سوال اگر قرآن تحريف شده باشد آيا اين نافي حكمت خداي متعال در اتمام حجت نيست ( و نقض غرض ) ؟

 

اگر خداوند قران را در سينه راسخين حفظ كرده باشد پس حجتش نقض شده ؟!

 

 

جواب : همانطور كه گفتيم قران در بين قرائات مختلف پخش شده و حجت را بايد با تلاش بيشتر از بين قرائات مختلف مخصوصا قرائت ابن مسعود رض وشواهد ديگر پيدا كرد .

 

 

امير المومنين ع در باره حجت ومصاديقش در نهج البلاغه فرموده :

 

"و لم يخل سبحانه خلقه من نبي مرسل ، او كتاب منزل ، او حجة لازمة ، او محجة قائمة"

(و خداوند متعال كه انسان را روي زمين خلق كرد هيچ وقت زمين را خالي از حجت نگذاشت، و آنان را از پيامبر فرستاده شده يا كتاب نازل شده يا برهان حتمي يا راه استوار(سنت) محروم ننمود.)

 

 

وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ.......

 

اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ

 

 

آرى خداى من ( با تمام اين اوصاف كه گفته آمد باز هم در هيچ عصرى ) زمين از حجّتى كه برپا دارنده دين خدا باشد خالى نيست ، حال آن امام و حجّة يا ( مانند هر يك از ائمّه يازده گانه ) پيدا و مشهود است و يا همچون امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ) ترسان و پنهان است . تا اينكه دلائل و حجج آنها ضايع نگردد .

 

ولکل قوم هاد .....

 

کلمه حجت از نظر لغت به معناي برهان و دليل است ، واگر گفته شود بعد از سقيفه ؛ قران كه حجت بود بدستور عمر تجريد و بدستور عثمان عضين گرديد واين يعني اسقاط حجيت قران پيامبر ، بله اگر امروز ما به قرائات مختلف  وروايات دسترسي نداشتيم ونميتوانستيم به قرائت پيامبر دست پيدا كنيم آنگاه ميگفتيم حجيت قران از بين رفته اما با وجود قرائات مختلف و روايات اگر چه حجت ناقص گشته اما بالكل نابود نشده است .

 

ضمن اينكه بنص فرمايش مولا خداي متعال چندين حجت دارد ، كه يكي از انها قران است و خداي سبحان همواره حجتي دارد كه يا آشكار است يا مخفي .

 

بنابرحديث متواتر ثقلين ، ثقل ثاني نيز حجت هستند وامروز آيات قرآن  بنحو اكمل در صدر حجت دوازدهم است و بنحو كامل نزد شاگردانشان و قرائات مختلف وهمینطور بیا پایین ...

 

 

جواب سوال كسامي كه ميگويند اگر خداوند قران را در سينه راسخين حفظ كرده باشد پس حجتش نقض شده :

 

همانطور كه امروز ما به حجت دوازدهم دسترسي كامل نداريم همانطور هم به قران دسترسي كامل نداريم پس نقض غرض خداوند نشده است !

 

اگر چه خداي متعال فرمود قران هدايت براي ناس ومتقين است اما در سوره نحل هم فرمود وظيفه تبيين و بيان آيات بعهده رسول خدا است وبديهي است پس از رسول خدا بعهده ثقل ثاني يا ولاة امر دين . وبعد از جريانات سقيفه و نهان شدن امام حجت ع ، به تبع آن باطن قران هم  نهان شد و اختلافات تفسيري وديني شديدي بروز كرداما حجت نقض وساقط نشد چرا كه دسترسي به حجت بطور كامل قطع نشده است وحجت آخر هنوز زنده است .

 

 

قران عثمان حجت است یا قران پیامبر ؟!

 

خدای متعال فرموده که ما قران را حفظ میکینم ، شما ببینید با وجود قتل اهل بیت و کودتای سنگین سقیفه و کشتن نوزادی که اسمش علی ع بود وقصد معاویه در دفن نام محمد  ص وعلی ع ،  امروز قرائت ابن مسعود با آوردن اسم علی ع و آل محمد ص از طریق علمای سنی مانند ابن مردویه وسیوطی و شوکانی والوسی بدست ما رسیده است !

 

اما نقد نظر مرحوم فیض :

 

 

لأنه لو كان تطرق التحريف و التغيير في ألفاظ القرآن لم يبق لنا اعتماد على شي ء منه إذ على هذا يحتمل كل آية منه أن تكون محرفة و مغيرة و تكون على خلاف ما أنزله اللَّه فلا يكون القرآن حجة لنا و تنتفي فائدته و فائدة الأمر باتباعه و الوصية به و عرض الأخبار المتعارضة عليه.وافی

 

 


التفسير الصافي - الفيض الكاشاني - ج 1 - ص 51 - 52
(أقول : ويرد على هذا كله إشكال وهو أنه على هذا التقدير لم يبق لنا اعتماد على شئ من القرآن إذ على هذا يحتمل كل آية منه أن يكون محرفا ومغيرا ويكون على خلاف ما أنزل الله فلم يبق لنا في القرآن حجة أصلا فتنتفي فائدته وفائدة الأمر باتباعه والوصية بالتمسك به إلى غير ذلك ، وأيضا قال الله عز وجل : وإنه لكتاب عزيز لا يأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلفه . وقال : إنا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون فكيف يتطرق إليه التحريف والتغيير ، وأيضا قد استفاض عن النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) والأئمة ( عليهم السلام ) حديث عرض الخبر المروي على كتاب الله ليعلم صحته بموافقته له وفساده بمخالفته فإذا كان القرآن الذي بأيدينا محرفا فما فائدة العرض مع أن خبر التحريف مخالف لكتاب الله مكذب له فيجب رده والحكم بفساده أو تأويله . ويخطر بالبال في دفع هذا الاشكال والعلم عند الله أن يقال : إن صحت هذه الأخبار فلعل التغيير إنما وقع فيما لا يخل بالمقصود كثير إخلال كحذف اسم علي وآل محمد ( صلى الله عليهم ) ، وحذف أسماء المنافقين عليهم لعائن الله فإن الانتفاع بعموم اللفظ باق وكحذف بعض الآيات وكتمانه فان الانتفاع بالباقي ‹ صفحة 52 › باق مع أن الأوصياء كانوا يتداركون ما فاتنا منه من هذا القبيل ويدل على هذا قوله ( عليه السلام ) في حديث طلحة : إن أخذتم بما فيه نجوتم من النار ودخلتم الجنة فإن فيه حجتنا وبيان حقنا وفرض طاعتنا .)

 

 


و نقل في كتاب (مجمع البيان )عن الفرّاء أنه يجوزأن يكون الهاء في له راجعة إلى النبي صلّى اللّه عليه و آله ،فكأنه قال:إنّا نزّلنا (القرآن )،و إنّا لمحمد حافظون .

 

 

خوب اساس اختلاف فتاوا بر میگردد به اختلاف منابع وتحلیل آنها ، اشکال مرحوم فیض اینجاست که کلمه قران را به معنی مصحف فعلی گرفته و چنین برداشت کرده که اگر دست روی هر آیه بگذارید محتمل است تحریف شده باشد !

 

در حالیکه قبلا هم گفتیم که اولا  اسم این کتابی که ابوبکر جمع کرد بنص روایات سنت ابتدا مصحف بود نه قران . ثانیا مگر قران مثل تورات دفعتا نازل شده که چنین میگویید ؟ ثالثا قران یکی از حجج الهی است و حجیت آن در زمان غیبت معصوم شریکش با خودش ثابت نمیشود بلکه باید دلیل از خارج قرآن برآن اقامه نمود .

 

رابعا کدام کتاب را در طول تاریخ بشریت سراغ دارید که خالی از اشتباه باشد ؟ مگر شما که تورات را محرّف میدانید به بعضی از آیاتش استناد نمیکنید ونمیکردند ؟

 

 

خامسا اگر شما در یک داروخانه با 10000 دارو یک دارو تاریخ مصرف گذشته باشد آیا همه داروها را بیرون میریزید ؟ مثلا با وجود اختلاف فتاوای مراجع با وجود عدم عصمت آیا به فتوای ایشان عمل نمیکنید ؟ یا عمل به نسخه دکتر با وجود احتمال اشتباه . همانطور که خود مرحوم فیض گفته : فإن الانتفاع بعموم اللفظ باق ... و اختلاف وتفرقه امت اسلام از همان روز اول سقیفه ، بزرگترین دلیل بر نقصان قران مصطلح در استفاده از آنست بدون مفسریا همان ثقل ثانی .

 

در زمینه عرض اخبار هم قبلا گفتیم که مقصود قران عرضه بر قران رسول خدا ص و یا مصحف امام علی ع بود که کامل بود قبل از تجرید عمر وتحریق عثمان .

 

اما مرحوم مجلسی باستناد احادیثی مثل علی مع القران والقرآن مع علی لن یفترقا ، صححه الذهبی ؛ نظرش بر اینست که این قران در اصل مصحف است و قران اصلی نزد ائمه است  همانطور که امام علی ع میگفت من کلام الله ناطق هستم .

 

نتیجه گیری :

 

برای رسیدن به قله کمال اگر بدون رهبر وراهنمای راه رفته شما بتوانید حد اکثر تا نیمه راه می توانید بالا بروید اما برای رسیدن به قله سعادت راهی بجز از دستگیری امامی هادی ندارید همانطور که عرفا نیز از قبل گفته اند : طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ، ظلمات است بترس از خطر گمراهی

 

پس نقض غرضی نشده بلکه بُعد غرض شده بسبب کودتای سهمگین سقیفه و مشکل شدن نیل به نصوص شریعت بواسطه مهجوروعضین ساختن قران محمد ص با قتل وغارت شرکای قران وشیعیانشان .

 

 

بزبان دیگر باید از این قران فعلی یا مصحف عثمان کاملا استفاده کنیم و در آیاتش تدبر نماییم اما استفاده از سایر حجج مانند سنت یا احادیث نیز باعث نیل به نص دین میشود .

 

 

البته اينان اين حرفها را اسلافشان يادشان دادند هنگاميكه بروايت صحيح نزد خودشان جناب عمر دستور تجريد قران محمد ص وعثمان بروايت صحيحين دستور تحريق قرآن محمد را داد ، معاويه لعين گفت كه فقط اخبار زمان عمر را روايت كنيد يعني ابتدا احاديث مخالف را از قران رسول خدا ص حذف كردند بعد گفتند حالا به نسل آينده بگوييد كه مثلا كجاي قران اسم علي ع و آل محمد ص و توسل ومسح و... آمده ؟!

در حاليكه خداي سبحان كه وعده حفظ كتابش را داده امروز بعد از 14 قرن سركوب وخفقان عليه پيامبر واهل بيتش وقتل شيعيانشان قرائت ابن مسعود رض از لابلاي كتب ايشان سر برافراشته كه :

 

 


وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك أن علياً مولى المؤمنين وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس } .



از ابن مسعود در زمینه آیه 67 مائده و احزاب-25 وآل عمران 33 و ال عمران123 با اضافاتی آمده (ان علیا مولی المومنین ، کفی الله المومنین القتال بعلی ، وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ بسيف علی و « قرأت في مصحف عبدالله بن مسعود : إنّ الله اصطفى آدم ونوحاً وآل إبراهيم وآل عمران ـ #وآل محمد ـ على العالمین .
وَقَرَأَ عَبْدُ اللَّهِ: وَآلَ مُحَمَّدٍ عَلَى الْعَالَمِينَ.


وبخاري در صحيحش :

44 - باب قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى ( وَاذْكُرْ فِى الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا ) . ( 45 ) ( إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ ) . ( إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ) إِلَى قَوْلِهِ ( يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ) . قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَآلُ عِمْرَانَ الْمُؤْمِنُونَ مِنْ آلِ إِبْرَاهِيمَ ، وَآلِ عِمْرَانَ ، وَآلِ يَاسِينَ ، وَآلِ مُحَمَّدٍ - صلى الله عليه وسلم - يَقُولُ ( إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ ) وَهُمُ الْمُؤْمِنُونَ ، وَيُقَالُ آلُ يَعْقُوبَ ، أَهْلُ يَعْقُوبَ . فَإِذَا صَغَّرُوا ( آلَ ) ثُمَّ رَدُّوهُ إِلَى الأَصْلِ قَالُوا أُهَيْلٌ .بخاري

وأخرج فرات في تفسيره عن أبي مسلم الخولاني قال: دخل النبي (عليهما السلام) على ‏فاطمة الزهراء (عليها السلام) وعائشة وهما يفتخران وقد احمرَّت وجوههما، فسألهما عن خبرهما ‏فأخبرتاه، فقال النبي(عليهما السلام): يا عائشة أَوَ ما علمتِ أنَّ الله اصطفى آدم ونوحا وآل ‏إبراهيم وآل عمران وعلياً والحسن والحسين وحمزة وجعفر وفاطمة وخديجة على العالمين.‏

ضمن اینکه اکثر قرائات ابن مسعود رض نظیر قرائات ائمه علیهم السلام است .

 

مگر قرآن نفرموده كه اين قران هدي للناس است يعني براي مردم هدايت است پس چرا در اين قران آيات متشابه اورد تا مردم هدايت نشوند وبه فتنه بيفتند ؟!

 

پس خداوند آيات متشابه را در قرآنش آورد تا مردم هميشه به ثقل ثاني كه آگاه به متشابهات هستند متمسك شوند.

 



اتفاقا ميخواهم بگويم كه بر اساس مدارك اهل سنت و حتي شيعه ميتوان به آن آياتيكه بقول عمرو عائشه وعثمان وابوموسي و.... جزو قران رسول الله ص بودند و اسقاط شدند و جزو احاديث قرار گرفتند برسيم !

همانطور كه باسناد صحيح وبدون خدشه اهل سنت روايت كرده اند كه دو سوم يا سه چهارم آيات قران رسول الله ص (وسوره توبه واحزاب)اسقاط شدند و بدستور عمر حديث گرديدند (جردوا القران) بزبان ديگر در زمره روايات (=سنت) قرار گرفتند مانند آيه رجم ورضاع ورغبت وجهاد واسامي 70 منافق كه امام قرطبي وغيره گفتند از قران حذف شدند .

قران فعلي حدود 7000 آيه دارد كه دوسوم محذوفات قران اوليه يا قديمي حدود 10000 آيه ميشود حال ببينيم آيا تعداد احاديث موجود كفاف اين فقدان را ميدهدا يا خير ؟



امام «بخاري»، چنان كه خودش مي گويد: هیچ حدیثی را وارد کتابم نکردم مگر آنکه قبلا غـُسل کردم و دورکعت نماز به جا آوردم. اين كتاب را از بين 600000 حديث تدارك ديده است. مجموع احاديث انتخابي كه در اين كتاب گرد آورده است، با ملاحظۀ تكرار برخي احاديث، شمارشان به 7257 مي رسد. حال اگر از به حساب آوردن مكررات صرف نظر نماييم، تعدادشان نزديك به 4000 را تشكيل مي دهد. علاوه بر احاديث رسول الله (صلی الله عليه وآله سلم)، آثار زيادي از صحابه -رضي الله عنهم- و كبار تابعين نيز در «صحيح بخاري» وجود دارد.



تعداد روایات صحیح بخاری:
صحیح بخاری از 97 کتاب و 3450باب تشکیل شده است؛ البته در مورد تعداد روایات صحیح بخاری بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد، ابن حجر عسقلانی روایات صحیح بخاری را با در نظر گرفتن احادیث تکراری 7397 و با حذف مکررات 2602 حدیث اعلام نموده است.

تعداد روایات صحیح مسلم:
صحیح مسلم در 54 باب در حدود 7275روایت را شامل می گردد. در چاپ تک جلدی دارالفکر تعداد روایات صحیح مسلم 7457 روایت ذکر شده است.

3. جامع و سنن ابوعیسی ترمذی (متوفی 279)؛ که به سبب اشتمال بر احادیث فقهی و غیرفقهی ، به «جامع » شهرت یافته است. سنن ترمذی در چاپ تک جلدی دارالفکر، در پنجاه باب ، مشتمل بر 3981روایت می باشد.


4) سنن ابو داود ، تألیف ابوداود سلیمان بن اشعث سجستانی (متوفی 275)؛ مشتمل بر 5274 حدیث با ذکر مکررات، در 35 کتاب. این کتاب در چاپ دارالکتب العربی در چهار مجلد به چاپ رسیده است.

5) و السنن نسائی: المجتبی، تألیف ابوعبدالرحمان احمدبن شعیب نَسایی (متوفی 303)، مشتمل بر 51 کتاب و 5761 حدیث می باشد.
برخی معتقدند که سنن نسایی پس از صحیحین قرار دارد؛ زیرا کمترین حدیث ضعیف یا راوی مجروح در آن آمده است. البته در تقدیم نسایی بر ابو داود اختلاف است. نسایی پیش از آن ، کتاب السنن الکبری را تدوین کرده بود که جامع بزرگی از احادیث فقهی ، اخلاقی ، اعتقادی و تفسیر است، که مشتمل بر بیش از 11770روایت می باشد. سنن نسائی(المجتبی) در چاپ تک جلدی دارالفکر، مشتمل بر 5769 روایت می باشد.

6) سنن ابن ماجة، تألیف ابوعبداللّه محمدبن یزیدبن عبداللّه بن ماجه قزوینی (متوفی 273 یا 275)؛ مشتمل بر 37 کتاب و 4341 روایت است.
این کتاب با تحقیق محمد فؤاد عبد الباقي، و با احکام البانی بر روایات به چاپ رسیده است که در مجموع البانی حکم به ضعف782 روایت از روایات این کتاب نموده است. این کتاب توسط دار الاحیاء التراث العربی در دو مجلد به چاپ رسیده است.

تعداد حدیثهای سنن چهارگانه به 19637 می رسد ....

 


تا اينجا تعداد احاديث صحاح سته = 34211


کتاب المستدرک علی الصحیحین:
مستدرک در معنای لغوی، اسم مفعول از استدراک و به معنای تکمله زدن بر چیزی یا نوشته‌ای یا کتابی و تصحیح کردن و تکمیل نمودن آن است و معنای اصطلاحی آن در حدیث، به کتابی گفته می‌شود که به عنوان متمّم کتابی دیگر نوشته می‌شود و احادیثی که با شروط کتاب پیشین موافق بوده اما در آن نیامده است را جمع آوری می‌کند. کتاب مستدرک شامل 8881 حدیث است که در 51کتاب و در موضوعاتی که بیشتر، فقهی هستند، جمع آوری شده است. این کتاب اخیرا در چاپ جدیدی در دو مجلد توسط دارالکتب العربی به چاپ رسیده است.

تعداد احاديث مسند با احتساب موارد تکراري به حدود(‏40000‏) چهل هزار حديث و بدون احتساب موارد تکراري به (30000) سي هزار حديث مي رسد. او علاوه بر كتاب مسند خود، كتابهاى ديگرى دربارۂ ناسخ و منسوخ و تفسير قرآن عظیم الشأن و دیګر مسایل اسلامی برشته تحریر درآورده است.



بعضی در تعداد کتب تهذیب گفته ­اند تهذیب مشتمل بر 21 کتاب است و بعضی کتب تهذیب را 23 کتاب ذکر کرده­اند، علت این اختلاف، ادغام بعضی از کتاب­ها با یکدیگر می­باشد. مجموع احادیث کتاب تهذیب حدود 14000 حدیث می­باشد، البته مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی تعداد روایات را 13590 روایت ذکر کرده است که این ممکن است بر طبق بعضی از چاپ­ها باشد. ولی طبق چاپ­های دیگر روایات تهذیب را حدود 13988 روایت ذکر کرده­اند، اگر خواسته باشیم تعداد روایات تهذیب را با کافی مقایسه بکنیم روایات تهذیب حدود 2000 روایت از کافی کمتر است اما تعداد روایات فقهی کتاب تهذیب از روایات فقهی کتاب کافی بیشتر است چون کافی مشتمل بر مباحث اخلاقی و اعتقادی و مباحث دیگر هم می­باشد ولی در تهذیب، بیشترین روایاتی که نقل شده روایات فقهی می­باشد

قاعدتاً کتاب استبصار حتی از نظر تعداد باب­ها و تعداد روایات مختصرتر از کتاب تهذیب است چون وقتی بنا بر این باشد که فقط روایات متعارض جمع شود خود به خود بعضی از ابواب از این کتاب حذف شده چون در همه ابواب و فروع فقهی روایات متعارض وجود ندارد لذا تعداد ابواب در کتاب استبصار تلخیص شده است. تعداد روایات این کتاب حدود 5511 روایت است و همه این روایات هم جزء روایات متعارضه هستند، البته مرحوم شیخ در این کتاب هم بخشی به نام مشیخه در آخر کتاب ذکر کرده­اند که در آن بخش، اتصال اسناد روایات را ذکر کرده­اند و همچنین طرق شیخ طوسی به مشایخ یا اصول معتبری که روایات را از آن­ها اخذ کرده بیان شده است.





مجموع احادیث وسائل الشیعه 35850 حدیث است.

جامع أحادیث الشیعة فی احکام الشریعة، کتابی به زبان عربی حاوی احادیث فقهی که با تلاش و کوشش اسماعیل معزی ملایری و با ابتکار و نظارت آیت الله بروجردی از مراجع تقلید و متوفای ۱۳۴۰ش تألیف شد. این کتاب به دلیل دربرگیری احادیث کتب اربعه، مشهور به جامع الاحادیث بوده و در ۳۱ جلد به چاپ رسیده است.
جامع احادیث الشیعه، طبق شمارشی که در چاپ ۳۱ جلدی آن صورت گرفته، ۴۸,۳۴۲ حدیث دارد.





فقط حدود 100000 حديث از طريق اهل سنت جمع شده است و از طريق شيعه هم حدود 50000 كه تا اينجا تخميني با حذف مكررات 50000 حديث خالص از طريق شيعه وسني موجود است .


آيا اين 50000 حديث كه شامل هزاران حديث قراني مانند قرائات ابن عباس وابن مسعود وابي و ....از آيات قران عهد نبوي هستند ، كفاف آن 10000 آيه ياحديث (دوسوم مفقودي) را نميدهند ؟!

 

 

وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ (من أم) } ... (نساء، 4 / 12)(1)

(4) که سعيد بن منصور روايت کرده است.

يا قرائت ابن عباس ك:

{ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ (في مواسم الحج) } ... (بقره، 2 / 198)(2)

که بخاري آن را روايت کرده است. يا قرائت ابن زبير ك:

{ وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ (ويستعينون بالله علي ما أصابهم) } ... (آلعمران، 3 / 104)

"و بايد از ميان شما، گروهي [مردم را] به نيکي دعوت کنند و به کار شايسته وادارند و از زشتي باز دارند ...".

عمروبن دينار - رضي الله عنه -  {وعثمان }ميگويد: "نميدانم آيا [ويستعينون بالله علي ما أصابهم] قرائت زبير است يا تفسير آن؟ سعيد بن منصور و ابن انباري آن را روايت کرده اند. و ابن انباري عقيده پيدا کرده که [ويستعينون بالله علي ما أصابهم] تفسير است.از كجا فهميدي بما هم بگو ؟؟!!!!

 

 

 

 

 از حسن [بصري] روايت شده ست که قرائت ميکرد:

 

{ وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا (الورود: الدخول) } ... (مريم، 19 / 71)(3)

ابن انباري ميگويد: "ورود" به معناي دخول [= الورود: الدخول]، تفسيري است که از حسن که برخي از راويان در آن دچار اشتباه شده و آن را در قرآن وارد ساخته اند(4).

__________

(1) - و اگر مرد يا زني که از او ارث ميبرند کلاله [= بيفرزند و بيپدر و مادر] باشد و براي او برادر يا خواهري باشد ... .

(2) - نک : بر شما گناهي نيست که [در سفر حج] فضل پروردگارتان [= روزي خويش] را بجوييد ... .

(3) - نک : و هيچ کس از شما نيست مگر [اين که] در آن وارد ميگردد.

(4) – جلال الدين عبدالرحمان السيوطي، الاتقان، ج 1، ص 77.

 

و گفته: حديث آورد براي ما حجاج از ابن جريج از ابن أبي حميد، از حميده دختر أبويونس که گفت: پدرم در سن هشتادسالگي از مصحف عايشه برايم خواند:

«إِنَّ اللَّهَ وملائكته يصلون على النبي يأيها الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا وَعَلَى الَّذِينَ يُصَلُّونَ الصُّفُوفَ الْأُوَلَ» گفته: اين پيش از آن بود که عثمان مصحفها را تغيير دهد (1).

__________

(1)        - يعني: قبل از اينكه مصاحف خاصي كه در دست اشخاص است تغيير يابد؛ چرا كه اكثر صحابه ي كرام مصاحف شخصي داشتند كه در آن غير از آيات قرآن گاهي تفسير و تأويلي را كه از پيامبر عليه السلام و يا از بزرگان صحابه مي شنيدند نيز مي نوشتند. و چون اميرالمؤمنين عثمان - رضي الله عنه - قرآن را جمع نمود، دستور داد اين مصاحف از بين برود؛ تا بعد از گذشت زمان تصور نشود كه تفسيرهاي نوشته شده در مصاحف نيز جزء آيات قرآن است. [مصحح]

{البته چون عثمان ميدانست كه قرآن ابن مسعود و مصحفش در عراق امامت مولا علي ع  وآل محمد ص را اثبات ميكند و اساس خلافت خلفا را ابطال ميكند بهمين جهت در سوختن مصاحف وفرستادن مصحفي مجرد به امصار عجله نمود بروايت فتح الباري و...}

 

4 - كتابت

نوشتن احاديث در مصاحف، طريقه ديگري براي حفظ ((سنت)) در زمان پيامبر -صلي الله عليه وسلم- بود. در اوايل، رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- بنا به مصالحي، صحابه -رضي الله عنهم- را از نوشتن احاديث باز داشته بود (1)، اما بعدها، به محض فراهم آمدن موقعيت و هموار شدن زمينه، به آنها اجازه ي چنين كاري داد و بسياري از صحابه -رضي الله عنهم- احاديث پيامبر را در صحيفه هايي نوشتند.

 

الكتاب: سنّت

در گذرگاه هاي تاريخ

 

(مروري بر سير تاريخي سنّت، عوامل حفظ وروند تدوين حديث)

 

نوشته

محمد سليم آزاد

 

 

درباره ي نقل و روايت به آنها سفارش فرمود كه سخنان وي را به واسطه ي اشخاصي به آيندگان تحويل دهند كه داراي فهم زياد باشند تا بدين وسيله مفهوم و حقيقت سخن باقي بماند ((نضر الله امرءاً اسمع منا حديثاً فحفظه حتي يبلغه غيره، فرب حامل فقه إلى من هو أفقه منه ورب حامل فقه ليس بفقيه)) (ترمذي): شاداب گرداند خداوند مردي را كه حديثي از ما مي شنود و آن را حفظ مي كند تا به ديگران برساند. چه بسيارند دانشمنداني كه دانش را به دانشمندتر از خويش حمل مي كنند و چه بسيارند حمل كنندگان دانش كه دانشمند نيستند.)

 

همچنين ابن جزري در شرح حال ابن مسعود ميگويد: "قرائت عاصم و حمزه و کسايي و خلف و اعمش به او ختم ميشود".غاية النهاية في طبقات القراء، اما وي از تصريح نام ابوعمرو بن علاء غفلت نموده است چه در نظر وي قرائت او، مجموعه گزينشهايي [= اختيار] است از روايتهايي که از استادان فراوانش دريافته است.

 

 

 

وعن إبراهيم بن يزيد النخعي (ت96هـ) أنّه كان يكره أن تكتب الأحاديث في الكراريس، ويقول: يشبّه بالمصاحف .سنن دارمي

 

در جائيكه خليفه مسلمين نميداند اين آيه است يا حديث تكليف عوام معلوم است !!!!!!!

 

 

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ حَازِمٍ ، قَالَ : ثنا أَبُو نُعَيْمٍ ، قَالَ : ثنا عِيسَى بْنُ عُمَرَ الْقَارِئُ ، عَنْ أَبِي عَوْنٍ الثَّقَفِيِّ ، أَنَّهُ سَمِعَ صُبَيْحًا ، قَالَ : سَمِعْتُ عُثْمَانَ ، يَقْرَأُ : " وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيَسْتَعِينُونَ اللَّهَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ "طبري

 

حَدَّثَنا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَفْصٍ قَالَ: حَدَّثَنَا خَلَّادٌ، حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ عُمَرَ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ: أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ صُبَيْحٍ، عَنْ عُثْمَانَ أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقْرَأُ: «وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيَسْتَعِينُونَ اللَّهَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» حَدَّثَنا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا خَلَّادٌ قَالَ: سَمِعْتُ سُفْيَانَ الثَّوْرِيَّ يَسْأَلُهُ عَنْ هَذَا الْحَدِيثِ. المصاحف

 

 

وقال القاضي أبو بكر بن الطيب الباقلاني: «وكان منهم من يقرأ التأويل مع التنزيل، نحو قوله تعالى: وَالصَّلاةِ الْوُسْطى وهي صلاة العصر .

 

آقاي باقلاني از كجا دانستي اين تاويل است وآن تنزيل ؟!

 

چون خود عائشه وحفصه و ابن مسعود و عثمان ميگويند : قرا ونقرء و حتي در مصحف اصحاب چنين نوشته شده بود !!!!!!!!!

 

 

عمربن دينار - ميگويد: "نميدانم آيا [ويستعينون بالله علي ما أصابهم] قرائت زبير است يا تفسير آن؟



پس بقول شاه ولي الله دهلوي خداوند قرانش را در مصاحف صحابه و قراء امت جمع و حفظ كرد نه در يك مصحف و مصاحف صحابه هم مانند ابن مسعود شامل مجموع آيات وروايات بود كه به مجموع آنها قرآن ميگفتند ، وبعدا بدستورسياسي عمر وعثمان تجريد وتحريق گرديد چون حزب سقيفه ديني يهودي ميخواستند بهمين علت احاديث رسول خدا ص را محو نمودند وقرآنش را تجريد تا موافق تورات باشد وعمر هم فقط روي يك أيه رجم  چون در تورات بود حساس بود كه بايد در قران نوشته شود و....