در خطبه ۲۷ نهج البلاغه آن حضرت در ماجرای حمله سربازان غارتگر معاویه به شهر انبار و سرقت جواهرات یک بانوی غیر مسلمان که در سایه حکومت اسلامی زندگی می کرد، آن چنان برآشفت که فرمود: «فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً؛ اگر در این حادثة تلخ، مسلمانی از غصه بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من چنین امری سزاوار است.»

 

واوج انسانیت در عمق جاهلیت.

نامه ۵۳ نهج البلاغه: واشعر قلبک الرحمه الرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم و لاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق.

مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار داده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو و دسته دیگر #همانند تو در آفرینش می باشند .

 

 

 

سوختن وآتش زدن مردم توسط حزب ‫#‏سقیفه در مقابل محبت ومهربانی امیر المومنین ع در گرفتن زکات :

همانطور که میدانیم اسلام نبوی علوی با اسلام عمری اموی تفاوتهای اساسی دارد وتوسط حزب  یهودی سقیفه خشونت یهودیان اسلام را یهودی نمود مثلا در جریان اعزام خالد بن ولید برای اخذ زکات در زمان ابوبکر وقتل مالک وکشتار فجیع یارانش وتجاوز به زنش کجا و سیره علی ع کجا :

يك نمونه در گرفتن زكات بشيوه عمري و ديگري بشيوه علوي ببينيم وقضاوت با شما :

مرحوم کلینی باسناد صحیح روایت کرده : علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن بريد بن معاوية قال: سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول: بعث أمير المؤمنين صلوات الله عليه مصدقا من الكوفة إلى باديتها فقال له: ياعبدالله انطلق وعليك بتقوى الله وحده لا شريك له ولا تؤثرن دنياك على آخرتك وكن حافظا لما ائتمنتك عليه، راعيا لحق الله فيه حتى تأتي نادي بني فلان (2) فإذا قدمت فأنزل بمائهم من غير أن تخالط أبياتهم ثم امض إليهم بسكينة ووقار حتى تقوم بينهم وتسلم عليهم ثم قل لهم: ياعباد الله أرسلني إليكم ولي الله لآخذ منكم حق الله في أموالكم فهل لله في أموالكم من حق فتؤدون إلى وليه فإن قال لك قائل: لا فلا تراجعه (3) وإن أنعم لك منهم منعم فانطلق معه من غير أن تخيفه أو تعده إلا خيرا، فإذا أتيت ماله فلا تدخله إلا باذنه فإن أكثره له، فقل: ياعبدالله أتأذن لي في دخول مالك، فإن أذن لك فلا تدخله دخول متسلط عليه فيه و لا عنف به فاصدع المال صدعين (4) ثم خيره أي الصدعين شاء فإيهما اختار فلا تعرض له ثم اصدع الباقي صدعين ثم خيره فإيهما اختار فلا تعرض له ولا تزال كذلك حتى

يبقى ما فيه وفاء لحق الله تبارك وتعالى من ماله فإذا بقي ذلك فاقبض حق الله منه و إن استقالك فأقله (1)، ثم اخلطها واصنع مثل الذي صنعت أولا حتى تأخذ حق الله في ماله فإذا قبضته فلا توكل (2) به إلا ناصحا شفيقا أمينا حفيظا غير معنف لشئ منها ثم احدر كل ما اجتمع عندك من كل ناد إلينا نصيره حيث أمر الله عزوجل فإذا انحدر بها رسولك فأوعز إليه (3) أن لا يحول بين ناقة وبين فصيلها (بین شتر وبچه اش جدایی نیندازد) ولا يفرق بينهما ولا يمصرن لبنها (4) فيضر ذلك بفصيلها ولا يجهد بها ركوبا وليعدل بينهن في ذلك و ليوردهن كل ماء يمر به ولا يعدل بهن عن نبت الارض إلى جواد الطريق في الساعة التي فيها تربح وتغبق (5) وليرفق بهن جهده حتى يأتينا بإذن الله سحاحا سمانا (لاغرشان نکند در اثر آزارو اذیت)

غير متعبات ولا مجهدات فيقسمن بإذن الله على كتاب الله وسنة نبيه (صلى الله عليه وآله) على أولياء الله فإن ذلك أعظم لاجرك وأقرب لرشدك ينظر الله إليها وإليك وإلى جهدك و نصيحتك لمن بعثك وبعثت في حاجته فإن رسول الله (صلى الله عليه وآله) قال: ما ينظر الله إلى ولي لهيجهد نفسه بالطاعة والنصيحة له ولامامه إلا كان معنا في الرفيق الاعلى، قال: ثم بكى أبوعبدالله (عليه السلام)، ثم قال: يابريد والله ما بقيت لله حرمة إلا انتهكت ولا عمل بكتاب الله ولا سنة نبيه في هذا العالم ولا اقيم في هذا الخلق حد منذ قبض الله أمير المؤمنين صلوات وسلامه عليه ولا عمل بشئ من الحق إلى يوم الناس هذا، ثم قال:  أما والله لا تذهب الايام والليالي حتى يحيي الله الموتى  ويميت الاحياء ويرد الله الحق إلى أهله ويقيم دينه الذي ارتضاه لنفسه ونبيه فأبشروا ثم أبشروا ثم أبشروا فوالله ما الحق إلا في أيديكمأما والله لا تذهب الايام والليالي حتى يحيي الله الموتى (1) ويميت الاحياء ويرد الله الحق إلى أهله ويقيم دينه الذي ارتضاه لنفسه ونبيه فأبشروا ثم أبشروا ثم أبشروا فوالله ما الحق إلا في أيديكم .كافي .

 

حريز ، از بريد بن معاويه ، از امام صادق ( عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود :

 

 

امير مومنان ع ماموروصول زکاتی را به اطراف کوفه گسیل داشت و به او فرمود :


با تقوا و احساس مسئولیت در برابر خداوند یگانه و بی همتا، حرکت کن دنیا را به آخرت ترجیح مده ! مسلمانی را مترسان!و بر سرزمین او اگر راضی نباشد مران! و بیش از حق خدا از مال وی از مال وی مستان! چون به قبیله رسی، بر سر آب آنان فرود آی و به خانه‏هایشان وارد مشو! پس آهسته و آرام به سوی ایشان برو، تا به میان آنان رسی، سلامشان کن و در اظهار تحیت کوتاهی مکن! سپس بگو: بندگان خدا، آیا در مالهای شما حقی هست تا آن را به ولی او بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه! متعرض او مشو؛ و اگر کسی گفت: آری! با او برو، بی آنکه او را بترسانی یا بیمش دهی، یا بر او سخت‏گیری یا کار را بر او سخت گردانی!...

 

اگر کسی از آنها گفت نه دیگر سخن خود را دوباره تکرار نکن .

 

 

 

 آنچه از زر یا سیم به تو دهد، بگیر؛ و اگر او را گاو و گوسفند و شترهاست، بی رخصت و اجازه او میان آنها مرو که بیشتر آن رمه از آن اوست؛ و آنگاه که به رمه رسیدی، همچون کسی به میانشان مرو که به رمه تسلط و چیرگی دارد یا در پی آن است که آنها را بیازارد؛ و چارپایان را از جای مگریزان و مترسان، و با صاحب آن رمه در گرفتن حق خدا بدرفتاری مکن! پس مال را دو بخش کن و صاحب مال را مخیر گردان و هر بخش را برگزید، بپذیر و بر او خرده مگیر. پس، مانده را دو بخش کن و او را مخیر گردان و هر بخشی را که برداشت متعرض او مشو. پس پیوسته چنین کن تا آنچه از مال او باقی می‏آید، حق خدا را ادا کردن شاید. پس حق خدا را از او بگیر - و اگر گمان زیان کند - و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند، بپذیر.

 

به فرستاده ات سفارش کن بین بچه شتر ومادرش جدایی نیندازد و شیر ماده شتر را بیش از حد نگیرد که به بچه شتر آسیب برسد ! وزیادی به انها بار ننهد ... هر گاه به آبی رسید آنها را بنوشاند و استراحتشان بدهد و بچراندشان .

 

 

واقعا انسان لذت میبرد از سیره انسانی و محبت شاه مردان علی ع