجالهم التي كتبت عليهم ومن قبضت من الكفـار كانت عذاباً لهم وكانت آجالهم التي كتبت عليهـم ) كما في كنز العمال ج1/588. ( ضعيف )

( قال الله عز وجل: يا جبريل إنى خلقت ألف ألف أمة، لا تعلم أمة أنى خلقت صواها لم أطلع عليها اللوح المحفوظ ولا صرير القلم. إنما أمرى لشىء إذا أردت أن أقول له كن فيكون، ولا تسبق الكاف النـون ) كما في كنز العمال ج10/29844. ( ضعيف ) قلت: هو في مسند الفردوس للديلمى ج3/4521.

( يقول الله تعالى: يا ابن آدم بمشيئتى: كنت أنت الذي تشاء لنفسك ما تشاء، وبإرادتى كنت أنت الذي تريد لنفسك ما تريد، وبفضل نعمتى عليك قويت على معصيتي، وبعصمتي وتوفيقى وعونى وعافيتي اديت إلى فرائضى، فأنا أولى بإحسانك منك وأنت أولى بذنبك منى، فالخيـر منى إليك بدا والشر منى إليك بما جنيت جرى، ورضيت منك لنفسك ما رضيت لنفسك منى ) كما في كنز العمال ج15/43615. وفي الاتحافات188 لأبي نعمي عن ابن عمرو كذا في الاتحافات.


البته از قرآن کریم هم شاهد دارد :

وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آَذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف179)

بسيارى از جن و انس را براى جهنم آفريده ايم دل ها دارند كه با آن فهم نمى كنند چشم ها دارند كه با آن نمى بينند گوش ها دارند كه با آن نمى شنوند ايشان چون چار پايانند بلكه آنان گمراه ترند ايشان همانانند غفلت زدگان.

 

 

بنابراین اگر سرنوشت شومی هم برایمان نوشته باشند تنها راه نجاتمان همان دعا است تا بوسیله ان شقی را به سعید مبدل سازیم همچنانکه در ادعیه شبهای دهه اخر ماه رمضان که مشهور به استجابت وشب قدر است مرتب میخوانیم :

....يا الله يا بديع يا الله يا الله يا الله لك الأسماء الحسنى والأمثال العليا والكبرياء والآلاء أسألك أن تصلى على محمد وآل محمد وأن تجعل اسمي في هذه الليلة في السعداء وروحي مع الشهداء وإحساني في عليين و إساءتي مغفورة وأن تهب لي يقينا تباشر به قلبي وإيمانا يذهب الشك عني وترضيني بما قسمت لي وآتنا في الدنيا حسنة وفي الآخرة حسنة وقنا عذاب الحريق وارزقني فيها ذكرك وشكرك والرغبة إليك والإنابة والتوبة والتوفيق لما وفقت له محمدا وآل محمد (عليهم السلام) ".

الكافي - الشيخ الكليني - ج ٤ - الصفحة ١٦١

 

 

وَ إِنْ کُنْتُ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ، فَامْحُنِی مِنَ الْأَشْقِیَاءِ، وَ اکْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ، فَإِنَّکَ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ، عَلَی نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: (یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ).

 

 

وَقَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ: اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ كَتَبْتَنِي فِي السُّعَدَاءِ فَأَثْبِتْنِي فِيهِمْ، وَإِنْ كُنْتَ كَتَبْتَنِي فِي الْأَشْقِيَاءِ فَامْحُنِي مِنَ الْأَشْقِيَاءِ وَاكْتُبْنِي فِي السُّعَدَاءِ، فَإِنَّكَ: تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَتُثْبِتُ، وَعِنْدَكَ أُمُّ الْكِتَابِ.تفسیر قرطبی

 

 

 

الصّادق (علیه السلام)- مَنْ قَرَأَ قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ وَ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ فِی فَرِیضَهًٍْ مِنَ الْفَرَائِضِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِوَالِدَیْهِ وَ مَا وَلَدَ وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً مُحِیَ مِنْ دِیوَانِ الْأَشْقِیَاءِ وَ أُثْبِتَ فِی دِیوَانِ السُّعَدَاءِ وَ أَحْیَاهُ اللَّهُ سَعِیداً وَ أَمَاتَهُ شَهِیداً وَ بَعَثَهُ شَهِیداً.

امام صادق (علیه السلام)- هرکه در نمازی از نمازهای واجب خود قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ و قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را بخواند، خداوند، او و پدر و مادر و فرزندانش را می­آمرزد و اگر نگون ­بخت باشد، نامش از دفتر نگون‌بختان پاک می­شود و در دفتر نیک‌بختان ثبت می­شود و خداوند متعال او را خوشبخت زنده می­گرداند و شهید می­میراند و شهید بر می­انگیزد.

تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۴۲۸

 ثواب الأعمال، ص۱۲۷/ البرهان/ نورالثقلین

 

 

وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌ «42» وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌ «43» وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا «44»

وهمانا پايان و بازگشت همگان به سوى پروردگار توست. وهمانا فقط اوست كه بخنداند و بگرياند. و همانا فقط اوست كه بميراند و زنده كند.

توسل از قران وسنت نبی ص نه سنت اموی


بسم الله الرحمن الرحيماللهم صل على محمد وآل محمدالسلام عليكم ورحمة الله وبركاتهيَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ {المائدة/35}
و در تفسير قمى در ذيل آيه شريفه : (يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و ابتغوا اليه الوسيلة ..) آمده كه امام فرمود يعنى به وسيله امام به درگاه او تقرب بجوئيد.
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا {النساء/64}
مگر خداوند ازرگ گردن به ایشان نزدیکتر نبود  وکافی نبود چرا باید رسول  و وسيله برایشان استغفار کند ؟!
چرا پیامبر ص به ایشان نفرمود از نزد من بیرون روید ومستقیم بروید پیش خدا  واز خدا بخواهید ؟؟؟!!!!! وبگید ایاک نعبد وایاک نستعین
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ {آل عمران/169} فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ {آل عمران/170}
 
وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاء وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ {البقرة/154}
وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (توبه 105)بگو: «عمل كنيد! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى‏بينند! و بزودى، بسوى داناى نهان و آشكار، بازگردانده مى‏شويد و شما را به آنچه عمل مى‏كرديد، خبر مى‏دهد!»
 
مثل آیه :
 
وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مَا آتَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ سَيُؤْتِينَا اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ (59توبه )
 
مِن فَضْلِهِ وَرَسُولُهُ ، یعنی چه ؟ مگرخدای تنها روزی دهنده نیست ؟!
 
 
1267ـ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ (: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (قَالَ: «بُعِثْتُ بِجَوَامِعِ الْكَلِمِ، وَنُصِرْتُ بِالرُّعْبِ، فَبَيْنَا أَنَا نَائِمٌ أُتِيتُ بِمَفَاتِيحِ خَزَائِنِ الأَرْضِ فَوُضِعَتْ فِي يَدِيْ». قَالَ أَبُو هُرَيْرَةَ (: وَقَدْ ذَهَبَ رَسُولُ اللَّهِ (وَأَنْتُمْ تَنْتَثِلُونَهَا. (بخارى:2977)
ترجمه: ابوهريره  روايت مي كند كه رسول الله (فرمود: «با كلمات جامع (مختصر از نظر لفظ، و پر بار از نظر معنا) مبعوث شدم و با رعب (ترسيدن دشمنان) ياري شده ام. و خواب بودم كه كليد گنجهاي زمين، در دستم نهاده شد». ابوهريره  مي گويد: رسول الله (رفت و شما آن گنجها را استخراج مي كنيد.
 
 
و از آن جهت که خواب پیامبران حق است (مثل خواب ابراهیم نبی ع ) پس 👈واقعا کلید خزائن زمین به پیامبر (ص) داده شده است.
 
حال اگر از پیامبر ص بخواهیم شرک است ؟
 
 
قال الله تعالى في سورة القصص{ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ}قال رسول الله صلى الله عليه وسلم عن بعض أحوال يوم القيامة "إن الشمس تدنو حتى يبلغ العرق نصف الأذن فبينما هم كذلك استغاثوا بآدم ثم بموسى ثم بمحمد فيشفع ليقضى بين الخلق" رواه البخاري في كتاب الزكاة.قال رسول الله صلى الله عليه وسلم:" حياتي خير لكم تحدثون ويحدث لكم، ووفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم، فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شر استغفرت لكم" رواه البزار. 
 
حياتي خير لكم، تحدثون ويحدث لكم، ووفاتي خير لكم، تعرض علي أعمالكم، فما رأيت من خير حمدت الله عليه، وما رأيت من شر استغفرت الله لكم. عزاه العراقي في (طرح التثريب) للبزار بإسناد جيد عن ابن مسعود، وتبعه على تجويده جماعة، منهم القسطلاني والزرقاني، وقال الهيثمي في (مجمع الزوائد): رواه البزار، ورجاله رجال الصحيح. اهـ. وصححه السيوطي في (الخصائص الكبرى).
 
كلمه رأيت در راستاي همان كلمه شهيد  و كلمه فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ در قرآنست كه خداي متعال پيامبرش را شهيد دانسته يعني كسيكه ميبيند و ميشنود !
 
قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: "الأنبياء أحياء في قبورهم يصلون".اهـ أورده الحافظ ابن حجر على أنه ثابت في الفتح وذلك لما التزمه أن ما يذكره من الأحاديث شرحا أو تتمة لحديث في متن البخاري فهو صحيح أو حسن ذكر ذلك في مقدمة الفتح.روى الإمام مسلم في صحيحه كتاب الفضائل، باب من فضائل موسى عليه السلام قال: حدثنا هدّابُ بنُ خالد وشيبانُ بنُ فَرّوخٍ قالا: حدّثنا حماد بنُ سَلَمةَ عن ثابتٍ البُناني وسُليمان التميمي عن أنس بن مالك أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: "أتيتُ (وفي رواية هدّابٍ: مررتُ) على موسى ليلةَ أُسري بي عند الكثيب الأحمر وهو قائم يُصلي في قبره". اهـقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: "من صلى علي عند قبري سمعته ومن صلى علي من بعيد أُعلمته". قال الحافظ في الفتح وسنده جيد.اهـورواه البيهقي في حياة الأنبياء بلفظ من طريق الأعمش عن أبي صالح عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: "من صلى عليَّ عند قبري سمعته ومن صلى علي نائيا منه أُبلغته".وقال الإمام أحمد بن زيني دحلان في كتابه الدرر السُّنية في الرد على الوهابية: اعلم رحمك الله أن زيارة قبر نبينا صلى الله عليه وسلم مشروعة مطلوبة بالكتاب والسنة وإجماع الأمة أما الكتاب فقوله تعالى: {وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّاباً رَّحِيماً} دلت الآية على حث الأمة على المجيء إليه صلى الله عليه وسلم والاستغفار عنده واستغفاره لهم وهذا لا ينقطع بموته.اهـ
 
لا ينقطع بموته يعني تا قيامت رسول الله ص  زنده و حاجت ميدهد ! ودر بخاری هم امده : وات محمد الوسیله.
 
✍🏻قال السیوطی رحمه الله: "حیاة النبی صلی الله علیه وسلم في قبره و سائر الأنبیاء معلومة عندنا علماء قطعیا لما قام عندنا من الادلة في ذلك و تواترت بہ الأخبار."
 
📝ترجمه:امام سیوطی رحمة الله علیه می فرمایند: حیاةالنبی صلی الله علیه وسلم و تمام انبیاعلیهم السلام در قبورشان در نزد ما معلوم است، زیرا در نزد علمای ما(اهل السنةوالجماعة)‌برای اثبات حیاة انبیا دلایل قطعی بسیار است و احادیث به تواتر رسیده اند.
📕(الحاوي للفتاوی:2/147)
 
و روایات وداستانهای صحابه وتابعینی که بعد از شهادت رسول خدا ص از قبر ایشان حاجت گرفتند بسیار است ...
فإن قال قائل: إن هذا خاص بحياته صلى الله عليه وسلم، قلنا: هذا تخصيص ودعوى التخصيص تحتاج إلى دليل، والدليل قائم على خلاف ذلك، والذي يدل على ذلك قوله صلى الله عليه وسلم: "حياتي خير لكم تحدثون ويحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض علي أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شر استغفرت الله لكم". هذا الحديث رواه البزار ورجاله رجال الصحيح كما قال الحافظ الهيثمي في مجمعه.وقال الحافظ السيوطي في الخصائص الكبرى سنده صحيح وكذلك قال عنه الحافظ زين الدين العراقي إسناده جيد كما في طرح التثريب وكذلك ابنه ولي الدين.قال رسول الله صلى الله عليه وسلم : "من قال إذا خرج إلى المسجد: اللهم اني أسألك بحق السائلين عليك وبحق ممشاي هذا، فاني لم أخرج أشرا ولا بطرا ولا رياء ولا سمعة، خرجت اتقاء سخطك وابتغاء مرضاتك، فأسألك أن تنقذني من النار وأن تغفر لي ذنوبي إنه لا يغفر الذنوب إلا أنت، أقبل الله عليه بوجهه واستغفر له سبعون ألف ملك".رواه ابن ماجة وأحمد والطبراني والبيهقي
 
 
وفي لفظ : " أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَرَجَ يَوْمًا فَصَلَّى عَلَى أَهْلِ أُحُدٍ صَلَاتَهُ عَلَى الْمَيِّتِ " رواه البخاري (1344) ومسلم (2296) من حديث عقبة بن عامر رضي الله عنه – أيضا -.
البته همانطور که میدانیم شهید نماز ندارد پس نماز پیامبر نماز حاجت بوده نه نماز میت .
 
 
 
وَكَيف يُنكر قدماء أَصْحَابنَا سَماع الْمَوْتَى مَعَ ظُهُور النُّصُوص الدَّالَّة عَلَيْهِ وَإِجْمَاع أَكثر الصَّحَابَة عَلَيْهِ وَقد أنكرته عَائِشَة (رَضِي الله عَنْهَا) لَكِن قد زارت قبر أَخِيه عبد الرَّحْمَن وخاطبت مَعَه كَمَا هُوَ مَرْوِيّ فِي جَامع التِّرْمِذِيّ وَغَيره فعل انها وَرجعت لَا يفني بِالْمَوْتِ
 
2733 - ( الصحيحة )
 والذي نفس أبي القاسم بيده لينزلن عيسى ابن مريم إماما مقسطا وحكما عدلا فليكسرن الصليب وليقتلن الخنزير وليصلحن ذات البين وليذهبن الشحناء وليعرضن عليه المال فلا يقبله ثم لئن قام على قبري فقال : يا محمد لأجبته
 
خاتم انبیاء فرمود :  به تحقيق عيسي بن مريم نازل مي‌شود و حال اينكه امامي عدالت گستر و حاكمي عادل است، پس صليب را مي‌شكند و گراز را مي‌كشد ، و اختلافات و كينه و دشمني را از بين مي‌برد و اموال بر او عرضه مي‌شود او قبول نمي‌كند ، سپس وقتي كه بر قبر من بايستد و بگويد: اي محمد ، من جواب او را خواهم داد
 
 
 
وَقَدْ قَالَ الْبُخَارِيُّ فِي التَّارِيخِ: زَيْدُ بْنُ خَارِجَةَ الْخَزْرَجِيُّ الْأَنْصَارِيُّ شَهِدَ بَدْرًا، تُوُفِّيَ زَمَنَ عُثْمَانَ وَهُوَ الَّذِي تَكَلَّمَ بَعْدَ الْمَوْتِ، قَالَ الْبَيْهَقِيُّ: وَقَدْ رُوِىَ فِي التَّكَلُّمِ بَعْدَ الْمَوْتِ عَنْ جَمَاعَةٍ بِأَسَانِيدَ صَحِيحَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ.
 
الكتاب: معجزات النبي - صلى الله عليه وسلم - (من كتاب البداية والنهاية لابن كثير)
المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: 774هـ)
 
 
6584 - حدثنا أحمد بن عيسى حدثنا ابن وهب عن أبي صخر أن سعيدا المقبري أخبره أنه سمع أبا هريرة يقول : سمعت رسول الله ـ صلى الله عليه و سلم ـ يقول : والذي نفس أبي القاسم بيده لينزلن عيسى بن مريم إماما مقسطا وحكما عدلا فليكسرن الصليب وليقتلن الخنزير وليصلحن ذات البين وليذهبن الشحناء وليعرضن عليه المال فلا يقبله ثم لئن قام على قبري فقال : يا محمد لأجيبنه
قال حسين سليم أسد : إسناده صحيح
 
اما در بخاری فقط آورده :
3448 - حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ أَخْبَرَنَا يَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ صَالِحٍ عَنْ ابْنِ شِهَابٍ أَنَّ سَعِيدَ بْنَ الْمُسَيَّبِ سَمِعَ أَبَا هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَيُوشِكَنَّ أَنْ يَنْزِلَ فِيكُمْ ابْنُ مَرْيَمَ حَكَمًا عَدْلًا فَيَكْسِرَ الصَّلِيبَ وَيَقْتُلَ الْخِنْزِيرَ وَيَضَعَ الْجِزْيَةَ وَيَفِيضَ الْمَالُ حَتَّى لَا يَقْبَلَهُ أَحَدٌ حَتَّى تَكُونَ السَّجْدَةُ الْوَاحِدَةُ خَيْرًا مِنْ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا ثُمَّ يَقُولُ أَبُو هُرَيْرَةَ وَاقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ {وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}
 
 
9110 - حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا أبو أحمد قال ثنا كثير بن زيد عن الوليد بن رباح عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : يوشك المسيح عيسى بن مريم أن ينزل حكما قسطا وإماما عدلا فيقتل الخنزير ويكسر الصليب وتكون الدعوة واحدة فأقرئوه أو أقرئه السلام من رسول الله صلى الله عليه و سلم وأحدثه فيصدقني فلما حضرته الوفاة قال أقرئوه مني السلام
تعليق شعيب الأرنؤوط : المرفوع منه صحيح وهذا إسناد حسن
 
 
 
10266 - حدثنا عبد الله حدثني أبي ثنا سريج قال ثنا فليح عن الحارث بن فضيل الأنصاري عن زياد بن سعد عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم : ينزل عيسى بن مريم إماما عادلا وحكما مقسطا فيكسر الصليب ويقتل الخنزير ويرجع السلم ويتخذ السيوف مناجل وتذهب حمة كل ذات حمة وتنزل السماء رزقها وتخرج الأرض بركتها حتى يلعب الصبي بالثعبان فلا يضره ويراعي الغنم الذئب فلا يضرها ويراعي الأسد البقر فلا يضرها
تعليق شعيب الأرنؤوط : صحيح وهذا إسناد محتمل للتحسين
 * وأورده ابن كثير في النهاية وقال : تفرد به أحمد وإسناده جيد قوي صالح
 
عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن زياد بن أبي الحلال، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: ما من نبي ولا وصي نبي يبقى في الارض أكثر من ثلاثة أيام حتى ترفع روحه وعظمه ولحمه إلى السماء وإنما تؤتى مواضع آثارهم ويبلغونهم من بعيد السلام ويسمعونهم في مواضع آثارهم من قريب.كافي
 
امـام صادق (ع) مى فرمايد: هر پيامبر يا وصى او از دنيا برود, بدنش بيشتر از سه روز در زمين باقى نـمـى مـانـد تـا اينكه خداوند متعال روح وجسم اورا به آسمان مى برد,مردم بر مدفن آنان مى آيند وسلام مى كنند وآنان نيز از نزديك , مى شنوند .
 
 
 
 
 
اما اصل ماجرا چيه :
 
محمد بن عبد الجبار عن
عبد الرحمن بن حماد، عن القاسم بن عروة عن عبد الله بن عمر المسلي، عن رجل، عن أبي
عبد الله (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): حياتي خير لكم،
ومماتي خير لكم، فأما حياتي فإن الله هداكم بي من الضلالة، وأنقذكم من شفا حفرة من
النار، وأما مماتي فإن أعمالكم تعرض علي، فما كان من حسن استزدت الله لكم، وما كان
من قبيح استغفرت الله لكم، فقال له رجل من المنافقين: وكيف ذاك يا رسول الله وقد
رممت ؟ يعنى صرت رميما، فقال له رسول الله (صلى الله عليه وآله): كلا إن الله حرم
لحومنا على الارض فلا تطعم منها شيئا.بصائر الدرجات
 
((پـيامبر(ص ) فرمود: زندگى ومرگ من براى شما خيراست , اما زندگى من ,چون خداوند تعالى بـه وسـيـلـه مـن شمارا هدايت مى كند واز آتش جهنم نجات مى دهدواما مرگ من هم براى شما خـيـراسـت , چون اعمال شمارا نزد من مى آورند, اگر حسنه باشد از خداوند مى خواهم كه بيشتر بـشـود واگـر گناه باشد, براى شما استغفارمى كنم يكى از منافقين گفت : چطور چنين چيزى مـمـكـن است در حالى كه بدنت پوسيده شده ؟
! فرمود:ابدا چنين نيست خداوند بدن مارا بر زمين حرام كرده ودرزمين نمى پوسد)).
 
 
 
علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن محبوب، عن جميل بن صالح، عن يزيد الكناسي، عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: إن رسول الله (صلى الله عليه وآله) كان نزل على رجل بالطائف قبل الاسلام فأكرمه فلما أن بعث الله محمدا (صلى الله عليه وآله) إلى الناس قيل للرجل: أتدري من الذي أرسله الله عز وجل إلى الناس؟ قال: لا، قالوا له: هو محمد بن عبد الله يتيم أبي طالب وهو الذي كان نزل بك بالطائف يوم كذا وكذا فأكرمته، قال: فقدم الرجل على رسول الله (صلى الله عليه وآله) فسلم عليه وأسلم، ثم قال له: أتعرفني يا رسول الله؟ قال: ومن أنت؟ قال: أنا رب المنزل الذى نزلت به بالطائف في الجاهلية يوم كذا و كذا فأكرمتك فقال له رسول الله (صلى الله عليه وآله): مرحبا بك سل حاجتك، فقال: أسألك مأتي شاة برعاتها، فأمر له رسول الله (صلى الله عليه وآله) بما سأل، ثم قال لاصحابه: ما كان على هذا الرجل أن يسألني سؤال عجوز بني إسرائيل لموسى (عليه السلام) بما سأل، فقالوا: وما سألت عجوز بني إسرائيل لموسى؟ فقال: إن الله عز ذكره أوحى إلى موسى أن أحمل عظام يوسف من مصر قبل أن تخرج منها إلى الارض المقدسة بالشام فسأل موسى عن قبر يوسف (عليه السلام) فجاءه شيخ فقال: إن كان أحد يعرف قبره ففلانة، فارسل موسى (عليه السلام) إليها فلما جاءته قال: تعلمين موضع قبر يوسف (عليه السلام)؟ قالت: نعم قال: فدليني عليه ولك ما سألت: قال: لا أدلك عليه إلا بحكمي، قال: فلك الجنة، قالت: لا إلا بحكمي عليك، فأوحى الله عز وجل إلى موسى لا يكبر عليك أن تجعل لها حكمها فقال: لها موسى ...كافي
 
به كلمه عظام يوسف دقت كنيد ....اگر استخوانهاي يوسف به آسمان رفته بود چطور استخوانهايش را از قبرش در مصر حمل كردند ؟؟!!
 
واحاديث ديگر ...
 
همچنين بدن مطهر امام حسين در قبرش كه بدستور متوكل نبش شد :
أخبرنا ابن خشيش، عن محمد بن عبد الله، قال حدثنا أحمد بن عبد الله بن محمد بن عمار الثقفي الكاتب، قال حدثنا علي بن محمد بن سليمان النوفلي، عن أبي علي الحسين بن محمد بن مسلمة بن أبي عبيدة بن محمد بن عمار ابن ياسر، قال حدثني إبراهيم الديزج، قال بعثني المتوكل إلى كربلاء لتغيير قبر الحسين )عليه السلام(، و كتب معي إلى جعفر بن محمد بن عمار القاضي أعلمك أني قد بعثت إبراهيم الديزج إلى كربلاء لنبش قبر الحسين، فإذا قرأت كتابي فقف على الأمر حتى تعرف فعل أو لم يفعل. قال الديزج فعرفني جعفر بن محمد بن عمار ما كتب به إليه، ففعلت ما أمرني به جعفر بن محمد بن عمار ثم أتيته، فقال لي ما صنعت فقلت قد فعلت ما أمرت به، فلم أر شيئا و لم أجد شيئا. فقال لي أ فلا عمقته قلت قد فعلت و ما رأيت، فكتب إلى السلطان إن إبراهيم الديزج قد نبش فلم يجد شيئا و أمرته فمخره بالماء و كربه بالبقر. قال أبو علي العماري فحدثني إبراهيم الديزج، و سألته عن صورة الأمر، فقال لي أتيت في خاصة غلماني فقط، و إني نبشت فوجدت بارية جديدة و عليها بدن الحسين بن علي و وجدت منه رائحة المسك، فتركت البارية على حالتها و بدن الحسين على البارية، و أمرت بطرح التراب عليه، و أطلقت عليه الماء، و أمرت بالبقر لتمخره و تحرثه فلم تطأه البقر، و كانت إذا جاءت إلى الموضع رجعت عنه، فحلفت لغلماني بالله و بالأيمان المغلظة لئن ذكر أحد هذا لأقتلنه.امالي طوسي
 
 
 
 
((ابـراهـيـم ديزج )) مى گويد: ((متوكل مرا مامور نبش قبر امام حسين (ع) كرد, چون با چند نفر بـراى انـجـام ايـن كار آمديم وقبررا نبش كرديم بدن حسين (ع)را ديديم كه بوى عطرى از آن بر خاست , عليها بدن الحسين بن علي ووجدت منه رائحة المسك
 
 
وبعضي گفته اند :
وانما يبلغونهم من بعيد السلام لانهم في الارض وهم عليهم السلام في السماء الخ، وقيل: لعل صدور أمثال هذا الخبر لنوع مصلحة تورية لقطع أطماع الخوارج وبنى امية وأضرابهم بالنبش والله يعلم.
چـون بـعضى از خوارج در صدد نبش قبور بعضى از ائمه (ع) بويژه اميرالمؤمنين (ع) بودند, لذا ايـن روايـات براى منع آنان وارد شده كه از اين عمل منصرف شوند وبدانند كه بدن آنان در زمين نيست
 
 
همچنين : الذي يظهر من الاحاديث الكثيرة جدا أن أبدانهم ترد إلى الارض كما في حديث وفاة الرضا (عليه السلام) وحديث استسقاء اليهود بعظم نبي وهما في عيون الاخبار، وحديث الاشراف على قبر رسول الله (صلى الله عليه وآله) في أصول الكافي، وحديث نقل عظام يوسف من مصر إلى الشام، وحديث نبش المتوكل قبر الحسين (عليه السلام) في أمالي الشيخ الطوسي، وأحاديث الرجعة تتضمن أنهم يخرجون من قبورهم ينفضون التراب عن رؤوسهم، وكذا أحاديث القيامة، وما يأتي من زيارة آدم ونوح وغير ذلك من الاحاديث والزيارات، ولعل عدم الاخبار هنا بالعود لحكمة أخرى كدفع احتمال نبش أعدائهم لقبورهم أو غير ذلك. " منه قده ".
 
قال العطاف وحدثتني خالتي أنها زارت قبور الشهداء قالت وليس معي إلا غلامان يحفظان علي الدابة فسلمت عليهم فسمعت رد السلام وقالوا والله إنا نعرفكم كما  يعرف بعضنا بعضا قالت فاقشعررت وقلت يا غلام أدنني بغلتي فركبت.بیهقی
 
عاطف مي‌گويد خاله‌ام به من گفت که روزي به زيارت قبر شهداي احد رفتم و فقط دو غلامي که مرکب من را محافظت مي‌کردند همراه من بودند ، پس بر قبر شهدا سلام کردم و جواب سلامشان را شنيدم و گفتند که ما شما را مي‌شناسيم همانگونه که همديگر را مي‌شناسيم ، گفت : از مدهوش شدم و گفتم غلام قاطر من را بيار ، پس سوار شدم.
ألف علماء الإسلام الكتب في الاستشفاع والتوسل نذكر منها:1-كتاب الوفاء في فضائل المصطفى لابن الجوزي، أفرد بابا حول التوسل بالنبي صلى الله عليه وسلم وبابا للإستشفاء بقبره الشريف.2-شفاء السقام لتقي الدين السبكي حيث تعرض لمسئلة التوسل بشكل تحليلي معتبر.3-مصباح الظلام في المستغيثين بخير الأنام لمحمد بن نعمان المالكي وغيرهم كثير.أخرج البزار من حديث عبد الله بن عباس عن رسول الله صلى الله عليه وسلم:"إن لله ملائكة سياحين في الأرض سوى الحفظة يكتبون ما يسقط من ورق الشجر فإذا أصاب أحدكم عرجة بأرض فلاة فليناد أعينوا عباد الله"بعض الناس لا يظهرون حبا للنبي، إنما يظهرون بغضا له والعياذ بالله . كالذين يزعمون أن النبي محمد ميتة، أو أنه لا ينفع، أو أن التبرك به وبأثاره شرك، أو أن زيارة قبره شرك أو أن التوسل به شرك والعياذ بالله، أو الذين يحرمون مدحه عليه السلام والإحتفال بمولده وغير ذلك، كله يظهر بغضا للنبي ولا يظهر حبا له صلى الله عليه وسلم ولا اتباعا له.روى البخاري في الأدب المفرد ما نصه : حدثنا أبو نعيم قال حدثنا سفيان عن أبي اسحق عن عبد الرحمن بن سعد قال : " خدرت رجل ابن عمر فقال له رجل : اذكر أحب الناس إليك فقال : يا محمد "ا.هـ . وقد ذكر البخاري هذا الحديث تحت عنوان: "باب ما يقول الرجل إذا خدرت رجله".في كتاب البداية والنهاية لابن كثير الذي تحبه الوهابية في المجلد الذي فيه الجزء السابع والثامن ص 104-105 يذكر فيه عن بلال ابن الحارث المزني الصحابي الذي قصد قبر النبي وطلب منه ما لم تجري به العادة وتوسل به، وفيه يقول: "إن أهله طلبوا منه أن يذبح لهم شاة فقال ليس فيهِنَّ شيء فألحوا عليه فذبح الشاة فإذا عظمها حُمُرٌ فقال: "يا محمداه"، ما كفر ولا كفره أحد من الصحابة.
 
 
 
 
 
فاین تذهبون و أنّی تُؤفکون... و بینکم و عِتْرةُ نبیّکم و هم ازمّة الحق و اعلام الدین وَ الْسِنةُ الصِدقِ، فَاَنْزِلُوهم باَحْسَنِ مَنازل القرآن ورِدُوهُم وُرُود الهِیمِ العطاش، ایّها الناس خذوها عن خاتم النّبیین )ص(: انه یموت مَن مات منّا و لیس بمیّت و یَبْلی من بَلِیَ منّا و لیس ببالٍ....
 
امام علی ع در نهج البلاغه هم فرمود :اى مردم! اين حقيقت را از خاتم پيامبران(صلى الله عليه وآله) بگيريد كه فرمود: «كسانى كه از ما مى ميرند، در حقيقت #نمرده اند و آن كس كه از ما جسدش كهنه شده، در واقع كهنه نشده.» پس آنچه را نمى دانيد، نگوئيد; چرا كه بسيارى از حقايق در امورى است كه انكار مى كنيد و كسى را كه دليلى بر ضدّ او نداريد، معذور داريد، - و آن كس منم- آيا من به ثقلِ اكبر =[ قرآن مجيد] در ميان شما عمل نكردم، و آيا در ميان شما، ثقلِ اصغر =[عترت پيامبر(صلى الله عليه وآله)] را باقى نگذاردم (و پاسدارى ننمودم). پرچم ايمان را در ميان شما نصب كردم و پايه هاى آن را محكم نمودم و شما را به حدود حلال و حرام آگاه ساختم،...خطبه 87
 
 
مدد خواستن صحابه کرام از رسول الله بعد از وفات شان در زمان خلافت حضرت ابوبکر صدیق:وقال زيد بن الخطاب: أيها الناس عضوا على أضراسكم واضربوا في عدوكم وامضوا قدما، وقال: والله لا أتكلم حتى يهزمهم الله أو ألقى الله فأكلمه بحجتي، فقتل شهيدا رضي الله عنه * وقال أبو حذيفة: يا أهل القرآن زينوا القرآن بالفعال، وحمل فيهم حتى أبعدهم وأصيب رضي الله عنه، وحمل خالد بن الوليد حتى جاوزهم، وسار لجبال مسيلمة وجعل يترقب أن يصل إليه فيقتله، ثم رجع ثم وقف بين الصفين ودعا البراز، وقال: أنا ابن الوليد العود، أنا ابن عامر وزيد، ثم نادى بشعار المسلمين - وكان شعارهم يومئذ يا محمداه.
ترجمه:در زمان خلافت حضرت ابوبکرصدیق رضی الله عنه در جنگ یمامه زیدبن خطاب،برادرحضرت عمر رضی الله عنهما گفت: ای مردم دندانهایتان را برهم بفشانید وبر دشمنتان ضربه وارد کنید و پیش روی کنید
وسپس گفت: به خدا قسم هیچ حرفی نمی زنم تا اینکه خداوند ایشان را شکست دهد یا من خدا را ملاقات کنم وبا خدا با حجت خودم صحبت کنم پس او به شهادت رسیدوابوحذیفه گفت: ای اهل قرآن، قرآن را با کردارها واعمال خودتان زینت کنید واو نیز با پرچم بسوی دشمن تاخت وآنها را دور کرد وسپس به شهادت رسیدسپس خالد بن ولید ملقب به (( سیف الله)) پرچم برداشت واز لشکریان گذر کرد وبه گروه مسیلمه رسید ودرهمان گروه منتظر ماند تا به مسیلمه دست یابد و او را به قتل برساند سپس برگشت و بین دو صف لشکرایستاد و به مبارزه طلبی پرداختوگفت:من فرزند ولید هستم من فرزند عامر وزید هستم سپس با شعار مسلمین فریاد وندا کرد –وشعارمسلمانان درآن روز((یا محمداه)) بود.
" یا حرف ندا و الف برای استغاثه در آخر آمده چنانکه بر دانندگان زبان عربی پوشیده نیست".
🌷🌷آدرس:
البدایة والنهایة ابن کثیر باب مقتل مسیلمه الکذاب لعنه الله واخزاه
 
 
اگر اين  ياعلي گفتن را شما شرک مي دانيد چرا اين حرف را درباره ابوبکر نمي گوييد او بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه و آله چنين گفت :..  اذكرنا يا محمد عند ربك.تمهيد الأوائل وتلخيص الدلائل - الباقلاني - ص 488 ؛ سبل الهدي و الرشاد  ج 2 ، ص 299 ،
آيا فهم شما از ابوبکر بيشتر است! يعني او نمي دانست کمک خواستن از غير خدا شرک است!
 
وقال ابن المنير: لما مات- صلى الله عليه وسلم- طاشت العقول، فمنهم من خبل، ومنهم من أقعد فلم يطق القيام، ومنهم من أخرس فلم يطق الكلام، ومنهم من أضنى، وكان عمر ممن خبل، وكان عثمان ممن أخرس، يذهب به ويجاء ولا يستطيع كلاما، وكان على ممن أقعد فلم يستطع حراكا، وأضنى عبد الله ابن أنيس فمات كمدا. وكان أثبتهم أبو بكر الصديق- رضى الله عنه-، جاء وعيناه تهملان وزفراته تتردد وغصصه تتصاعد وتترفع، فدخل على النبى- صلى الله عليه وسلم- فأكب عليه وكشف الثوب عن وجهه وقال: طبت حيّا وميتا، وانقطع لموتك ما لم ينقطع لموت أحد من الأنبياء، فعظمت عن الصفة وجللت عن البكاء، ولو أن موتك كان اختيارا لجدنا لموتك بالنفوس. اذكرنا يا محمد عند ربك، ولنكن من بالك.
الكتاب: المواهب اللدنية بالمنح المحمدية
المؤلف: أحمد بن محمد بن أبى بكر بن عبد الملك القسطلاني القتيبي المصري، أبو العباس، شهاب الدين (المتوفى: 923هـ)
 
«نهج البلاغة»: أنّ عليّاً ـ عليه السلام ـ قال عندما ولي غسل رسول الله ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ : «بأبي أنت وأُمّي اذكرنا عند ربك واجعلنا من بالك»[3] . 5 ـ روي أنّه لمّا توفي النبي ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ أقبل أبوبكر فكشف عن وجهه ثم أكبّ عليه فقبّله وقال: «بأبي أنت وأُمّي طبت حياً وميتاً اذكرنا يا محمد عند ربّك ولنكن من بالك»[4] . وهذا استشفاع بالنبيـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ في دار الدنيا بعد موته
 
[3] نهج البلاغة : الخطبة 235 .[4] السيرة الحلبيّة 3: 474 ، طـ دار المعرفة بيروت .
 
 
روى مسلم في صحيحه أن ربيعة بن كعب الأسلمي الذي خدم رسول الله صلى الله عليه وسلم قال له رسول الله من باب حُبّ المكافأة:"سلني"، فطلب من رسول الله أن يكون رفيقه في الجنة، فقال له: أسألك مرافقتك في الجنة، فلم يُنكر عليه رسول الله بل قال له من باب التواضع:"أو غير ذلك"، فقال الصحابي: هو ذاك، فقال له:"فأعني على نفسك بكثرة السجود".وكذلك سيدنا موسى عليه السلام سألته عجوز من بني إسرائيل أن تكون معه في الجنة، ولم يُنكر عليها ذلك، فأوحى الله إليه أن أعطها حكمها أي طلبها.. رواه ابن حبان والحاكم والهيثمي وصححوه.. ولفظ الحديث أنه قال:"دلوني على قبر يوسف، قالت: حتى تعطيني حكمي، قال: ما حكمك؟، قالت: أن أكون معك في الجنة، فكره أن يعطيها ذلك، فأوحى الله إليه أن أعطها حكمها". فماذا يقولون بعد هذا؟؟.روى الإمام مرتضى الزبيدي في شرح الاحياء ( 10/ 333 ):عن الشعبي قال حضرت عائشة رضي الله عنها فقالت: إني قد أحدثت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم حدثا ولا أدري ما حالي عنده فلا تدفنوني معه، فاني أكره أن أجاور رسول الله صلى الله عليه وسلم ولا أدري ما حالي عنده ثم دعت بخرقة من قميص رسول الله صلى الله عليه وسلم فقالت: ضعوا هذه على صدري وادفنوها معي لعلي أنجو بها من عذاب القبر.معنى بجاه محمد أي بكرامة محمد عندك، بمكانة محمد عندك، بفضل محمد عندك.رورى الحافظ الخطيب البغدادي :
 
حدثنا أبو عبد الله محمد بن علي بن عبد الله الصوري قال سمعت أبا الحسين محمد بن أحمد بن جميع يقول سمعت أبا عبد الله بن المحاملي يقول اعرف قبر معروف الكرخي منذ سبعين سنة ما قصده مهموم الا فرج الله همه وبالجانب الشرقي مقبرة الخيزران فيها قبر محمد بن إسحاق بن يسار صاحب السيرة وقبر أبي حنيفة النعمان بن ثابت إمام أصحاب الرأي أخبرنا القاضي أبو عبد الله الحسين بن علي بن محمد الصيمري قال أنبأنا عمر بن إبراهيم المقرئ قال نبأنا مكرم بن أحمد قال نبأنا عمر بن إسحاق بن إبراهيم قال نبأنا علي بن ميمون قال سمعت الشافعي يقول اني لأتبرك بأبي حنيفة وأجيء إلى قبره في كل يوم يعني زائرا فإذا عرضت لي حاجة صليت ركعتين وجئت إلى قبره وسألت الله تعالى الحاجة عنده فما تبعد عني حتى تقضى . رجاله ثقات عند الخطيب
 
الكتاب : تاريخ بغداد
المؤلف : الخطيب البغدادي
 
 
عمرو بن حزم مي‏گويد:«قبر عثمان بن مظعون را ديدم؛ در حالي که چيز بلندي در کنار او مانند علم قرار داده بودند».طبقات ابن سعد ، ج 3، ص 289، ق 1.
 
وجالبست كه مروان اموي كه دشمن توسل (در جریان توسل ابوایوب انصاری صحابی جلیل) وزيارت بود اولين نفر بود كه اين سنگ و قبر را خراب نمود تا شناخته نشود :قَالَ أَبُو غَسَّانَ: وَأَخْبَرَنِي عَبْدُ الْعَزِيزِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُمَارَةَ، عَنْ شَيْخٍ مِنْ بَنِي مَخْزُومٍ يُدْعَى عُمَرُ قَالَ: " كَانَ عُثْمَانُ بْنُ مَظْعُونٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ مِنْ أَوَّلِ مَنْ مَاتَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ [ص:أَيْنَ نَدْفِنُهُ؟ قَالَ: «بِالْبَقِيعِ» . قَالَ: فَلَحَدَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَفَضَلَ حَجَرٌ مِنْ حِجَارَةِ لَحْدِهِ، فَحَمَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَوَضَعَهُ عِنْدَ رِجْلَيْهِ. فَلَمَّا وَلِيَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَكَمِ الْمَدِينَةَ مَرَّ عَلَى ذَلِكَ الْحَجَرِ، فَأَمَرَ بِهِ فَرُمِيَ بِهِ وَقَالَ: وَاللَّهِ لَا يَكُونُ عَلَى قَبْرِ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ حَجَرٌ يُعْرَفُ بِهِ. فَأَتَتْهُ بَنُو أُمَيَّةَ فَقَالُوا: بِئْسَ مَا صَنَعْتَ، عُدْتَ عَلَى حَجَرٍ وَضَعَهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَرَمَيْتَ بِهِ، بِئْسَ مَا عَمِلْتَ بِهِ، فَأْمُرْ بِهِ فَلْيُرَدَّ قَالَ: أَمَا وَاللَّهِ إِذْ رَمَيْتُ بِهِ فَلَا يُرَدُّ "تاريخ مدينه
قال الإمامِ مالكٍ للخليفةِ المنصورِ لما حَجَّ فزارَ قبرَ النّبيّ صلى الله عليه وسلم وسألَ مالكًا قائلاً: "يا أبا عبدِ الله أستقبلُ القِبلَةَ وأدعو أم أستقبلُ رسولَ الله صلى الله عليه وسلم؟ قال: وَلِمَ تَصرِفُ وجهَكَ عنه وهو وَسيلَتُكَ ووسيلةُ أبيكَ ءادم عليه السلام إلى الله تعالى؟ بل استقبِلهُ واستشفع بهِ فيشفّعهُ الله" ذكرهُ القاضي عياضٌ في كتابِ الشّفا.في الحديثِ الذي رواه السيوطي وغيره أن ءادمَ عليه السلامُ لما أكلَ من الشجرةِ قالَ: "يا رب أسألُكَ بحقِّ محمدٍ إلا ما غفرتَ لي". قال: "وكيف عرفتَ محمداً ولم أخلقْهُ". قالَ : "رفعتُ رأسي إلى قوائِمِ العرشِ فوجَدْتُ مكتوباً: لا إله إلا اللهُ محمدٌ رسولُ اللهِ فعَرَفتُ أَنَّكَ لم تُضِفْ إلى اسمِك إلا أحبَّ الخلقِ إليكَ". بهذا الحديثِ يُسْتَدَلُّ على التوسلِ ومشروعِيَّتِهِ.روى الطبراني في المعجم الكبير والصغير أن الرسول علم رجل أعمى أن يتوسل به علمه أن يقول: "اللهم إني اسألك وأتوجه بنبيك محمد نبي الرحمة.. يا محمد إني أتوجه بك إلى ربي في حاجتي لتقضي لي". قال الطبراني والحديث صحيح. فالتوسل بالرسول جائز.. في حياته وبعد موته.قال السبكي: ويحسن التوسل والاستعانة والتشفع بالنبي إلى ربه، ولم ينكر ذلك أحد من السلف حتى جاء ابن تيمية فأنكر ذلك وعدل عن الصراط المستقيم وابتدع ما لم يفعله عالم قبله وصار بين أهل الإسلام مثلة.عن مالك الدار خازن عمر قال: أصاب الناس قحط في زمان عمر، فجاء رجل إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم فقال: يا رسول الله استسق لأمتك فانهم قدهلكوا، فأتي الرجل في المنام فقيل له: أقريء عمر السلام وأخبره أنهم يسقون وقل له: عليك بالكيس الكيس، فأتى الرجل عمر فأخبره فبكى عمر وقال: يا ربّ ما ءالو إلا ما عجزت. رواه البيهقي باسناد صحيح.ثبت أن خبيبَ بن عدى الصحابي حين قُدّ م للقتل نادى: يا محمّد. رواه الحافظ أبو نعيم الأصبهاني. وهذا د ليل على أن نداء النبي صلى الله عليه وسلم في غيبته بيا محمّد جائز.وفي كتاب الأدب المفرد للبخاري ص/ 324 عن عبد الرحمن بن سعد قال:" خدرت رجل ابن عمر فقال له رجل : أُذكر احب الناس إليك فقال: يا محمد فذهب خدر رجله"ا.هـ. هذا حصل بعد وفاة الحبيب صلى الله عليه وسلم.روى البخاري ومسلم أن النبيّ صلى الله عليه وسلم ذكر قصة النفر الثلاثة الذين ءاواهم المبيت إلى غار فدخلوه فانحدرت صخرة من الجبل فسدت عليهم الغار فقالوا إنه لا ينجيكم من هذه الصخرة إلا أن تدعوا الله بصالح أعمالكم فصار كل واحد منهم يدعو الله بصالح عمله حتى انفرجت الصخرة فانطلقوا يمشون.خالد بن الوليد رضي الله عنه كان شعار كتيبته يوم اليمامة "يا محمداه" فخالد نادى بذلك ونادى بندائه الجيش فهل يكون هذا إلا إقرارًا من هذا الجيش الكريم على تصويب ما أمر به خالد رضي الله عنه وقد كان في الجيش من الحفاظ والعلماء والبدريين وعِليَة الصحابة رواه ابن الأثير في الكامل.روى البيهقي في دلائل النبوة والحاكم في المستدرك وغيرهما بالإسناد أن خالد بن الوليد فقد قلنسوة له في يوم اليرموك فقال اطلبوها، فلم يجدوها، ثم طلبوها فوجدوها، فقال خالد: اعتمر رسول الله صلى الله عليه وسلم فحلق رأسه فابتدر الناس إلى جوانب شعره فسبقتهم إلى ناصيته فجعلتها في هذه القلنسوة فلم أشهد قتالا وهي معي إلا رزقت النصر.قوله صلى الله عليه وسلم: "إذا أضلّ أحدكم شيئًا أو أراد عونًا وهو بأرضٍ ليس فيها أنيس فليقل يا عباد الله أعينوني" وفي رواية "أغيثوني"، "فإن لله عبادًا لا ترونهم".وتوسل عمر بن الخطاب بالعباس رضي الله عنه لما استسقى الناس وغير ذلك مما هو مشهور فلا حاجة إلى الإطالة بذكره والتوسل الذي في حديث الأعمى قد استعمله الصحابة السلف بعد وفاته صلى الله عليه وسلم وفيه لفظ "يا محمَّد"، وذلك نداء عند المتوسل.ومن تتبع كلام الصحابةِ والتابعين يجد شيئًا كثيرًا من ذلكَ كقول بلال بن الحارث الصحابي رضي الله عنهُ عند قبر النبيّ صلى الله عليه وسلم :"يا رسول الله استسق لأمّتك" كالنداء الوارد عن النبي صلى الله عليه وسلم عند زيارة القبور.الأحاديث الصحيحة أنه صلى الله عليه وسلم كان من دعائه :"اللهمّ إني أسألك بحقّ السائلين عليك" وهذا توسّل لا شكّ فيهِ وكان يُعلّم هذا الدّعاء أصحابَه ويأمرهم بالإتيانِ.وصحّ عنه أنه صلى الله عليه وسلم لما ماتت فاطمة بنت أسد أمّ عليّ رضي الله عنها ألحدها صلى الله عليه وسلم في القبر بيده الشريفة وقال:" اللهمَّ اغفر لأمي فاطمة بنت أسد ووسّعْ عليها مدخلها بحقّ نبيّك والأنبياء الذين من قبلي إنك أرحم الراحمين".
 
 
 
15399 - وعن أنس بن مالك قال : لما ماتت فاطمة بنت أسد بن هاشم أم علي رضي الله عنهما
 ص . 415
 دخل عليها رسول الله صلى الله عليه و سلم فجلس عند رأسها فقال : " رحمك الله يا أمي كنت أمي بعد أمي تجوعين وتشبعيني وتعرين وتكسيني وتمنعين نفسك طيبا وتطعميني تريدين بذلك وجه الله والدار الآخرة " . ثم أمر أن تغسل ثلاثا فلما بلغ الماء الذي فيه الكافور سكبه رسول الله صلى الله عليه و سلم بيده ثم خلع رسول الله صلى الله عليه و سلم قميصه فألبسها إياه وكفنها ببرد فوقه ثم دعا رسول الله صلى الله عليه و سلم أسامة بن زيد وأبا أيوب الأنصاري وعمر بن الخطاب وغلاما أسود يحفرون فحفروا قبرها فلما بلغوا اللحد حفره رسول الله صلى الله عليه و سلم بيده وأخرج ترابه بيده فلما فرغ دخل رسول الله صلى الله عليه و سلم فاضطجع فيه فقال : " الله الذي يحيي ويميت وهو حي لا يموت اغفر لأمي فاطمة بنت أسد ولقنها حجتها ووسع عليها مدخلها بحق نبيك والأنبياء الذين من قبلي فإنك أرحم الراحمين " . وكبر عليها أربعا وأدخلوها اللحد هو والعباس وأبو بكر الصديق رضي الله عنهم
 رواه الطبراني في الكبير والأوسط وفيه روح بن صلاح وثقه ابن حبان والحاكم وفيه ضعف وبقية رجاله رجال الصحيح
 
روح بن صلاح المصري , يقال له: ابن سيابة [أَبُو الحارث]
ضعفه ابن عَدِي يكنى أبا الحارث.
وقد ذكره ابنُ حِبَّان في الثقات.
وقال الحاكم: ثقة مأمون.
 
وقد ذَكَرَ الحافظُ الجزريُّ وهو شيخُ القرَّاءِ وكانَ من حفَّاظِ الحديثِ في كتابٍ له يُسمَّى الحصن الحصين وكذلكَ ذكرَ في مختصرهِ قال: "مِن مواضِعِ إجابةِ الدُّعاءِ قبورُ الصّالحينَ" ا.هـ، وهذا الحافظُ جاءَ بعد ابن تيمية بِنحوِ مائةِ سنةٍ، ولم يُنكِر عليه العلماءُ إلا أن يكونَ بعض الشَّاذّين الذين لَحِقوا نفاةَ التَّوسُّلِ من أتباعِ ابن تيمية.قال السيد محسن الأمين الحسيني العاملي واصفاً دخول الوهابية إلى الطائف، فقال: فدخلوا البلد عنوة في ذي القعدة سنة 1217هـ وقتلوا الناس قتلاً عاماً حتى الأطفال، وكانوا يذبحون الطفل الرضيع على صدر أمه، وكان جماعة من أهل الطائف خرجوا قبل ذلك هاربين، فأدركتهم الخيل وقتلت أكثرهم، وفتشوا على من توارى في البيوت وقتلوه، وقتلوا من في المساجد وهم في الصلاة.قال الشيخ رضوان بيبرس الشافعي واصفاً دخول الوهابية إلى الطائف وما اقترفوه من جرائم فيها: ولما ملكوا الطائف سنة ألف ومائتين وسبع عشرة في ذي القعدة، قتلوا الكبير والصغير، والمأمور والآمر، ولم ينجُ منهم إلا من طال عمره، وكانوا يذبحون الصغير على صدر أمه، ونهبوا الأموال، وسبوا النساء، وفعلوا أشياء يطول ذكرها قبَّحهم الله ومن تبعهم. انتهى كلام الشيخ رضوان.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
التوسل بأولياء اللهيدّعي الوهابيون حرمة التوسل بأولياء الله بعد وفاتهم ، وحرمة التوسل بمنزلة الأولياء وجاههم عند الله تعالى ، وسنذكر فيما يلي بعض ما يدل على بطلان ما يذهب إليه الوهابيون .أولاً : قوله تعالى "ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحيماً" (النساء/64)تصرّح الآية الكريمة بأن التوسل برسول الله صلى الله عليه وآله وسلم والاستشفاع به إلى الله عز وجل والاستغفار منه لمغفرة المعاصي ، مؤثر وموجب للتوبة والرحمة الإلهية .والآية الكريمة مطلقة لم تحدد الاستغفار بالرسول (ص) في حياته فقط ، ومن يحددها بحياته (ص) عليه أن يأتي بدليل مقيد للإطلاق ......................
وكما جاء في المستدرك للحاكم / ج5 ص720/ كتاب الفتن باب ابكوا على الدين.. وقال هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه، عن داود بن أبي صالح قال : (..أقبل مروان يوما فوجد رجلاً واضعاً وجهه على القبرِ فأخذ برقَبتِهِ قال أتدري ما تصنع؟ قال: نعم ، فأقبل عليه فإذا هو أبو أيوب الأنصاري رضي الله عنه فقال جئت رسول الله (ص) ولَم آتِ الحجر ، سمعت رسول الله (ص) يقول : " لا تبكوا على الدين إذا وِلِّيَهُ أهلهُ ولكن ابكوا عليه إذا وِلِّيهُ غير أهله) .
 
8571 - حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ الدُّورِيُّ، ثَنَا أَبُو عَامِرٍ عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ عُمَرَ الْعَقَدِيُّ، ثَنَا كَثِيرُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي صَالِحٍ، قَالَ: أَقْبَلَ مَرْوَانُ يَوْمًا فَوَجَدَ رَجُلًا وَاضِعًا وَجْهَهُ عَلَى الْقَبْرِ، فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ وَقَالَ: أَتَدْرِي مَا تَصْنَعُ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ: جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ آتِ الْحَجَرَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، يَقُولُ: «لَا تَبْكُوا عَلَى الدِّينِ إِذَا وَلِيَهُ أَهْلُهُ، وَلَكِنِ ابْكُوا عَلَيْهِ إِذَا وَلِيَهُ غَيْرُ أَهْلِهِ» هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخْرِجَاهُ "
[التعليق - من تلخيص الذهبي]
8571 - صحيح........................................................................
 
نكته ديگر اينكه طلب و استعانت از الله تعالي منافاتي با وسائل كه در طول الله هستند ندارد (مانند آيه فالمدبرات امرا كه مدبرات جمع است):
 
و بهذا الإسناد، عن أحمد، عن الفضيل بن يسار، قال سمعت أبا جعفر )عليه السلام( يقول خرج رسول الله )صلى الله عليه و آله( يريد حاجة، فإذا هو بالفضل بن العباس. قال فقال احملوا هذا الغلام خلفي. قال فاعتنق رسول الله )صلى الله عليه و آله( بيده من خلفه على الغلام، ثم قال يا غلام، خف الله تجده أمامك، يا غلام خف الله يكفك ما سواه، و إذا سألت فأسأل الله، و إذا استعنت فاستعن بالله، و لو أن جميع الخلائق اجتمعوا على أن يصرفوا عنك شيئا قد قدر لك لم يستطيعوا، و اعلم أن النصر مع الصبر، و أن الفرج مع الكرب، و أن اليسر مع العسر، و كل ما هو آت قريب، إن الله يقول و لو أن قلوب عبادي اجتمعت على قلب أشقى عبد لي ما نقصني ذلك من سلطاني جناح بعوضة، و لو أن قلوب عبادي اجتمعت على قلب أسعد عبد لي ما زاد ذلك إلا مثل إبرة جاء بها عبد من عبادي فغمسها في بحر، و ذلك أن عطائي كلام، و عدتي كلام، و إنما أقول للشي ء كن فيكون.امالي طوسي
 
يا غلام إنى أعلمك كلمات احفظ الله يحفظك احفظ الله تجده تجاهك إذا سألت فاسأل الله وإذا استعنت فاستعن بالله واعلم أن الأمة لو اجتمعت على أن ينفعوك بشىء لم ينفعوك إلا بشىء قد كتبه الله لك وإن اجتمعوا على أن يضروك بشىء لم يضروك إلا بشىء قد كتبه الله عليك رفعت الأقلام وجفت الصحف (أحمد ، والترمذى - حسن صحيح - والحاكم ، وابن السنى فى عمل يوم وليلة ، والضياء عن ابن عباس)
 
چون وسائل در طول الله تعالي هستند وآبرو دار درگاه الهي نه مستقل .
 
 
 
وَفِي سُنَنِ أَبِي دَاوُد: {أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إنَّا نَسْتَشْفِعُ بِاَللَّهِ عَلَيْك وَنَسْتَشْفِعُ بِك عَلَى اللَّهِ؛ فَقَالَ: شَأْنُ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ إنَّهُ لَا يُسْتَشْفَعُ بِهِ عَلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ} فَأَقَرَّهُ عَلَى قَوْلِهِ نَسْتَشْفِعُ بِك عَلَى اللَّهِ وَأَنْكَرَ عَلَيْهِ قَوْلَهُ نَسْتَشْفِعُ بِاَللَّهِ عَلَيْك.مجموع الفتاوي
 
 
حتي ابن تيميه در اخرين نظرش صراحتا توسل و شفاعت رسول خدا ص را قبول كرده است :
 
 
وذكر الذهبي والبزالي وغيرهما: أن الشيخ كتب لهم بخطه مجملاً من القول وألفاظاً فيها بعض ما فيها، لما خاف وهدد بالقتل، ثم أطلق وامتنع من المجيء إلى دمشق. وأقام بالقاهرة يقرئ العلم، ويتكلم في الجوامع والمجالس العامة، ويجتمع عليه خلق.
ثم في شوال من السنة المذكورة: اجتمع جماعة كثيرة من الصوفية، وشكوا من الشيخ إلى الحاكم الشافعي، وعقد له مجلس لكلامه في ابن عربي وغيره، وادعى عليه ابن عطاء (هو ابن عطاء الله السكندري الصوفي صاحب الحكم). بأشياء، ولم يثبت منها شيئاً، لكنه اعترف أنه قال: لا يستغاث بالنبي صلى الله عليه وسلم، استغاثة بمعنى العبادة، ولكن يتوسل به، فبعض الحاضرين قال: ليس في هذا شيء.
لمحات من حياة
شيخ الإسلام ابن تيمية
عبدالرحمن عبدالخالق
 
 
 
 
قَالَ الْبِرْزَالِيُّ: وَفِي شَوَّالٍ مِنْهَا شَكَى الصُّوفِيَّةُ بِالْقَاهِرَةِ عَلَى الشيخ تقي الدين وكلموه فِي ابْنِ عَرَبِيٍّ وَغَيْرِهِ إِلَى الدَّوْلَةِ، فَرَدُّوا الْأَمْرَ فِي ذَلِكَ إِلَى الْقَاضِي الشَّافِعِيِّ، فَعُقِدَ لَهُ مَجْلِسٌ وَادَّعَى عَلَيْهِ ابْنُ عَطَاءٍ بِأَشْيَاءَ فلم يثبت عليه منها شئ، لكنه قال لا يستغاث إلا بالله، لا يستغاث بالنبي استغاثة بمعنى العبارة (العباده)، وَلَكِنْ يُتَوَسَّلُ بِهِ وَيُتَشَفَّعُ بِهِ إِلَى اللَّهِ  فَبَعْضُ الْحَاضِرِينَ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ فِي هَذَا شئ، وَرَأَى الْقَاضِي بَدْرُ الدِّينِ بْنُ جَمَاعَةَ أَنَّ هَذَا فِيهِ قِلَّةُ أَدَبٍ، فَحَضَرَتْ رِسَالَةٌ إِلَى الْقَاضِي أَنْ يَعْمَلَ مَعَهُ مَا تَقْتَضِيهِ الشَّرِيعَةُ، فَقَالَ الْقَاضِي قَدْ قُلْتُ لَهُ مَا يُقَالُ لِمِثْلِهِ، ثُمَّ إِنَّ الدَّوْلَةَ خَيَّرُوهُ بَيْنَ أَشْيَاءَ إِمَّا أَنْ يَسِيرَ إِلَى دِمَشْقَ أَوِ الْإِسْكَنْدَرِيَّةِ بِشُرُوطٍ أَوِ الْحَبْسِ، فَاخْتَارَ الْحَبْسَ فَدَخَلَ عَلَيْهِ جَمَاعَةٌ فِي السَّفَرِ إِلَى دِمَشْقَ مُلْتَزِمًا مَا شُرِطَ، فَأَجَابَ أَصْحَابَهُ إِلَى مَا اخْتَارُوا جَبْرًا لِخَوَاطِرِهِمْ، فَرَكِبَ خَيْلَ الْبَرِيدِ لَيْلَةَ الثَّامِنَ عَشَرَ مِنْ شَوَّالٍ ثُمَّ أَرْسَلُوا خَلْفَهُ مِنَ الْغَدِ بريداً آخرا، فَرَدُّوهُ وَحَضَرَ عِنْدَ قَاضِي الْقُضَاةِ ابْنِ جَمَاعَةَ وَعِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنَ الْفُقَهَاءِ، فَقَالَ لَهُ بَعْضُهُمْ: إِنَّ الدَّوْلَةَ مَا تَرْضَى إِلَّا بِالْحَبْسِ، فَقَالَ الْقَاضِي وَفِيهِ مُصْلِحَةٌ لَهُ، وَاسْتَنَابَ شَمْسَ الدِّينِ التُّونِسِيَّ الْمَالِكِيَّ وَأَذِنَ لَهُ أَنْ يَحْكُمَ عَلَيْهِ بالحبس فامتنع ...البدايه والنهايه ابن كثير
 
 
ابن كثير در كتاب تاريخش مى نويسد: قاضى شافعى مجلسى در مصر تشكيل داده بود، در اين مجلس ابن تيميّه گفت:
واما (ابن تيميه)گفت : استغاثه نمیشود جز به خداوند ، استغاثه به نبی هم نمیشود ؛ استغاثه اي به معناي عبادت باشد ؛ اما توسل میشود به نبی اکرم و طلب شفاعت میشود از او به سوی خدا.
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
ببینید مقام رسول الله ص تا به کجاست :
 
 
2875 - حدثنا قتيبة حدثنا عبد العزيز بن محمد عن العلاء بن عبد الرحمن عن أبيه عن أبي هريرة : أن رسول الله صلى الله عليه و سلم خرج على أبي بن كعب فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم يا أبي وهو يصلي فالتفت أبي ولم يجبه وصلى أبي فخفف ثم انصرف إلى رسول الله صلى الله عليه و سلم فقال السلام عليك يا رسول الله فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم وعليك السلام ما منعك يا أبي أن تجيبني إذ دعوتك فقال يا رسول الله إني كنت في الصلاة قال أفلم تجد فيما أوحي إلي { استجيبوا لله وللرسول إذا دعاكم لما يحييكم } قال بلى ولا أعود إن شاء الله قال تحب أن أعلمك سورة لم ينزل في التوراة ولا في الإنجيل ولا في الزبور ولا في الفرقان مثلها ؟ قال نعم يا رسول الله قال رسول الله صلى الله عليه و سلم كيف تقرأ في الصلاة ؟ قال فقرأ أم القرآن فقال رسول الله صلى الله عليه و سلم والذي نفسي بيده ما أنزلت في التوراة ولا في الإنجيل ولا في الزبور ولا في الفرقان مثلها وإنها سبع من الثماني والقرآن العظيم الذي أعطيته ... رواه الترمذي وقال حديث حسن صحيح ورواه ابن خزيمة وابن حبان في صحيحيهما والحاكم باختصار عن أبي هريرة عن أبي وقال الحاكم صحيح على شرط مسلم
قال الشيخ الألباني : صحيح
 
ابی بن کعب داشت نماز میخواند رسول خدا گفت ای ابی ، اما ابی نمازش را سریع خواند و گفت بله یا رسول الله ٌ ، رسول خدا فرمود چرا وقتی خواندمت نمازت را نشکستی ؟! گفت داشتم نماز میخواندم وبا خدا حرف میزدم رسول خداص فرمود مگر ندیدی آیه : استجيبوا لله وللرسول إذا دعاكم لما يحييكم : گفت بله ای رسول خدا ص دیگر تکرار نمیشود .
 
 
 
861 - نا أَحْمَدُ بْنُ الْمُقَدَّمِ الْعِجْلِيُّ، نا يَزِيدُ يَعْنِي ابْنَ زُرَيْعٍ، أَخْبَرَنَا رَوْحُ بْنُ الْقَاسِمِ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلَى أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ، وَهُوَ يُصَلِّي ح وَثنا عِيسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْغَافِقِيُّ، ثنا ابْنُ وَهْبٍ، عَنْ حَفْصِ بْنِ مَيْسَرَةَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَرَّ عَلَى أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ، وَهُوَ يُصَلِّي، فَنَادَاهُ، فَالْتَفَتَ أُبَيٌّ، ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: «وَعَلَيْكَ السَّلَامُ مَا مَنَعَكَ أَيْ أُبَيُّ إِذٍ دَعْوَتُكَ أَنْ لَا تُجِيبَنِي؟» فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، كُنْتُ فِي الصَّلَاةِ قَالَ: " أَوَ لَيْسَ تَجِدُ فِي كِتَابَ اللَّهِ أَنِ {اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ} [الأنفال: 24] قَالَ: بَلَى بِأَبِي أَنْتَ وَأُمِّي قَالَ أُبَيٌّ: لَا أَعُودُ إِنَّ شَاءَ اللَّهُ " هَذَا حَدِيثُ ابْنِ وَهْبٍ .
الكتاب: صحيح ابن خزيمة
المؤلف: أبو بكر محمد بن إسحاق بن خزيمة بن المغيرة بن صالح بن بكر السلمي النيسابوري (المتوفى: 311هـ)
 
 
وقد تقدم في أواخر الصلاة من حديث يزيد بن حوشب عن أبيه أن النبي صلى الله عليه و سلم قال لو كان جريج فقيها لعلم أن إجابة أمه أولى من عبادة ربه أخرجه الحسن بن سفيان وهذا إذا حمل على إطلاقه استفيد منه جواز قطع الصلاة مطلقا لإجابة نداء الأم نفلا كانت أو فرضا وهو وجه في مذهب الشافعي حكاه الروياني وقال النووي تبعا لغيره هذا محمول على أنه كان مباحا في شرعهم وفيه نظر قدمته في أواخر الصلاة والأصح عند الشافعية أن الصلاة إن كانت نفلا وعلم تأذى الوالد بالترك وجبت الإجابة وإلا فلا وإن كانت فرضا وضاق الوقت لم تجب الإجابة وإن لم يضق وجب عند إمام الحرمين وخالفه غيره لأنها تلزم بالشروع وعند المالكية أن إجابة الوالد في النافلة أفضل من التمادي فيها وحكى القاضي أبو الوليد أن ذلك يختص بالأم دون الأب ...فتح الباری
 
حافظ ابن حجر در فتح الباری گفته: «مالکیه بر این رأی هستند که اجابت ندای پدر در نماز سنت افضلتر از ادامه نماز است، و از قاضی ابو ولید حکایت شده که او آنرا مختص مادر می داند نه پدر».
@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
ابن قیم شاگرد اول بن تیمیه میگه رسولان وسیله هستند :
 
ولهذا كانت الرسل صلوات الله وسلامه عليهم أقرب الخلق إلى الله وأقربهم إليه وسيلة أولو العزم وأقربهم الخليلان وخاتمهم سيد ولد آدم وأكرمهم على الله لكمال توحيده وعبوديته لله
 
الكتاب : الصواعق المرسلة على الجهمية والمعطلة
المؤلف : محمد بن أبي بكر أيوب الزرعي أبو عبد الله
الناشر : دار العاصمة - الرياض
 
وجعله سيدالناس كلهم وجعله اقرب الخلق اليه وسيلة
 
وأشهد أن محمدا عبده ورسوله وخيرته من خلقه وأمينه على وحيه وسفيره بينه وبين عباده أقرب الخلق إليه وسيلة وأعظمهم عنده جاها وأسمعهم لديه شفاعة ...
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
 
 
doa.zip Download
/
356k
درباره خواندن غیر خدا در قران وتوسل وشفاعت  مناظره
 
 
بزبان فارسی  مطالب جامع در باره توسل از قرآن وسنت :
 
http://hojjah.googlepages.com/tavasol1.zip
 
 
نقشه كودتاي منافقين يهودي در اواخر عمر رسول الله ص :
 
https://sites.google.com/site/hojjah/nefagh.zip