فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ {النور/63}


آنها كه مخالفت فرمان محمد ص مى كنند بايد از اين بترسند كه فتنه اى دامنشان را بگيرد، يا عذاب دردناك به آنها برسد.

 

 

تنازع بقا درجنگل سقیفه ! هر که زورش بیش ...

 

 

اختلاف مبنایی عامه وخاصه که نتیجه تفسیر وقرائت مختلف از دین اسلام وقرآن است در قاعده : الحق لمن غلب : یا همان شمشیر یا استیلای بزور وتزویر وجبر که اهل سنت بدان تمسک جسته اند برخاسته از تعالیم تورات است که توسط خلفای یهودی در بین مسلمین تزریق گشت و امروز هم دستمایه گروههای جهادی سنی مثل داعش وطالب والقاعده و بوکو حرام و.... گردیده است .

 

خلاصه :

 

تقلب (تحريف حقايق به تزویر ) و تغلب (تسلط واستيلاي بزور) دو اصل اساسي حزب سقيفه  :

 

 

در حالیکه ائمه شیعه علیهم السلام بکرات چنین سیاستی را خلاف فطرت وسنت خدای متعال دانستند چون اکراه واجباری در دین نیست و اگر خداوند میخواست خودش همگان را مومن میکرد بنص آیات قران .

وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ {يونس/99}

 

وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ {الأنعام/35}

 

حتی رسول خدا ص بنص حدیث صحیح فرمودند : الحق مع علی : نه الحق لمن غلب !!!!!

 

امام علی ع هم این تفکر را ابطال نمودند :

 

امیر مومنان میفرماید : «أَتَأمُرُونى أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَورِ فيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيهِ؟! وَاللهِ لا أَطُورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمَيرٌ وَ ما أَمَّ نَجْمٌ فِىْ السَّماءِ نَجْماً; آيا به من توصيه مى كنيد كه براى پيروزى خود، از جور و ستم در حق كسانى كه بر آنها حكومت مى كنم استمداد جويم (و اموال بيت المال را بناحق، به اين و آن بدهم؟) به خدا سوگند! تا جان در تن دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پى هم طلوع و غروب مى كنند، هرگز دست به چنين كارى نمى زنم.»(خطبه126)


حضرت به كسانى كه سياست آن حضرت را با سياست معاويه مقايسه مى كردند، مى فرمايد: «وَاللهِ! ما مُعاويَةُ بِأدْهَى مِنّْى لكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْلا كِراهِيةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى الْنّاسِ; به خدا سوگند! معاويه، از من سياستمدارتر نيست، امّا او (براى پيشبرد اهداف شخصى خود وتسلط بهرقيمتنيرنگ مى زند و مرتكب انواع گناه مى شود و اگر از خدعه و نيرنگ بيزار نبودم، من، از سياستمدارترين مردم بودم.»(خطبه 200

 

اما تفصیل :

 

 

 

إِلاَّ الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَىَ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ أَوْ جَآؤُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَن يُقَاتِلُونَكُمْ أَوْ يُقَاتِلُواْ قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْاْ إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً {النساء/90}

 

مگر آنها كه با كسانى كه با شما هم پيمانند، پيمان بسته ، يا آنها كه به سوى شما مى آيند و از پيكار با شما يا پيكار با قوم خود ناتوان شده اند (نه سر جنگ با شما دارند و نه توانائى مبارزه با قوم خود) و اگر خداوند بخواهد آنها را بر شما مسلط مى كند تا با شما پيكار كنند، بنابراين اگر از شما كناره گيرى كردند و با شما پيكار ننمودند (بلكه ) پيشنهاد صلح كردند خداوند به شما اجازه نمى دهد كه متعرض آنان شوى

 

 

جهاد اسلام براى سلطه و تحميل عقيده نيست ، بلكه براى دفع شرّ و موانع است . پس اكنون كه آنان از شما دست برداشته اند شما تعرّض بر آنان نكنيد و اگر متعرّض شويد ممكن است خداوند به آنان نيرو دهد و شما را قلع و قمع نمايند. (و لو شاء اللّه .... لسلطهم....)

 

تنازع بقا جنگل در اسلام اموی .....

 

روز سقیفه یک روز نبود بلکه ثمره برنامه ریزی یهود ومنافقینی بود که از ابتدای ظهور اسلام در صدد نابودی وتحریف آن بودند گاهی با نقشه ترور حضرت محمد ص گاهی هم جنگ نرم فرهنگی مسجد ضرار وتحریف وسانسور وجعل احادیث دروغ و خشن به رسول الله ص .

 

باخشونت وشمشیر وتزویربر گرده عوام کالانعام مسلط شدند بعد هم برای توجیه و مشروعیت بخشی به حکومت غصبی ادعای جبر کردند وگفتند حق با کسی است که پیروز میشود ! یعنی حق با یزید است نه امام حسین ع  ووظیفه امام حسین ع تمکین در برابر یزید بود وچون بر امام زمانش خروج نمود مستحق کشتن !

امروز هم همان تفکرعفن وعقیده نجس دوباره سر برآورده و ادعای خلافت اسلامی ! (در اصل اموی = یهودی) دارد .

 

في رواية عبدوس بن مالك القطان - " ومن غلبهم بالسيف حتى صار خليفة وسمي أمير المؤمنين لا يحل لأحد يؤمن بالله واليوم الآخر أن يبيت ولا يراه إماماً عليه، براً كان أو فاجراً، فهو أمير المؤمنين ".

 

قال أحمد في رواية إسحاق بن إبراهيم: " الإمام الذي يجتمع [قول أهل الحل والعقد] عليه كلهم". يقول: هذا إمام. وظاهر هذا أنها تنعقد بجماعتهم. وروي عنه ما دل على أنها تثبت بالقهر والغلبة، ولا تفتقر إلى العقد. فقال في رواية عبدوس بن مالك العطار " ومن غلب عليهم بالسيف حتى صار خليفة وسمي أمير المؤمنين فلا يحل لأحد يؤمن بالله واليوم الآخر أن يبيت ولا يراه إماماً، براً كان أو فاجراً". وقال أيضاً في رواية أبي الحرث - في الإمام يخرج عليه، من يطلب الملك، فيكون مع هذا قوم ومع هذا قوم - " تكون الجمعة مع من غلب". واحتج بأن ابن عمر صلى بأهل المدينة في زمن الحرة. وقال " نحن مع من غلب".

الكتاب : الأحكام السلطانية للفراء

المؤلف : القاضي أبو يعلى ، محمد بن الحسين بن محمد بن خلف ابن الفراء (المتوفى : 458هـ)

 

 

 

عبدوس ابن مالک عطار چنین نقل می‌کند که امام احمد گفته است: «اگر کسی با شمشیر بر مردم غلبه پیدا کند و خلیفه و امیرمومنان نامیده شود بر هر فردی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد جایز نیست که شب را به صبح بیاورد و او را به امامت نشناسد !!!! چه امیر نیکوکار باشد یا فاسد.» و نیز در روایت این الحرث از قول احمد چنین آمده است:«اگر کسی در طلب حکومت بر امامی شورش کرد و عده‌ای با امام بودند و عده‌ای دیگر با شورشگر، نماز جمعه(که یکی از وظایف امام است) با امامت فرد پیروز برگزار می‌شود. ابن‌حنبل برای اثبات این ادعا دلیل دیگری آورده است که عبدالله عمر در زمان جنگ حره در مدینه نماز جماعت برگزار کرد و گفت«ما با کسی هستیم که غالب شود.» (ابویعلی، صص 24-23)

 

بنابراین به نظر قاضی ابویعلی، قهر و غلبه به تنهایی موجد مشروعیت حکومت است و نیازی به عقد و بیعت نیست و برای این نظر دو دلیل اقامه می‌کند. 1- اطلاق روایت ابن عمر که گفته«نحن مع من غلب» و مقید به بیعت مردم نیست.2- اگر امامت و خلافت همانند بیع و سایر عقود نیاز به عقد و ایجاب و قبول مردم داشته باشد باید فسخ و عزل خلافت هم به دست مردم و یا خود خلیفه باشد. و چون ثابت شده که اینها چنین حقی ندارند پس در وضع خلافت و خلیه شدن نیازی به عقد نیست و تنها قهر و غلبه کافی در مشروعیت آن می‌باشد.

موفق الدین عبدالله بن قدامه حنبلی(620-540 ه.ق) در المغنی که کتاب فقه استدلالی حنبلی است در بحث بغات آورده است: «اگر کسی بر امام خروج کرد و او را سرنگون کرد و پیروز شد و مردم را با زور و شمشیر تحت فرمان خویش درآورد و مردم به اطاعت و فرمانبرداری او گردن نهادند و تبعیت کردند و از او پیروی کردند او امام جامعه می‌گردد و جنگ علیه وی و خروج بر او حرام است. چرا که عبدالملک مروان بر]عبدالله[ بن‌زبیر شورید و او را کشت و بر کشور و مردمش استیلا یافت تا جایی که مردم خواه و ناخواه با او بیعت کردند. که در این صورت وی امام و خروج علیه وی حرام است. (ابن‌قدامه حنبلی، 1929، ص 52)

تفتازانی هم می‌نویسد:« زمانی که امام بمیرد و کسی که جامع شرایط امامت است بدون بیعت و جانشینی متصدی مقام امامت گردد و با زور و شوکت بر مردم غلبه یابد،‌ خلافت برای او منعقد می‌شود و اظهر این است که اگر او فاسق یا جاهل باشد نیز چنین خواهد بود و او فقط در عمل خود گناهکار می‌باشد و اطاعت امام واجب است تا زمانی که با حکم شرع مخالفت نکند چه عادل باشد و چه جائز.»(تفتازانی، 1305 ق، صص 272-271)

به هر حال حکومت مبتنی بر زور و استیلا، صرفنظر از حامیان ایدئولوژیک و تئوری‌پردازان این نظریه، واقعیتی است که بویژه بعد از خلافت راشیدن، به وجود آمد.

ابوالعلا معرّی شاعر معروف سده چهارم هجری نیز با عنایت به این واقعیت تاریخی می‌گوید:

الدهر و کالدهر و الایام واحدة           والناس کالناس و الدنیا لمن غالباً

 

«و لو شاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعاً، افانت تکره الناس حتی یکونوا مومنین.»(یونس، آیه 99) یعنی ]ای رسول ما[ اگر خدای تو می‌خواست اهل زمین همه یکسره ایمان می‌آوردند. آیا تو می‌خواهی که با جبر و اکراه همه مردم را مؤمن و خداپرست کنی. احادیث و روایاتی نیز موجود است که بر نفی استیلا و تغلب و لزوم جلب رضایت مردم در اعمال قدرت سیاسی دلالت دارد:

حضرت علی(ع) علیرغم آنکه بر مردم حق ولایت داشت، در همین رابطه به نقل از پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «که پیامبرخدا با من پیمانی بست و فرمود ای پسر ابیطالب زمامداری امت من در حقیقت مال تست، پس اگر مردم با رضا و رغبت تو را به ولایت خویش برگزیدند و با خشنودی به گرد تو آمدند،‌ ولایت آنان را بر عهده‌ گیر و اگر در خلافت تو اختلاف کردند،‌ آنان را به آنچه در آن هستند واگذار، خدا هم برای تو گشایشی قرار خواهد داد که مسئولیت نداشته و مثاب باشد.» (ابن‌طاووس، 1412ق، ص 180)

نقل شده است که:«نهی رسول الله(ص) ان یؤم الرجل قوماً الا باذنهم»(مجلسی، ج 32، ص 358) رسول خدا(ص) نهی فرمود از اینکه مردی امامت قومی را بدون اجازه و رضایت آنها برعهده گیرد.

روایت فوق گرچه در مورد امامت جماعت وارد شده است لیکن به طریق اولی می‌توان در رابطه با رهبری جامعه نیز آن را تعمیم و مورد استناد قرار داد.

بعد از جریان سقیفه و انتخاب ابوبکر به عنوان حاکم جامعه، زمانی که ابوسفیان خواست با حضرت علی(ع) بیعت نماید قسم یاد کرد اگر آن حضرت بخواهد،‌ شهر را علیه ابوبکر از سواره و پیاده و مردان جنگاور پر خواهد کرد تا حکومت را به علی‌(ع) بسپارد؛‌ امّا امام علی(ع) پیشنهاد وی را نمی‌پذیرد {هرچند که امکان فتح وغلبه میداد ) و او را ملامت می‌کند. (ابن‌ابی‌الحدید،1959،ص222)

حضرت امام رضا(ع) نیز از قول پیامبر(ص) می‌فرماید: «کسی که به نزد شما بیاید و در نظر داشته باشد جماعت شما را متفرق و امر امت را غصب کند و بدون مشورت بر مردم حکومت کند او را به قتل برسانید.»(شیخ‌صدوق، 1373، ج 2، ص 107)

بنابراین با توجه به مطالب فوق روشن و مشخص شد که اعمال قوه قهریه و سرکوب و استیلا راه شرعی و عقلی تحقق ولایت و حکومت نمی‌باشد.

 

2. غالب فقها و علمای اهل سنت در ارائه نظریات و فتاوای خود در خصوص مشروع دانستن استیلا و حکومت تغلبیه، هیچ گونه دلیلی از عقل و یا از کتاب و سنت رسول‌الله(ص) ارائه نکرده‌اند،‌ بلکه صرفاً به عمل صحابه]ای همچون عبدالملک[ استناد جسته‌اند که کسی قائل به عصمت آنها نیست و لذا خود عمل صحابی محتاج و مفتقر به دلیل متقن از عقل و شرع می‌باشد و بنابراین چنین استدلالی نمی‌تواند مورد قبول واقع ‌شود.

3. از آنجا که خلفا و سلاطین اموی و عباسی علاوه بر نداشتن شرایط رهبری و امامت، غاصب امر حکومت بوده‌اند؛ و همواره شیعیان بدین امر اعتراض داشته و اهل البیت‌(ع) را مستحق ولایت و حکومت بر مسلمین و منصوب و منصوص از جانب خداوند دانسته‌اند؛ لذا نویسندگان و فقها و محدثین سنی مذهب غالباً درصدد توجیه ایدئولوژیک وضع موجود و مشروعیت آرایی حکومتهای وقت برآمده و در مقابل نظریه نصب الهی شیوه‌هایی نظیر «تسلط به قهر و غلبه» یا «ولایت‌عهدی» یا «بیعت اندک» را مطرح و در انعقاد امامت جامعه کافی و وافی دانسته، و با تمسک به احادیث و روایات جعلی و ساختگی و انتساب آنها به پیامبر اکرم(ص) در اثبات نظریات خود کوشیده‌اند.

نظیر این روایت صحیح مسلم که پیامبر به حذیفه می‌گوید: «بعد از من امامانی خواهند آمد که به مسیر و راه من، هدایت نشده و به شیوه من عمل نمی‌کنند و در بین آنها مردانی قیام می‌کنند که قلوب آنها دلهای شیطان است در پیکره انسان. بعد حذیفه از رسول الله می‌پرسد که اگر آن زمان را درک کردم چه کنم؟ پیامبر فرمود: حرف امیر را بشنو و از او اطاعت کن هر چند بر پشتت بکوبد و مالت را به زور تصاحب کند. پس به حرف او گوش ده و از او اطاعت کن.»(نیشابوری، ص 1992، ج 3، ص 1476)

شایان ذکر است که علاوه بر این دسته از محدثین اهل سنت که با هدف تطهیر خلفای غاصب به جعل و انتشار چنین روایات و فتاوایی پرداخته‌اند؛‌ گروهی دیگر از دانشمندان که بیشتر سیاستنامه‌نویس هستند به رسم معمول فریفته جاه و مقام و ثروت و مطامع مادی و زر و زور حکام شده‌اند و با آرای سیاسی خود حکومتهای تغلبیه را مشروع دانسته و اطاعت از آنها را واجب دانسته‌اند.

این گروه از اندیشمندان در شرایطی که به شدت تحت تأثیر حکام زورگو و ستمگر وقت بوده‌اند، روشن است که برداشتی آرمانخواهانه از حکومت ارائه نکرده‌اند و به بیان احکام واقعی شریعت نپرداخته‌اند. بلکه محور اصلی بحث آنها مشروعیت‌آرایی حکام غاصب و بهترین شیوه حفظ قدرت سیاسی بوده است

 

http://danesh.journals.isu.ac.ir/article_77_16.html

 

 

شیخ الاسلام  ابن تیمیه در منهاج السنه اش نوشته :

 

وَقَالَ فِي رِوَايَةِ إِسْحَاقَ بْنِ مَنْصُورٍ  ، وَقَدْ سُئِلَ عَنْ حَدِيثِ النَّبِيِّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - " «مَنْ مَاتَ وَلَيْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» "  مَا مَعْنَاهُ؟ فَقَالَ: تَدْرِي مَا الْإِمَامُ؟ الْإِمَامُ الَّذِي يُجْمِعُ عَلَيْهِ الْمُسْلِمُونَ، كُلُّهُمْ يَقُولُ: هَذَا إِمَامٌ؛ فَهَذَا مَعْنَاهُ......

 

 

فَمَنْ قَالَ إِنَّهُ يَصِيرُ إِمَامًا بِمُوَافَقَةِ وَاحِدٍ أَوِ اثْنَيْنِ أَوْ أَرْبَعَةٍ، وَلَيْسُوا هُمْ ذَوِي الْقُدْرَةِ وَالشَّوْكَةِ، فَقَدْ غَلِطَ؛ كَمَا أَنَّ مَنْ ظَنَّ أَنَّ تَخَلُّفَ الْوَاحِدِ أَوِ الِاثْنَيْنِ وَالْعَشَرَةِ يَضُرُّهُ، فَقَدْ غَلِطَ.

وَأَبُو بَكْرٍ بَايَعَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَالْأَنْصَارُ، الَّذِينَ هُمْ بِطَانَةُ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ -، وَالَّذِينَ بِهِمْ صَارَ لِلْإِسْلَامِ قُوَّةٌ وَعِزَّةٌ، وَبِهِمْ قَهَرَ الْمُشْرِكُونَ، وَبِهِمْ فُتِحَتْ جَزِيرَةُ الْعَرَبِ، فَجُمْهُورُ الَّذِينَ بَايَعُوا رَسُولَ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - هُمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ. وَأَمَّا كَوْنُ عُمَرَ أَوْ غَيْرِهِ (1) سَبَقَ إِلَى الْبَيْعَةِ، فَلَا بُدَّ فِي كُلِّ بَيْعَةٍ (2) مِنْ سَابِقٍ، وَلَوْ قُدِّرَ أَنَّ بَعْضَ النَّاسِ كَانَ كَارِهًا لِلْبَيْعَةِ، لَمْ يَقْدَحْ ذَلِكَ فِي مَقْصُودِهَا، فَإِنَّ نَفْسَ الِاسْتِحْقَاقِ لَهَا ثَابِتٌ بِالْأَدِلَّةِ الشَّرْعِيَّةِ الدَّالَّةِ عَلَى أَنَّهُ أَحَقُّهُمْ بِهَا، وَمَعَ قِيَامِ الْأَدِلَّةِ الشَّرْعِيَّةِ لَا يَضُرُّ مَنْ خَالَفَهَا، وَنَفْسُ حُصُولِهَا وَوُجُودِهَا ثَابِتٌ بِحُصُولِ الْقُدْرَةِ وَالسُّلْطَانِ، بِمُطَاوَعَةِ (3) ذَوِي الشَّوْكَةِ.

فَالدِّينُ الْحَقُّ لَا بُدَّ فِيهِ مِنَ الْكِتَابِ الْهَادِي وَالسَّيْفِ النَّاصِرِ،(شمشیر ناصر است) كَمَا قَالَ تَعَالَى: {لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ} [سُورَةُ الْحَدِيدِ: 25]

 

 

آخه نادان اگر امام کسی باشد که مسلمین بر وی اجماع کرده باشند دیگر چه معرفتی میخواهد ؟!  همه دارند میبینند و میشناسند امامشان را !!!! یعنی رسول خدا ص بیکار بود که اینهمه تاکید روی شناخت امام کرد ؟؟!!!!!

 

وصلاة الجمعة خلفه وخلف من ولَّى جائزة تامة ركعتين، من أعادهما فهو مبتدع تارك للآثار مخالف للسنة ليس له من فضل الجمعة شيء، إذا لم ير الصلاة خلف الأئمة من كانوا برهم وفاجرهم، فالسنة أن تصلي معهم ركعتين من أعادهما فهو مبتدع، وتدين بأنها تامة ولا يكن في صدرك من ذلك شك.

ومن خرج على إمام المسلمين وقد كان الناس اجتمعوا عليه وأقروا له بالخلافة بأي وجه كان بالرضا أو بالغلبة فقد شق هذا الخارج عصا المسلمين وخالف الآثار عن رسول الله صلى الله عليه وسلم، فإن مات الخارج عليه مات ميتة جاهلية. ولا يحل قتال السلطان ولا الخروج عليه لأحد من الناس، فمن فعل ذلك فهو مبتدع على غير السنة والطريق ... "1.

__________

1 شرح الاعتقاد للالكائي (1/160،161) وهو من رواية عبدوس عن الإمام احمد.

 

الكتاب: قاعدة مختصرة في وجوب طاعة الله ورسوله وولاة الأمور

المؤلف: تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن عبد الله بن أبي القاسم بن محمد ابن تيمية الحراني الحنبلي الدمشقي (المتوفى: 728هـ)

المحقق: عبد الرزاق بن عبد المحسن البدر

الناشر: جهاز الإرشاد والتوجيه بالحرس الوطني، المملكة العربية السعودية

 

وقال أبو محمد عبد الرحمن بن أبي حاتم الرازي: "سألت أبي وأبا زرعة عن مذهب أهل السنة في أصول الدين وما أدركا عليه العلماء في جميع الأمصار وما يعتقدان من ذلك؟ فقالا: أدركنا العلماء في جميع الأمصار حجازاً وعراقاً وشاماً ويمناً فكان من مذهبهم ... فذكرا أموراً منها: ... ونقيم الجهاد والحج مع أئمة المسلمين في كل دهر وزمان، ولا نرى الخروج على الأئمة ولا القتال في

الفتنة، ونسمع ونطيع لمن ولاه الله عز وجل أمرنا، ولا ننزع يداً من طاعة، ونتبع السنة والجماعة، ونجتنب الشذوذ والخلاف والفرقة، فإن الجهاد ماض مذ بعث الله عز وجل نبيه عليه الصلاة والسلام إلى قيام الساعة مع ولي الأمر من أئمة المسلمين لا يبطله شيء، والحج كذلك، ودفع الصدقات من السوائم إلى أولي الأمر من أئمة المسلمين ... شرح الاعتقاد للاكائي (1/ 176-180) .

 

قال: "إذا علم من نفسه عشر خصال:

لا يترك الجماعة، ولا يسب أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم، ولا يخرج على هذه الأمة بالسيف، ولا يكذب بالقدر، ولا يشك في الإيمان، ولا يماري في الدين، ولا يترك الصلاة على من يموت من أهل القبلة بالذنب، ولا يترك المسح عل الخفين، ولا يترك الجماعة خلف كل وال جَارَ أو عَدَل "2.

__________

1 شرح الاعتقاد للاكائي (1/ 176-180) .

 

وقد أجمعت العلماء من أهل الفقه والعلم والنسك والعباد والزهاد من أول هذه الأمة إلى وقتنا هذا: أن صلاة الجمعة والعيدين ومنى وعرفات والغزو والحج والهدي مع كل أمير بر وفاجر،....

 

2 شرح الاعتقاد للالكائى (1/ 183) .

 

 

قال- رحمه الله-: "ولهذا كان المشهور من مذهب أهل السنة أنهم لا يرون الخروج على الأئمة وقتالهم بالسيف وإن كان فيهم ظلم، كما دلت على ذلك الأحاديث الصحيحة المستفيضة عن النبي صلى الله عليه وسلم؛ لأن الفساد في القتال والفتنة أعظم من الفساد الحاصل بظلمهم بدون قتال ولا فتنة، فلا يدفع أعظم الفسادين بالتزام أدناهما، ولعله لا يكاد يعرف طائفة خرجت على ذي سلطان إلا وكان في خروجها من الفساد ما هو أعظم من الفساد الذي أزالته... "1.

__________

1 منهاج السنة (3/391) .

 

اینهم از کلام ابن تیمیه که اساس عقیده داعش وطالب و...را بر باد میدهد !

 

وفي الصحيحين عن ابن عباس- رضي الله عنهما- قال: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: "من رأى من أمير شيئاً يكرهه فليصبر عليه، فإنه ليس أحدٌ من الناس يخرج من السلطان شبراً فمات عليه إلاّ مات ميتةً جاهليةً"

 

چرا در سوریه وعراق و بر امیرتان خروج کردید ؟!

 

وقد أمر النبي صلى الله عليه وسلم بطاعة ولي الأمر وإن كان عبداً حبشياً، كما في صحيح مسلم عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: "اسمعوا وأطيعوا وإن استمعل عليكم عبدٌ حبشيٌ كأنَّ رأسه زبيبةٌ" .

رواه البخاري (4/ 329)

 

گوش فرا دهید و اطاعت کنید، اگرچه امیر و فرمانروای شما برده ای حبشی تعیین گردد، که سرش به اندازه یک دانه کشمش باشد!!!

 

 

طبق این احادیث صحیح بخاری ومسلم همه مقتولین این القاعده وطالبان وداعش وبوکو.... بر مرگ جاهلی مرده اند !

 

ونص ابن تیمیه بر کفر داعش چون بر ولاة امر خروج کرده اند با شمشیر :

 

فَعُلِمَ أَنَّ هَذَا الْحَدِيثَ دَلَّ عَلَى مَا دَلَّ عَلَيْهِ سَائِرُ الْأَحَادِيثِ الْآتِيَةِ مِنْ أَنَّهُ لَا يَخْرُجُ عَلَى وُلَاةِ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ بِالسَّيْفِ، وَأَنَّ مَنْ لَمْ يَكُنْ مُطِيعًا لِوُلَاةِ الْأُمُورِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً، وَهَذَا ضِدُّ قَوْلِ الرَّافِضَةِ، فَإِنَّهُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُخَالَفَةً لِوُلَاةِ الْأُمُورِ، وَأَبْعَدُ النَّاسِ عَنْ طَاعَتِهِمْ إِلَّا كُرْهًا...

 

فَقَدْ أَخْبَرَ النَّبِيُّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - أَنَّ الْأُمَرَاءَ يَظْلِمُونَ وَيَفْعَلُونَ أُمُورًا مُنْكَرَةً، وَمَعَ هَذَا فَأُمِرْنَا أَنْ  نُؤْتِيَهُمُ الْحَقَّ الَّذِي لَهُمْ، وَنَسْأَلَ اللَّهَ الْحَقَّ الَّذِي لَنَا، وَلَمْ يَأْذَنْ فِي أَخْذِ الْحَقِّ بِالْقِتَالِ وَلَمْ يُرَخِّصْ فِي تَرْكِ الْحَقِّ الَّذِي لَهُمْ.

 

 

منهاج السنه

 

یک نفر از گروههای جهادی داعش وطالب بپرسه که سلف صالح چه گفتند وشما چی میگید ؟!

 

چقدر تناقض وتضاد  در دین عمری اموی ؟!

 

اما ریشه مکتب سقیفه از تورات و اناجیل :

 

 

التثنية ١٥:‏٦ يُبَارِكُكَ الرَّبُّ إِلهُكَ كَمَا قَالَ لَكَ. فَتُقْرِضُ أُمَمًا كَثِيرَةً وَأَنْتَ لاَ تَقْتَرِضُ، وَتَتَ‍سَلَّطُ عَلَى أُمَمٍ كَثِيرَةٍ وَهُمْ عَلَيْكَ لاَ يَتَ‍سَلَّطُونَ.

 

 

بر اقوام بسیاری حکومت خواهید کرد در حالیکه آنها بر شما مسلط نخواهند شد .

 

 

القضاة ٥:‏١٣ حِينَئِذٍ تَ‍سَلَّطَ الشَّارِدُ عَلَى عُظَمَاءِ الشَّعْبِ. الرَّبُّ ‍سَلَّطَنِي عَلَى الْجَبَابِرَةِ.

القضاة ٨:‏٢٢ وَقَالَ رِجَالُ إِسْرَائِيلَ لِجِدْعُونَ: "تَ‍سَلَّطْ عَلَيْنَا أَنْتَ وَابْنُكَ وَابْنُ ابْنِكَ، لأَنَّكَ قَدْ خَلَّصْتَنَا مِنْ يَدِ مِدْيَانَ".

القضاة ٨:‏٢٣ فَقَالَ لَهُمْ جِدْعُونُ: "لاَ أَتَ‍سَلَّطُ أَنَا عَلَيْكُمْ وَلاَ يَتَ‍سَلَّطُ ابْنِي عَلَيْكُمُ. اَلرَّبُّ يَتَ‍سَلَّطُ عَلَيْكُمْ".

 

صموئيل الثانى ٢٣:‏٣ قَالَ إِلهُ إِسْرَائِيلَ. إِلَيَّ تَكَلَّمَ صَخْرَةُ إِسْرَائِيلَ: إِذَا تَ‍سَلَّطَ عَلَى النَّاسِ بَارٌّ يَتَ‍سَلَّطُ بِخَوْفِ اللهِ،

أخبار الايام الاول ٢٩:‏١٢ وَالْغِنَى وَالْكَرَامَةُ مِنْ لَدُنْكَ، وَأَنْتَ تَتَ‍سَلَّطُ عَلَى الْجَمِيعِ، وَبِيَدِكَ الْقُوَّةُ وَالْجَبَرُوتُ، وَبِيَدِكَ تَعْظِيمُ وَتَشْدِيدُ الْجَمِيعِ.

أخبار الايام الثانى ٧:‏١٨ فَإِنِّي أُثَبِّتُ كُرْسِيَّ مُلْكِكَ كَمَا عَاهَدْتُ دَاوُدَ أَبَاكَ قَائِلاً: لاَ يُعْدَمُ لَكَ رَجُلٌ يَتَ‍سَلَّطُ عَلَى إِسْرَائِيلَ.

 

 

دانيال ١١:‏٣ وَيَقُومُ مَلِكٌ جَبَّارٌ وَيَتَ‍سَلَّطُ ت‍سَلُّطًا عَظِيمًا وَيَفْعَلُ حَسَبَ إِرَادَتِهِ.

 

دانيال ١١:‏٤ وَكَقِيَامِهِ تَنْكَسِرُ مَمْلَكَتُهُ وَتَنْقَسِمُ إِلَى رِيَاحِ السَّمَاءِ الأَرْبَعِ، وَلاَ لِعَقِبِهِ وَلاَ حَسَبَ سُلْطَانِهِ الَّذِي تَ‍سَلَّطَ بِهِ، لأَنَّ مَمْلَكَتَهُ تَنْقَرِضُ وَتَكُونُ لآخَرِينَ غَيْرِ أُولئِكَ.

دانيال ١١:‏٥ وَيَتَقَوَّى مَلِكُ الْجَنُوبِ. وَمِنْ رُؤَسَائِهِ مَنْ يَقْوَى عَلَيْهِ وَيَتَ‍سَلَّطُ. تَ‍سَلُّطٌ عَظِيمٌ تَ‍سَلُّطُهُ.

 

 

خدای تورات خدای خونخوار،خشمگین وجبار است ( مانند چهره از خدا که وهابیون و داعش  طالبان در دین  اسلام داده اند ) که ویژه گی ها وکرکتر انسانی دارد . خشمگین میشود ، حسادت میورزد ، از کباب {انسان} سوخته وقربانی خشنود می شود وحتی از پیدایش انسان پشیمان می گردد . در تورات آمده است :«وخداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود ودر دل خود محزون گشت وخداوند گفت: انسانرا که آفریده ام از روی زمین نابود می سازم انسان بهایم وحشرات وپرندگان هوا را چونکه متآسف شدم از ساختن ایشان» (سفر پیدایش باب ۶ ایات ۵تا ۸). خشونت در تورات تا اندازه ای است که سزا های پدران به فرزندان آنها تا چندین پشت میرسد   وحتی گناه وسزا به همه ی یک قوم میرسد  یکی از این اقوان قوم «مدیان» بود خدا به موسا دستور داد تا انتقام قوم بنی اسرایل را از مدیان بگیرد  در اینجا دشمنی ویژه گی های دستجمعی خود را نشان میدهد :« خداوند موسا را امر فرمود تا با مدیان بجنگد وهمه ذکوران را بکشند  وزنان واطفال آنها را به اسیری بگیرند وتمامی شهر ها ومساکن وقلعه های ایشانرا به آتش سوزانند ، وموسا به ایشان(سرداران سپاه) گفت : آیا همه زنان را زنده نگهداشتید ؟ ... هر اطفال از ذکور را بکشُیدوهر زنی را که مرد را شناخته با او همبستر شده باشد ، بکُشیدواز زنان هر دختری را که مرد را نشناخته وبا او همبستر نشده برای خود نگهدارید »(اعدادباب ۳۱ آیات ۷تا

 

 

يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را مسلط میکند !!!!!!

 

سموئیل15: 3-2، دستور میدهد که «يَهُوَه صبايوت چنين ميگويد: آنچه عماليق به اسرائيل كرد، بخاطر داشته ام كه چگونه هنگامي كه از مصر برميآمد، با او در راه مقاومت كرد. پس الان برو و عماليق را شكست داده، جميع مايملك ايشان را بالكل نابود ساز، و بر ايشان شفقت مفرما بلكه مرد و زن و طفل و شيرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بكش» یا در تثنیه20: 17-16 دستور میدهد که « اما از شهرهاي‌ اين‌ امت‌هايي‌ كه‌ يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را به‌ ملكيت‌ مي‌دهد، هيچ‌ ذي‌نفس‌ را زنده‌ مگذار. بلكه‌ ايشان‌ را، يعني‌ حتيان‌ و اموريان‌ و كنعانيان‌ و فَرِزّيان‌ و حِوّيان‌ و يبوسيان‌ را، چنانكه‌ يَهُوَه‌، خدايت‌، تو را امر فرموده‌ است‌، بالكل‌ هلاك‌ ساز» اینها دستوراتی است که حضرت عیسی(ع) داده است.

 

 

 

 

۲۴ و واقع شد که چون اسرائیل از کُشتن همة ساکنان عای در صحرا و در بیابانی که ایشان را در آن تعاقب می‌نمودند فارغ شدند و همة آنها از دم شمشیر افتاده هلاک گشتند تمامی سرائیل به عای برگشته آن را به دم شمشیر کشتند. ۲۵ و همة آنانی که در آنروز از مرد و زن افتادند دوازده هزار نفر بودند یعنی تمامی مردمان عای. ۲۶ زیرا یوشع دست خود را که با مزراق دراز کرده بود پس نکشید تا تمامی ساکنان عای را هلاک کرد. ۲۷ لیکن بهایم و غنیمت آن شهر را اسرائیل برای خود به تاراج بردند موافق کلام یَهُوَه که به یوشع امر فرموده بود. ۲۸ پس یوشع عای را سوزانید و آنرا تودة ابدی و خرابه ساخت که تا امروز باقی است. ۲۹ و ملِک عای را تا وقت شام به دار کشید و در وقت غروب آفتاب یوشع فرمود تا لاش او را از دار پایین آورده او را نزد دهنة دروازة شهر انداختند و تودة بزرگ از سنگها بر آن برپا کردند که تا امروز باقی است.

یوشع ۸/۱۰-۲۹

وجالب تر اینکه پس از این همه کشت و کشتارو تصرف زمینهای بسیار آن هم با این منطق که بنی اسرائیل درآنجا ساکن گردند با این همه هنوز زمینهای بسیاری باقی مانده است که تو باید آنها را تصرف می نمودی و یهوه شروع میکند این زمینها را می شمارد و تک تک نام می برد که باید در گستره زمین خواری بنی اسرائیل وارد شوند ولی افسوس که عمر تو به پایان رسیده و دیگر نمی توانی این رسالت را به پایان رسانی .( و یوشع پیر و سالخورده شدو خداوند به وی گفت: تو پیر و سالخورده شده ای و هنوز زمین بسیار برای تصرف باقی می ماند.و …).

یوشع/ ۱۳

 

 

 

حضرت موسی علیه السلام ، قبل از این که به فلسطین قدم بگذارد، از دنیا رفت و خدمتگزار او، یوشع بن نون، جایش را گرفت. او به زور و قدرت شمشیر، فلسطین را اشغال و پس از سرشماری، آن را بین اسباط دوازده گانه یهود تقسیم کرد.

 

در فلسطین، پادشاهان زیادی یکی پس از دیگری بر یهود حکومت کردند. ... تا این که داود بن منسّی، با تسلط بر قدس، آن را از یبوسیان گرفت و بر آنان حاکم شد. قدس، «یبوس» نامیده می شد و پایتخت یبوسیان به شمار می رفت؛ جایی که ساکنان اصلی فلسطین در آن جا بودند. داود آن جا را پایتخت خود قرار داد تا این که در سال 900 ق. م. از دنیا رفت. پس از او، در فلسطین دوره پراکندگی و تفرّق بر مملکت یهود گذشت، تا این که سلیمان بر آن مملکت حاکم شد و در عهد او، مملکت قوّت گرفت. سلیمان معبدی در قدس بنا کرد و آن را به نام خود، «معبد سلیمان» نامید.

 

 

 

ضمنا خدای سبحان فرمود : ولا تطیعوا امر المسرفین : یعنی  دستور وامر امرای ظالم ومسرف را اطاعت مکن !

 

 

حکام ظاهر بین  چون دیده بودند یهودیان از ایشان مرفه تر وقدرتمند ترند واسلام را مایه فقر وبدبختی شان میدانستند نقشه برگشت دین اسلام  به غربت  وانقلاب به اعقاب را کشیدند ، عقیده یهود را در بین مسلمین شایع ساختند با جلوگیری اصحاب رسول  از احادیث رسول الله ص وتجرید قران محمد ص از احادیث ایشان و آزادی به کعب الاحبار و  وهب بن منبه وتمیم داری برای بازگو کردن احادیث خشن ونژاد پرستانه تورات در بین مسلمین !

 

 

ایمان شیعه = شکست شیعه ؟!

 

 

چرا شیعیان رسول الله ص در طول تاریخ همواره از هابیل تا امروز همواره مظلومند ؟

 

چرا رسول خدا ص وامیرالمومنین ع مثل مشرکین و یهود از همه ابزارها برای نیل به هدف استفاده نکردند ؟

 

مثلا در فتح مکه رسول خدا ص دشمن ترین دشمنانش را مثل ابوسفیان ومعاویه و هند جگرخوار را میبخشد با اینکه میداند اینها چه اراذلی هستند وبزودی چه بسر دینش میدهند ؟

 

امام علی ع هم مروان حکم را در جمل به سفارش حسینش بخشید اما این نامرد جزو قاتلین امام حسین ع وسابین به امام علی ع بروایت بخاری بود ؟!

 

مسلم بن عقیل هم به یاد حدیث رسول الله ص افتاد که ترور را حرام کرده بودند و در منزل هانی ، ابن زیاد لعین را نکشت و کربلا رقم خورد ؟!

 

چرا ما مثل خودشان رفتار نکنیم ؟! گردن زدند گردنشان را بزنیم ؟ آتش زدند آتششان بزنیم و....

 

وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّابِرينَ {النحل/126}

و اگر عقوبت مى كنيد، چنان عقوبت كنيد كه شما را بدان عقوبت كردند و البته اگر صبر و شكيبايى كنيد قطعاً صبر براى صابران بهتر است .

قانون به تنهايى كارساز نيست ، اخلاق لازم است . ( بمثل ما عوقبتم ) قانون است و ( لئن صبرتم ) اخلاق است .

 

ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ {الحج/60}

 

(آرى ،) مطلب چنين است ، و هر كس به همان مقدار كه به او ستم شده مجازات كند، ولى باز هم به او ظلم شود، قطعاً خداوند او را يارى خواهد كرد، البتّه خداوند بخشايشگر و آمرزنده است .

 

 

الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ {البقرة/194}

268 - في تفسير على بن ابرهيم ان رسول الله صلى الله عليه واله قال يوم احد : من له

علم بعمى حمزة ؟ فقال الحارث بن الصمت ( 1 ) : أنا أعرف موضعه فجاء حتى وقف

على حمزة ، فكره أن يرجع إلى رسول الله صلى الله عليه واله فيخبره ، فقال رسول الله

لامير المؤمنين عليه السلام : يا على أطلب عمك فجاء على عليه السلام فوقف على حمزة فكره

أن يرجع اليه ، فجاء رسول الله صلى الله عليه واله حتى وقف عليه ، فلما رأى ما فعل به بكى ثم

* ( هامش ) * ( 1 ) وفى بعض الكتب " الحارث بن الصمة " .

[ 96 ]

قال : ما وقفت موقفا أغلظ على من هذا المكان ، لئن أمكننى الله من قريش

لاقتلن سبعين رجلا منهم ، فنزل عليه جبرئيل فقال : وان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما

عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خير للصابرين فاصبر فقال رسول الله صلى الله عليه واله : اصبر .

269 - في تفسير العياشى عن الحسين بن حمزة قال : سمعت أبا عبدالله عليه السلام

يقول : لما رأى رسول الله صلى الله عليه واله ما صنع بحمزة بن عبدالمطلب قال : اللهم لك

الحمد واليك المشتكى ، وانك المستعان ( 1 ) على ما أرى ، ثم قال صلى الله عليه واله : لئن

ظفرت لامثلن ولامثلن ، قال : فأنزل الله : " وان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به

ولئن صبرتم لهو خير للصابرين " قال : فقال رسول الله صلى الله عليه واله : أصبر أصبر .

 

اصبر اصبر ، بنازم به جوانمردیت ای رحمت عالمین !

 

عن سعد، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن عمار بن أبي الاحوص قال: قلت لابي عبدالله (عليه السلام): إن عندنا قوما يقولون بأمير المؤمنين (عليه السلام) ويفضلونه على الناس كلهم، وليس يصفون ما نصف من فضلكم، أنتولاهم؟ فقال لي: نعم في الجملة، أليس عند الله ما لم يكن عند رسول الله (صلى الله عليه وآله)، ولرسول الله (صلى الله عليه وآله) عند الله ما ليس لنا، وعندنا ما ليس عندكم، وعندكم ما ليس عند غيركم إن الله وضع الاسلام على سبعة أسهم: على الصبر والصدق واليقين والرضا والوفاء والعلم والحلم، ثم قسم ذلك بين الناس،....

 

فأجابه أن انصرف عني فإن هذا دين شديد لا أطيقه، فلا تخرقوا بهم، أما علمت أن امارة بني امية كانت بالسيف(شمشیر) والعسف (ظلم) والجور (ستم)، وأن إمامتنا (امارتنا) بالرفق والتألف والوقار والتقية وحسن الخلطة والورع والاجتهاد، فرغبوا الناس في دينكم وفي ما أنتم فيه.وسائل الشیعه

 

 


البته شيعيان چون دين حقيقي دارند مانند جناب هابيل كه هنگاميكه برادرش قايبل بوي گفت تورا ميكشم در جوابش گفت من تورا نميكشم تا گناه من در آخرت باعث عذاب ابديت شود :

لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ {المائدة/28} إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ {المائدة/29} فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ {المائدة/30}

27 - داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان ، هنگامى كه هر كدام عملى براى تقرب (به پروردگار) انجام دادند، اما از يكى پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد (برادرى كه عملش مردود شده بود به برادر ديگر) گفت : بخدا سوگند تو را خواهم كشت (برادر ديگر) گفت (من چه گناهى دارم زيرا) خدا تنها از پرهيزكاران ميپذيرد!
28 - اگر تو براى كشتن من دست دراز كنى من دست به قتل تو نميگشايم ، چون از پروردگار جهانيان ميترسم !.


29 - من مى خواهم با گناه من و خودت (از اين عمل ) بازگردى (و بار هر دو را بدوش كشى ) و از دوزخيان گردى و همين است سزاى ستمكاران !.

رسول الله ص و 12 امام هم اگر ميخواستند سياست شيطاني يهوديان قابيلي را اجرا كنند كه مخالف قول خداي متعال در اختيار بود :

در سوره شعراء آيه 3 و 4 مى خوانيم لعلك باخع نفسك الا يكونوا مؤ منين ان نشا ننزل عليهم من السماء آية فظلت اعناقهم لها خاضعين : گوئى ميخواهى خود را هلاك كنى كه چرا اينها ايمان نمى آورند، غم مخور ما آنها را آزاد قرار داده ايم و اگر بخواهيم آيهاى از آسمان فرو مى فرستيم كه گردنهايشان بى اختيار وجبرا در برابر آن فرود آيد.

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

اوج تحميق  و استحمار مردم :

حتي در همين ختم صحيح بخاري كه همين سال در زاهدان برگزار شده علماي اهل سنت اعلام كردند كه تحقيق در صحيح بخاري بدعت است و كسي حتي حق تحقيق در اين كتاب را ندارند . چه رسد به اين كه كسي بخواهد روايات آن را تخطئه كند .

 

طالبان هم که تلویزونها را سوختند تا مردم حقیقت را نفهمند !

 

امام ذهبی بزرگترین دانشمند رجالی اهل سنت هم میگوید بدیها ومثالب صحابه را کتمان کنید تا قلوب نسل آینده نسبت به آنها صاف شود وحقیقت را نفهمند !!!!!!

 

دیگه چی میخواهید ؟ ان از عمر ومعاویه وعثمان ومروان (سوزاننده قران حفصه) وتبلیغات وتحریفات وسانسورشان اینهم از یاران شیطانیشان که یمدهم فی طغیانهم !

 

عمر که تدبر در آیات قران را حرام میدانست وبا خشونت با صحابه ای که از قران سوال داشتند برخورد میکرد و....

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

خدای وهابیون = خدای مشرکین = خدای یهود

 

خدای سبحان در قرانش فرمود که مشرکین الله را قبول داشتند اماچه خدایی ؟ خدایی که چشم وگوش و دست وپا دارد و میخندد ومیگرید و .... از شکل بتانشان معلوم بود که بشکل انشان مجسم بود . بعد از یهودی شدن اسلام وانقلاب به یهودیت خدای تورات که جسم است وارد عقاید ابن تیمیه ووهابیون گشت !

 

اما الله در عقیده شیعه همانست که امیر المومنین ع وائمه ع وی را تعریف نموده اند به توحید صدوق وکافی کلینی مراجعه شود تا فرق بین خدای شیعه و خدای وهابیون یهودی دانسته شود .

 

لیقولن الله ولیقربونا الی الله زلفی ، کدام الله ؟ یعنی اذ نسویکم برب العالمین ، ما شما بتان را مساوی ومعادل رب عالمین میدانستیم یعنی الله مشرکان با الله مسلمین فقط در اسم مشترک بود و نه معنی ومصداق ومشرکین برای بتان متعددشان قدرت خدایی واستقلال قائل بودند وعبادتشان میکردند : مانعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی ... (زمر – 3)....