پیامبر ضحوک قتّال !؟
در ادامه بررسی مبانی داعشی شدن اسلام بدست یهود سقیفه به احادیثی خطرناک میرسیم که آبرویی برای اسلام ونبی رحمت ص نگذاشته اند ! قبلا هم احادیثی از طریق اهل سنت دیدیم که پیامبر فرموده بود که من بشمشیر مبعوث شده ام و رزق من در سایه نیزه ام قرار داده شده وحرفه من جهاد وغارت است و ...!!!!
همچنین روایاتی از صحاح سنت مبنی بر زنباره و هوسران بودن پیامبر ص (مانند روایت انس از همبستری با 11 همسرش در یک روز بروایت بخاری و ... و سحر زدگی پیامبر ص و فکر میکرد با زنانش کاری کرده و ...بروایت بخاری و ...) همچنین ماجرای غرانیق که منجر به ایات شیطانی شد که اصلش در صحیح بخاری است و روایت کودک کشی در جنگ بروایت بخاری حدیث 3012 و ...
چه کسانی به پیامبررحمت ص لقب نبی جنگ وانتقام و کشتار دادند ؟ وأنا نبيُّ الملحَمةِ بُعِثتُ بالحصادِ ولم أبعَثْ بالزِّراعَةِالراوي : جبير بن مطعم | المحدث : ابن الملقن | المصدر : شرح البخاري لابن الملقنالصفحة أو الرقم : 20/98 | خلاصة حكم المحدث : إسناده صحيح
یعنی پیامبر گفت من نبی کشتار هستم و مبعوث شده ام برای درو کردن و ذبح نه برای کاشتن
؟؟؟؟؟!!!!! كان رسول اللَّه (صلّى اللَّه عليه و سلم) يسمّي لنا نفسه أسماء فقال: «أنا محمد، و أحمد، و الحاشر، و المقفّي، و نبيّ التوبة، و الملحمة». رواه مسلم ملحمه از لحم به معنی گوشت است و ملحمه یعنی کشتاریکه گوشت انسانها را میریزد و ... نبي الملحمة ": الحرب وموضع القتال مأخوذ من اشتباك الناس واختلاطهم فيها كاشتباك لحمة الثوب بالسدي. وقيل: هو كثرة لحوم القتلى فيها، ومعنى نبي الملحمة نبي القتال، وهو كقوله الآخر: " بعثت بالسيف ". " نبي الملاحم ": جمع ملحمة وسبق بيانها.نام کتاب : سبل الهدى والرشاد نویسنده : الصالحي الشامي ذكرها البيهقي في "دلائله"، وفي رواية: وأنا نبي الملحمة بعثت بالحصاد ولم أبعث بالزراعة. أفادها ابن دحية في "المستوفى في أسماء المصطفى" من حديث ابن عيينة، عن الزهري، عن محمد بن جبير، عن أبيه وهذا إسناد صحيح.
وقرطبی در تفسیرش اورده :واهجرهم هجرا جميلا " أي تجاوز عنهم يا محمد، واعفو عفوا حسنا، ثم نسخ بالسيف. قال قتادة: نسخه قوله: " فخذوهم واقتلوهم حيث ثقفتموهم ". وأن النبي صلى الله عليه وسلم فال لهم: " لقد جئتكم بالذبح وبعثت بالحصاد [4] ولم أبعث بالزراعة "، قاله عكرمة ومجاهد. وقيل: ليس بمنسوخ، وأنه أمر بالصفح في نفسه فيما بينه وبينهم. والصفح: الاعراض، عن الحسن وغيره.[4] كذا في الأصول وتفسير الطبري. وفى الكتاب الجامع الصغير: " بالجهاد ".
قبلا هم دیدیم که سلفیه وزیدیه معتقدند همه ایات صلح و عفو گذشت قران با ایه سیف منسوخ گشته اند !!!!
در ادامه سلسله بحثهای تحریف اسلام بدست حزب یهود سقیفه به احادیثی دیگر میرسیم که حاوی تزریق خشونت حداکثری در بین مسلمین هستند تا چهره اسلام رحمانی را مخدوش سازند :
حَدَّثَنَا وَكِيعٌ قَالَ: ثنا الْمَسْعُودِيُّ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ: بَعَثَ النَّبِي- سَرِيَّةً فَطَلَبُوا رَجُلًا فَصَعِدَ شَجَرَةً فَأَحْرَقُوهَا بِالنَّارِ فَلَمَّا قَدِمُوا عَلَى النَّبِي- أَخْبَرُوهُ بِذَلِكَ، فَتَغَيَّرَ وَجْهُ رَسُولِ اللَّهِ- وَقَالَ: «إِنِّي لَمْ أُبْعَثْ أُعَذِّبُ بِعَذَابِ اللَّهِ، إِنَّمَا بُعِثْتُ بِضَرْبِ الرِّقَابِ، وَشَدِّ الْوَثَاقِ
ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد، المصنف في الأحادیث و الآثار، ج6، ص485؛
وکیع برای ما نقل کرد که تعریف کرده است مسعودی از قاسم بن عبدالرحمن که گفت: «پیامبر- گروهی را برای سریهای فرستادند و فردی [از کافران که فرار کرد] از درختی بالا رفت. افراد، درخت را آتش زدند. وقتی محضر پیامبر- رسیدند و ایشان را از این رویداد باخبر ساختند، رنگ چهرۀ پیامبر- تغییر کرد و فرمودند: "من مبعوث نشدهام که به عذابِ خداوند عذاب دهم؛ بلکه به گردنزدن و محکم بستن آنها مبعوث شدهام"»
و أخرج ابن أبى شيبة و ابن جرير عن القاسم بن عبد الرحمن رضى الله عنه قال بعث النبي صلى الله عليه و سلم سرية فطلبوا رجلا فصعد شجرة فاحرقوها بالنار فلما قدموا على النبي صلى الله عليه و سلم أخبروه بذلك فتغير وجه رسول الله صلى الله عليه و سلم و قال انى لم أبعث أعذب بعذاب الله انما بعثت بضرب الرقاب و شد الوثاق
وروایت زیر که در مسند احمد حنبل وصحیح ابن حبان و ...امده :
حدثنا أبو خيثمة، حدثنا يعقوب بن إبراهيم بن سعد، حدثنا أبي، عن ابن إسحاق، حدثني يحيى بن عروة، عن أبيه، عن عبدالله بن عمرو، قال: قلت: ما أكثر ما رأيت قريشا أصابت من رسول الله-، فيما كانت تظهر من عداوته؟ قال: قد حضرتهم وقد اجتمع أشرافهم في الحجر، فذكروا رسول الله-، فقالوا: ما رأينا مثل ما صبرنا عليه من هذا الرجل قط، سفه أحلامنا، وشتم آباءنا، وعاب ديننا، وفرق جماعتنا، وسب آلهتنا، لقد صبرنا منه. فلما أن مر بهم غمزوه ببعض القول، قال: وعرفت ذلك في وجهه، ثم مضى-، فلما مر بهم الثانية غمزوه بمثلها، فعرفت ذلك في وجهه، ثم مضى-، فمر بهم الثالثة، غمزوه بمثلها، ثم قال: «أتسمعون يا معشر قريش أما والذي نفس محمد بيده، لقد جئتكم بالذبح»؛
عروة بن زبیر از پدرش نقل کرد که از عبدالله بن عمرو پرسیده است: «بیشترین چیزی [آزار و اذیتی] که از قریش نسبت به پیامبر- دیدی چه بود؟» وی پاسخ داد: «بزرگان قریش را دیدم که در کنار حجرالأسود جمع شده بودند و دربارۀ رسول خدا- سخن میگفتند. با خود میگفتند که تا به حال برای ما سابقه نداشته است که در مقابل شخصی که افکار ما را باطل میداند، پدرانِ ما را شماتت میکند، دین ما را مسخره میکند، باعث افتراق ما گردیده است و خدایان ما را سب میکند تا این اندازه صبر کنیم که برای محمد [-] صبر کردیم». در این هنگام بود که پیامبر- برای طواف وارد مسجدالحرام شد و آنان با سخنهای زشت او را اذیت میکردند و حالت ناراحتی در صورت او نمایان بود و این عمل را تا سه مرتبه تکرار کردند. پس از آن، پیامبر- خطاب به آنان فرمودند: «ای بزرگان قریش، به خدایی که جان محمد در دست او است، حتماً برای ذبح شما بهسوی شما خواهم آمد».
ودر سوره قتال یا محمد هم ایه 4 فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ ...امده است که بروایت مولا ع در باره بنی امیه ودشمنان پیامبرص هست .
همچنین قتال جنگی دوطرفه است وبا قتل فرق دارد باب مفاعله وفعال .و نباید مثل داعش تفسیر کرد که لقیتم یعنی هر گاه ملاقات کردید بکشید بلکه در جنگ با اذن معصوم باید کشت .
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- سُورَهًُْ مُحَمَّدٍ آیَهًٌْ فِینَا، وَ آیَهًٌْ فِی بَنِیأُمَیَّهًْ.
امام علی (علیه السلام)- در سورهی محمّد یک آیه دربارهی ما است و یک آیه دربارهی بنیامیّه.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۳۰۶
البرهان/ شواهدالتنزیل، ج۲، ص۲۴۱/ البرهان
ألا يا معشر قريش! أما والذي نفسي بيده لقد جئتكم بالذبح؛
ازدی، ابوجندل، تحریض المجاهدین الأبطال علی إحیاء السنة الإغتیال، ص5.
آگاه باشید ای قریش! قسم به کسی که جانم در دست اوست، حتماً برای ذبح شما، بهسوی شما خواهم آمد.
مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ(؛
براى هيچ پيامبرى سزاوار نیست كه اسير داشته باشد تا بر روى زمين كشتار بسيار كند. شما متاع اين جهانى را مىخواهيد و خدا آخرت را مىخواهد و او پيروزمند و حكيم است.
تكفيریها با استناد به این آیه قائلاند که پیامبر ص، در روز بدر نظر عمر بن خطاب را در مورد اسیران جنگی پرسیدند و او نیز در پاسخ گفت: «باید آنها را گردن بزنیم» و این آیه نیز در تأیید سخن عمر نازل شد؛ ازاینرو، میتوان سر اسیر را از تن جدا کرد
أَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مُرَّةَ، عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ، عَنْ عَبْدِاللَّهِ، قَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ بَدْرٍ قَالَ رَسُولُ اللَّه-: «مَا تَقُولُونَ فِي هَؤُلَاءِ الْأُسَارَی؟ [...] أَنْتُمْ عَالَةٌ، فَلَا يَنْفَلِتَنَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ إِلَّا بِفِدَاءٍ أَوْ ضَرْبَةِ عُنُقٍ
عبدالله بن مسعود نقل میکند که در روز بدر پیامبر گرامی اسلام- (خطاب به اصحاب) فرمودند: «نظر شما در مورد این اسیران چیست؟ [...] شما فقیرید. هیچیک از اینها آزاد نمیشود؛ مگر اینکه فدیه بدهد یا گردنش زده شود».
ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد، مسند إبن أبي شیبة، ج7، ص357؛ ابنحنبل، احمد، مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص140.
همچنین روایت کرده اند که یکی از القاب نبی مکرم ص ضحوک قتال بوده یعنی جلاد وادمکشی که زیاد میکشد زیاد میخندد !!!!
وَمِنْ أَسْمَائِهِ: الضَّحُوكُ، وَالْقَتَّالُ . جَاءَ فِي بَعْضِ الْآثَارِ عَنْهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «أَنَا الضَّحُوكُ أَنَا الْقَتَّالُ» . وَقَالَ ابْنُ مَسْعُودٍ: حَدَّثَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ الصَّادِقُ الْمَصْدُوقُ، وَفِي التَّوْرَاةِ فِيمَا بَلَغَنَا أَنَّهُ حِرْزٌ لِلْأُمِّيِّينَ، وَأَنَّ اسْمَهُ الْمُتَوَكِّلُ.
نام کتاب : تاريخ الاسلام - ت تدمري نویسنده : الذهبي، شمس الدين جلد : 1 صفحه : 32
"الضحوك" روى ابن فارس عن ابن عباس، قال: اسم النبي صلى الله عليه وسلم في التوراة الضحوك القتال يركب البعير ويلبس الشملة ويجتزي بالكسرة سيفه على عاتقه.
نام کتاب : شرح الزرقاني علي المواهب اللدنيه بالمنح المحمديه نویسنده : الزرقاني، محمد بن عبد الباقي جلد : 4 صفحه : 202
اسامة بن لادن: «الحمد لله على كل حال، والصلاة والسلام على الضحوك القتال»؛ شکر خداوند را در همه حال، و درود و سلام بر کسیکه بسیار می خندید و بسیار می کشت
ابن تیمیه این روایت را در کتبش مانند منهاج السنه و سارم المسلول و درء التعارض العقل و النقل و مجموع الفتاوی خود آورده است. وی در باب بیان اسماء پیامبر این روایت را اینگونه آورده:« قال(صلی الله علیه وسلم)أنا الضحوك القتال انا نبي الرحمة أنا نبي الملحمة
ابن کثیرشاگرد ابن تیمیه نیز در ذیل آیه 123 توبه در باب بیان ایجاد شدت در مقابل دشمن اين روايت را ذکر کرده است:« أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: «أنا الضحوك القتال
ایا چنین روایاتی از شیعه سراغ دارید ؟
وپیام زیر از یک مجاهد سلفی تکفیری که بر پیامبر ص با نام ضحوک قتال سلام میفرستد :
ای مُرَدَّد، این یک فریضه است
(پیام شهید ابودجانه خراسانی در شب عملیات استشهادی علیه ماموران سازمان “سیا” در پایگاه خوست)
به قلم: ابودجانة الخراسانی تقبله الله
ترجمه: ع و ج
ارائه دهنده : معتصم هورامی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الواحد المتعال و الصلاة والسلام علی الضحوک القتال سیدنا محمد و علی آله و صحبه أجمعین و من سار علی هدیهم إلی یوم الدین.
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛
این نامهی کوتاهی است برای تشویق به جهاد فی سبیل الله، برای مسلمانی که میان عزت شرکت در جهاد و ذلت خانهنشینی، در شک و تردید به سر میبرد.
برادر مسلمانم بدان که؛ من این نامه را به تو اختصاص دادهام چون یقین دارم که تو نزدیکترین مردم به مجاهدین فی سبیل الله میباشی، هیچ مجاهدی به میادین جهاد روی نمیآورد، جز اینکه این مرحله تردید و کلنجار رفتن با خود، را تجربه میکند، اما برای برخی این تردیدها فقط چند روز یا چند ساعت یا چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد و برای برخی آنقدر طول میکشد که تمام عمرش هم برای اتخاذ تصمصم قطعی کافی نمیشود.
http://ketabwasaif.com/2017/05/08/%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%8F%D8%B1%D9%8E%D8%AF%D9%91%D9%8E%D8%AF%D8%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%B6%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/
درباره لقبی که سلفیه به پیامبرص داده اند که ضحوک قتّال است باید دانست همه این روایات در کتب شیعه مرسل هستند فقط یک روایت مسند (البته بهتر بگوییم مرسل) اوردید که انهم در رجالش حریز هست و حریز یک فرد تند رو و انقلابی بوده که بدون اذن امام زمانش شمشیر میکشیده وآتش به اختیار بوده بخاطر همین روحیه انقلابیش مطرود امام صادق ع گشته بود ؛ وقال النّجاشیّ: کان حریز ممّن شهر السّیف فی قتال الخوارج بسجستان فی حیاه أبی عبداللّه علیه السلام. وروی أ نّه جفاه وحجبه عنه .
پس این حدیث ضحوک قتّال بودن پیامبرص چون موید خشونت وی هست اگر از شیعه امامی دیگری بسند صحیح نقل میشد قابل قبول بود .
!
عجب نجاشی برای برخی میگه ثقه ثقه ولی حتی یکبار برای حریز نمیگه و میگه مطرود امام صادق ع بوده !
وقتی حدیثی منطبق بر عقیده فرد هست همچنین معلوم نیست مباشرتا از امام شنیده یا با واسطه ، باید احتیاط کرد .. حریز ادم جنگی بوده و این روایتش هم شبیه روایت عمریه از تورات هست و خشونت و جنگ و شمشیر ...ومخالف با ایات نبی رحمت ص و اخبار دیگر
اما درایة الحدیث : جالبست خود حریز روایت کرده :
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كَثْرَةُ اَلضَّحِكِ تُمِيتُ اَلْقَلْبَ وَ قَالَ كَثْرَةُ اَلضَّحِكِ تَمِيثُ اَلدِّينَ كَمَا يَمِيثُ اَلْمَاءُ اَلْمِلْحَ . کافی
امام صادق علیهالسلام فرمود: «کَثرةُ الضحک تمیتُ القلب و کثرة الضحک تمیت الدین کما یمیت الماء المِلحْ زیاد خنده کردن، جان را مىمیراند و افراط در خنده، دین را ذوب و نابود مىکند چنانچه آب، نمک را ذوب مىکند.»
حال چگونه پیامبر ص ضحوک است یعنی زیاد میخندد؟؟!!
درباره حریز بن عبداللّه سجستانى نوشته اند
حَمْدَوَيْهِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ، اسْتَأْذَنَ فَضْلُ الْبَقْبَاقُ لِحَرِيزٍ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَلَمْ يَأْذَنْ لَهُ، فَعَاوَدَهُ فَلَمْ يَأْذَنْ لَهُ، فَقَالَ لَهُ أَيُّ شَيْءٍ لِلرَّجُلِ أَنْ يَبْلُغَ مِنْ عُقُوبَةِ غُلَامِهِ قَالَ عَلَى قَدْرِ جَرِيرَتِهِ، فَقَالَ قَدْ عَاقَبْتَ وَ اللَّهِ حَرِيزاً بِأَعْظَمَ مِمَّا صَنَعَ! فَقَالَ وَيْحَكَ أَنَا فَعَلْتُ ذَاكَ أَنَّ حَرِيزاً جَرَّدَ السَّيْفَ، قَالَ، ثُمَّ قَالَ: لَوْ كَانَ حُذَيْفَةُ، مَا عَاوَدَنِي فِيهِ بَعْدَ أَنْ قُلْتُ لَهُ.
محمد بن مسعود، قال: حدثني محمد بن نصير، قال: حدثني محمد ابن عيسى، عن يونس، قال، لم يسمع حريز بن عبد اللّه من أبي عبد اللّه عليه السّلام الا حديثا أو حديثين،(کشی ج۲ص۶۸۰)
وکان ممن شهر السیف فى قتال الخوارج بسجستان فى حیاة ابى عبداللّه علیه السلام وروى أنه جفاه وحجبه عنه.)
گفته اند: از امام صادق(ع) روایت مى کرده است. یونس مى گوید: از امام صادق(ع) دو حدیث بیشتر از وى شنیده نشده است [در حالى که کتابهاى روایى از احادیث این مرد پر است. به دویست مى رسد.] و برخى گفته اند از امام موسى کاظم(ع) روایت
مى کرده که این ثابت نیست. او علیه خوارج شمشیر کشیده و حکم ترور صادر کرده بود. از این روى امام صادق(ع) او را به منزلش راه نمى داده و او را طرد مى کرده است.
کشی و نجاشی به جرح او گراییده اند
ولی وقتی کشی به سند صحیح از یونس بن عبدالرحمن جلیل القدر چنین مطلبی نقل می کند لاأقل با ظهور در نقل مباشری از امام علیه السلام، معارضه می کند.بزبان دیگر بیشتر احادیث حریز مرسل هستند چون واسطه که معمولا زراره بوده حذف شده است .
مطابق برخی روایات، ابوالعباس بقباق جهت پذیرش حریز از سوی امام)ع( مکرر وساطت کرد و امام)ع( علاوه بر نپذیرفتن وساطت، واسطه را نیز توبیخ نمود.کافی و کشی
... حتی اورده اند که یکی حدیث مستقیم شنیده (ابن طاوس در جمال الاسبوع بلفظ : یا حریز) و بقیه با واسطه زراره و ... بوده که باصطلاح محدثین تعلیق در انتهای سند یا ارسال صورت گرفته است .
ومرسل دیگری :
(طبرسى با سند خود) عن محمد بن جمهور، عن حماد بن عیسى، عن حریز، عن رجل، عن أبی جعفر (ع) ، أنه قال: «یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا- قال- یقول الأول للثانی». (مجمع البیان)
البته وجود متابع برای خبر بقباق و حسنه بودن آن خبر، تضعیف سندی اخبار جرح آمیز را با تأمل مواجه میسازد.کافی
زید بن علی)ع( گفته بود: هرکس دنبال جهاد است پیش من آید و هرکه در پی علم است نزد برادرزادهام جعفر رود.کفایة الاثر
روزي سليمان بن امام صادق (ع) عرض کرد: گروه زيديه مردمي معروف و با تجربه هستند، و در نزد آنان هيچ کس از خاندان پيامبر (ص) محبوبتر از شما نيست، اگر صلاح بدانيد آنان را به خود نزديک کنيد. حضرت فرمود: اي سليمان! اگر اين کم خردان بخواهند ما را از علم خود باز داشته (انکار علم ما کرده) و ما را به سوي ناداني خود کشند، هيچ خوشامدي بر آنان مباد، ولي اگر بخواهند گفتار ما را گوش کنند و چشم به راه فرج ما باشند، بفرمايند.کافی
على بن ابراهیم قمى عن ابیه عن حماد عن حریز عن ابى عبداللّه:
(اهدنا الصراط المستقیم صراط من انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم وغیر الضّالّین.فصل الخطاب و ...
اما دوست حریز که بود ؟
کشی از عمار سجستانی اورده من همراه ابوبجیر عبدالله نجاشی از سجستان به سوی مکه حرکت کردم و او عقیده زیدیه داشت . وقتی به مدینه رسیدیم ، من به محضر امام جعفرصادق علیه السلام مشرف شدم و او نزد عبدالله بن حسن رفت . زمانی که ازملاقات عبدالله بن حسن برگشت ، او را آزرده خاطر دیدم و از شدت نگرانی در بستر خود آرام نمی گرفت . گفتم : ای ابوبجیر ! چه شده است ؟ در پاسخ گفت : فردا صبح اگر زنده ماندیم و خداوند خواست ، برایم اجازه ملاقات با پیشوایت را بگیر !
صبح زود بر حضرت وارد شدم و عرض کردم : عبدالله نجاشی که عقیده زیدی دارد از من اجازه شرفیابی به محضر مبارک شما را خواسته است ، چه می فرمایید ؟ حضرت اجازه ورود دادند . عبدالله داخل منزل شد و نزدیک امام رفت و خطاب به حضرت عرض کرد : فدایت شوم ! من پیوسته اقرار به برتری و فضیلت شما خاندان دارم و حق را با شما می بینم نه دیگران . من سیزده نفر از خوارج را از بین بردم که تمام آنها از
علی بن ابی طالب علیه السلام بیزاری می جستند . نظر مبارک را نسبت به کاری که انجام داده ام می خواهم .
حضرت به عبدالله گفت : آیا این سؤال را از دیگری هم کرده ای ؟ گفت : آری ، از عبدالله بن حسن سؤال کردم و او جوابی نداشت و در نظرش سؤال بسیار مشکلی آمد . حضرت به عبدالله گفت : تو در دنیا و آخرت گرفتار هستی !
به امام عرض کردم : فدایت شوم ! چرا ؟ و حال آن که آنها در مورد مولا علی علیه السلام خروج و تجاوز از حد کردند !
حضرت به عبدالله گفت : ای ابوبجیر ! چگونه آن ها را کشتی ؟ گفت : بعضی از آن ها را در حالی که داشتند از نردبان به پشت بام می رفتند ناگاه زدم و کشتم . بعضی را شبانه جلوی در منزلش خواستم و همین که در برابر من قرار گرفتند ، کشتم ! بعضی را که همراهم در بین راه غافل بودند کشتم ودر نهایت ، تمام آن ها را مخفیانه از بین بردم .
حضرت فرمود : ای ابوبجیر ! اگر آن ها را به دستور امام می کشتی ، چیزی بر تو نبود و معذور بودی ، ولی چون بر امام پیشی گرفتی باید سیزده گوسفند ( به شمارش کشته شدگان ) در صحرای منی بکشی و صدقه دهی و جز این چیزی بر تو نیست . عمار می گوید : وقتی از محضر امام برگشتیم ، ابوبجیر به من گفت : ای عمار ! گواهی می دهم که امام صادق علیه السلام عالم آل محمد صلی الله علیه وآله است . آن کسی که من قبلا به دنبالش بودم باطل بود و این امام
است که پیشوا و حاکم راستین است
مرحوم صاحب معالم در منتقی الجمان جلد 3 صفحه 181 می فرماید: طریقه قدما در کتب روایی تعلیق سند بوده است «و المستخرجون للروایات من تلک الکتب کانوا قد یغفلون عن ذلک احیاناً»
نکته: این که گاهی کلینی در یکجا از حریز از امام علیه السلام و در جای دیگر از حریز از زراره از امام علیه السلام نقل می کند ممکن است به جهت اشتباه یا اختلاف نسخه بوده باشد.
در حالی که آقای سیستانی بر اساس این که کشی شهادت داده است که حریز تنها یک یا دو روایت از امام صادق علیه السلام شنیده است، بگوید که حریز قلیل الروایه از امام صادق علیه السلام بوده است و لذا روایت محل بحث ظهور ندارد در این که مراد از «قال حریز فقال» نقل از امام صادق علیه السلام باشد و شاید از زراره نقل روایت کرده است و فتوای زراره را بیان کرده باشد. ولی به نظر ما وثوق نوعی خطای به شهادت کشی وجود دارد.استاد شهیدی
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
واما تضاد روایات فوق با ایات قران :
وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلينَ [35 انعام]
و اگر اعراض و بىاعتنايى آنان (كافران) بر تو سنگين است (و مىخواهى به هر وسيله آنان را به راه آورى، ببين) اگر بتوانى سوراخى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا آيهاى (ديگر) برايشان بياورى (پس بياور ولى بدان كه باز هم ايمان نخواهند آورد) و اگر خدا خواسته بود همهى آنان را بر هدايت گرد مىآورد (ولى سنّت الهى بر هدايت اجبارى نيست) پس هرگز از جاهلان مباش.
الله متعال به پیامبرش میگوید از جاهلان نباش ! یعنی کسیکه بزور میخواهد مردم را مسلمان کند یا معتقد به اجبار است جاهل است !
وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفينَ [118هود]
و اگر پروردگارت مىخواست، همهی مردم را [به اجبار] امّت واحدى [بدون هیچگونه اختلاف] قرار مىداد؛ ولى آنها همواره با هم اختلاف دارند؛
إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ [119]
مگر کسى را که پروردگارت رحم کند؛ و براى همین [پذیرش رحمت] آنها را آفرید. و وعدهی پروردگارت قطعى شده که: دوزخ را از همه [سرکشان و طاغیان] جنّ و انس پُر خواهم کرد.
فرق قیامهای متصل به ظهور امام مهدی ع و قیامهای در زمان ائمه با قیامهای دیگر در اینست که مثلا یمانی حکومتش را تحویل امام مهدی ع میدهد و زیدین علی هم اگر پیروز میشد حکومتش را به امام صادق ع میداد ولی بقیه قیامها اینطور نیستند ضمن اینکه مکرر گفتیم کسیکه حکومت میکند باید ناسخ ومنسوخ قران را بشناسد تا مرتکب گناه نشود .
تفاوت عقیده احمد حنبل با ابوحنیفه در زمینه جهاد :
احمد حنبل و همفکران او، ابوبکر خلال، ضمن بابی تحت عنوان «باب الانکار علی من خرج علی السلطان» آورده است (السنه، ۱ – ۳، ص ۱۳۰). یک نمونه از اخبار وی این است که از قول سعید بن جبیر (که سال ۹۴ یا ۹۵ به دست حجاج کشته شد) نقل کرد که گفت: إنّ من المعروف ما لا یؤمر إلا بالسیف، برخی از معروف ها، جز با شمشیر محقق نخواهد شد. وقتی این سخن را برای احمد حنبل بازگو کردند، گفت: «لم یرض فعله». کار او [در خروج بر ائمه] مورد تأیید نیست (السنه، همان، ص ۱۳۱). احمد بن حنبل که شکل دهنده اصلی به تئوری های اهل سنت در مسائل مختلف از توحید و ایمان تا فقه سیاسی است، در این زمینه توصیه های مکرر دارد. ابوبکر مروذی گوید: از ابن حنبل شنیدم که «یأمر بکَفّ الدماء، و ینکر الخروج انکارا شدیدا». (السنه، همان، ص ۱۳۱). مجاهد و ابراهیم نخعی هم خون ریزی در فتنه را خوش نداشتند (ص ۱۳۲). زمانی هم در بغداد، گروهی قصد خروج داشتند، در این باره از احمد حنبل پرسیدند، گفت: لا أری ذلک، و لا آمر به»، او افزود: صبر در آنچه هستیم، بهتر از فتنه ای است که جان و مال مردم در آن به هدر می رود. سپس یاد از فتنه های گذشته کرد که در آنها چه بر سر مردم آمد. سوال کننده می گوید وضع مردم را که می بینید. گفت: درست است، این هم فتنه است، اما فتنه خاص است؛ وقتی پای شمشیر به میان آمد، عمّت الفتنه و انقطعت النسل. بنابر این صبر بهتر است؛ دین تو هم سالم می ماند. به هر روی، احمد، «ینکر الخروج علی الائمه» (السنه، همان، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۳).
در میان غلات شیعه هم باور به استفاده از «زور» یا همان شمشیر برای اصلاحات مورد نظر آنان وجود داشت. سعد بن عبدالله اشعری در شرح عقاید خطابیه، این را می افزاید که این جماعت «استحلّوا مع ذلک استعراض الناس بالسیف و سفک دمائهم، و أخذ اموالهم، والشهاده علیهم بالکفر و الشرک» درست همان طور که در مذهب بیهسیه و ازارقه از خوارج این مدعیات وجود دارد، و دلیلشان هم آیه «فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم» و … است (المقالات و الفرق، ص ۸۵)
اوزاعی در باره ابوحنیفه می گفت: «رجل یری السیف فی امّه محمد». (تاریخ بغداد: ۱۳/۳۸۳ ـ ۳۸۴). در مورد دیگری در باره همین ابوحنیفه گفته می شود: «کان ابوحنیفه مرجئا یری السیف» (تاریخ بغداد: ۱۳/۳۸۵).اهل خراسان می گفتند: ابوحنیفه جهمی و مرجئی و «یری السیف ایضا». (تاریخ بغداد: ۱۳/۳۸۵).
زمانی همین سلیمان بن خالد زیدی نزد امام آمده بود و از ایشان می خواست زیدیه را به خود نزدیک کند، امام نپذیرفت و فرمود: «یَا سُلَیْمَانَ بْنَ خَالِدٍ إِنْ کَانَ هَؤُلَاءِ السُّفَهَاءُ یُرِیدُونَ أَنْ یَصُدُّونَا عَنْ عِلْمِنَا إِلَی جَهْلِهِمْ فَلَا مَرْحَباً بِهِمْ وَ لَا أَهْلًا وَ إِنْ کَانُوا یَسْمَعُونَ قَوْلَنَا وَ یَنْتَظِرُونَ أَمْرَنَا فَلَا بَأْسَ».(کافی:۱۵/۳۸۱). اینها سفیهانی هستند که می خواهند راه علم را با جهل خود بر ما ببندند. به آنها خوش آمد نمی گوییم. اگر سخن ما را بشنوند و منتظر امر ما باشند، اشکالی ندارد (بیایند).
«زید بن علی (ع) مردی انقلابی بود، به طوری که حتی تعبیر «لباس التقوی» در قرآن را به «سلاح نظامی» تفسیر می کرد و می گفت مقصود از آن «لباس السلاح فی سبیل الله» است. (دعائم الاسلام: ۱/۳۴۴) امامیه این روش را نمی پذیرفتند».
شباهت فکری زید بن علی با ابوحنیفه حکایت از ان دارد که هر دوی اینها بعلت نشناختن منسوخات ایات قران در دام جهاد وقتال افتاده اند همانگونه که امام صادق ع به ابوحنیفه گفتند تو ناسخ ومنسوخ قران را نمیشناسی و فقط ذریه خاص پیامبر ص بر این مهم اطلاع دارند .
وكان مذهبه مشهورًا في قتال الظلمة وأئمة الجور، ولذلك قال الأوزاعي احتملنا أبا حنيفة على كل شيء حتى جاءنا بالسيف، -يعني قتال الظلمة- فلم نحتمله
أحمد بن علي أبو بكر الرازي، الجصاص الحنفي، أحكام القرآن، ج1 ص 81.
جنگهای بدون اذن ائمه باعث محدودیت های بیشتر و شاید بتوان گفت که یکی از عللی که منصور به خود جرأت داد به جان مبارک امام صادق متعرض شود همین قیامهای نسنجیده توسط برخی از خویشان امام بود.
عن أبي موسى الأشعري -رضي الله عنه- عن النبي -صلى الله عليه وسلم- قال: «مَنْ حَمَلَ عَلَيْنَا السِّلاحَ فَلَيْسَ مِنَّا».
[صحيح] - [متفق عليه]
فِي حَدِيث سَلَمَة بْن الْأَكْوَع عِنْدَ مُسْلِم "" مَنْ سَلَّ عَلَيْنَا السَّيْف
رسول الله (ص ) میفرماید ( لایحل لمسلم ان یروع مسلما ) حلال نیست بر مسلمانان که مسلمان دیگری را بترسانند ( ابوداود حدیث شماره ۵۰۰۴ ) وقتی که ترساندن مسلمان حرام باشد پس کشتن او به طریق اولی و حتمی حرام و ناروا است.
پس همانطور که مکرر گفتیم در ایات و روایات خشن باید احتیاط کرد چرا که ناسخ ومنسوخ دارند و بعد از تحریف بزرگ دین که از سقیفه شروع شد بسیاری از حقایق مسائل برما مخفی است تا ظهور حضرت مهدی عج که یاتی بکتاب جدید وامر جدید .