{قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ }غافر66

 

علامه در الميزان گفته:

و اگر خداى تعالى مشركين را مذمت فرموده ، براى اين است كه گفته بودند: (ما  نعبدهم الا ليقربونا الى اللّه زلفى ) كه اين گفتارشان ظاهر در اين است كه به غير خدا استقلال داده اند و در عبادت تنها همان غير خدا را در نظر مى گيرند نه خداى تعالى را و اگر گفته بودند: ما تنها خدا را مى پرستيم و در عين حال از ملائكه و يا رسولان و اولياى خدا اميد داريم كه با اذن خدا ما را شفاعت كنند و كمبود ما را جبران نمايند. و يا گفته بودند: ما به اين نامبردگان توسل مى جوييم و آنان را به درگاه خدا وسيله قرار مى دهيم و شعائرش را تعظيم مى كنيم و اوليايش را دوست مى داريم ، هرگز مشرك نبودند بلكه شركاى آنان همان جنبه را مى داشت كه كعبه در اسلام دارد يعنى وجهه عبوديت آنان واقع مى شد نه معبود، همانطور كه كعبه وجهه عبوديت مسلمين است نه معبود آنان بلكه مسلمين خداى تعالى را روبروى آن عبادت مى كنند.

 

در سابق گـفتيم كه مسلك وثنيت معتقد است كه خداى سبحان بزرگتر از آن است كه ادراك انسانها محيط بر او شود، نه عقلش ‍ مى تواند او را درك كند و نه وهم و حسش . پس او منزه از آن است كه ما، روى عبادت را متوجه او كنيم .

ناگزير واجب مى شود كه از راه تقرب به مقربين او به سوى او تقرب جوييم و مقربين درگاه او همان كسانى اند كه خداى تعالى تدبير شؤ ون مختلف عالم را به آنان واگذار كرده . ما بايد آنان را ارباب خود بگيريم ، نه خداى تعالى را. سپس همانها را معبود خود بدانيم و به سويشان تقرب بجوييم تا آنها به درگاه خدا ما را شفاعت كنند، و ما را به درگـاه او نزديك سازند. و اين آلهه و ارباب عبارتند از ملائكه و جن و قديسين از بشر، اينها ارباب و آلهه حقيقى ما هستند.

و اما اين بتها كه در بتكده ها و معابد نصب مى كنند، تمثالهايى از آن ارباب و آلهه هستند، نه اينكه راستى خود اين بتها خدا باشند. چيزى كه هست عوام آنها بسا مى شود كه بين بتها و ارباب آنها فرق نگذاشتنه ، خود بتها را هم مى پرستند همان طور كه ارباب و آلهه را مى پـرستند. عرب جاهليت هم اين طور بودند. و همچنين عوامهاى صابئين . بسا مى شود كه فرقى بين بتهاى كواكب و كواكب كه آنها نيز بتهاى ارواح موكل بر آنها هستند، و بين ارواح كه ارباب و آلهه حقيقى نزد خواص صابئين هستند، فرقى نمى گذارند.

به هر حال پـس ارباب و آلهه معبود در نزد وثنيت هستند، و اين ارباب موجوداتى ممكن و مخلوقند، چـيزى كه هست خداوند اين مخلوقات را از آنجا كه مقرب درگاه خود مى داند موكل بر تدبير عالم كرده و هر يك را بر حسب مقام و منزلتى كه دارد ماءموريتى داده . و اما خود خداى سبحان به غير از خلق كردن و پديد آوردن كار ديگرى ندارد، و او رب ارباب و اله آلهه است .

 

حال كه اين معانى را متوجه شدى مى توانى بفهمى كه منظور از آيه مورد بحث كه مى فرمايد: (و الّذين اتخذوا من دونه اولياء) چيست ؟ منظور همين وثنيت است كه قائلند غير از خدا اربابى دگر هستند، كه امور عالم را تدبير مى كنند، و ربوبيت و تدبير منسوب به ايشان است ، نه منسوب به خداى تعالى .

پـس در نظر وثنيت اين ارباب مدبر امور هستند، نتيجه اش هم اين است كه پس بايد در مقابل همين ارباب خاضع شد و آنها را عبادت كرد تا ما را از منافعى برخوردار و بلاها و ضررها را دفع كنند. و حتى بايد از اينها تشكر كرد؛ چون كارها همه به دست آنان است ، نه به دست خدا.

پـس معلوم شد كه مراد از (اتخاذ اولياء) اين است كه مشركين به غير از خدا اربابى مى گـيرند، و خلاصه مى خواهيم بگوييم ولايت و ربوبيت قريب المعنى هستند؛ چون رب به معناى مالك مدبر است و ولى به معناى مالك تدبير و يا متصدى تدبير است .

و به همين جهت دنبال كلمه (اوليا) مساءله عبادت را ذكر كرده و فرموده : (ما نعبدهم الا ليقربونا). بنابراين ، كلمه (الّذين ) در جمله (و الّذين اتخذوا من دونه اولياء) مبتدا و خبر آن جمله (ان اللّه يحكم ...) مى باشد. و مراد از (الّذين ) مشركين است كه قائل به ربوبيت شركا و الوهيت آنها هستند، و براى خدا ربوبيت و الوهيتى قائل نيستند، مگر عوام آنها، كه معتقدند خدا هم با ارباب در معبوديت شريك است .

و جمله (ما نعبدهم الا ليقربونا الى اللّه زلفى ) تفسيرى است براى معناى اتخاذ اوليا به جاى خدا. و اين جمله حكايت كلام مشركين است و يا به تقدير قول است كه در اين صورت تقدير آن (يقولون ما نعبدهم ...) است ، يعنى مى گويند ما شركاء را نمى پرستيم مگر بدين جهت كه آنها ما را قدمى به سوى خدا نزديك كنند.

پـس مشركين از خدا به سوى غير خدا عدول كرده اند و اگر مشركشان مى ناميم از اين جهت است كه مشركين براى خدا شريك قائل شده اند، يعنى غير خدا را ارباب و آلهه عالم خوانده اند، و خدا را رب و اله آن ارباب و آلهه ناميده اند. و اما شركت در خلقت و ايجاد، مطلبى است كه احدى از مشركين و موحدين قائل بدان نيست .