اسماعیل نخست زاده بود یا اسحاق ؟!
یک موضوع که اساس اختلاف وجنگها وبدبختی بشریت شده بحث ذبیح بودن اسحاق یا اسماعیل دو برادر وپسران ابراهیم ع است از آنجا که مشیت خدای متعال ابتدا بر نازایی ساره بود تا اینکه امر به ازدواج با کنیزش هاجر نمود و اولین فرزند حضرت ابراهیم بنص تورات حضرت اسماعیل ع بود اما از آنجا که یهودیان بعلت نژاد پرستی کلماتی از تورات را تحریف نمودند تا تعصب وبرتری قومی وقبیله ای قوم ساره ونسل یهودی اسحاق وعدم قبول نبوت خاتم انبیاء (ص) را نشان دهند غافل از آنکه اگراز یک مجموعه جملاتی تحریف بشود بزودی وروشنی خودش را نشان خواهد داد و جاعلین را رسوا مینماید چرا که بحث نخستین فرزند وفرزند ارشد یک اصل مهم تورات است و با دقت در تناقضات فعلی تورات ، هر صاحب عقلی بسادگی میفهمد که حضرت اسماعیل که نخست زاده بوده ذبیح بوده نه اسحاق که 14 سال بعد از اسماعیل متولد شده است :
Prototokos عبری bekor یعنی چیزی که رحم را میگشاید یا نخست زاده .
آیات مربوط به اهمیت وارزش وقربانی نخست زادگان در عهدین :
الخروج ١٣:٢ "قَدِّسْ لِي كُلَّ بِكْرٍ، كُلَّ فَاتِحِ رَحِمٍ (اولین فرزند) مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ، مِنَ النَّاسِ وَمِنَ الْبَهَائِمِ. إِنَّهُ لِي".
در سفر خروج، باب 13، فقره دوم چنین آمده است: «هر نخست زاده که رحم را بگشاید، در میان بنی اسرائیل، خواه از انسان، خواه از بهایم تقدیس نما، او از آن من است .»
الخروج ١٣:١٢ أَنَّكَ تُقَدِّمُ لِلرَّبِّ كُلَّ فَاتِحِ رَحِمٍ، وَكُلَّ بِكْرٍ (نخست زاده) مِنْ نِتَاجِ الْبَهَائِمِ الَّتِي تَكُونُ لَكَ. الذُّكُورُ لِلرَّبِّ.
الخروج ١٣:١٥ وَكَانَ لَمَّا تَقَسَّى فِرْعَوْنُ عَنْ إِطْلاَقِنَا أَنَّ الرَّبَّ قَتَلَ كُلَّ بِكْرٍ فِي أَرْضِ مِصْرَ، مِنْ بِكْرِ النَّاسِ إِلَى بِكْرِ الْبَهَائِمِ. لِذلِكَ أَنَا أَذْبَحُ لِلرَّبِّ الذُّكُورَ مِنْ كُلِّ فَاتِحِ رَحِمٍ، وَأَفْدِي كُلَّ بِكْرٍ مِنْ أَوْلاَدِي.
الخروج ٣٤:١٩ لِي كُلُّ فَاتِحِ رَحِمٍ، وَكُلُّ مَا يُولَدُ ذَكَرًا مِنْ مَوَاشِيكَ بِكْرًا مِنْ ثَوْرٍ وَشَاةٍ.
العدد ٣:١٢ "وَهَا إِنِّي قَدْ أَخَذْتُ اللاَّوِيِّينَ مِنْ بَيْنِ بَنِي إِسْرَائِيلَ، بَدَلَ كُلِّ بِكْرٍ فَاتِحِ رَحِمٍ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَيَكُونُ اللاَّوِيُّونَ لِي.
العدد ٨:١٦ لأَنَّهُمْ مَوْهُوبُونَ لِي هِبَةً مِنْ بَيْنِ بَنِي إِسْرَائِيلَ. بَدَلَ كُلِّ فَاتِحِ رَحِمٍ، بِكْرِ كُلّ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدِ اتَّخَذْتُهُمْ لِي.
العدد ١٨:١٥ كُلُّ فَاتِحِ رَحِمٍ مِنْ كُلِّ جَسَدٍ يُقَدِّمُونَهُ لِلرَّبِّ، مِنَ النَّاسِ وَمِنَ الْبَهَائِمِ، يَكُونُ لَكَ. غَيْرَ أَنَّكَ تَقْبَلُ فِدَاءَ بِكْرِ الإِنْسَانِ. وَبِكْرُ الْبَهِيمَةِ النَّجِسَةِ تَقْبَلُ فِدَاءَهُ.
أشعياء ١٠:١٤ فَأَصَابَتْ يَدِي ثَرْوَةَ الشُّعُوبِ كَعُشٍّ، وَكَمَا يُجْمَعُ بَيْضٌ مَهْجُورٌ، جَمَعْتُ أَنَا كُلَّ الأَرْضِ، وَلَمْ يَكُنْ مُرَفْرِفُ جَنَاحٍ وَلاَ فَاتِحُ فَمٍ وَلاَ مُصَفْصِفٌ".
حزقيال ٢٠:٢٦ وَنَجَّسْتُهُمْ بِعَطَايَاهُمْ إِذْ أَجَازُوا فِي النَّارِ كُلَّ فَاتِحِ رَحْمٍ، لأُبِيدَهُمْ، حَتَّى يَعْلَمُوا أَنِّي أَنَا الرَّبُّ.
لوقا ٢:٢٣ كَمَا هُوَ مَكْتُوبٌ فِي نَامُوسِ الرَّبِّ: أَنَّ كُلَّ ذَكَرٍ فَاتِحَ رَحِمٍ يُدْعَى قُدُّوسًا لِلرَّبِّ.
در سفر پیدایش 4-5 آمده که هابیل چند راس از نخست زادگان گله خود را ذبح نمود !
در خروج 14-13 آمده که خداوند به موسی فرمود تمام فرزندان اول بنی اسرائیل و نخست زاده نر حیوانات را وقف من کنید .
ودر جریان فرزندان اسحاق نیز اهمیت نخست زادگی از آنجا روشن میشود که عیسو حق نخست زادگی خود را به یعقوب فروخت !
در خروج 15-12 هم آمده که پسران ارشد وحیوانات نخست از آن خداوند میباشند و...
همچنین در اعداد 3- 13 ودهها آیه دیگر اهمیت وارزش نخست زادگان در تورات آمده است .
نـام پسح از معجزه و لطف الهي در آخرين ضربت وارد شده به مصريان گرفته شده است. در ضربت دهم كه منجر به مرگ اولزادهاي (فرزندان نخست) مصريان شد، خداوند از آسيب رساندن به فرزندان اولزاد عبري چشم پوشي كرد. اين لطف الهي در تـورا با لفظ «پاسَحْ» به معني گذر كردن، جَستن و رحم نمودن بيان شده است. پس اين عيد را «پِسَح» ناميده اند و به نامهاي ديگري نيز خوانده مي شود ...
حتی بصورتی افراطی وتحریف شده :
سوزاندن پسران :دوم تواریخ 28-3 ودوم پادشاهان 17-31 و قربانی کردن نخست زادگان :میکاه 6-8 واول پادشاهان 3 -13
سوزاندن پسران ودختران در مقابل بتان بعل ومولک بدون امر خدا :ارمیا 32- 35 وحزقیال 16-22 وارمیا 7-31
نهی از سوزاندن فرزندان در مقابل بتان: تثنيه 18-12
خدای متعال در کتاب ارمیا وادی حنوم - 32 میفرماید :
...تا پسران ودختران خویش رادر آتش بسوزانندکه من اینکار را امر نفرموده بودم و حتی در خاطر نگذراندم !
پس مسأله نخست زادگي يك اصل بسیار مهم در تعاليم يهود است .
اگر اشکال شود که مقصود نخست زادگی زن اول واصلی است نه کنیز ، که این مورد نیز در تورات آمده که نخست زادگی از هرزن که باشد چه مکروه چه اصلی .
وتصریح عبارت نخست زادگی در صورت داشتن دو زن در تثنیه 21- 15 آمده که :
إِذَا كَانَ لِرَجُل امْرَأَتَانِ، إِحْدَاهُمَا مَحْبُوبَةٌ وَالأُخْرَى مَكْرُوهَةٌ، فَوَلَدَتَا لَهُ بَنِينَ، الْمَحْبُوبَةُ وَالْمَكْرُوهَةُ. فَإِنْ كَانَ الابْنُ الْبِكْرُ لِلْمَكْرُوهَةِ، ١٦فَيَوْمَ يَقْسِمُ لِبَنِيهِ مَا كَانَ لَهُ، لاَ يَحِلُّ لَهُ أَنْ يُقَدِّمَ ابْنَ الْمَحْبُوبَةِ بِكْرًا عَلَى ابْنِ الْمَكْرُوهَةِ الْبِكْرِ، ١٧بَلْ يَعْرِفُ ابْنَ الْمَكْرُوهَةِ بِكْرًا لِيُعْطِيَهُ نَصِيبَ اثْنَيْنِ مِنْ كُلِّ مَا يُوجَدُ عِنْدَهُ، لأَنَّهُ هُوَ أَوَّلُ قُدْرَتِهِ. لَهُ حَقُّ الْبَكُورِيَّةِ (حق نخست زادگی)
اگر مردی دو همسر داشته باشد یکی محبوب ودیگری مکروه ، و از هردو صاحب پسر شود و پسر بزرگترش فرزند همسر مورد علاقه اش نباشد حق ندارد ارث بیشتری به پسر کوچکترش؛ یعنی پسر زنی که وی او را دوست دارد بدهد. او باید دو سهم به پسر بزرگترش که نخستین نشانه قدرتش بوده و حق نخست زادگی به او می رسد،(یعنی اسماعیل) بدهد ولو این که وی پسر همسر مورد علاقه اش نباشد .
البته صحابه اهل سنت چون با یهودیان رابطه داشتند از یهود روایت کرده اند که اسحاق ذبیح بود !
قرآن به طور صریح بیان مىكند كه ذبیح، اسماعیل(علیه السلام) بوده است، زیرا قرآن ماجراى ذبیح را نقل كرده و پس از آن خداوند، ابراهیم(علیه السلام) را به فرزند دیگرى به نام اسحاق مژده داده است: «وَبَشَّرْناهُ بِإِسْحقَ نَبِیّاً مِنَ الصّالِحِینَ». بنابراین مژده به تولد اسحاق بعد از ذكر سرگذشت ذبح، صراحت دارد كه اسحاق غیر از فرزندى بوده كه ابراهیم به وسیله ذبحِ او مورد آزمایش قرار گرفته است.
چون یهود از قدیم با فرزندان اسماعیل كینه و عناد و دشمنى و حسد داشته اند، كوشیدهاند تا هرگونه افتخارى را از ایشان سلب كنند، و به خود نسبت دهند و چون داستان ذبح و تسلیم جان در پیشگاه خدا برتر از هر افتخارى است، لذا یهود خواستهاند آن را به اسحاق، جدّ خودشان نسبت دهند.
در عدد دوم از فصل 22 از سفر تكوین تورات، بیان مىكند كه خدا ابراهیم را مأمور فرمود تا پسر یگانهاش (یا نخست زاده اش ) را قربان كند. همچنین در شمارههاى 16 و 17 از همان سفر، از قول فرشته در مقام خطاب به ابراهیم مىگوید: خداوند مىفرماید: به ذات خود سوگند مىخورم چون این كار را نمودى و یگانه پسرت را از من دریغ نداشتى، تورا بركت خواهم داد و ذریّه تو را مانند ستارههاى آسمان و شنهاى كنار دریا فزونى خواهم بخشید.
با توجه به این بیان تورات، به خوبى روشن است كه ذبیح، اسماعیل است و دست تحریفگران تورات، كلمه اسحاق را به جاى كلمه اسماعیل در تورات وارد كرده است. زیرا این سند مسلّم است كه اسحاق هیچگاه یگانه نبوده و او به تصدیق تورات چندین سال پس از اسماعیل متولد شده و اسماعیل تا پایانِ عمرِ ابراهیم، حیات داشته است.
ابراهیم (ع) فرمان خداوند را اطاعت کرد ولی چاقو (به امر خدا) گلوی نازک اسماعیل (ع) را نبرید. خداوند قربانی را از ابراهیم (ع) قبول کرد و در پاداش کار بزرگش، طبق قرآن و تورات، به توسط فرشتگان مقرب خود که چندی بعد در هیئت سه مرد به منزلش آمدند به او مژده داد که همسرش سارا اصلاح شده فرزندی خواهد آورد. [2] سارا که طبق نقل تورات در آن وقت نود ساله و در جوانی نیز نازا بود، همانجا سخن فرشتگان خدا را «مضحکه» کرد و بر آن وعده خندید. [3] فرشتگان او را ملامت کردند [4] و لذا طبق فرمان خداوند، آن پسر «اسحاق» نام گرفت، که معادل است با «إضحاک» و «مضحکه» در زبان عربی.
مطابق تورات کنونی، اسماعیل (ع) در 86 سالگیِ ابراهیم (ع) تولد شد و اسحاق (ع) در سن صد سالگی او به دنیا آمد.
در انجیل برنابا که انجیل تحریف نشده ی حضرت عیسی (ع) است در خصوص ذبیح بودن اسماعیل اینچنین آمده است:
فصل چهل و چهارم (1) آن وقت شاگردان گفتند: «ای معلم! در کتاب موسی چنین نوشته شده که عهد با اسحاق بسته شده است.» (۲) یسوع آهی کشیده، جواب داد: «آنچه نوشته شده همین است. (۳) ولیکن نه موسی نوشته و نه یوشع، (۴) بلکه احبار ما نوشتهاند، آنان که نمیترسند از خدای. (۵) حق میگویم به شما، به درستی که هر گاه به کار برید نظر را در سخن فرشته جبرئیل خواهید دانست خباثت کاتبان و فقهای ما را. (۶) زیرا فرشته گفت: "ای ابراهیم! زود است که همه ی جهان بدانند که خدای دوست میدارد تو را. (۷) ولیکن چگونه جهان بداند محبّت تو را به خدای؟ (۸) به راستی واجب است بر تو اینکه بکنی چیزی از برای محبّت خدای." (۹) ابراهیم پاسخ داد: "همانا اینکه بنده ی خدای آماده است تا بکند هر آنچه را خدای میخواهد." (۱۰) پس خدای با ابراهیم به سخن درآمده فرمود: "بگیر اولزاده ی خود را و بر کوه برشو تا پیش کنی او را به قربانی." (۱۱) پس چگونه اسحاق اولزاده میشود؟ و حال آنکه چون او زاده شد، اسماعیل هفت ساله بود؟» (۱۲) پس آن وقت شاگردان گفتند: «به درستی که خدعه ی فقها هرآینه آشکار است. (۱۳) از این رو بگو به ما حق را. زیرا میدانیم که تو فرستاده شده از سوی خدایی.» (۱۴) پس یسوع آن وقت فرمود: «حق میگویم به شما، به درستی که شیطان طلب میکند همیشه باطل نمودن شریعت خدای را. (۱۵) پس از این جهت به تحقیق امروز ناپاک نمودند او و پیروان او و ریاکاران و بدکاران هر چیزی را. (۱۶) پیشینیان به تعلیم دروغ و پسینیان به زندگانی بیباک. (۱۷) حتی اینکه تقریباً نزدیک است که حق یافت نشود. (۱۸) وای بر ریاکاران! زیرا مدح این جهان از آنان، زود است برگردد بر آنها به اهانت و عذاب در دوزخ. (۱۹) بدین جهت به شما میگویم، به درستی که رسول خدای نیکوییای است که مسرور میسازد هر آنچه را که ساخته است خدای تقریباً. (۲۰) زیرا زینت داده شده است به روح دانش و مشورت، (۲۱) روح حکمت و توانایی، (۲۲) روح خوف و محبت، (۲۳) روح اندیشه و میانهروی. (۲۴) زینت داده شده است به روح محبت و رحمت، (۲۵) روح عدل و پرهیزگاری، (۲۶) روح لطف و صبر، که گرفته است آنها را از خدای، سه برابرِ آنچه عطا فرموده به سایر خلق خود. (۲۷) چه با سعادت است زمانی که زود است بیاید در آن زمان به سوی جهان. (۲۸) مرا تصدیق کنید، که دیدم او را و تقدیم کردم برای او احترام را، چنانکه دیده است او را هر پیغمبری. (۲۹) زیرا خدای عطا میکند به ایشان «روح او» را به نبوت. (۳۰) چون دیدم او را، از تسلّی پر شده، گفتم: "ای محمد! خدای با تو باد و مرا لایق آن نمایاد که دوال نعل تو را باز کنم، (۳۱) زیرا هرگاه به این افتخار برسم، خواهم شد پیغمبری بزرگ و قدوس خدای."» (۳۲) چون یسوع این بفرمود شکر خدای نمود.
بعضی هم عرب را از نسل اسماعیل و عجم را از نسل اسحاق دانسته اند و جالب آنکه ماشیح موعود یا امام دوازدهم ع از پدر به اسماعیل واز مادر به اسحاق میرسد !
نسب حضرت حجت ع از سمت مادر بزرگوارشان نرجس خاتون به شمعون ابن همون صفا (پطرس) می رسد که وی پسر عمه حضرت مریم مادر حضرت عیسی (ع) بوده است و جالب اینکه هردو این بزرگواران از نسل داوود پیامبر بوده اند .
شمعون، فرزند حمون بن عمامه، برترین حواری حضرت عیسی علیه السلام و پسر عموی حضرت مریم سلام الله علیها بود. در برخی روایات از وی به عنوان پسرعمه و گاه برادرزاده حضرت مریم یاد شده است. وی وصی عیسی ع بود .
وصراحت تورات به 12 امام از نسل اسماعیل ع :
التكوين ١٧:٢٠ وَأَمَّا إِسْمَاعِيلُ فَقَدْ سَمِعْتُ لَكَ فِيهِ. هَا أَنَا أُبَارِكُهُ وَأُثْمِرُهُ وَأُكَثِّرُهُ كَثِيرًا جِدًّا. اِثْنَيْ عَشَرَ رَئِيسًا يَلِدُ، وَأَجْعَلُهُ أُمَّةً كَبِيرَةً.
" اما در مورد اسماعیل تقاضای تورا اجابت فرمودم ،اینک او را برکت داده بار ور گردانم، او را بسیار کثیر گردانم و12 امام از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی بوجود آورم" تورات پیدایش.
سفر تثنیه (Deuteronomy)-باب 18 – آیه 17 و 18: 17و خداوند به من گفت:« آنچه گفتند نیکو گفتند. 18 نبی ای را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد، و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.
برادران ایشان یعنی برادر اسحاق یعنی نسل اسماعیل !
ویکی از علل دشمنی اهل مکه با رسول خدا ص ودوستی انصار مدینه همین یهودیانی بودند که در مدینه سکونت داشتند ومژده خبر آمدن آخرین رسول ص و ماسیح را مکرر به مردم مدینه داده بودند !
أَمْ كُنتُمْ شُهَدَاء إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِي قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ {البقرة/133} اسماعیل عموی یعقوب بود اما خداوند وی را در زمره آباء یعقوب آورده است چرا ؟
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء {إبراهيم/39}
انجيل برنابا هم يهود را به همين اشتباه ملامت كرده و در فصل چهل و چهار چنين گفته است : (خداوند با ابراهيم (عليهالسلام ) سخن گفت و فرمود: اولين فرزندت ، اسماعيل را بگير و از اين كوه بالا برده او را به عنوان قربانى و پيشكش ذبح كن ، و اگر ذبيح ابراهيم (عليهالسلام ) اسحاق بود انجيل او را يگانه و اولين فرزند ابراهيم (عليهالسلام ) نمى خواند، براى اينكه وقتى اسحاق به دنيا آمد اسماعيل (عليهالسلام ) كودكى هفت ساله بود).المیزان
چرا یهودیان هاجر را غیر مطمئن میخوانند وساره را ناب وخالص و هاجر را تحقیر میکنند ؟!
آیا چون ساره از نسل شاهان بوده و هاجر قبطی بوده ؟
سارا دختر خاله و عموزاده حضرت ابراهیم خلیل بود .
ابوالفتح رازی ـ مفسر معروف شیعی ـ می نویسد: «آن نور محمدی که در پیشانی پدران پیامبر(ع) بود، انتقال افتاد به اسماعیل. ساره از آن رشک عظیم آمد و دلتنگ شد که او را می بایست که آن شَرَف او را بودی و آن فرزند از نسل و نژاد او بود.»
پس به هاجر درآمد و او حامله شد. و چون دید که حامله است خاتونش بنظر وی حقیر شد. ۵
و سارای به ابرام گفت: “ظلم من بر تو باد! من کنیز خود را به آغوش تو دادم و چون آثار حمل در خود دید در نظر او حقیر شدم. یَهُوَه در میان من و تو داوری کند.” ۶
ابرام به سارای گفت: “اینک کنیز تو به دست توست آنچه پسند نظر تو باشد با وی بکن.” پس چون سارای با وی بنای سختی نهاد او (هاجر) از نزد وی بگریخت.
التكوين ٢٥:١٣ وَهذِهِ أَسْمَاءُ بَنِي إِسْمَاعِيلَ بِأَسْمَائِهِمْ حَسَبَ مَوَالِيدِهِمْ: نَبَايُوتُ بِكْرُ إِسْمَاعِيلَ، وَقِيدَارُ، وَأَدَبْئِيلُ وَمِبْسَامُ
اسامی فرزندان اسماعيل ، پسر ابراهيم و هاجر
مصری (آنيز ساره ) بترتيب تولدشان عبارت بود
از: نبايوت ، قيدار، ادبيل ، مبسام ، مشماع ، دومه ،
مسا، حداد، تيما، يطور، نافيش و قدمه .
پیدایش 18- 9 ساره به ابراهیم گفت این کنیز وپسرش را از خانه بیرون کن که پسر من اسحاق با پسر تو اسماعیل وارث تو نخواهند شد !
هنگام تولد اسماعیل ابراهیم 86 ساله وهنگام تولد اسحاق ابراهیم 100 ساله بود . پیدایش 18- 21-
اسحاق دو پسر داشت : عیسو ویعقوب (یا اسرائیل ).
التكوين ١١:٣٠ وَكَانَتْ سَارَايُ عَاقِرًا لَيْسَ لَهَا وَلَدٌ.
التكوين ١١:٣١ وَأَخَذَ تَارَحُ أَبْرَامَ ابْنَهُ، وَلُوطًا بْنَ هَارَانَ، ابْنَ ابْنِهِ، وَسَارَايَ كَنَّتَهُ امْرَأَةَ أَبْرَامَ ابْنِهِ، فَخَرَجُوا مَعًا مِنْ أُورِ الْكَلْدَانِيِّينَ لِيَذْهَبُوا إِلَى أَرْضِ كَنْعَانَ. فَأَتَوْا إِلَى حَارَانَ وَأَقَامُوا هُنَاكَ.
التكوين ١٢:٥ فَأَخَذَ أَبْرَامُ سَارَايَ امْرَأَتَهُ، وَلُوطًا ابْنَ أَخِيهِ، وَكُلَّ مُقْتَنَيَاتِهِمَا الَّتِي اقْتَنَيَا وَالنُّفُوسَ الَّتِي امْتَلَكَا فِي حَارَانَ. وَخَرَجُوا لِيَذْهَبُوا إِلَى أَرْضِ كَنْعَانَ. فَأَتَوْا إِلَى أَرْضِ كَنْعَانَ.
التكوين ١٢:١١ وَحَدَثَ لَمَّا قَرُبَ أَنْ يَدْخُلَ مِصْرَ أَنَّهُ قَالَ لِسَارَايَ امْرَأَتِهِ: "إِنِّي قَدْ عَلِمْتُ أَنَّكِ امْرَأَةٌ حَسَنَةُ الْمَنْظَرِ.
التكوين ١٢:١٧ فَضَرَبَ الرَّبُّ فِرْعَوْنَ وَبَيْتَهُ ضَرَبَاتٍ عَظِيمَةً بِسَبَبِ سَارَايَ امْرَأَةِ أَبْرَامَ.
التكوين ١٦:١ وَأَمَّا سَارَايُ امْرَأَةُ أَبْرَامَ فَلَمْ تَلِدْ لَهُ. وَكَانَتْ لَهَا جَارِيَةٌ مِصْرِيَّةٌ اسْمُهَا هَاجَرُ،
التكوين ١٦:٢ فَقَالَتْ سَارَايُ لأَبْرَامَ: "هُوَذَا الرَّبُّ قَدْ أَمْسَكَنِي عَنِ الْوِلاَدَةِ. ادْخُلْ عَلَى جَارِيَتِي لَعَلِّي أُرْزَقُ مِنْهَا بَنِينَ". فَسَمِعَ أَبْرَامُ لِقَوْلِ سَارَايَ.
التكوين ١٦:٣ فَأَخَذَتْ سَارَايُ امْرَأَةُ أَبْرَامَ هَاجَرَ الْمِصْرِيَّةَ جَارِيَتَهَا، مِنْ بَعْدِ عَشَرِ سِنِينَ لإِقَامَةِ أَبْرَامَ فِي أَرْضِ كَنْعَانَ، وَأَعْطَتْهَا لأَبْرَامَ رَجُلِهَا زَوْجَةً لَهُ.
التكوين ١٦:٥ فَقَالَتْ سَارَايُ لأَبْرَامَ: "ظُلْمِي عَلَيْكَ! أَنَا دَفَعْتُ جَارِيَتِي إِلَى حِضْنِكَ، فَلَمَّا رَأَتْ أَنَّهَا حَبِلَتْ صَغُرْتُ فِي عَيْنَيْهَا. يَقْضِي الرَّبُّ بَيْنِي وَبَيْنَكَ".
التكوين ١٧:١٥ وَقَالَ اللهُ لإِئبْرَاهِيمَ: "سَارَايُ امْرَأَتُكَ لاَ تَدْعُو اسْمَهَا سَارَايَ، بَلِ اسْمُهَا سَارَةُ.
ودر باره هاجر :
التكوين ١٦:٣ فَأَخَذَتْ سَارَايُ امْرَأَةُ أَبْرَامَ هَاجَرَ الْمِصْرِيَّةَ جَارِيَتَهَا، مِنْ بَعْدِ عَشَرِ سِنِينَ لإِقَامَةِ أَبْرَامَ فِي أَرْضِ كَنْعَانَ، وَأَعْطَتْهَا لأَبْرَامَ رَجُلِهَا زَوْجَةً لَهُ.
التكوين ١٦:٤ فَدَخَلَ عَلَى هَاجَرَ فَحَبِلَتْ. وَلَمَّا رَأَتْ أَنَّهَا حَبِلَتْ صَغُرَتْ مَوْلاَتُهَا فِي عَيْنَيْهَا.
التكوين ١٦:٨ وَقَالَ: "يَا هَاجَرُ جَارِيَةَ سَارَايَ، مِنْ أَيْنَ أَتَيْتِ؟ وَإِلَى أَيْنَ تَذْهَبِينَ؟". فَقَالَتْ: "أَنَا هَارِبَةٌ مِنْ وَجْهِ مَوْلاَتِي سَارَايَ".
التكوين ١٦:١٥ فَوَلَدَتْ هَاجَرُ لأَبْرَامَ ابْنًا. وَدَعَا أَبْرَامُ اسْمَ ابْنِهِ الَّذِي وَلَدَتْهُ هَاجَرُ "إِسْمَاعِيلَ".
التكوين ١٦:١٦ كَانَ أَبْرَامُ ابْنَ سِتٍّ وَثَمَانِينَ سَنَةً لَمَّا وَلَدَتْ هَاجَرُ إِسْمَاعِيلَ لأَبْرَامَ.
التكوين ٢١:٩ وَرَأَتْ سَارَةُ ابْنَ هَاجَرَ الْمِصْرِيَّةِ الَّذِي وَلَدَتْهُ لإِبْرَاهِيمَ يَمْزَحُ،
التكوين ٢١:١٧ فَسَمِعَ اللهُ صَوْتَ الْغُلاَمِ، وَنَادَى مَلاَكُ اللهِ هَاجَرَ مِنَ السَّمَاءِ وَقَالَ لَهَا: "مَا لَكِ يَا هَاجَرُ؟ لاَ تَخَافِي، لأَنَّ اللهَ قَدْ سَمِعَ لِصَوْتِ الْغُلاَمِ حَيْثُ هُوَ.
التكوين ٢٥:١٢ وَهذِهِ مَوَالِيدُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، الَّذِي وَلَدَتْهُ هَاجَرُ الْمِصْرِيَّةُ جَارِيَةُ سَارَةَ لإِبْرَاهِيمَ.
باروك ٣:٢٣ و بنو هاجر ايضا المبتغون للتعقل على الارض و تجار مران و تيمان و قائلو الامثال و مبتغو التعقل لم يعرفوا طريق الحكمة و لم يتذكروا سبلها
غلاطية ٤:٢٥ لأَنَّ هَاجَرَ جَبَلُ سِينَاءَ فِي الْعَرَبِيَّةِ. وَلكِنَّهُ يُقَابِلُ أُورُشَلِيمَ الْحَاضِرَةَ، فَإِنَّهَا مُسْتَعْبَدَةٌ مَعَ بَنِيهَا.
همسر سارا خواهر ناتنی ابرام بود ! و بعقیده یهود همه یهود از نسل ساره (شاهزاده) هستند در حالى كه ملتهاى ديگر، بخصوص اعراب ورسول خاتم ص از ديدگاه آنان، از فرزندان اسماعيل، پسر كنيز مصرى هاجر، هستند و همچنين تمام مردم ديگر زنازاده و كنيززادهاند؛ ولى يهود، فرزندان اصيل، يعنى فرزندان سارهاند.
ساره ؛ سره = خالص
«غريبان بر پا شده غلّههاى شما را خواهند چرانيد و بيگانگان، فلاّحان و باغبانان شما خواهند بود.» (اشعيا 5:61)
ولى تلمود به درجهاى بدتر از اين رسيده است؛ چون مىگويد: «جانورانى كه به صورت انسان هستند، بايد خدمت كنند.» منظور از «جانوران» ملتهاى غير يهود و منظور از «خدمت»، خدمت به يهود است.
انجیل متّی، سلسله نسب حضرت عیسی مسیح را به حضرت ابراهیم
خلیل داوود پیامبر،(ع) میرساند و مینویسد: داود و ابراهیم پیغمبر، هردو، جد
عیسی مسیح بودند. بدین شرح: ابراهیم پدر اسحاق، اسحاق پدر یعقوب و او پدر یهودا و
برادران او بود، یهودا پدر فارص و زارح و... وحضرت یَسی پدر داود پیغمبر و داود
پدر سلیمان و او پدر رحبعام... متان پدر یعقوب و یعقوب پدر یوسف و یوسف شوهر مریم
و مریم مادر عیسی مسیح بود. مجموعاً از یوسف شوهر مریم تا حضرت ابراهیم 40
نفر واسطه میخورند.
چرا هیچ شورش و قیام و جنگی بر علیۀ خلفای اسلامی از جانب یهودیان نمیبینید! آنها در دوران حکومت اسلام در صلح زندگی کردند. در کشورهای اسلامی رشد کردند و صاحب اقتصادی قوی و نفوذهای سیاسی چند شدند. مدارس آنها رشد کرد. بخصوص در اسپانیا در دوران حکومت اسلام در آنجا دوران طلایی یهود آغاز شد!
چرا یهودیان که قبل از تولد رسول خدا ص قصد نابودی وی وپدرانش را داشتند ودر حیات رسول رحمت ص جنگهای ونقشه های فراوانی برای نابودی وی ودین اسلام کشیدند ، ناگهان با کودتای سقیفه و قدرت یافتن عمر وزید بن ثابت یهودی وجمع قران توسط عثمان (نعثل = یهودی) ، به کلی خاموش وآرام شدند ؟؟؟!!!
چرا یهود قدس را بعمر دادند وبا اسلام عمری اموی دوست بودند وبه عمر او لقب فاروق بخشیدند و میگفتند تو والله صاحب مایی ؟؟؟!!!!
علت دشمنی یهود با مسیح و اسلام نبوی علوی در چیست ؟
" با کمال تواضع و با اشکها و زحماتی که بوسیلۀ دسیسه های یهودیان برای من پیش میامد مانند یک غلام خداوند را خدمت کردم."
( اعمال 20: 19 )
خشم و کینۀ یهود از مسیح بخاطر کارهای خوب او نبود، معجزات او، طوری که خود خداوند میفرماید:" از جانب پدر خود بسیار کارهای نیک به شما نمودم به سبب کدام یک از آنها مرا سنگسار میکنید؟"( یوحنا 10: 32 ) یهودیان پاسخ میدهند که:" بسبب عمل نیک ترا سنگسار نمیکنیم بلکه به سبب کفر زیرا تو انسان هستی و خود را خدا میخوانی؟"( یوحنا 10: 33 )
کتابمقدس خاندان عرب و اوج فساد و بت پرستی آنها را با بکار بدن عبارت " چادرهای قیدار " استفاده میکند.( قیدار یکی از دوازده پسر اسماعیل بود. پیدایش 25: 13 ) مزمور نویس میگوید:" وای بر من که در ماشک ماوا گزیده ام و در خیمه های قیدار ساکن شده ام." ( مزمور 120: 5 )
چرا یهودیان حضرت یحیی وزکریا وعیسی ومحمد علیهم السلام را کشتند ؟!
مگر کشتن هزاران نبی و رسول بدست نژادپرستان یهود ، درزمان پیامبر در عربستان رخ داده ؟
فرمان قتل همه انبیاء غیر یهودی از تورات :
تثنیه، باب 13، آیه 2:
«اگر نبی، یا بیننده ی خوابی از میان شما برخیزد و آیت یا معجزه ای برای شما ظاهر سازد. و آن آیت یا معجزه واقع شود که از آن تو را خبر داده گفت که خدایان غیر را که نمی شناسی پیروی نماییم و آنها را عبادت کنیم، سخنان آن نبی یا بیننده ی خواب را مشنو زیرا که یهوه خدای شما، شما را امتحان می کند تا بداند که آیا یهوه خدای خود را به تمامی دل و به تمامی جان خود محبت می نمایید. یهوده، خدای خود را پیروی نمایید و از او بترسید و اوامر او را نگاه دارید و قول او را بشنوید و آن نبی یا بیننده ی خواب کشته شود زیرا سخنان فتنه انگیز بر یهوه خدای شما گفته است.»
ونقشه قتل آخرین پیامبر بکمک منافقین یهودی زاده :
در اثنای حرکت لشکر اسامه، حضرت رسول مریض شدند. تا آنموقع ناخوشی ایشان دیده نشده بود. زندگیشان بسیار منظم بود، کم می خوردند و در نظافت و پاکیزگی بسیار مراقبت می کردند. در سال هفتم هجری، با خوردن لقمه ای از گوشتی که توسط یک زن یهودی، به زهرآلود گردیده بود، مریض شدند. ماجرا از این قرار بود: بعد از صلح خیبر، حضرت رسول چند روزی در آنجا ماند. برای ایشان زینب دختر حارث زن سلام بن میشقم، ضیافتی ترتیب داد. گوشت بریان گوسفندی، در داخل سفره جای گرفت. حضرت رسول پس از جویدن لقمه ای، مشکوک شدند و آن را بیرون انداختند، یکی از اصحاب که لقمه رابلعیده بود، وفات یافت.
خروج، باب 23، آیه 24:
«خدایان ایشان را سجده منما و آنها را عبادت مکن و موافق کارهای ایشان مکن، البته آنها را منهدم ساز.»
تثنیه، باب 12 آیه 1 - 3:
«اینهاست فرایض و احکامی که شما در تمامی روزهایی که بر زمین زنده خواهید ماند می باید متوجه شده به عمل آورید در زمینی که یهوه خدای پدرانت به تو داده است تا در آن تصرف نمایی. جمیع اماکن امت هایی را که در آنها خدایان خود را عبادت می کنند و شما آنها را اخراج می نمایید خراب نمایید خواه بر کوه های بلند خواه بر تل ها و خواه زیر هر درخت سبز.»
سموئیل15: 3-2، دستور میدهد که «يَهُوَه صبايوت چنين ميگويد: آنچه عماليق به اسرائيل كرد، بخاطر داشته ام كه چگونه هنگامي كه از مصر برميآمد، با او در راه مقاومت كرد. پس الان برو و عماليق را شكست داده، جميع مايملك ايشان را بالكل نابود ساز، و بر ايشان شفقت مفرما بلكه مرد و زن و طفل و شيرخواره و گاو و گوسفند و شتر و الاغ را بكش» یا در تثنیه20: 17-16 دستور میدهد که « اما از شهرهاي اين امتهايي كه يَهُوَه، خدايت، تو را به ملكيت ميدهد، هيچ ذينفس را زنده مگذار. بلكه ايشان را، يعني حتيان و اموريان و كنعانيان و فَرِزّيان و حِوّيان و يبوسيان را، چنانكه يَهُوَه، خدايت، تو را امر فرموده است، بالكل هلاك ساز» اینها دستوراتی است که حضرت عیسی(ع) داده است.
کشتار عجیب مردم هفت شهر
۴۰ پس یوشع تمامی آن زمین یعنی کوهستان و جنوب و هامون و وادیها و جمیع ملوک آنها را زده کسی را باقی نگذاشت و هر ذینفس را هلاک کرده چنانکه یَهُوَه خدای اسرائیل امر فرموده بود. ۴۱ و یوشع ایشان را از قادش برًنیع تا غزّه و تمامی زمین جوشَن را تا جبعون زد. ۴۲ و یوشع جمیع این ملوک و زمین ایشان را در یک وقت گرفت زیرا که یَهُوَه خدای اسرائیل برای اسرائیل جنگ میکرد..(یوشع ۹:۱۰-۴۳)
.اگر درباره ى يكى از شهرهايى كه يهوه خدايت به تو به جهت سكونت مى دهد، خبريابى كه گروهى اوباش با پيشنهاد پرستيدن خدايان بيگانه هم شهريان خود را گمراه كرده اند، اول حقايق را بررسى كنيد...، اگر ديديد حقيقت دارد، البته ساكنان آن شهر و بهايم آن و هرچه در آن است را به دم شمشير هلاك نما... و شهر را با تمامى غنيمتش براى يهوه خدايت، به آتش بالكل بسوزان .سفرتثنیه باب13، آيه ى 13ـ17
المكابيين الثانى ٦:١١ و لجا قوم الى مغاور كانت بالقرب منهم لاقامة السبت سرا فوشي بهم الى فيلبس فاحرقهم بالنار و هم لا يجترئون ان يدافعوا عن انفسهم اجلالا لهذا اليوم العظيم